از آغاز طلوع فجر قرآن، دوستداران هدایت و سعادت بر گرد هدایت آن جمع آمدهاند و بر آستان ارجمندش اعتکاف ورزیده اند و گاه به منظور یافتن گوهر و دری خود را در این دریای ژرف غوطه ور ساخته اند.
نخستین مفسر واقعی قرآن خود رسول رحمت و پیام آور انسانیت بود، او به هنگام نزول وحی ناچار به شرح و توضیح مفهوم و هدف اصلی آن میپرداخت، و به مصداق«و انزلناه علیک القرآن لتبین للناس ما نزل الیهم»(قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را بر آنان نازل شده است بیان و روشن نمایی)، او مسئولیت توضیح و بیانگری و تفسیر قرآن را داشت.
پس از پیامر اسلام(ص)پیشوایان معصوم و مسلمانان در حفظ شئون قرآن و حراست از صورت و سیرت آن، کوشش فعالیت مستمر داشته اند. مفسران قرآن این کاوشگر همیشه جاوید آیات تشریعی و تکوینی و این غواصان اعماق آیات فطری و تکوینی، مدام در تلاش فهم و درک و توسعه و گسترش دادن مفاهیم الهی آیات بوده اند. این غواصان بحار معرفت و اندیشه ناب الهی، سرشار از معارف و آموزشها و حکمتها و تجارب پربار و آموزنده، در طول 15 قرن از حیات قرآن در تلاش و کوشش فهم آیات آن بودهاند، تا با اخذ توشهای برای زندگی خویش، مشعلدار و روشنگر راه حق جویان دیگر نیز باشند.
حرکتهای اجتماعی جوامع اسلامی عموما، وابستگی تامی به حرکت تفسیر و شتاب و کندی آن داشته است مفسران عالیقدر قرآن در طول تاریخ با الهام گیری از دانش و بینش عصر، به سراغ قرآن رفته و با گشودن نقاب از چهره حقایق قرآن تجربیات و معلوماتی کسب کرده و در اختیار جامعه انسانی قرار دادهاند.
مصطفی رافعی میگوید:»«از آن زمانی که تاریخ بوجود آمده است درهمه تاریخ عالم کتابی شناخته نشده است که به اندازه قرآن، یا نزدیک به آن، شرح و تفسیر بر آن نگاشته یا تألیف و تصنیف درباهاش نوشته شده باشد، مثلا ابو علی اسواری قرآن را به تواریخ و سیره ها و وجوه تأویلات تفسیر کرد، او از سوره بقره شروع نمود و 36 سال در این کار پی در پی کوشید تا از دنیا رفت و هنوز این سوره به آخر نرسید» (1) .
صاحب کشف الظنون برخی از تفاسیری را که تا زمان او نوشته شده است تا سیصد و چند تفسیر نام برده و گفته است بعضی از این تفسیرها در چندین مجلد است که گاهی تعداد مجلدات از صد تجاوزمیکند و از جمله ابو بکر ادخوی متوفای 388 ه- تفسیر«الأ ستغناء را در صد جلد نوشته است (2) و شعرانی در کتاب«المنن»تفسیری را در یکهزار جلد نامبرده است». (3)
یکی از نویسندگان معاصر حجازی تعداد کتابهائی را که پیرامون قرآن و علوم آن اعم از اهل سنت و امامیه نوشتهاند بنام«معجم مصنفات القرآن الکریم»فراهم آورده در آن کتاب که در 4 جلد است تعداد 3281 جلد کتاب را پیرامون قرآن کریم گرد آورده و معرفی کرده است». (4)
محقق توانا و متتبع متضلع مرحوم حاج شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه تعداد 450 تفسیر از تفاسیر شیعه را با نام و مشخصات اجمالی یاد میکند». (5)
نگارنده با توجه به تتبع اجمالی که در مورد تفاسیر شیعه انجام داده است تعداد 1500 مورد از تفاسیر شیعه و مفسران نامدار آن را با نگرش به کتب در آیه و حدیث و بیوگرافی و تذکرهها و تراجم استخراج کرده و در اختیار دانشجویان و طلاب قرار داده است. (6)
دار القرآن الکریم در قم که هم اکنون سیمنار قرآن کریم از سوی آن مرکز به برگزار میگردد تعداد بیش از 3000 مجلد از تألیفات شیعه را تحت عنوان«معجم مصنفات الشیعه حول القرآن الکریم»را اعم از تفسیر و علوم قرآنی با کامپیوتر آماده چاپ و نشر دارد که در اختیار محافل علمی و قرآنی قرار خواهد داد. (7)
این آمار و ارقام مربوط به جهات کمی و سیر تاریخی توجه به قرآن کریم در طول قرون گذشته بود.یقینا این اعداد و ارقام بازگو کننده عشری از اعشار مجموع آنچه صورت پذیرفته است نمیتواند باشد چون هر عالم دینی، هر فقیه صمدانی، هر ادیث نکته سنج، هر مفسر قرآنشناس، هر تاریخنگار سنت گرا، هر فیلسوف متأله و هر عارف خداجو...سرچشمه معارف و مبنع علوم و دانشهای حقیقی را قرآن کریم میدانسته است و بس و معلومات خود را با آن کتاب آسمانی سنجیده و آزمایش مینمود.از اینرو به بعداد هر محقق، مفسر، فقیه، ادیب، مورخ، فیلسوف متأله، عالم خداشناس، کتاب تفسیر یا کنکاشی پیرامون قرآن کریم وجود خواهد داشت هر چند کتابخانههای فعلی جهان هم اکنون فاقد آن تحقیقات و بررسیهای ارزشمند و مفید میباشد.
در این مقال تلاش بر آن است که بخشی از توجه به جنبههای کیفی و کمی قرآن مورد بحث و بررسی قرار گیرد و آن بازگویی و عنایت و دقت مفسران در طول 15 قرن به این کتاب کریم میباشد که ضمن مطرح ساختن 15 مفسر نامدار و 15 تفسیر مهم، گوشهای از تلاشهای مسلمین را در این زمینه، بازگو مینماییم.
محققان علوم قرآنی به اتفاق، وحدت نظر دارند که علی(ع)نخستین مفسر قرآن مجید است و جایگاه بلند و شامخ او در انس و آشنایی با حقایق و معارف قرآن انکارناپذیر است.
«سیوطی»مینویسد:«خلفای اربعه نخستین مفسران قرآن هستند ولی روایاتی که از سه تن از خلفای راشدین است بسیار اندک میباشد و اما آنچه ار علی نقل شده بسیار است و از ابن مسعود نقل میکند که قرآن ظاهری دارد و باطنی و باطن و ظاهر آن نزد علی است». (8)
محمد عبد العظیم زرقانی(مدرس علوم قرآن در دانشکده اصول دین مصر)در کتاب«مناهل العرفان»گوید:«امام علی که رضوان خدا بر او باد بیش از دیگر خلفاء زیستند و با وسعت و گسترش یافتن مناطق اسلامی در زمان او نیاز مسلمانان به فهم علوم صحابه بیشتر از پیش گردید، از اینرو منقولات از علی، بیشتر از دیگران است، افزون بر آن، غنای فکری و امتیاز علمی و اشراق و نورانیت قلبی آن حضرت را دیگران نداشتند، سایرین پیش از هر کاری به امور حکومتی پرداختند ولی او به علم و قرآن پرداخت...». (9)
او میافزاید:وهب بن عبد اللّه بن ابی الطفیل نقل میکند که به هنگام ایراد خطبه علی حضور داشتم که میفرمود:«سلونی فو اللّه لا تسألونی عن شئ الا اخبرتکم، و سلونی عن کتاب اللّه، فو اللّه ما من آیة الا و انا اعلم ابلیل نزلت ام بنهار؟افی سهل؟ ام فی جبل؟»و فی روایة عنه قال:«و اللّه ما نزلت آیة الا و قد علمت فیم انزلت؟و این انزلت؟ان-ربی وهب لی قلبا عقولا و لسانا سوولا». (10)
از من سئوال کنید، به خدا قسم که هر چیزی سئوال کنید پاسخ آن را میدهم، از من در مورد قرآن سئوال نمائید، به خدا قسم آیهای در قرآن وجود ندارد که شأن نزول و وقت نزول آن را میدانم و میدانم که روز نازل شده است یا شب، در زمین هموار یا کوه و تپه؟و نیز در روایتی آمده است.به خدا سوگند آیهای نازل نشده است مگر آنکه میدانم در چه موردی و در کجا نازل گشته است؟زیرا پروردگار به من دلی اندیشمند و زبانی پرسشگر عطا نموده است».
«ابو نعیم»در حلیة الاولیاء از ابن مسعود نقل کرده است:«قرآن بر اساس حرفو هفتگانه نازل گشته است، حرفی در آن وجود ندارد مگر آنکه ظاهر و باطنی دارد، و ظاهر و باطن حروف در پیشگاه علی بن ابی طالب(ع)حضور دارد». (11)
با توجه به اعترافات فوق و دهها نشان و شاهدی که وجود دارد نخستین کسی که پس از پیامبر خدا به تفسیر قرآن و گردآوری آن پرداخت و روایات فراوانی از او به یادگار ماند، علی(ع)بود. نویسندگان اهل سنت به او لقب«امام المفسرین» یا اعلم اصحاب پیامبر یا«کلام الله الناطق»را دادهاند. (12)
مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار و مرحوم سید حسن صدر در«تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام»روایات متعددی را در شأن علی(ع) و احادیث تفسیر او آوردهاند.که طالبان تفصیل به آن دو کتاب مراجعه نمایند. (13)
روش تفسیر آن حضرت با توجه به نزدیک بودن به سرچشمه زلال وحی و تغذیه از آن چشمه سار زلال، تفسیر مأثور و منقول بوده است.
در روزگار امیر المؤمنین(ع)تفسیرها از محدوده نقل روایت و تبیین مختصر لغت فراتر نمی رفته است و تفسیر در حقیقت شعبهای از حدیث بمشار میآمد.و چون او یکی از مصادیق بارز «الراسخون فی العلم»بوده است علم ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، مطلق و مقید، مجمل و مبین، ظاهر و باطن، تفسیر و تأویل پیش او بوده است، چون او عالمترین افراد به تفسیر و تأویل قرآن بود.
عبد الله بن عباس بن عبد المطلب بن هاشم پسر عم پیامبر اسلام سه سال قبل از هجرت متولد گردید، او هفت سال در دوران طفولیت عصر پیامر0ص)را درک کرده است، ولی بیشترین بهره و استفاده را از مکتب تفسیری امام علی بن ابی طالب(ع)برده و از رسول الله(ص)روایت کرده است.
عطاء بن ابی رباح نیز در تفسیر قمی، آیه «فهل ینظرون»را از او روایت کرده است.دانش وسیع و اندوختههای کامل ام م.جب گشته است که وی را«ترجمان القرآن»یا«حبر أمت»و اعلم الناس عصر خود یا«صدر المفسرین» بنامند.
اهل نظر و تحقیق او را وارث علوم پیامبر اسلام(ص)معرفی نمودهاند و مشهور است که پیامبر اسلام(ص)در حق او با این لفظ دعا کرد که«اللهم فقهه فی الدین و علمه التأویل»خدایا او را فقیه در دین و عالم و آشنا به تأویل قرآن قرار بده.
پیداست که دعای پیامبر اسلام(ص)در حق او مستجاب و پذیرفته شد، چون تعداد کثیری از احادیث مربوط به معانی و تفاسیر قرآن از او منقول و او در حل معضلات قرآنی یکی از استوانهها و محورها است.
علامه حلی در بخش او از خلاصه در باب حرف عین گفته است:«عبد الله بن عباس از اصحاب و یاران رسول الله(ص)محب و دوستدار و شاگرد علی(ع)بود، شأن او در جلالت و اخلاص نسبت به علی(ع)مشهورتر آن است که مخفی و ناپیدا شد.
«کشّ»در رجال خود احادیثی را که متضمن قدح او میباشد روایت کرده است، ولی شأن و عظمت او بالاتر از آن است (15) .
صاحب معجم رجال الحدیث در پایان نقل آراء و نظرات گوناگون، مینویسد:«او فردی جلیل القدر و مدافع علی(ع)و حسین(ع)بود و تمام مطالب مربوط به قدح و تضعیف او مخدوش است». (16)
«ابن ندیم»در الفهرست، تفسیر او را پس از تفسیر امام باقر(ع)نام میبرد و گوید:در کتابهایی که در تفسیر قرآن تألیف شده است نخست کتاب الباقر محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام به روایت ابو الجارود زیاد بن منذر...و کتاب ابن عباس به روایت مجاهد و حمید بن قیس از مجاهد و عیسی بن میمون.از ابو نجیح از مجاهد آن را روایت کردهاند. (17)
مرحوم آقا بزرگ تهرانی در کتاب«الذرّیعه» گوید:دو تفسیر به ابن عباس نسبت داده شده است:
1-تفسیر ابن عباس عن الصحابه، تألیف ابو احمد عبد العزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی جلودی متوفی 332 ه.
2-تفسیر تنویر المقیاس من تفسیر عبد الله بن عباس:این تفسیر نیز که در چهار جزء قرار دارد و در برگیرنده بخشی از آیات کریم است نه همه آیات و اخیرا در مصر به سال 1290 چاپ شده است و فرید وجدی و دیگران آن را از تألیفات ابن عباس شمردهاند. (18)
در این دو تفسیر میتوان روایات منقول از ابن عباس را مشاهده کرد، اما اینکه تألیف مستقل یا اثر مستقیم او باشد بعید بنظر میرسد، چون در کتاب:«الضوء اللامع»تألیف حافظ شمس الدین محمد بن عبد الرحمان سخاوی آن را به محمد بن یعقوب فیروزآبادی صاحب قاموس متوفی 817 ه نسبت داده و از ابن عباس روایت کرده است با آنچه در این تفسیر در بولاق به سال 1290 ه ق یا آنچه در بمبئی هندوستان چاپ شده است تفاوت دارد در آندو چاپ سند رواست کتاب به عمار بن عبد الحمید هروی میرسد که روایتگر از علی بن اسحاق سمرقندی متوفی 237 بوده است و سمرقندی از محمد بن مروان(سدی صغیر) متوفی 186 ه روایت میکند و او از محمد بن سائب کلبی متوفی 146 ه و او نیز از ابو صالح میزان بصری و او نیز از ابن عباس روایت مینمود (19) .
چون سیوطی در کتاب«الاتقان»ضمن نقل دعای«اللهمعلمه الحکمة»یا«اللهم بارک فیه و انشر منه»راههای منتهی به ابن عباس را نقل میکند و میگوید سند کلبی از ابی صالح میزان بصری ضعیفترین سندها است. (20)
ولی ابن عدی در الکامل میگوید:«کلبی احادیث شایسته و خاصی از ابو صالح میزان بصری دارد و آن معروف به«تفسیر»است و تفسیری طولانی و پرمایهتر از آن وجود ندارد و پس از او مقاتل بن سلیمان تفسیری دارد ولی تفسیر کلبی برتر از آن است چون در تفسیر مقاتل مسلکهای ردّی نیز وجود دارد». (21)
خلاصه آنکه در پیشگامی و صدر المفسرین بودن یا ترجمان القرآن بودن ابن عباس شک و تردیدی نیست و احادیث تفسیری متعددی از او در زمینه آیات قرآن و احکام فقهی نقل شده است ولی تفسیر«تنویر المقیاس»که منتسب به ابن عباس است و نوعا شرح لفظی و لغوی آیات میباشد و گاهی شأن نزول آیات را نقل میکند و این کتاب در 400 صفحه بزرگ قرار دارد که در چاپخانه الاستقامة مصر در سال 1380 تجدید چاپ شده و در آغاز سورهها آمده است«و من السورة التی یذکر فیها البقره»یا یذکر فیها «النحل»نمیتواند اثر تألیفی ابن عباس باشد.
ابن عباس پس از عمری تلاش و کوشش در راه احیای مواریث رسالت در سال 68 ه در طائف درگذشت.
قرن دوم اسلامی علم تفسیر از توسعه و گسترش نسبتا بیشتری برخوردار بوده است، این قرن که دوره تابعان یا تابعان بمشار میآید، در تفسیر قرآن، علاوه بر اتکاء به قرآن و کلام پیامبر(ص)آراء و اقوال صحابیان نیز مد نظر قرار میگیرد.در این دوره با گسترش فتوحات اسلامی و مهاجرت برخی از محدثان به نواحی گوناگون، حوزههای اسلامی متنوعی، بوجود آمد.مانند حوزه مکه، مدینه، عراق و غیره.
ابو محمد اسماعیل بن عبد الرحمن کوفی معروف به«سدی»(متوفی 127)از مفسران عهد تابعین و از اصحاب امام سجاد و امام صادق(ع) میباشد او قرشی تابعی و کوفی و منتسب به «سدّه»مسجد کوفه میباشد و از نوادگان او، سدی صغیری محمد بن مروان بن عبد اللّه بن اسماعیل سدی است.او روایتگر تفسیر ابن عباس از محمد بن سائب کلبی میباشد.
سیوطی در الاتقان گوید:«اسماعیل سدی تفسیر خود را با اسناد به ابن مسعود و ابن عباس نقل میکند و از پیشوایان تفسیر مانند سفیان ثوری و شعبه روایت مینماید تفسیر سدی یکی از بهترین و کاملترین تفاسیر میباشد». (22)
او در پایان میافزاید:«محمد بن جریر طبری» اغلب از«تفسیر سدی، نقل میکند». (23)
مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی در«الذریعه الی تصانیف الشیعه»پیرامون تفسیر سدی چنین مینویسد:«مؤلف آن ابو محمد بن اسماعیل بن عبد الرحمن بن ابی کریمه القرشی الاتابعی الکوفی معروف به«سدی کبیر»منتسب به سده مسجد کوفه، مفسر معروفی است که در سال 12 از دنیا رفته است او از اصحاب و یاران امام علی بن الحسین محمد بن علی و جعفر بن محمد علیهم السلام بوده و از نوادگان او سدی صغیر محمد بن مروان بن عبد اللّه بن اسماعیل متوفی 186 میباشد همان فردی که روایتگر تفسیر این عباس از طریق محمد بن سائب کلبی است که در سال 146 از دنیا رفته است و گاهی به علت مصاحبت و مجاورت با کلبی او را محمد بن مروان کلبی نیز میگویند آنچنان که در تاریخ بغداد(ج 3، ص 293)آمده است...
آقا بزرگ تهرانی میافزاید:«علامه سید هاشم کتکانی در تصانیف خود از تفسیر سدی نقل میکند:«سدی مفسر معروف، معاصری نیز دارد که در اسم، لقب و مذهب با او اشتراکه دارد ولی او مفسر نیست بلکه اسماعیل بن موسی فزاری سدی کوفی است که در سال 145 فوبت کرده است و ابن حجر عسقلانی در کتاب«التقریب»شرح او را مینگارد آنچنان که شرح حال سدی مفسر را نیز آورده و تصریح به تشیع او نموده است». (24)
سدی با توجه به دوره تدوین آن میبایست تفسیر به مأثور و منقول باشد.
طبری مورخ و مفسر معروف فراوان از او نقل میکند ولی کتابی با نام خاص او به نظر نگارنده نرسیده است.معلوم میشود که قبلا چنین تفسیری وجود نداشته، لیکن به دست ما نرسیده است.
قرن چهارم نسبت به دو قرن پیش، از بالندگی و شکوفایی بیشتری برخودار است.در قرن چهارم مباحث متنوع کلامی وارد مباحث تفسیری گردیده است، آثار فکری اشاعره، معتزله صفاتیه، حشویه، کرامیه، امامیه در آنها پیداست.
مجادلات کلامی:مانند قدم و حدوث قرآن7 مخلوق بودن یا عدم خلقت آن، ندامت از گناهان کبیره و پذیرش توبه یا عدم پذیرش آن، احیانا با نتیجه گیریهای سیاسی و اجتماعی، به تفاسیر موجود آن قرن رنگ و جلای ویژه خود را داده است.
در قرن سوم و چهارم هجری روش تدبر تعمق در قرآن، گزینشهای عقلی همراه روش نقلی، شور و شوق در مردم ایجاد نموده و مقدمات یک رنساس و تحول فرهنگی را در جهان اسلام بوجود آورده است، خلفای عباسی که خود را حامی و مشوق فراگیری علوم قرآن معرفی می نمودند در برابر امواج خروشان اطلاح طلبان و اندیشمندان اسلامی نتوانستهاند مقاومت نمایند، آنان نیز هم رأی با مردم به ایجاد کتابخانه و روی آوردن به مفاهیم قرآنی و انس و آشنایی با تفسیر، جلسات بحث و مناظره تشکیل دادهاند.
تفسیر«جامع البیان فی تفسیر القرآن»محمد بن جریر طبری(م 310)یکی از مهمترین و ارزشمندترین تفاسیر قرن سوم و اوائل قرن چهارم میباشد که آن را«ام التفاسیر»نامیدهاند.
«سیوطی»در الاتقان میگوید:«تفسیر طبری یکی از پر ارزشترین و بزرگترین تفاسیری است که به نقل اقوال و ترجیح برخی از آنها به برخی دیگر، و اعراب گزاری و استنباط اقوال، میپردازد از این نظر بالاتر از تفاسیر پیشینیان میباشد. تفسیر طبری گستردهترین و کهنترین تفسیر مدون میباشد که بسیاری از مفسران از سفره علم و فضل آن بهره جستهاند، ابو حامد اسفراینی گفته است اگر فردی در راه بدست آوردن تفسیر طبری به«چین»مسافر کند کار بزرگی انجام نداده است...» (25)
کتاب با خطبهای در ستایش خداوند و درود بر پیامبر اسلام آغاز و سپس شرحی درباره ویژهگیهای قرآن مجید، بلاغت، فصاحت، اعجاز، ارائه کرده است، پس از آن در ضمن فصولی از مقدمات تفسیر قرآن سخن به میان آورده از قبیل وحدت معانی قرآن یا معانی زبانی عربی تبیین حدیث، نزول قرآن به هفت حرف، شیوههائی که با آگاهی به آنها میتوان به تأویل قرآن پراخت، اخبار منع تأویل به رأی و...» (26)
روش تفسیری تفسیر طبری را گر چه میتوان از «تفاسیر مأثور»شمرد ولی نویسنده در عین حال از پراختن به علوم و معارف زمان خود هم غفلت نداشته است.طبری در تفسیر خود بیش از فراء(م 207 ه)و ابو عبیدة معمر بن مثنی(م 210 ه) مؤلف مجاز القرآن از بلاغت قرآن بحث کرده است. و به برخی از تفاوتهای کلمهای قرآن اشاره دارد.
تفسیر طبری یکی از گستردهترین و کهنترین تفاسیر کامل روائی است که بسیاری از مفسران از محتوای غنی آن سود جستهاند.این تفسیر به زبان فارسی، فرانسه و انگلیسی نیز ترجمه شده است.
محمد بن جریر طبری از مورخان، محدثان و مفسران بزرگ اسلامی است او در سال 224 هجری در آمل مازندران(طبرستان)متولد گردید و در پایان روز شنبه 26 شوال 310 هجری در بغداد از دنیا رفت وی از خردسالی به قرآن و آموختن آن عشق میورزید و به همین جهت قرآن را حفظ کرد، در اوان جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و از آنجا به قصد توسعه معلومات خود و سیر در آفاق به جهانگردی پرداخت، او گرفتار مظالم و تعدیات حنبلیان شد و بالأخره در خانه خود در بغداد محبوس و پس از مرگ همانجا مدفون گردید. (27)
قرن پنجم هجری از نظر تفسیر و مفسران از قرون درخشان اسلامی است.در این قرن در اثر برخوردهای فکری ملل گوناگون و نیز به برکت توسعه زبان عربی، علوم مربوط به قرآن نیز پیشرفت شایان توجهی داشته است.
زبان عربی، زبان فرهنگ و معارف اسلامی، علوم ادبی:لغت، صرف، نحو، معانی و بیان با هدف و انگیزه تبیین مفاهمی اعجازی قرآن، توسعه و گسترش خاصی داشته است، چون میزان و معیار سخن بلیغ، قرآن مجید بود، شعراء و ادباء سعی و تلاش داشتد تا مفردات و ترکیبات قرآنی را در نوشتههای خود به کار گیرند.
نظامی عروضی در سرآغاز خود تصریح میکند:«دبیر باید نخست به کلا رب العزة عادت کند اگر آیتی از قرآن بداند از عهده ولایتی بر اید». (28)
در قرن پنجم ادبیات فارسی نیز دوران طلائی خود را داشته است و شاعرانی مانند ابو الحسن بهرایم سرخسی(م 500)، محمد بن محمود بدایعی بلخی، حکیم مجد الدین ابو الحسن اسحق کسائی، عنصری بلخی و فردوسی طوسی در آن دوره میزیستند.
در این قرن مرحوم شیخ طوسی، شیخ الطائفه پیشوای علمی و فقهی در نجف اشرف درخشید.و برمسند زعامت فقهی و بر کرسی تدریس تفسیر و علوم قرآنی قرار گرفت و تفسیر بزرگ و عظیم «التبیان»را بوجود آورد که سر منشأ آثار و برکات فراوان در عرصه علوم قرآنی گردید و هم زمان با آن تفسیر بود که علم الهدی کتاب«الشافی» و برادرش سید رضی حقائیق التأویل فی«متشابه التنزیل»را به رشته تحریر کشیدند.
شماره کتابهائی را که در نزدیکیهای ولادت شیخ طوسی در تفسیر قرآن تألیف یافته بود بنا به نقل ابن ندیم در الفهرست بالغ بر 252 جلد بوده است اما تعداد رجالی که اقوالشان در تبیان درج شده است بیش از 360 نفر میباشد. (29)
ابو جعفر محمد بن الحسن بن علی الطوسی معروف به شیخ الطائفه(460-385)استاد مسلم فیه، اصول، تفسیر، حدیث و امام و پیشوای فقهی شیعه در قرن پنجم است، از او آثار فراوان فقهی، کلامی رجالی به یادگار مانده که آقا بزرگ تهرانی در مقدمه تبیان 47 اثر را نام میبرد». (30)
مرحوم آقا بزرگ تهرانی که خود در احیاء و زنده کرده تفسیر تبیان همراه آیة الله العظمی حجت کوه کمری نقش ارزنده و مؤثری دارد، در مورد این اثر بزرگ مینویسد:
«تبیان این کتاب بزرگ و اثر نفسی و ارزشمند که اکنون در کسوت طبع پا به عرصه مطبوعات مینهد، نخستین تفسیری است که مؤلف آن، انواع علوم قرآنی را در آن جا داده و خود به فهرست این علوم، در دیباج کتاب اشاره نموده که تا آن روز همانند آن صورت نپذیرفته بود.پیشوای مفسران شعه امین الاسلام طبرسی نیز به این امر اعتراف کرده در مقدمه مجمع البیان، گفته است:«تبیان تفسیری است که از نور روشنائی حق اقتباس میکند و آثار صدق از آن لائح است، اسرار بدیع و شگفتی را در بردارد«علامه بزرگوار سید مهدی بحر العلوم در«الفوائد الرجالیه»در مورد آن گوید:«اما تفسیر تبیان یک کتاب بزرگ و بینظیر در میان تفاسیر میباشد شیخ طبرسی در تفسیر خود به تبیان نزدیک میگردد و از اقیانوس آن بهره میگیرد»و در آغاز کتاب خود به آن اعتراف میورزد، با اینکه ابن ادریس عجلی(م 598)با شیخ الطائفه در مقام ایستادگی و مقاومت ورد و عقاید و افکار فقهی برآمده و نخستین فردی است که با آراء و اقوال او مخالفت ورزیده است ولی در
برابر عظمت تفسیر التبیان خضوع میکند.و به جلالت آن اعتراف و به استحکام تبیان و اصول آن اقرار میورزد (31) و خود به تلخیص آن به نام «مختصر التبیان»میپردازد که اخیرا در دو جلد انتشار یافته است. (32)
تفسیر تبیان جامع و دربرگیرنده علوم و فنون مربوط به قرآن میباشد، در آن تفسیر به قرائت، اعراب، محکم، متشابه، ناسخ و منسوخ و پاسخ به مطاعن ملحدین، مانند:مشبهه، مجبره، مجسمع... پرداخته است
در سرآغاز آن اینچینی نگاشته شده «الحمد لله اعترافا بتوحیده و اخلاصا بربوبیته و اقرار بجزیل نعمته...»
او خود در پیشگفتار در مورد روش تفسیری خویش مینویسد:«عاملی که مرا واداشت که این کتاب را تألیف نمایم این بود که تاکنون احدی از اصحاب و یاران قدیم و جدید را پیدا نکردم کتابی بنویسد که در برگیرنده محتوی تمام قرآن و مشتمل بر انواع معانی آن باشد آنان تنها به نقل روایت از کتابهای حدیث پرداختهاند و از میان علمای امت افرادی که به تفسیر پرداختهاند، یا اطاله دادهاند مانند طبری و غیره، یا کوتاه و به اختصار پرداخته و تها به ذکر معانی غریب و شگفت آیات بسنده کردهاند.
افرادی مانند زجاج و فراء و امثال آنان از نحویان همت خود را به اعراف و صرف و نحو آن نهادهاند، مفضل بن سلمه و دیگران به لغت و اشتقاق آن پرداختهاند و متکلمان مانند:ابو علی جبائی و دیگران همت خود را به معانی کلامی آن مصروف داشتهااند و برخی به بسط فروغ فقهی و اختلاف فقهاء و غیره پرداختهاند، مانند بلخی و غیره، صالحترین فردی که روش معتدلی را در این مورد پیموده است محمد بن بحر ابو مسلم اصفهانی، علی بن عیسی رمانی هستند که کتابهای آنان بهترین تصنیف در این مورد میباشد، فقط ایرادی که آنها دارن اطاله داده و چیزهایی را که مورد نیاز نیست در تفسیر دارد ساختهاند.از دوستان و اصحاب خود فراوان میشنیدم که درخواست داشتند کتاب متوسطی بوجود آید که در برگیرنده فنون علم قرآن، قرائت، معانی، اعراب، متشابه و پاسخ مطاعن ملحدین، مانند مجیره مشبهه و مجسمه میباشد، بر این اصول شروع به نوشتن این تفسیر نمودم.» (33)
شیخ طوسی در پایان کتاب به شمارش آیات قرآن و دیگر اطلاعات عمومی آن میپردازند و میگوید:«آیات قرآن بر اساس شمارش بصریان 6204 آیه و بر اساس شمارش اهل مدینه 6207 آیه و بر اساس شمارش اهل بصره 6236 آیه و تعداد کلمات آن 79277 و تمام حروف آن 3230015 حرف است»و تعداد نقطههای آن یکصد و شصت و پنچ هزار و هشتاد و یک نقطه میباشد.»{(34)
در قرن ششم تفاسیری بسیاری مانند کشاف زمخشری، تفسیر ابو الفتوح رازی، تفسیر قطب رواندی، تفسیر ضیاء فضل بن علی حسنی و تفاسیر متنوع دیگر درخشیدهاند بطوری که میتوان این قرن را«قرن قرآن»و تفسیر ان نام نهاد، عصری که توانسته است تفسیری مانند«مجمع البیان»را در خود بپروراند.
ابو علی فضل اللّه بن حسن طبرسی(548- 480/468)ملقب به امین الاسلام اصلا از اهل تفرش میباشد که در ذی قعده 53 از تألیف این
تفسیر فراغت یافته است.در مجموع تفاسیری که پیرامون قرآن کریم نگاشته شده است این تفسیر جایگاه یژهای دارد.
تفسیر مجمع البیان به اتفاق آراء اهل سنت و شیعه، در جامعیت، اتقان، بیطرفی، ترتیب و تنظیم دقیق و تبیین مقاصد آیات منزلت خاصی دارد.
شیخ عبد الحمید(مفتی مصر و رئیس سابق دانشگاه الازهر)میگوید:«مجمع البیان کتابیاست گرانقدر سرشار از دانش آکنده از فواید با ترتیبی نیکو، اگر بگویم این تفسیر سرآمد کتابهای تفسیری و مرجع دانشها و بحثهای قرآنی است، مبالغه نکردهام.» (35)
شیخ محمود شتلوت(منادی وحدت جهان اسلامی)در مقدمهای که بر چاپ مصری این تفسیر نوشته است میگوید:«مجمع البیان در میان کتابهای تفسیری بیهمتا است، این تفسیر با گستردگی، ژرفایی و تنوع مباحث، تبویب، ترتیب، نظم و پیرایش مطالب، دارای خصوصیت و ویژگی خاصی است که در میان تفاسیر پیش از او بینظیر و در میان آثار پس از آن کم نظیر است.» (36)
دکتر محمد حسین ذهبی در التفسیر و المفسرون مینویسد:«طبرسی در تمام مباحثی که در مجمع البیان وارد شده به زیبائی و نیکویی سخن رانده، آنگاه که از قرائتها و چگونگی آنها بحث کرده است.هنگامی که از اعراب و مباحث آن سخن گفته است یا هنگامی که از فقه و مباحث و اقوال فقهاء سخن به میان آورده سات و به دفاع از مذهب خویش پرداخته است و رأی خود را آشکار ساخته است، مؤلف آن اقوال پیشینیان را مطرح میکند و با نقد و بررسی اقول، سخن را بر میگزیند و از انصافی شایسته برخوردار است و در مرام خود غلّو و افراط نمیکند.» (37)
مرحوم شهید ثانی در اجازه روایتی که به ابن خازن حائری داده است از مجمع البیان به عنوان «بینظیر»نام برده و میگوید«روایت کتاب مجمع البیان تألیف امین الاسلام ابو علی الفضل الطبرسی را اجازه دادم و آن کتابی است که نظیر آن تألیف نشده است». (38)
سید حسن صدرمینویسد:«تفسیر مجمع البیان اسمی است هماهنگ با مسمی و لفظی است جامع معنی که در ده جزء قرار دارد، تفسیری است که در اسلام نظیر آن نگاشته نشده است تمام فنون قرآن را با کوتاهترین بیان به نیکوترین وجه عرضه کرده، و الحق راهنمای آثار تفسیری گذشتگان میباشد. (39)
صاحب کشف الحجب و الاستار ضمن معرفی آن در مورد روش تفسیری و ارزش تألیفی آن می نویسد:«مجمع البیان در مطلع تفسیر هر سوره میگوید این سوره مکی است یا مدنی؟سپس اختلاف قرائتها را میشمرد، آنگاه علل و انگیزههای احتجاجات را مطرح میسازد پس از آن اعراب و مشکلات آن را مینویسد، پس از آن معانی نزول و اسباب آن میپردازد، پس از آن معانی احکام، تأویلات قصص و عوامل آنها رابیان میدارد، پس از آن انتظام آیات را بازگو میکند و در مطلع آن چنین آمده است:«الحمد لله الذی ارتفعت عن مطارح الفکر جلالته و جلت عن مطامح الهمم عزته...» (40) در پایان سخن فاضل نوری در مستدرک الوسائل را بعنوان«ختامه مسک»در معرفی تفسیر مجمع البیان و مؤلف عالیقدر او قرار میدهیم، جایی که میفرماید:«مجمع البیان تفسیری است که مفسران بر آستان با عظمت آن اعتکاف ورزیدهاند» (41)
محمود بن عمر بن محمد بن عمر نحوی لغوی، ملقب به جار الله زمخشری(647-538) در یکی از قراء خوارزم به نام زمخشر به دنیا آمد، نحو و صرف، علوم معانی و بیان را در آن سرزمین در محضر پدر تحصیل کرد و در زمینه ادبیات عربی و شناخت انساب عرب معلوماتی کسب نمود سپس به مکتب فکری اعتزال گرائید و مردم را به سوی آن دعوت کرد.او به بیت اللّه الحرام هجرت کرد و مجاورت خانه خدا را اختیار نمود، به آن مناسبت«جار الله»لقب گرفت و تفسیرش را بنا به خواهش معتزلیان مکه در ایام اقامت در شهر در مدت دو سال و سه ماه نگاشت و آغاز آن در ماه رمضان 513 و فراغت از آن در محرم 515 ه صورت پذیرفت، او از یک پا عاجز بود و گفتهاند به علت سرمازدگی و برف سنگین خوارزم به این عارضه دچار شد.وی با چوب حرکت میکرد بر این امر شهادتنامهای با امضاء جمعی از مطلعین فراهم آورده بود که از حال او اطلاع داشتند تا حمل بر معانی دیگر نشود.او دوبار به مکه مهاجرت کرد و به وطن بازگشت تا اینکه در سال 538 در گرگانج زندگی را بدرود گفت، او یکی از برجستگان ادب و بلاغت و یکی از صاحب نظران تفسیر، حدیث، لغت و معانی و صاحب تألیفات گرانسنگ میباشد.
کشاف پس از ذکر نام خدا به این صورت آغاز میگردد:«الحمد للّه الذی انزل القرآن کلاما مؤلفا منظما و نزله بحسب المصالح منجما، و جعله بالتحمید مفتتحا و بالأستعاذه مختتما و اوحاه علی قسمین متشابها و محکما و فصله سورا و آیات و میزه بینهن بفصول و غایات».
در این خطبه افتتاحیه اشاره صریحی به موضع گیری معتزله در برابر خلقت قرآن و حدوث آن در برابر قدمت و غیر مخلوق بودن اشعریان و برخی از اهل حدیث، وجود دارد.
از حشو و زوائد و اطاله بیفائده عاری است.
کشاف از نقل و بازگویی قصص و داستانهای بیحقیقت خالی است و در جائی که تردید دارد با لفظ«روایت شده است»ضعف آن را نشان میدهد.
کشاف در بیان معانی بر لغت عرب و اسلوبهای ادبی تکیه دارد.
به علم معانی و بیان و توضیح نکات ادبی به عنوان یکی از ابزار اعجاز تکیه فراوان دارد.
راه و رسم توضیح مطلب را از طریق ایجاد پرسش و پاسخ عنوان مینماید.
مکتب اعتزال را پذیرفته است و و منطق منزلة بین المنزلتین را که مسلک اعتدالی معتزلیان است قبول دارد و افعال بندگان را مخلوق خود آنان میداند و رؤیت خدا در روز قیامت برخلاف نوع اشعریان، محال و ممتنع میداند و ایمان را اعتقاد به جنان و اقرار به لسان و عمل به ارکان معرفی میکند. (42)
1-شیخ احمد هروی یکی از حاشیهنگاران کشاف گوید:«تفسیر کشاف از جایگاهی بلند و منزلتی عظیم برخودار است، تفسیری همانند آن در میان پیشینیان و متأخران دیده نشده است، آگاهان و چیرهدستان فن، به متانت و استواری متن، تنظیم زیبا و ظریف مطالب و شیوه دلپسند و شگفتانگیز آن اتفاق نظر دارند...». (43)
2-ابن خلدون در مقدمه دیوان العبر گوید: «کشاف در زمینه لغت، اعراب، بلاغت بهترین تفسیرها است ولی زمخشری پیرو عقاید معتزله میباشد و در نتیجه هر جا که در آیات قرآن به شیوههای بلاغت برخورد به مذاهب و معتقدات فاسد ایشان استدلال میکند و به همین سبب محققان مذهب سنت از آن دوری میجویند و عامه مردم را از آن بر حذر میدارند....ولی با این همه محققان مزبور به رسوخ قدم وی در مسائلی که به زبان و بلاغت متعلق است اعتراف دارند...» (44)
3-ذهبی در التفسیر والمفسرون، در بابی از کتابش به نام«معتزله و جایگاه آنان در تفسیر قرآن کریم»گوید؛:«زمخشری امام و پیشوای بزرگ در تفسیر، حدیث، لغت و ادب میباشد او دارای تألیفات بدیع در انواع علوم است، نظیر کتاب تفسیر او هرگز تألیف نیافته است، از تألیفات او المحاجاة در مسائل نحوی، المفرد و المرکب در علوم عربی الفائق در حدیث، اساس البلاغه در لغت«المفصل»در نحو، رؤوس المسائل در فقه و...میباشد». (45)
4-خود در مورد تفسیر خویش گوید:
ان التفاسیر فی الدنیا بلا عدد
و لیس فیها لعمری مثل کشافی
{
ان کنت تبغی الهدی فالزم قرائته
فالجهل کالداء و الکشاف کاالشافی.
. (46)
«تعداد تفاسیر در دنیا بیشمار است، ولی سوگند به جانم در میان آنان همانند«کشاف»وجود ندارد، اگر طالب هدایت و جویاگر سعادت هستی پس مطالعه و قرائت آن را پیش گیر چون جهل و نادانی درد است و کتاب کشاف داروی شفابخش آن میباشد.»
تعلیقهها و حواشی:به علت اهمیت و موقعیت ممتازی که تفسیر کشاف دارد از آن روزهای نخست انتشار، مورد توجه محققین، فضلا و دانشمندان جهان اسلام قرار گرفته است، تعلیقات، تذییلات و بررسیها و رد و نقد و تحلیلهای فراوانی براساس آن انجام دادهاند که از آن میان میتوان کتابهای زیر را نام برد:
1-الکاف الشاف، تألیف مرحوم امین الاسلام طبرسی و تفسیر جوامع الجامع که محور اصلیاش همان تفسیر کشاف بوده است.
2-انوار التنزیل و اسرار التأویل، تألیف عبد الله بن عمر بیضاوی که آن را«سید المختصرات» نامیدهاند.
3-تقریب التفسیر، از علامه قطب الدین محمد شیرازی.
4-فتوح الغیب فی الکشف عن قناع الریب، تألیف شرف الدین حسن ابن محمد طیبی.
5-شرح شواهد الکشاف، از قطب الدین محمد تحتانی رازی.
6-شرح شواهد الکشاف، از خضر بن محمد موصلی(در دو جلد که متضمن شرح اشعار و شواهد ادبی آن است).
7-آنموذج الکشاف، تألیف شمس الدین محمد کرمانی(از شاگردان قاضی عضد الدین یحجی از علمای شافعی).
نقدها و اعتراضها:1-«الانتصاب»تألیف احمد بن محمد المنیر اسکندری مالکی(همراه چاپ کشاف آمده است).
2-الکافی الشافی، در تخریج احادیث کشاف حافظ ابن حجر عسقلانی همراه چاپ کتاب آمده است.
3-حاشیه شیخ محمد علیان مرزوقی بر تفسیر کشاف، همراه چاپ کتاب آمده است.
4-مشاهد الانصاف علی شواهد الکشاف بر تفسیر، کشاف همراه چاپ کتاب آمده است.
این کتاب بارها در بلاد اسلامی به چاپ رسیده است از آن میان دو چاپ از شهرت بیشتری برخودار است:
1-چاپ چهار جلدی به قطع وزیری همراه با «الانتصاف منیر اسکندری، الکافی الشافی فی تخریج الاحادیث ابن حجر عسقلانی، حاشیه شیح محمد علیان مرزوقی و مشاهد الانصاف»این چاپ هم اکنون در قم افست گردیده است.
2-چاپ چهار جلدی به قطع رحلی همراه با حواشی سید شریف جرجانی و در پایان کتاب «تنزیل الایات علی شواهد البینات»محب الدین افندی و نیز در چاپ دیگر بدون حواشی سید شریف جرجانی است.
تفسیر کشاف نخست بخشی از آیات را نقل میکند و توضیح و تفسیر ادبی در مورد آن انجام میدهد سپس بخش دیگر آیه را نقل مینماید و در پایان حدیث مربوط به آیه را ذکر میکند آنگونه که در سوره حمد انجام داده است.
تفسیر کشاف را میتوان یک تفسیر ادبی و کلامی بشمار آورد که جنبههای ادبی و بلاغی آن بر دیگر ابعاد تفسیری آن غلبه دارد.خود سخن جا حظ را در این مورد نقل میکند جائی که گفته است:«فقیه هر چند که در علم فتاوی و احکام بر اقران و امثال خود تبرز یابد متکلم هر چند که بر اهل دنیا در صناعت کلام برتری جوید و حافظ قصص و اخبار هر چند پر حافظهتر از«ابن القریه» * باشد واعظ هر چند که از حسن بصری واعظتر باشد، نحوی هر چند نحویتر از سیبوبه باشد، لغتدان هر چند تسلط کامل بر لغات داشته باشد، باز نمیتواند حقایق قرآن را دریابد، مگر فردی که در این دو علم مخصوص قرآن که عبارت از علم معانی و بیان باشد تبحر و مهارت داشته و مدتی در آن دو علم وقت صرف کند و زمانی رنج و تعب فراگیری آن دو را چشیده باشد تا راز معجزه پیامبر را دریابد و هم تحقیق داشته باشد و هم حفظ نگهداری، پر مطالعه، و پر مراجعه باشد.... (47) (*)القریه با کسر قاف و تشدید و راء مکسوره یکی از فصحای عرب است که نامش ایوب بود و قریه نام ما در اوست (ذهبی در التفسیرو المفرسون(
امام ابو عبد اللّه محمد بن عمر بن الحسین بن الحسن بن علی، تمیمی بکری طبرستانی رازی (546-606)ملقب به فخر الدین و معروف به«ابن الخطیب»شافعی در ری متولد گردید، علوم ابتدایی و مقدماتی را از محضرش ضیاء الدین آموخت مدتی از محضر کمال سمعانی و مجد الدین جبلی علم و دانش فرا گرفت و با استعداد و نبوغی که داشت در اغلب علوم عصر خویش به مراتب عالیه نایل آمد.
او پیشوا در علم تفسیر، کلام، علوم عقلانی و نقلی بویژه لغت و ادب گردید، نبوغ علمی وی شهرت بزرگی را بر او فراهم آورد، علماء و دانشمندان از مناطق دور و بلاد گوناگون محفل او را قصد میکردند و شدّ رحال میبستند، او که واعظ چیره دست و خطیب توانا بود مستمعان را تحت تأثیر سخنان نافذ خود قرار میداد و گاهی مردم رابه گریه وا میداشت او به هر دو زبان فارسی و عربی میتوانست صحبت کند و شعر سراید به او در حال صحبت و وعظ حال وجد و شور و شوق دست میداد و دیگران را نیز تحت تأثیر قرار میداد. (48)
بیش از 70 جلد کتاب در شمار تألیفات او آوردهاند که مهمترین آنها تفسیر کبیر او به نام «مفاتیح الغیب»میباشد و از دیگر تألیفات او میتوان«تفسیر سوره حمد»در یک جلد «المطالب العلیه»، «البیان و الرهان فی الرد علی اهل الزیغ و الطغیان»، «المحصول»(اصول فقه) «المخلص»، «شرح الارشارات»و«شرح عیون الحکمه»(در حکمت و فلسفه) «السّر المکنون»در طلسمات نام برد.او در شوال 606 ه در ری درگذشت هر چند برخی خواستهاند فوت او را به مسموم ساختن کرامیان منتسب نمایند از سرودههای اوست:
المرء مادام حیایستهان به
و یعظم الرزء فیه حین یفتقد
مرد مادام که زنده است مورد اهانت قرار میگیردمصیب وقتی بالا میگیرد که از دنیا برود..»
1-ابن حجر عسقلانی گوید:«تنها عیبی که تفسیر فخر رازی دارد این است:شبهه و تردید را بصورت شدید وارد میسازد، ولی در حل آن کوتاه میآید بحدّی که برخی از مغربیان گفتهاند شبهات او نقد ولی حل آنها نسیه است (49)
2-دکتر ذهبی، صاحب التفسیر المفسرون گوید:فخر رازی به صورت استطراد به مسائل اصول حقه مسائل نحوی و بلاغی متعرض میگردد، هر چند در اینگونه مسائل اطلاعات او همانند علوم هستی شناسی و ریاضت نیست، خلاصه آنکه کتاب او به موسوعه در کلام، هستی شناسی و طبیعتشناسی بیشتر شباهت دارد تا «تفسیر». (50)
3-صاحب کشف الظنون گفته است:«امام فخر رازی تفسیر خود را با اقوال و آراء حکماء و فلاسفه پر ساخته است از مطلبی به مطلب دیگر پریده است بحدی که گاهی ناظر را تعجب فرا میگیرد.ابو حیان در کتاب«البحر المحیط گفته است:«امام فخر رازی در کتاب تفسیر خود چیزهای فراوان و طولانی آورده که در علم تفسیر نیازی به آنها نیست از اینرو برخی از علماء گفتهاند:«در تفسیر فخر رازی که همه چیز وجود دارد جز تفسیر». (51)
4-زرقانی صاحب مناهل العرفان ضمن معرفی تفسیر کبیر امام فخر رازی به عنوان یک تفسیر کلام و حکمت میگوید:در برخی از مفسرین اهل سنت قران را پلی برای دفاع از عقائد خود قرار دادهاند و در رأس این گروه امام فخر الدین رازی است، او در هر مناسبتی جنگ مغلوبهای بپا کرده است و در هر مناسبتی بر اهل ضلالت و انحراف از عقیده حمله را آغازیده، در تفسیر خود، مسلک حکمای متألهین را پیموده است دلیلهای آنان را همراه با نوعی تهذیب و سازندگی که با اصول اهل سنت موافق باشد آورده است.اوروش طبیعی آنان و زیستشناسان را نیز پیموده است در مورد املاک-برجها-آسمان- زمین-حیوان-نبات و در اعضاء انسان، سخن گفته است.» (52)
5-فخر رازی از دیدگاه خود:امام فخر رازی وصیتنامهای تنظیم نموده است در آن وصیتنامه مطالب پندآمیز را گوشزد میکند در نخستین پند آن چنین آمده است:«بدانید من فرد دوستدار علم بودم، در مورد هر چیزی مطلب مینوشتم، بر کمیت و کیفیت آن وقوف پیدا نمیکردم، خواه حق یا باطل، ضعیف یا قوی باشد، من کتابهای کلامی را امتحان و آزمایش نمودم، در آنها فائدهای برابر آن فائدهای که در قرآن پیدا نمودم وجود ندارد، چون قرآن تمام سعی و کوشش خود را صرف میکند که تمام عظمت و جلالت را مخصوص خدا سازد و از تعمق در ایراد معارضه و متناقضات که فکر ار به راههای انحراقی و کژ وامیدارد خودداری کند». (53)
در ردهبندی تفاسیر موجود، تفسیر فخر رازی از بارزترین مصادیق«تفسیر به رأی»شمرده میشود.
وجهه نظر فخررازی مقابله به معتزلیان و مکتب اعتزال بوده است، فخر رازی خود اشعری مسلک است، از اینرووی از هیچ فرصتی برای تثبیت عقاید خود و هجوم به مخالفان بویژه معتزلیان و کرامیان چشم نمیپوشد، او ضمن تفسیر آیه 103 سوره الانعام«لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر»ضمن بحث طولانی استدلال معتزلیان را مبنی بر عدم رؤیت خداوند یاد میکند آنگاه به نقد و بررسی دلیلهای آنان میپردازد سپس به ارائه دلیلهای خود مبنی بر جواز رؤیت خداوند به زعم خویش میپردازد، با این همه بحث را به جای دیگر حواله میدهد». (54)
افعال انسان مخلوق خدا!..از روزگاران بسیار دور یکی از معرکه آراءترین مباحث کلامی افعال بندگان بود که آیا مخلوق خدا است یا با اراده و اختیار انسانها بوجود میآید، تفسیر رازی بیانگر اندیشه جبری اشاعره است، فخر رازی تصرحی دارد «فعل از پیوند داعی به قدرت انجام میگیرد، چون داعی خود آفریده خدا است، این حقیقت مسلم میگردد ک خدا آفریننده کارهای انسان نیز هست». (55)
در تفسیر مفاتیح الغیب، مباحث فقهی و حدیثی فراوان یافته میشود چون او یکی از فقیهان شافعی و از دلبستگان به فقه شافعی بوده است او در ذیل«آیات الاحکام»وارد مباحث فقهی میگردد و از آراء شافعی حمایت و درگیری با فقه حنفی دارد.
او با توجه به شیوههای تأثیرگزاری در افراد گاهی با ارقام و آمار بازی میکند، شقوق و فروع مسئله را چندین برابر اصل میافزاید، بنظر میرسد در این گونه آمارها، راه مبالغه را میپیماید، در سوره حمد چندین بار فروع و اشتقاقات مسئله و ضریب آنها را به ده هزار، بیست هزار میرساند این خود خلط واقعیات با فرضیّات میباشد.
فخر رازی به مسائل ادب و بلاغت بیتوجه نیست و بیشترین بهره را در این باره از«کشاف زمخشری دارد.
فخر رازی به منابع و مصادر کتاب خود اشاره دارد از، لغوین و متکلمین و مفسرین نام میبرد.
تفسیر امام فخر رازی ابتدا به سال 1279 در 6 جلد در بولاق سپس در 8 جلدی در قاهره با حاشیه«ارشاد السلیم»و اخیرا در32 جلدی به تحقیق محمد یحیی الدین بین سالهای 1352- 1357 در 32 جزء و در 16 جلد منتشر شده است و بارها به صورت افست و در ایران، لبنان انتشار یافته است.
مؤلف آن ابو الفضل احمد بن ابی سعد بن احمد یزد میبدی است که غالبا او را رشید الدین ابو الفضل یا ابو الفضل رشید الدین میبدی مینامند.
این تفسیر برخلاف شهرت غلطی که به نام خواجه عبد الله انصاری(396-481 ه)اشتهار یافته، از تألیفات میبدی است که در سال 520 به تألیف آن شروع کرده است.در جلد پنجم آن آمده است:«ششصد و اند سال گذشت تا هزاران دشمنان از این زندیقان و خصمان دین کوشیدند تا در قرآن طعنی زنند و نقصی آرند، نتوانستند». (56)
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که میبدی یکی از علماء و مفسرین قرن ششم است که در قرن مزبور مشغول نوشتن این تفسیر بوده است.
میبدی از نظر اعتقادی در فروع فقهی یکی از پیروان شافعی است و از این جهت از نظر فکری متمایل به خاندان علی بن ابیطالب(ع)میباشد.
وی در تفسیر خود گوید«فما من مؤمن الا و هو یحب علیا (57) »مؤمنی نیست مگر آنکه در دل، دوستی علی را دارد.
اما در اصول پیرو اهل حدیث از تأویل بیزار ست، میبدی با اینکه صوفی وارسته و عارف خوشدلی میباشد در مسائل مذهبی سختگیر و متعصب است، او از عقائد خود سخت دفاع میکند.
از مطالعه ده جلد این کتاب بزرگ درمییابیم که او یک دیندار عقیدهمند است گاهی به شدّت علیه دیگر فرقههای اسلامی میپردازد.
در قرن جهارم و پنجم هجری خراسان کانون عرفان و تصوف شده بود، مشایخ صوفیه از بلاد عراق و عرب و ماوراء النهر به شهرهای پررونق آن روی میآوردند و از کتابخانه غنی آن استفاده میکردند، در این مکتب بزرگانی چون:ابو نصر سرّاج(م 378 ه)نویسنده کتاب اللمع فی التصوف. ابو بکر محمد کلاباذی(م 380 ه)مؤلف طبقات الصوفیه.امام ابو القاسم قشیری(م 465 ه) مؤلف رسالة القشیریه حضور داشتند و هر یک به سهم خود گنجینه عرفان اسلامی را غنیتر ساخته بودند.
اساس مکتب عرفانی خراسان جمع بین شریعت و طریقت و مبارزه با انحراف و بدعت بود، عرفای نامبرده فوق، مدرسههای خاصی به همین منظور در آن شهر بنیاد نهاده بودند.خواجه عبد اللّه انصاری درهمین مکتب پرورش یافت و به مبادی و اصول آن وفادار ماند، از خدمات مهم پیر طریقت به مکتب عرفان خراسان این شد که منازل طریقت و مقامات سلوک عرفانی را مدّون ساخت و در درجهبندی مقامام ترتیب تازهای آورد، در این ترتیب بر کیفیات باطنی و اشراقی انحصار نکرد، بلکه اخلاق و آداب زندگی متعارف را نیز دخالت داد، تا هر عارفی در عین حفظ پیوند عادی سیر معنوی نیز داشته باشد، از اینرو برای راهیان طریقت رعایت آداب ظاهری را لازم شمرد، در این باره در دیباچه رساله«مختصر فی آداب الصوفیه» که به فارسی روان املاء شده است بر رعایت آداب ظاهری تأکید دارد.
هر چند تفسیر کشف الاسرار، تألیف خواجه عبد الله انصاری نیست ولی شالوده و اساس کار این تفسیر همان تفسیر خواجه عبد الله بوده است، او در بسیاری از موارد از خواجه به عنوان:پیر طریقت، عالم طریقت، جمال اهل حقیقت، یا شیخ الأسلام انصاری، یاد و سخنانش را نقل کرده اس.
کشف الاسرار، تفسیری است بزرگ به زبان پارسی شیوا که به قلم شیرین رشید الدین ابو الفضل میبدی در ده مجلد به اهتمام علی اصغر حکمت گردآوری و چاپ شده است و مجموع صفحات آن 6497 است این کتاب براساس تفسیر بسیار مختصری است که خواجه عبد الله انصای هروی دانشمند است که خواجه عبد الله انصاری هروی دانشمند عارف مشرب حنبلی نوشته شده است. میبدی به شرح و بسط آن پرداخته است و در تنظیم مطالب و مناسبت گویی نهایت ذوق و هنر خویش را نشان داده است.
میبدی برای تفسیر آیات سه مرحله یا سه نوبت قائل شده است:نوبت اول:ترجمه آیات به پارسی با رعایت امانت و روانی عبارت.
نوبت دوم:تفسیر آیات به روش عمومی تفسیرهای اهل سنت و جماعت که براساس اتکاء به احادیث و اقوال و آراء مفسران سلف و پیشین میباشد.
نوبت سوم:به بیان تأویلهای عارفانهای که از برخی آیات استفاده میگردد اختصاص دارد. بر این ویژگیها باید مزیت زیبائی گفتار و استواری انشاء و نثر موزون را نیز افزود.به تعبیر خود مؤلف «اول، پارسی ظاهر، بر وجهی که هم اشارت به معنی دارد و هم در عبارت غایت ایجاز بود، دیگر نوبت تفسیر گوئیم و وجوه معانی و قراءات مشهوره و سبب نزول و بیان احکام و ذکر اخبار و آثار و نوا در که تعلق به آیت دارد و وجوه و نظائر و مایجری مجراه.سه دیگر نوبت:رموز عارفان و اشارات صوفیان و لطائف مذکران». (58)
وی در تفسیر«و نفخت فیه من روحی»، نقل سخن میکند و گوید:«یعنی اجریت فیه من روحی المخلوقه»«یعنی از روح مخلوق خودم به او جاری ساختم.
سپس آنرا رد میکند که این سخن نه در اخبار صحاح است و نه در آثار صحابه سلف و نه گفت مفسران ثقات، تأویل بگذار که تأویل راه بیراهان و مایه طغیان است اقرار و تسلیم گوش دار و ظاهر دست بدار که راه مؤمنان است و اعتقاد سنیان است و نجات در آن است.» (59)
از پیشوایان معصوم(ع):میبدی در ضمن تفسیر خود احادیث متعددی را از طریق اهل بیت طهارت نقل نموده است، از آن میان از علی(ع)بیش از 100 مورد و از امام حسن مجتبی(ع)بیش از 5 مورد و از امام حسین(ع)بیش از 7 مورد و از امام سجاد(ع)بیش از 6 مورد و از امام باقر(ع)4 مورد و از امام جعفر صادق(ع)بیش از 37 مورد و از امام علی بن موسی الرضا(ع)3 مورد و در فضائل علی(ع) بیش از 30 مورد فضیلت و منقبت نقل نموده است که طالبان تفصل به خود تفسیر مراجعه نمایند. (60)
فهرست تفسیر:اخیرا با تلاش و کوشش آقای دکتر محمد جواد شریعت، فهرست جامع و مفیدی در 1007 صفحه از سوی انتشارات امیر کبیر انتشار یافته است که تنظیم آن از 1350 تا 1361(ده سال)طول کشیده است که در واقع آن تفسیر اقیانوسگونه را احیاء و زنده ساخته است.در این فهرست آیات وارده و احادیث شریفه و سخنان رسول اکرم(ع)و مکالمات او، و اقوال بزرگان دین و صحابه بزرگ پیامبر اسلام، فهرست اشعار عربی، فارسی، امثال عربی، امثال فارسی، واژههای عربی، واژههای فارسی، داستانهای شگفت، فهرست اعلام، اماکن، اشخاص، کتابها، عموما به ترتیب حروف تهجی آمده است.این کتاب خود، گنجینهای از معارف و اطلاعات میباشد.
اینکه نمونهای از نثر آن را از ابتدای تفسیر میآوریم:«اینست یاد دوست مهربان، آسایش دل و غذای جان یادی که گوی است و انسش چوگان، مرکب او شوق و مهر او میدان، گل او سوز و معرفت او بستان، یادی که حق در آن پیدا، به حقیق حق پیوسته، از بشریت جدا، یادی که درخت توحید را آبشخورست، دوستی حق مر آنرا میوه و بر است اینست که رب العالمین گفت:«لا یزال العبد یذکرونی و اذکره حتی عشقنی و عشقته»این نه آن یادی زبان است که تو دانی که آن درون جانست«بو یزید»روزگاری برآمد که ذکر زبان کمتری کردی چون او را از او پرسیدند گفت:عجب دارم از این زبان، عجبتر از این کو بیگانه است، بیگان چه کند در میان، که یاد اوست خود در میان جان...». (61)
جلال الدین ابو الفضل عبد الرحمن بن شیخ کمال الدین(849-911)یکی از نوابغ و نوادر روزگار از نظر احابطه و جامعیت علمی میباشد او در تمام زمینهها و رشتههای علوم تألیف و تصنیف دارد جز در مورد منطق چون آنرا را دوست نمیداشت، بلکه در مذّم آن کتاب«صون الکلام»را نوشت که این تیمّیه نیز از او پیروی نمود.
او در سن 21 سالگی متصدی امر فتوی گردید.و یکی از پرکارترین محققین و مؤلفین جهان اسلام به شمار میرود برخی گفتهاند ه تعداد تألیفات و رسالههای او به 500 جلد میرسد، البته اغلب آنها رسالههای کوچک و کم حجم است ولی کتابهای مهمّ و بزرگی همانند کتاب تفسیر او، «الاتقان»نیز دارد که از اعتبار کم نظیری برخوردار است.
اینک برخی از تألیفات او:الاتقان(3 جلد) احیاء المیت بفضائل اهل البیت، الاشباه و النظائر النحویه(4 جلد)الاقتراح در نحو، الاسعاف فی رجال الموطاء، اتمام الدرایه فی شرح النقایه، بدایع الزهور فی وقایع الدهور، بشری الکیئب بلقاء الحبیب، البهجة المرضیه فی شرح الالفیه، الجامع الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، الجواهر فی علم التفسیر، الحاوی للفتاوی، حسن المحاضرة فی اخبار مصرو القاهره، رسالة فی النعال الشریفة، الدّرر المنتشره فی الاحادیث المشتهره، الروض الاریض فی طهر المحیض، الخصائص الکبری فی
خصائص النبی(ص)، الحاشیه علی تفسیر البیضاوی، لباب المنقول فی اسباب النزول، مفحمات الاقرآن فی مهمات القرآن، معترک الاقران فی مشترکان القرآن...
از اسامی تألیفات او برمیآید که اکثر سعی و کوشش خود را پیرامون قرآن کریم و علوم مربوط به آن صرف کرده است، او در نویسندگی صاحب سبک و سلیقه بوده است و یکی از رازهای مطرح بودن آثار او مرهون سبک و سلیقه است». (62)
آغاز تفسیر:«حمد سپاس خداوندی را است که مأثر آثار را پس از فرسودگی احیاء نمود، به تفسیر کتاب عزیز خود با اسناد عالی از خبرها مأثور ما را موفق فرمود، گواهی میدهم که جز خدای یکتا معبودی نیست، شهادتی ه به صاحب آن اجرها و پاداشها را مضاعف میسازد و شهادت میدهم که سید و سرور ما محمد بنده و رسول او است که فجر صادق خود را آشکار ساخت تا ظلمات و تاریکیهای اهل باطل و فجور را از میان برد، درود بر اولاد و اصحاب او باد!که دارندگان علم والا و فضیلت مشهور بودند، درود و سلامی در گذرگاه ایام و روزگاران دائمی در جریان باشد پس از حمد و درود هنگامی که این بنده کتاب «ترجمان القرآن»را تألیف نمودم و آن تفسیری بود همراه با سلسله اسناد از پیامبر خدا و اصحاب که در چند مجلد قرار داشت، اخبار و احادیثی که در آن آورده بودم با اسانید از منابع و کتابهائی که از آنها نقل کرده بودم ملاحظه نمودم که همت اغلب مردم از تحصیل آن قاصر و کوتاه است و رغبت وافر به متون احادیث دارند بی آنکه طول اسناد را داشته باشند، پس آن کتاب را در اینجا تلخیص نمودم تنها به متن مأثور اکتفاء کردم تنها اسامی منابع و کتابهای معتبر منقول را آوردم و آن را«الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور»نامیدم از خداوند متعال پاداشها بر مؤلف و عصمت از خط و لغرش و باطل را مسئلت دارم...». (63)
قرن دهم و یازدهم هجری یک حرکت اخباریگری در تمام مناطق و مجامع علمی اسلامی صورت پذیرفته است و یک نوع بازگشت به حدیث در مصر، عراق، ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی متداول گشته، آیا این حرکت معلول تصادمهای فکری جهان اروپا و اسلام بوده؟که در مقام مقابله به مطمئنترین پایگاه پناه بردهاند؟یا معلول ضعف و نارسائی فلسفه و علوم عقلی و ذوقی بوده است؟ یا در مقام کشمکشها مجادلات سیاسی و اجتماعی ملل اسلامی جویاگری محیط امن و آسایش موجب این گرایش گردیده است؟یا پراکنده بودن مکاتب فقهی و اصولی و اختلاف و نزاعهای مشربی فقهاء موجب توّطن و استیجار به جوار امن أثر و خبر گردیده است و... در هر صورت قابل بحث و بررسی است در آن عصرها، در جهان تشیع تفاسیری مانند البرهان بحرانی یا نور الثقلین شیخ عبد علی حویزی یا تفسیر صافی، و در جهان اهل سنت تفاسیر این کثیر(م 774)ثعالبی(م 8776)الجواهر الحسان، ترجمان القرآن، الدر المنثور به مجمع البحرین و مطلع البدرین سیوطی، طلوع میکنند.
تفسیر به مأثور شامل تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن با سنت، تفسیر منوط به رأی اصحاب پیش اهل سنت و پیشوایان معصوم(ع)نزد خاصه شامل میگردد:
تفسیر قرآن با قرآن یا با سنت صحیحه و معتبره سخنی در مقبولیت آن نیست اما تفسیر قرآن با مأثور که از طریق صحابه یا پیشوایان نقل شده است روی جهاتی قابل بحث و بررسی است:
1-وجود احادیث مجعول و روایات ضعاف و اسرائیلیات که بزرگترین مانع این امر است.
2-رسوخ رسوبات اعتقادی و فکری، سیاسی و اجتماعی که جایگاه ویژهای در احادیث دارد، مانند طرفداران بنی امیه، یا طرفدران بنی عباس که از راه تملق و جلب منافع دنیوی احادیثی را جعل و نشر دادهاند.
3-اختلاف صحیح به غیر صحیح و نقل احادیث فراوان که منسوب به پیشوایان یا اصحاب میباشند بدون تحقیق و بررسی بحدی که حق را با باطل مشتبه ساخته است.
4-در اخبار و احادیث، مطالبی که از کتابهای پیشین مانند تورات و انجیل نقل شده است و مأثور به توقف در آنها هستیم که نمیتوانیم تصدیق نمائیم و نه میتوانیم تکذیب کنیم.
با توجه به مراتب فوق مادام که به صحت و اعتبار و واقعی حدیث پی نبردهایم نمیتوان تفسیر مأثور را تفسیر مقبول و معتبر و مطمئن بشماریم- ولی با رعایت نکات فوق از سوی فردی که صلاحیت و شایستگی این رعایت را دارد تفسیر به مأثور در برابر دیگر مناهج و شیوههای تفسیر: ادبی، علمی، عرفانی، رأیی، تفسیر القرآن بالقرآن، مطئمنتر و سکون بخشتر از دیگر روشها است چون به منبع و سرچشمه وحی اتصال دارد و«اهل البیت ادری بما فی البیت»میباشد.
1-سیوطی خود میگوید:«کتاب مسندی تألیف نمودم که در آن تفاسیر پیامبر صلی اللّه علیه و سلم را گردآوری نمودم که در آن ده هزار و اندی حدیث وجود دارد که برخی مرفوع و برخی موقوف میباشد و آن را«ترجمان القران»نامیدم و با شکر خدا در چهار مجلد تمام گشته است.» (64)
در آغاز تفسیر الدرر المنثور سخن او گذشت که کتاب ترجمان القرآن را با حذف اسناد و منابع آورده که به نام«الدر المنثور»نامیده است.
2-ذهبی در التفسیر و المفسرون گوید: «سیوطی فردی حریص به جمعآوری و کثرت روایت است ولی او با همه جلالت قدر و شناختی که از حدیث و معایب آن دارد، نکوشیده است که احادیث صحیح را در این تفسیر جمعآوری نماید، بلکه بین احادیث صحیح و علیل خلط نموده است، کتاب او احتیاج به پالایش و تصفیه دارد تا غثّ از سمین، ضعیف از قوی بازشناخته گردد، این کتاب در 6 جلد چاپ شده و در اختیار اهل علم قرار دارد.» (65)
وی افزوده است:کتاب فوق تنها تفسیری است مه به نقل اثر روایت پرداخته است و رأی و عقیده را در آن دخالت نداده است آنگونه که دیگران این کار را انجام دادهاند.»
3-استاد شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر خود میفرماید:«پیش من تفاسیر عامه تفسیر طبری، کشاف، الدر المنثور سیوطی وجود دارد الدر المنثور جامعتر از دیگر تفاسیر اهل سنت است از آن نظر که در گیرنده احادیث و روایان آنهاست، از اینرو نوعا حواله دادن من بیشتر به آن تفسیر میباشد.» (66)
عالم ربنی فقیه همدانی فیلسوف محمد بن مرتضی معروف به ملا محسن فیض کاشانی(م 10901)یکی از چهرهای موفق و پرکار جهان علم و فضیلت و یکی از ستارگان پر فروغ آسمان فقه و فقاهت حدیث و تفسیر و جهان معارف اسلامی میباشد، او در جامعیت و گستردگی دانش کم نظیر است.
وی در سال 1007 ه در قم متولد سپس به کاشان انتقال یافت، وقتی خبر اقامت سید ماجد بحرانی را شنید پیش او به شیراز رفت و از محضر او و از حوزه درس ملا صدر الدین شیرازی تلمذ نمود، با دختر ملا صدرا ازدواج کرد سپس به کاشان برگشت و در آنجا به تدریس و تألیف اشتغال ورزید کتابهای مفید و ارزندهای در زمینههای تفسیر، حدیث، اخلاق، معارف حقه(که بالغ بر 100 جلد میگردد)تألیف نمود و یکی از مراجع مسلم وقت گردید که نظیر و همانند نداشت از تألیفات مهم اوکتاب«الوافی»و تلخیص آن«الشافی»است.
که احادیث اصول چهار گانه(الکافی، من لا یحضره الفقیه، الاستبصار، التهذیب)را همراه با شرح آنها آورده است المحجة البیضاء، مفاتیح الشرایع، علم الیقین و دیگر کتاب تفسیر الصافی میباشد.مرحوم فیض از پیشوایان ششگانه حدیث شیعی قرار دارد این پیشوایان با نام«المحمدون الاوائل و المحمدون الا و اخر» * شناخته شدهاند.
اساتید او:1-پدر عالیقدرش مرتضی ابن الشاه محمد2-سید جلیل القدر سید ماجد بن سید هاشم حسینی بحرانی3-شیخ بهائی محمد بن الحسین عاملی4-صدر المتألهین شیرازی5- ملا محمد طاهر شیرازی6-ملا جلیل غازی قزوینی (شارح الکافی)7-شیخ محمد بن شیخ حسن به الشهید الثانی8-ملا محمد صالح(شارح الکافی)...
شاگردان او:1-فرزند برومندش علم الهدی 2-علامه مجلسی محمد باقر صاحب بحار الانوار 3-سید نعمت الله جزائری4-قاضی سعید قمی و جمعی دیگری.
عالم بزگوار پس از عمری مجاهده و تلاش در راه معارف الهی در سال 1091 ه در سن 84 سالگی در کاشان از دنیا رفت و درهمانجا مدفون گردید قبرش هم اکنون مزار اهل دل میباشد. (67)
ایشان تألیف خود را اینگونه آغاز میکند: «حمد و سپاس ترا میگوئیم ای آفریدگاری که بر بندگان در هر چیزی تجلی و ظهور نموده است و خود را در خطاب خویش بلکه در هر نور و سایه نشان داده است، با ذات و حقیقت خود بر ذات خویش رهنمون گردیده است از مجانست و همسوئی با مخلوقات منزه و وارسته است، چگونه با وجودی میتوان به او استدلال نموده که در هستی خود نیازمند اوست، او کی غائب شده است تا نیازمند راهنما و دلیل باشد، کی دور شده است تا آثار و نشانهها رساننده به او باشند، کور باد چشمی که او را نمیبیند، در حالی که پیوسته مراقب اوست، خسارت و زیان دیده است تجارت بندهای که از محبت او نصیب و بهره نداشته باشد، او بر هر موجودی شناسائی شده است، هیچ (*)محمدون اوائل:1-محمد بن یعقوب کلینی 2-محمد بن علی بن بابویه(شیخ صدوق)3-محمد بن الحسن الطوسی(شیخ طوسی)و محمدون اواخر:1-محمد بن مرتضی(فیض کاشانی) 2-محمد باقر مجلسی 3-محمد بن الحسن(الحر العاملی)
موجودی جاهل او نیست، با هر شاند و آراستگی خود را به ما نشان داده است، تا در هر مشهودی او را نظاره نمائیم، فرقان را بر عبد خویش تنزیل فرمود تا بر جهانیان نذیر و ترساننده باشد، اسرار و رازهای خود را پیش اهل بیت او قرار داد، پس هر نوع آلودگی را از آنان برد و پاک و پاکیزهشان قرار داد، خداوند از هدایت پیامبر مرسل خویش با نور کتاب خود پرده برداشت و از راز کتاب منزل با عترت مرسل خود کشف حجاب نمود». (68)
به این ترتیب در این مقطع تفسیری و در این براعت استهلال ابتدائی، روش و بینش او مشخص و معلوم میگردد که تفسیر او ترکیبی از مشاهدات وجودی و الهامات و اشراقات غیبی، با توجه و تمسک به ذیل عنایت اهل بیت(ع)خواهد بود، و علت نامگزاری به«الصافی»یعنی صاف و پیراسته از کدورتهای آراء عامه و اقوال خسته کننده و حیرتآور و نفرتانگیز میباشد، سپس دوازده مقدمه دارد:علوم قرآنی، توصیه به تمسک به قران و اهل بیت، شأن نزول آیات، تأویل، تفسیر، ظاهر، باطن، محکم و متشابه، منع تفسیر به رأی، گردآوری قرآن، تحریف، زیادت و نقص، قرآن بیانگر هر چیزی است و تحقیق معنی آن، اقسام آیات و اختلاف قراءات، زمان نزول قرآن، تجسم قرآن در روز حشر، کیفیت تلاوت و آداب آن، و اصطلاحات تفسیری این کتاب...». (69)
مقدمه دوازدهم صافی اختصاص به اصطلاحات و روش تفسیری آن دارد که بازگو میکنیم.
مرحوم فیض مینویسد:«خلاصه آنچه افزون بر شرح لفظ و مفهوم آن نیازمند شنیدن از معصوم(ع)باشد:اگر از محکمات خود قرآن شاهدی پیدا نمودیم که به آن دلالت نماید همان محکم را میآوریم، چون قرآن برخی از آن برخی دیگر را تفسیر مینماید، و از سوی پیشوایان حق نیز مأموریت داریم که متشابهات قرآن را به محکمات آن برگردانیم، و اگر محکمی از قرآن پیدا نکردیم اگر حدیث معتبری از اهل بیت علیهم السلام پیدا کردیم که در کتابهای معتبر از طریق اصحاب ما(رضوان خدا بر آنا باد)نقل شده است همان حدیث را وارد میسازیم اگر از طریق خاصه چیزی نقل نشده باشد ولی از طریق عامه منسوب به معصوم روایت شده است و حدیث مخالف آن نیز وجود ندارد، در این صورت همین را میآوریم، عین آن موردی که در فقه داریم.و از امام صادق(ع) وراد شده است اگر حادثهای بر شما پیش آمد که حکم آن را در روایات ما پیدا نمیکنید پس بنگرید به روایاتی که آنان از علی(ع)نقل کرده و به آن عمل نمودهاند، این حدیث را شیخ طوسی در مورد عده نقل کرده است و اگر حدیثی از پیشوایان روایت نکردهاند پس آنچه را که به دست ما جز از طریق معصومین(ع)از علمای تفسیر رسیده است در صورتی که مطابق قرآن و فحوای آن و شباهت به احادیث آنان داشته باشد مورد عمل قرار میدهیم، اگر از نظر سند و استناد هم اعتماد نکنیم بلکه از جهت موافقت شباهت و استحکام اعتماد مینمائیم، چون رسول خدا(ص)فرمودند: «هر حقی حقیقتی دارد و هر راستی و صواب نو را نیت خاصی دارد پس آنچه موافق قرآن باشد آن را اخذ کنید و آنچه مخالف کتاب خدا باشد پس آنرا ترک کنید...»امام صادق(ع)نیز فرمودند: «هر روایتی که خواه از سوی نیکوکار یا فاجر به تو برسد در صورتی که موافق قرآن باشد پس آن را دریاب و هر روایت که مخالف قرآن خواه از نیکوکار یا فاجر باشد پس ترک نما».و امام کاظم(ع) فرمودند:«وقتی ک دو حدیث مختلف و متضاد به تو رسیدند پس آنها را با قرآن و احادیث یا مورد مقایسه و سنجش قرار بده اگر متشابهت با آنها داشته باشد پس آن، حق است و اگر مشابهت نداشته پس باطل است»اینها بخش اندکی از احادیث شریفه است که به جامعترین آنها بسنده نمودیم تا مقتضای اختصار و خودداری از پرگوئی را بجا آورده باشیم». (70)
در پایان بخش میافزاید«گاهی اخبار را به صورت دیگری جز از راه اسناد نیز تصحیح مینمائیم و در این مورد فقط از خدا استعانت میجوئیم».
بنظر میرسد منظور از آن راه توجه به معنی و مفهوم حدیث باشد که از نظر معنوی چه قدر تاب و توان دارد.
ایشان در ضمن تفسیر آیهثم لتسئلن عن النعیم(تکاثر/8)از مجمع البیان نقل میکند که منظور از نعیم، امنیت و صحت میباشد و در عیون اخبار الرضا آمده است منظور خرما و آب خنک است و در«فقیه»از پیامبر(ص)آمده است هر نعیمی مورد بازخواست است مگر آنکه در جهاد یا حج مصرف شده باشد و در«مجالس»آمده است اگر نام خدا پیش از طعام ذکر شد از این طعام سوال نمیشود.در تفسیر قمی از امام صادق(ع) آمده است:این امت آنچه که خداوند به آنان در مورد نعمت رسالت سپس خاندان رسالت به آنان کرامت فرموده است مورد سوال قرار میگیرند.و در احتجاج آمده است نعمتی که مورد سؤال قرار میگیرد نمعت وجود پیامر اسلام و جانشینان او است که خداوند آنان را بر پیروان او نعمت داده است.عیاشی در تفسیر خود از امام صادق(ع)نقل کرده است امام(ع)معنی نعمت را از نعمان (ابو حنیفه)پرسید، او در پاسخ گفت مقصود طعام و آبن خنک و سرد است، امام فرمود:اگر خدامد ترا در روز قیامت در پیشگاه خود نگه دارد تا از هر لقمهای که خوردهای یا هر جرعهای که نوشیدهای بازخواست نماید وقوف تو در پیشگاه او خیلی طولانی خواهد بود.او گفت:س مقصود از نعیم چیست؟امام فرمود؟مقصود از نعیم ما اهل بیت رسالت هستیم که خداوند ما را بر بندگان احسان و انعام نموده است و به برکت وجود ما مردم پس از اختلاف، ائتلاف نمودهاند و به یمن ما تألیف قلوب نموده است پس از آنکه با همه دشمنان خونین بودند و به برکت ما به اسلام هدایت شدهاند و آن یک نعمت پایدار و همیشگی است، خداوند از این نعمت که بر آنان ارزانی داشته است و آن وجود پیامبر اسلام(ص)و عترت(ع)او است، سؤال خواهند نمود». (71)
1-علامه طباطبائی در مورد مرحوم فیض و تفسیر صافی میفرماید:«این مرد جامع علوم است و به جامعیت او در عالم اسلام کمتر کسی را سراغ داریم و ملاحظه میشود او در تمام علوم مستقلا وارد شده و علوم با هم خلط و مزج نکرده است، در تفسیر صافی-اصفی و مصفی-که روش تفسیر در روائی دارد ابدا وارد مسائل فلسفی، عرفانی و شهودی نمیگردد، در اخبار کسی که کتاب «الوافی»او را مطالعه کند میبیند یک اخباری صرف است و گوئی اصلا فلسفه نخوانده است در کتابهای عرفانی و ذوقی نیز از همان روش تجاوز نمیکند و از موضوعی خارج نمیشود» (72)
2-علامه امینی میفرماید:«مرحوم فیض محقق بزرگ، علمدار فقه، پرچمدار حدیث، مشعلدار فلسفه، گنجینه عرفان، کوه عظیم اخلاق و امواج خروشان علم و معرفت است». (73)
تفسیر صافی به سال 1266 در تهران به قطع رحلی و به چاپ سنگی انتشار یافت سپس بارها همان چاپ افست گردید چاپ دیگر صافی در چهار جلد است با قطع وزیری به تصحی محقق توانا مرحوم شعرانی و تحقیق و تعلیق میرزا حسن حسینی لواسانی چاپ دیگر آن در 5 جلد به قطع وزیری با مقدمهای در شرح حال مؤلف و پا صفحهها از آقای اعلمی است که در بیروت چاپ شده است.
سید عبد الله شبر(1242-1178 ه)یکی از بزرگان و آیات الهی و یکی از پرکارترین چهرههای تألیفی در قرنهای اخیر بشمار میرود، او دروس خود را از آیة الله سید محسن اعرجی صاحب«المحصول»و«الرسائل»فرا گرفت و فقه را از شیخ محمد جعفر کشف الغطاء جد آیة الله کاشف الغطا فرا گرفت او دارای آثار تألیفی متعدد است ه تعداد آنها بیش از 70 جلد است، از اینرو او را«مجلسی ثانی»لقب دادهاند.
برخی از تألیفات او:در حدیث، کتاب جامع الاحکام در 14 جلد، و در رجال کتاب جامع المقال فی معرفة الرواة و الرجال و تلخیص آن «ملخص المقال»و در لغت، مطلع النیرین فی لغة القرآن و حدیث احد الثقلین که دارای 23 هزار بیت است و کتابهای دیگری در زمنه اخلاق تاریخ، سیره، نجوم، اصول، دارد، او در اجازهای که به یکی از شاگردان خود میدهد(سید محمد تقی پشت مشهدی)به 50 نوع از تألیفات حدیثی خود اشاره میکند.
از او سه نوع تفسیر در اختیار داریم:
1-تفسیر کبیر موسوم به«صفوة التفاسیر» آقا بزرگ تهرانی آن را در باب«صاد»ذکری میکند و مینویسد این تفسیر دارای 62000 بیت است.
2-تفسیر وسیط به نام«الجوالثمین فی تفسیر القرآن المبین»که در الذریعه آنرا در باب «ج»، ذکر کرده و مینویسد:در دو جلد بزرگ است جلد اول تا سوره اسراء و جلد دوم تا آخر قرآن کریم و دارای 000/30 بیت است، سپس میافزاید:من این تفسیر را به خط خود سید، نزد نوه او سید محمد بن علی بن الحسین بن مؤلف دیدهام، جلد اول آن در صفر 1239 و جلد دوم در 19 ربیع الاول 1239 به اتمام رسیده است.
3-تفسیر وجیز که به همین نام در الذریعغه در باب«واو»ذکر شده و دارای 18000 بیت است و مؤلف در چهارم جمادی الاول 1239 آن را به پایان برده است، سپس میافزاید سه نسخه از آن موجود است که یک نسخه آن در کتابخانه تقوی طهران موجود و در 1352 توسط حاج سید نصر اللّه تقوی بچاپ رسیده است (74)
در اینجا مناسب است عین کلمات مؤلف را که بیانگر روش تفسیری او نیز هست از تفسیر سوم که همان تفسیر وجیز است بیاوریم وی گوید:
«پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر عظیم الشأن اسلام و اهل بیت اطهار(ع)این تفسیر گر چه مختصر و الفاط آن کوتاه است ولی دارای تحقیقات عمیق و وافی و کافی است و غالبا در حل مشکلات و غرائب الفاظ قرآن کریم از گنجینههای درر بار معادن اسرار و حکم الهی اهل بیت(ع)استفاده شده ا ست، خاندانی که جبرئیل در خانه آنان نازل میگشت، این تفسیر با وجازت و سلاست عبارت متضن دقایق و نکات بسیار و با کمال اختصار و وجازت مشتمل بر حقایق و معانی بیشمار است. (75)
1-مرحوم سید نصر اللّه تقوی که خود اهل فضیلت و بانی طبع این تفسیر میباشد در پیشگفتار آن گوید:«بیش از سی دوره تفسیر از مفصل و ممختصر تاکنون مرور کردهام و اکثر آنها را با تمام دقت دیده و برخی را به مرور اجمالی بسنده ک ردهام، هیچ کدام از آنها را واجد اوصاف و مزایای این تفسیر ندیدهام که در یک مجلد کم حجم این همه مطالب را داشته باشد، اگر ادعا شود که تفسیر سید عبد اللّه شبر یکی از تفاسیری است که فعلا در درست است، گزاف نگفتهام و بجا است که خوانندگان این سخن را از من بپذیرند و اعتقاد مرا حمل بر مبالغه نکنند». (76)
2-دکتر حامد حفنی داود:(یکی از اساتید دانشکده زبان قاهره)درباره تفسیر شبر در چاپی که مطبعة النجاح نجف از او درج کرده است میگوید:«صاحب انتشارات النجاج، اشرف تفاسیر را برگزیده است و کار او بسیار بجا و نیکو است زیرا تفسیر شبر دقت و اختصار را با هم جمع کرده، و شیفتگان تفسیر چه مبتدی و چه منتهی از آن بهره میبرند، مبتدی از آن نظر که سهولت بیان را دارد و منتهی از آن نظر که از جهت دقت و اصطلاحات تفسیری بهره وافری دارد، چون مؤلف بزرگوار بر اساس و عدهای که در مقدمه تفسیر داده است از منابع و مراکز وحی و خاندان نبوت استفاده کرده است و تفسیر خود را با علوم آن بزرگواران خصوصا أمام علی بن ابی طالب و امام جعفر صادق علیهما السلام آراسته و اصالت بخشیده است، دیگر از مزایا و محسنات این تفسیر آن است که مؤلف محترم متعرض قرائات شده و در حاشیه به آنها اشاره کرده است، در حقیقت در تفسیر خود قرائت امام حفص و جز او را نیز بیان کرده است.بالأخره تفسیر شبر برای کسانی که بخواهند در وقت کم بهره بیشتری را از تفسیر ببرند قابل توصیه است. (77)
3-دکتر ذهبی صاحب التفسیر و المفسرون در مقام بازشمری مهمترین تفاسیر از سیزده تفسیر مهم شیعی نام میبرد به این ترتیب:
1-تفسیر امام حسن عسکری(متوفی 254 ه)
2-تفسیر محمد بن مسعود عیاشی(از علمای قرن سوم)
3-تفسیر علی بن ابراهیم قمی(از علمای قرن چهارم)
4-التبیان، تألیف شیخ طوسی(متوفی 460 ه)
5-مجمع البیان، تألیف الطبرسی(متوفی 538)
6-تفسیر الصافی، تألیف ملا محسن فیض کاشانی (از علمای قرن یازدهم)
7-تفسیر الاصفی(در یک جلد موجود در کتابخانه دار الکتب المصریه و دانشگاه قاهره)
8-البرهان، تألیف سید هاشم بحرانی(متوفی 1107 ه)
9-مراة الاأنوار و مشکاة الاسرار کازرونی(در یک جلد، موجود در دار الکتب المصریه)
10-تفسیر المؤلف(خطی)از محمد مرتضی حسینی معروف به نور الدین(از علمای قرن دوازدهم)در یک جلد کوچک.
11-تفسیر القران تألیف شبّر(در یک جلد بزرگ)
12-بیان السعادة فی مقامات العبادة، از سلطان بن محمد بن حیدر خراسانی(از علمای قرن چهاردهم).
13-آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، از محمد جواد بلاغی(م 1352)او سپس به نقد و بررسی تعدادی از اینها میپردازد و درباره تفسیر شبر میگوید:«این تفسیر براساس مذهب امامیه اثنی عشریه جریان دارد، الفاظ قرآن را به معانی و مفاهیمی حمل کرده است که با اصول مذهب خویش موافقت داشته باشد، کتاب بسیار مختصر در الفاظ موجز در عبارت است، در عین حال معانی فراوانی و دقیقی را در بردارد، این تفسیر از نظر افاده معانی فراوان شباهت زیادی به تفسیر «الجلالین»دارد که نکتههای دقیق را با عبارت سهل و موجر اداء کرده است». (78)
تألیف این تفسیر وجیز در چهارم جمادی الاولی 1239 ه پایان پذیرفته و فراغت از استنساخ آن توسط محمد شفیع حسینی طالقانی در 1247 انجام یافته ا ست.چاپ اول آن در قاهره در 1385 در مطبعه یوسفیه صورت گرفته است.
استاد شیخ طنطاوی جوهری(1287-1358) مدرس دانشگاه و مدرسه دار العلوم در طنطا به دنیا آمد و در دار العلم قاهره به مقام استادی رسید.او یکی از شاعران نکو گوی عربی است، از تألیفات اوست:الارواح، اصل العالم، این الانسان، التاج المرصع بجواهر القرآن و العلوم، جمال العالم، جواهر العلوم، سوانح الجوهری، الزهره، نظام الامامة و حیاتها و.... آغاز تفسیر:پس از حمد و ثناء الهی و درود بر پیامبر و همه اولاد و اصحاب او میگوید:«من شیفته عجایب جهان هستی و مبهوت بدایع طبیعت آفریده شدهامد، عاشق جمال و زیبایی آسمان و علاقمند کمال و ارزشهای زمینی هستم، آیات بینات، شگفتیهای چشمگیر خورشید دوار، ماه همیشه در جریان...هستم.از آن زمانی که در مدرسة دار العلوم مدرس بودم برخی از آیات قرآنی را به دانشجویان القاء مینمودم و برخی از آنها را در مطبوعات منعکس میکردم، اکنونمیخواهم همه آنها را با استمداد از لطیف خبیر گردآوری نمایم، در قرآن بیش از 750 آیه درباره علوم وجود دارد درحالی که آیات احکام آن به 150 مورد نمی رسد، در این تفسیر آنچه مسلمان احتیاج دارد از احکام، اخلاق، عجایب جهان هستی و غرایب علوم و شگفتیهای خلقت قرار دادم تا مردان و زنان مسلمان را به وقوف و آگاهی از حقایق معانی آیات بینات آگاه سازد ودر کسب علم در زمینه حیوانات، نباتات، زمین، آسمانها، تشویق نماید. (79)
او سپس به تفسیر سوره«حمد»آغاز میکند و در ابتدا از استاد«میلین ادوارد»مطلبی را در مورد حیوانی به نام«اکسیلوکوب»نقل مینماید که در فصل بهار تنها زندگی میکند هنگامی که تخم گذاشت فورا خود آن میمیرد، از رحمت و زیبابی صنع پروردگار که به این حیوان الهام نموده آن است که پیش از تخم گزاری خانهای از درخت درست کند، او ابتدا یک حفره مستطیلی، حفر مینماید سپس شکوفههای گلها را گردآوری میکند و برخی از برگهای شیرین را فراهم میسازد و اطراف این گودال را پر میکند و روی آنها تخم میگذارد و از چوب سقفی بر آن خانه سایبان درست میکند، حکمت این امر آن است:هنگامی که این تخم شکافته شد و کرم آن خارج گردید غذای آماه شده برای یک سال او را کفایت میکند، درست آن مدتی که این کرم نمیتواند روزی خود را تهیه نماید هنگامی که این کرم به کمال خود رسید گودال دیگری به این منوال درست میکند....» (80)
طنطاوی یکی از مفسران علم گرا در عصر اخیر است، تهاجم صنعتی غرب و شرق به ممالک اسلامی و احساس ضعف و نارسایی جوامع اسلامی در این زمینه، او را به این فکر انداخته است که تنها راه چاره مشکل، توجه به علم و صنعت و استفاده از آیات قرآنی در این زمینه است، او در این باره راه غلو افراط را پیموده، موافقان و مخالفان نام تفسیر او را«دائرة المعارف»نهادهاند نه تفسیر، چون گاهی رسالههای مستقلی را بیارتباط با آیه در تفسیر خود میآورد که کوچکترین ارتباطی با آیه ندارد، علم گرایی و توجه به علم او جدی است ولی اشکال عمده کار او این است که علم زده است گویا در ذهن خود این نگرانی را داشته که دانش و علم، در دین و مذهب را تهدید میکند او خواسته یک کتاب فیزیولوژی و زیست شناسی تدوین نماید.طنطاوی جهانبینی علمی مادی ندارد بلکه مجذوب فروع و ثمرههای علم جدید است، نه ریشههای آن، او گاهی چنان ساده لوحانه اظهار نظر میکند که انسان یقین پیدا میکند که قافیه را باخته است، مثلا میگوید:«بر دولتهای اسلامی واجب شرعی است که گروهی از پزشکان را به آموختن تنویم (هیپنوتیزم)مأمور کنند و گرنه برخی از دروغزنان با توسل به آن داعای نبوت خواهند کرد آنچنان که هاروت و ماروت نمودند.» (81)
بازمیگوید:«به ما رسیده است که امریکائیان در خرابههای بابل و نینوی و در آثار آشوریها و بابلیها به علوم کلدانیها دست یافتهاند، پس این علم دوباره در شرق و غرب انتشار پیدا کرده است اگر آگاهی و بیداری ملل نبود یقینا برخی از مباشرین این علوم ادعای نبوت میکردند.» (82)
بهشت و کوثر معنوی:او بهشت و کوثر را به بهشت معنوی تأویل میکند و میگوید:«نظر ما این که حوض(کوثر)همانا کنایه از علم است که هر چه از آن نوشیده شود همچنان برقرارل و پایدار ماند و مشک و عطر و انواع گوهرهای نفیس از در و یاقوت و آبی شیرینتر از عسل و آن حوض بیپایان چیزی جز شاخهها و شعبههای علم نیست که چشم اندازهای دلفریب و شگرفش نگرندگان را شادی می افزاید». (83)
ذهبی صاحب التفسیر و المفسرون در این باره میگوید:«این کتاب یک دائرة المعارف علمی است که از هر علمی بهر بسیاری از آن هست و سرانجام همین بحثهای علمی فراوان آن، این تفسیر را سزاوار همای سخنی میسازد که در حق تفسیر امام فخر رازی گفتهاند:«همه چیز جز تفسیر در آن وجود دارد»بلکه تفسیر جواهر به این وصف لایقتر است، و اگر بخواهیم از دلالت کلی کتاب قضاوت کنیم باید گفت:مؤلف آن در دریای اسرار علمی آسمان و زمین بسی غوطه خورده و با عقل و قلب خویش همه گوشه و کنارهای علم را کاویده است تا برای مردم آیات و نشانههای روشنگری در آفاق و انفسشان را بنمایاند و برای آنان ثابت کند که قرآن دربردارنده علوم اولین و آخرین است، او به هر دلیل و رویداد متوسل میشود تا این سخن الهی را ثابت کند:ما فرطنا فی الکتاب من شیءدر این کتاب از هیچ چیز فروگذار نکردهایم» (84)
در مورد علم زدگی او میتوان نمونهها و شواهد فراوانی را از تفسیرش نشان داد، وی در آغاز سوره آل عمران میگوید:ایمان بر دو گونه است:یا تقلیدی است که در اثر مطالعه کتابهای آسمانی بدست میآید یا آنکه یقینی و علمی است که در اثر علوم طبیعی حاصل میشود». (85)
به این ترتیب او در کنار تفسیر خود از شکلها و تصاویر نباتاتو حیوانات و اشجار و درختان فراوان استفاده کرده است«زرقانی»در مناهل العرفان، در بخش امتزاح علوم ادبی و زیست شناسی، روش تفسیر ادبی و زیستشناسی را توصیف و نمونههائی از تفاسیر ذکر میکند و در پایان میگوید:«تفسیر الجواهر شیخ طنطاوی جوهری مملو از علوم زیستشناسی است و آن یک تفسیر جدید است که شامل عجایب و بدایع خلقت میباشد. (86)
قابل ذکر است که:قرآ کتاب هدایت میباشد و آنچه بیش از هر مسئله ضرورت دارد رعایت جنبههای هدایت و تشریع و ارشاد قرآن است و دیگر مسائل هه ضرورت مقدماتی دارد که در محور و پیرامون این ضرورت تحقق یابد و گرنه مزیّت فرع بر اصل و فزونی حاشیه بر متن لازم خواهد آمد و بهترین تفسیر بر قرآن کریم همان گذشت روزگار و پیشرفت علم و دانش و کمال فهم بشری است.
شیخ محمد عبده یکی از پیشروان نهضت فکری اسلامی در دیار مصر میباشد او که سالها شاگرد و همرزم سید جمال الدین اسد آبادی بود همراه و همگام با استاد در مسیر مبارزات روشنگرانه خود، دست به تفسیر و تبیین آیات الهی زد.این تفسیر در پایهگذاری تمدن و فرهنگ جدید مصر، نقش عمده و مؤثری داشت، او که توجه خاص به تمدن و فرهنگ و اندیشههای مذهبی داشت با تمام جان و دل میکوشید تا تعالیم اسلام را با متضیات تمدن جدید تطبیق دهد و میان آنها پل ارتباطی ایجاد نماید، در آن زمان جمود و قشرنگری برخی از وابستگان الازهر مانع بزرگی در سر راه بود.او علاوه بر استفاده از افکار سید، خود میکوشید تا به جهانیان ثابت کند که اسلام توانایی آن را دارد که به صورت یک مکتب کامل و یک ایدئولوژی جامع راهنما و تکیهگاه بشر باشد». (87)
استاد شهید آیة اللّه مطهری در یکی از تألیفات خود مینویسد:«عبده با استاد خود سید جمال الدین در دو جهت اختلاف داشت:یکی اینکه سید انقلابی فکر میکرد و عبده طرفدار اصلاح تدریجی بود، دیگر اینکه سید مبارزه با استعمار را در رأس برنامههای خود قرار داده بود و معتقد بود که اول باید ریشه«امّ الفساد»را کند و دور انداخت، ولی عبده معتقد بود که آموزش وتربیت دینی جامع بر آموزش و پرورش سیاسی و اجتماعی تقدّم و اولویت دارد». (88)
در راستای این هدف او از سال 1321 شروع به تفسیر قرآن نمود و نخستین اثر او، درهمان سال تحت عنوان تفسیر«جزء عم»جهت اساتید مدارس جمعیّت انتشار یافت و درهمانسال، تفسیر طولانی سوره و العصر را منتشر ساخت که بصورت خطابه به علمای شهر الجزائر القاء نموده بود»تا اینکه بالأخره از 1315 بذر تفسیر «المنار»در قلب استاد کاشته شد، مسائل عصر و مشکلات اجتمای در آن مطرح گردید، اینکار با همکاری«الازهر»ادامه داشت، املاء از استاد و تحریر و نسخ آن از سید رشید رضا بود، آغاز جلسات تفسیرار محرم 1317 تا محرم 1323 و تا آیه 125 از سوره نساء ادامه داشت درست پنج جزء از قرآن در شش سال پیش رفت تا اینکه او در هشتم جمادی الاولی همان سال 1323 برحمت ایزدی پیوست.
شیخ محمد عبده از جمع اساتید الازهر به تجدد و آزادی از قید و بندهای تقلید قیام ورزید، اندیشه آزاد خود را در کتابها و نوشتههی خود به کار گرفت و بر شیوه نوین حرکت نمود.در این حرکت آزادی بخش، گاهی با افکار و آراء گذشتگان مخالفت یا همسوئی نداشت، از اینرو تفکر او مورد غضب و خشم اغلب اهل علم گردید، ولی افکار مریدان و دوستداران را به خویش جلب نمود، این آزاد اندیشی و قیام بر ضد قماء تأثیر خاصی در روش تفسیری او گذاشت.اساس کار او در تفسیر این بود:کتاب خدا را آنگونه میفهمید و مورد مطالعه قرار میداد که انی کتاب برنامه سعات و خوشبختی دنیوی و اخروی مردم است و اعتقاد میورزید این سعادتمند بودن مقصد عالی و هدف نهائی قرآن میباشد و هر هدفی جز این باشد تبعا تابع این مقصد یا وسیله تحصیل این هدف میباشد». (89)
با توجه به این نگرش است که میبینیم شیخ محمد عبده تفسیر را به دو قسمت تقسیم مینماید:یکی تفسیری که خشک و بیروح و دور از خدا و کتاب خدا است و آن تفسیری است که هدف آن شرح لفظ و حل اعراب جملات و بیان اشارات و نکتههای فنی و ادبی است که در واقع نمیتوان آن را تفسیر نامید بلکه نوعی تمرین در فنون و علوم ادبی است.
دیری:وارد شدن مفسیر به بیان حکمت تشریع در عقاید و احکام و جستجوی مقصود از کلام خدا به شکلی که روح را به سوی خود کشد و انسان را وادار به عمل و کردار نماید تا وعده الهی تحقق پیدا کند که این کتاب، برنامه هدایثت و رحمت میباشد و این نوع تفسیر همان غرض نهایی و مقصد اصلی است که مطالعه تفسیر آنرا تعقیب میکند. (90)
هدف از نفی نوع اول، از تفسیر، آن نیست که استاد عبده جنبه نحوی یا بلاغی قرآن را نادیده میگیرد بلکه هدف آن است که به مقدار ضرورت و نیاز به آن توجه داشته باشد، نه آنکه آن را هدف اصلی و مقصد نهایی قرار دهد.
شیخ محمد عبده، اعقتاد دارد که قرآن معیار عقیده و میزان شناخت ارزش اعتقادی است که باید عقیده از آن استنباط شود و به دست آید، نه آنکه عقیده و رأی بر آن تحمیل گردد، قرآن باید اصل و محوری باشد که مذاهب و آراء از آن برگرفته شود، نه آنکه مذاهب و آراء اصل و محور باشند که قرآن موظف باشد آنها را تحمل نماید آنچنان که گمراهان این گونه رفتار کردهاند. (91)
شیخ محمد عبده با توجه به نگرش آزادی که در فهم قرآن و تفسیر آن داشت در تدریس و تألیف تفسیر به عقل آزاد و فکر صائب خود تکیه داشت، در تفسیر مقید به مطالعه خاصی نبود بلکه قرآن را میخواند و آنچه بر قلب او افاضه میگشت القاء مینمود. (92)
او سعی میکرد قبل از القاء درس به کتابی مراجعه نکند تا مبادا افکار او متأثر از فهم و دانش دیگری گردد، تنها گاهی به لغت یا برخی از تفاسیر مراجعه میکرد تا در صورتی وجه غریب یا کلمه عجیبی در لغت وجود داشته ابشد استفاده کند. (93)
او میگفت خداوند متعال در روز قیامت در مورد قرآن از اقوال و آراء مردم و حدود درک و شناخت آنان سئوال نمینماید، بلکه از کتاب خودش بازخواست میکند که جهت ارشاد و هدایت ما فرستاده است و از ما درباره سنت و روش پیامبر سئوال میکند زیرا او آنچه را که خدا بر ما نازل فرموده بیان کرده است«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم».(نمل/44)
او از ما بازخواست میکند آیا رسالت پیامبر اسلام به شما رسید؟آیا در آنچه که او به شما رساند تدبر و تعمق نمودید؟آیا در مورد اوامر و نواهی او اندیشیدید؟و آیا از ارشاد قرآن و سنت و هدایت پیامبر هدایت جستید؟آیا ما با این غفلت و غروری که داریم منتظر پاسخگوئی به سئوالات هستیم؟ (94)
استاد عبده همانند دیگر مفسران، خود را در برابر مبهمات به زحمت و تکلف نمیافکند و تلاش ندارد که اسرائیلیات را در شرح و تفصیل آنها بیاورد، بلک اعتقاد دارد ما مکلف به وارد شدن در جزئیات و تفصیلات نیستیم، اگر خداوند از ما میخواست ما را به آنها رهنمون میکرد، مثلا هنگامی در آیههای 10 و 11 سوره انفطار به آیههای:ان علیکم لحافظین و کراما کاتبین» میگوید از مسائل غیبی که باید به آنها ایمان بیاوریم آنست که خداوند در کتاب خود خبر داده که ما حافظنی داریم که اعمال سیئه و حسنه ما را، مینویسند ولی ما وظیفه نداریم که از حقیقت و ماهیت آنها گفتگو نمائیم که از چه چیزی خلق شدهاند؟کردار آنان چگونه است؟آیا آنان قلم و دوات دارند؟بلکه وظیفه داریم که اعتقاد به وجود آنان داشته باشیم و معتقد گردیم کوچکترین عمل از ما به هدر و تباهی نمیرود». (95)
تفسیر المنار تا آیه 126 از سوره نساء به املاء استاد عبده میباشد، از آن آیه تا آیه 52 از سوره یوسف به قلم سید رشید رضا است و مجموع این مباحث در 12 مجلد قرار گرفته که بارها در مصر، لبنان، ایران تجدید چاپ شده است و هنوز در زمینه این تفسیر جای صحبت و گفتگو باقی است.»
مفسر بزگوار علامه سید محمد حسین بن سید محمد بن محمد حسین بن میرزا علی اصغر طباطبائی در یکی از خاندانهای اصیل و عریق در سال 1282 ش ق مطابق 14321 ه در تبریز پا به عرصه حیات نهاد، چهارده پشت ایشان عموما از دانشمندان و علمای بنام آذربایجان بودهاند.
ایشان در زادگاه خود تحصیلات مقدماتی را دنبال کردند، پس از اتمام نخستین مراحل علمی در سال 1304 رهسپار نجف اشرف شدند، ده سال در آن مرکز علمی به تکمیل معلومات خود پرداختند.فقه و اصول را نزد اساتید معروف آیات عظام نائینی و کمپانی، و فلسفه را نزد فیلسوف نامی سید حسین بادکوبهای که از شاگردان مرحوم جلوه و آقا علی مدرس بود، تلمذ نمودند، ریاضیات را نزد آقا سید ابو القاسم خوانساری و اخلاق را در محضر آقای حاج میرزا علی قاضی که در حکمت و عرفان مقام بس ارجمند داشتند تلمذ کردند.
در سال 1314 به زادگاه خود(تبریز) مراجعت کردند پس از ده سال اقامت در تبریز که خود ایام تأسف عمر میخواند، در اثر حوادث سیاسی جنگ دوم جهانی به قم مهاجرت کردند و از سال 1325 در قم ساکن شدند.در مدت اقامت در قم به احیای علوم عقلی و تفسیر قرآن کریم قیام ورزیدند و افراد مستعد را به مراحل کمالیشان رهنمون گردیدند و آثار و برکات فراوانی از خودشان به یادگار گذاشتند که تربیت شاگردان مستعد و مفید یکی از آنهاست و مهمتر از همه تفسیر بزرگ«المیزان»در 20 مجلد میباشد که تاکنون بارها و بارها چاپ و اکنون به زبانهای زنده دنیا ترجمه و انتقال یافته است. ایشان در سال 1402 ه.ق به رحمت ایزدی پیوستند». (96)
سخن گفتن از تفسیر بزرگ المیزان سهل و ممتنع میباشد سهل است به علت وفور منابع و مراجع لازم، ولی ممتنع است از آن نظر که حق مطلب را با همه وفور منبع نمیتوان در مورد آن ارائه داد:
قرن چهاردهم هجری همراه با یک نهضت علمی و گرایش خاص به قرآن و بازگشت به شناخت مجدد آن قرین است.نهضتهای اجتماعی و سیاسی با الهامگیری از منطق قرآن مجید در سرتاسر مناطق اسلامی آغاز شد، حرکت سریع آن در مصر، الجزائر، اندونزی، تونس، ترکیه، مغرب، لیبی، فسطین و لبنان و...بالأخره در اقصی نقاط کشورهای اسلامی جریان دارد، در ایران اسلامی، شتاب آن سریعتر از هر نقطه دیگر میباشد.عامل این توجه و بازگشت را میتوان در اثر خستگی مفرط و تنفر و بیزاری از معیارها و ارزشهای خشک و بیروح غربی یا شرقی جستجو کرد و شاید عوامل و انگیزههای دیگر نیز در کار باشد.
حکیم ربانی و فقیه و صمدانی استاد علامه طباطبایی رو زمان را دریافتند و بزرگترین اثر تفسیری و شاهکار علمی خود را ارائه دادند تفسیر المیزان بهترین پاسخگوی نیازهای عصر، در اعصار اخیر میباشد.فراغت از تألیف این کتاب در سال 1392 ه ق انجام پذیرفتو ترجمه فارسی آن به همت جمعی از فضلای حوزه علمیه قم در همان ایام سامان گرفت و اینکه به صورت یکی از مهمترین، غنیترین، جامعترین تفسیر شیعه و یکی از چند تفسیر عمده و اساسی در جهان اسلام معاصر میباشد.
علامه طباطبایی اساس تفسیر خود را بر معیار قاعده متین«تفسیر قرآن به قرآن»قرار داده است و اعتقاد دارد که«القرآن یفسر بعضه بعضا»برخی از آیات بیانگر برخی دیگر میباشند.او با حرکت در این مسیر موضوعات مشترک و مشابه را که در سورههای مختلف با عبارات متحد یا متفاوت تکرار شده است، تحت یک بحث جامع، اجتماعی یا علمی یا تاریخی یا فلسفی درآوردهاند.
نخستین تفسیری که در جهان تشیع بوجود آمد و پا به عرضه نشر نهاد تفسیر«تبیان»شیخ الطائفه طوسی بود، از آن تاریخ تاکنون تفسیری که در برگیرنده جنبههای مختلف قرآن باشد وجود نداشت، تفسیر«مجمع البیان»در واقع آرایش و تنظیم ابواب و فصول تبیان بود، و حلقه اتصالی نبود که این دو کتاب را به هم وصل کند و خلأ را پر سازد، فاصله این کتاب در حدود هزار سال طول کشید، چون تاکنون اثر قابل ملاحظهای نداشتیم. تفاسیری مانند منهج الصادقین و یا صافی اثری نبودند که موج لازم را در جهان تفسیر پدید آورده باشند، در حالی که«المیزان»توانست چنین موج را بیافریند.
استاد شهید مطهری که یکی از دانش آموختگان مکتب تربیتی علامه طباطبائی میباشد درباره تفسیر المیزان گوید:«کتاب تفسیر علامه یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است، من میتوانم ادعا کنم که این تفسیر از جنبههای خاصی بهترین تفسیری است که در بین شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است». (97)
از ویژگی المیزان اینکه:توجه به حدیث و روایت ائمه معصومین(ع)را نادیده نگرفته است و در ذیل هر بخش از تفسیر، تحت عنوان«بحث روائی»به نقل و بررسی و طرح روایات پرداخته و از انوار پر فیض روایات نیز بهره گرفته شده است.
ویژگی دیگر تفسیر المیزان از تطبیق آیات با پدیدههای علمی و صنعتی و تاریخی و ادبی پرهیز شده و خطر این نوع تحمیلها و تطبیقها را کاملا لمس و احساس شده و فقط محض مزید اطلاعات خواننده فرازهایی از مباحث فوق را تحت عناوین مستقل در ذیل آیات آمده است بیآنکه اصالت وحی، و کرامت ایمان را مخدوش و قابل تزلزل قرار دهد، بدین ترتیب متانت و منطق پایدار قرآن را که والاتر از هر چیزی است محفوظ داشته است.
تأثیر شگرف صنعت و علم در اغلب مناطق اسلامی، واکنشهای انفعالی بوجود آورده است، برخی از مسلمانان بدون توجه به حالت گذرائی و شتابان آن خواستهاند خود را با آن وضعیت تطبیق دهند و آیات الهی را منطبق با آن وضع نمایند، تفاسیری مانند:طنطاوی مصری و تفسیر سید احمد خان هندی از این سری میباشند، غافل از اینکه این نوع تغییر وضعیت در کوتاه مدت تاثیر خاصی خواهد داشت، نه دراز مدت.ایمان واعتقاد بر مبانی پایدارتر و استوارتری نیازمند هستند.علامه طباطبائی با هوشیای تمام، خواسته است بدون آنکه بین علم و ایمان مرزی ایجاد نماید و سدبندی کنند، حریم هر کدام را محترم داشته و از دخالت بیجا در حریم همدیگر مانع شده است.
تدوین المیزان از یک روش ثابت برخوردار است، به این ترتیب که ابتدا چند آیه از یک سوره آمده، سپس بخشی تحت عنوان«بیان»آیات، سپس بخش نقل و نقد احادیث تحت عنوان«بحث روائی»پیش میآید، پس از آن بحثهای مناسب کلامی یا فلسفی یا علمی یا تاریخی یا ادبی مربوط به علوم قرآنی پیش میآید.
به قول یکی از نویسندگان معاصر:با توجه به دقت نظر حکیمانه مؤلف معظم و موشکافیهای منطقی و ادبی و نقادی احادیث و نیز انتقاد آراء بعضی از مفسران قدیم و جدید و احتواء بر مسائل فلسفی و کلامی و اشتمال بر گنجینه عظیمی از احادیث تفسیری و غیر تفسیری و رعایت انصاف محققانه، سرانجم بر عکس اکثر تفاسیر«علمی»قرن حاضر تسلیم علمزدگی و دنیا گرایی نشده و چنانکه سزاوار«راسخان در علم»و«ایمان»است با متانت و منطق صبورانه پرده از چهره حقایق والا برگرفته، تفسیر المیزان از ارزش کم نظیری برخوردار ساخته است و چه بسا که این ترکیب موزون «عقل و نقل»«روایت و درایت»تفسیری گرامیترین هدیه علمی و حکمی عالم تشیع به پیشگاه قرآن باشد و به مانند مجمع البیان تا قرنها اعجاب و احترام قرآن شناسان و تفسیردانان سراسر عالم اسلام را برانگیزد. (98)
استاد علامه در برابر اسرائیلیات موضع منتقدانه بسیار سخت گیرانهای دارد و هشدار میدهد که اکثر مفسرین در این ورطه افتادهاند و عامل آن تمسک بیحساب و کتاب به انواع احادیث و پذیرش بیچون و چرای آنه است ولو اینکه با صریح عقل و آیات محکم قرآنی مخالف باشند.
در صورتی که در خود احادیث صحاح آمده است حدیثی که مخالف قرآن باشد از پیشوایان معصوم(ع)نیست و تکلیف آنها کوبیده شدن به دیوار است. (99)
1-از ویژهگیهای تفسیری المیزان پرهیز از استطرادها و بحثهای دراز و ملالآور و حشو و زواید و استفاده از لغت، اعراب، بلاغت به قدر نیاز و ضرورت است.
2-پرهیز از بحث و بیان در مورد آنچه قرآن کریم مبهم گذاشته و اکتفاء به ذکر آنچه نصوص قرآنی و احادیث صحیح آنرا تأیید میکنند.
3-اجتناب از احادیث ضعیف و مجعول و اسرائیلیات.
4-آوردن مقدمه و پیشگفتار در باب اغراض هر سوره و نظر داشتن به جنبه اصلاحگرانه این مقدمهها.
5-پرداختن به اندیشهها و قضایای فکری و اجتماعی معاصر و معالجه آنها با توجه به معنویات قرآن (100)
روی همین جهات و ویژگیهای منطقی است که المیزان تفسیر جهانی شده است.
(2)-کشف الظنون، حاج خلیفه، ج 1، ص 424، ایضاح المکنون، ج 1، ص 202.
(3)-مجله حوزه، شماره 24، شناسائی برخی از تفاسیر عامه.
(4)-معجم مصنفات القرآن الکریم، دکتر علی شواخ اسحاق، انتشارات دار الرفاعی مرکز مطبوعاتی دار النشر و الطباعة الریاض- دار الاصفهانی للطباعة بجده.
(5)-الذریعه الی تصنایف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 4، ص 231- 346.
(6)-بخشی از این مجموعه از سوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز در سال 1367 تکثیر و در اختیار دانشجویان معارف قرار گرفته است.
(7)-از اظهارات شفاهی دکتر طالقانی، مسئول محترم دار القرآن الکریم قم.
(8)-الاتقان سیوطی، ج 4، ص 233 چاپ افست قم انتشارات رضی، بیدار، عزیزی.
(9)-مناهل العرفان عبد العظمی زرقانی، ج 1، ص 483.
(10)-همان مأخذ.
(11)-الاتقان، سیوطی، ج 4، ص 233.
(12)-احقاق الحق، ج 4، ص 95-153 و...
(13)-بحار الانوار، ج 92 و 93، ص 1 تا 385 و 394، تأسیس الشیعه، ص 316 تا 31.
(14)-الفهرست، ابن ندیم، ص 51.
(15)-معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 229 و 230.
(16)-همان مأخذ، ج 1 ص 339.
(17)-الفهرست، ص 59 ترجمه فارسی.
(18)-الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 4، ص 244.
(19)-کتاب تنوبر المقیاس من تفسیر ابن عباس، ابی طاهر محمد بن یعقوب الفیروزآبادی شافعی صاحب القاموس، ط مصر 1391 ه
(20)-الاتقان، ج 4، ص 234-239(نوع هشتادم)
(21)-الذریعه، ج 4، ص 244.
(22)-الاتقان، ج 4 ص 238.
(23)-الذریعه، ج 4، ص 274، چاپ مجلس 1360.
(24)-پیشگفتار تفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ دار المعرفة لبنان، ص 1.
(25)-مجله حوزه شماره 24، شناسائی برخی از تفاسیر عامه، ص 41.
(26)-جامع البیان فس تفسیر القرآن، ج 1، ص 46 در مورد نکتههای بلاغی تفسیر طبری به مقاله آقای دکتر علوی مقدم، در کیهان اندیشه شماره 25 ص 100، مراجعه شود.
(27)-در مورد شناخت بیشتر تفسیر طبری به کیهان اندیشه ویژهنامه طبری شماره 25 و 27 مقاله آقای دکتر حجتی مراجعه شود.
(28)-کنگره شیخ طوسی، ج 1 ص 289 مقاله آقای دکتر کریمان.
(29)-مقدمه تفسیر التبیان، چاپ دار احیاء التراث العربی، بیروت.
(30)-الذریعه، ج 4، ص 258.
(31)-الفوائد الرجالیه، سید مهدی بحر العلوم، ج 3، ص 228.
(32)-مختصر التبیان، انتشارات مکتبه آیة الله مرعشی نجفی.
(33)-مقدمه تفسیر التبیان، ص 1 و 2، چاپ دار احیاء التراث الاسلامی، بیروت.
(34)-التبیان، ج 1، ص 438.
(35)-طبرسی و مجمع البیان، دکتر کریمان، ج 2، ص 286.
(36)-مأخذ سابق.
(37)-التفسیر و المفسرون، ذهبی، 2 ص 104 چاپ قاهره دار الکتب الحدیثة 1381 ه.
(39)-تأسیس الشیعه، ص 34 و ریاض العلماء، ج، 2، کلمه«فاء»تحت شماره 2745.
(40)-کشف الحجب و الاستار، ص 488 و 489.
(41)-فوائد مستدرک الوسائل، نوری، حج 3، ص 486.
(42)-پیشگفتار تفسیر الکشاف، افست قم نشر ادب الحوزه.و وفیات الاعیان7ص 168.
(43)-کشف الظنون، ج 2، ص 1483.
(44)-مقمه ابن خلدون ترجمه محمد پروین گنابادی، ج 2، ص 892 نقل از مجله حوزه شماره 26 ص 61.
(45)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص.430.
(46)-کشف الظنون، ج 2، ص 173.
(47)-الکشاف، ج 1، ص 12-15.
(48)-وفیات الاعیان، ج 2 ص 265-268، شذرات الذهب، ج 5، ص 21.
(49)-لسان المیزان، ج 4، ص 42.
(50)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 295.
(51)-کشف الظنون، ج 1، ص 230 و 231.
(52)-مناهل العرفان زرقانی، ج 1، ص 564 و 565، دار احیاء الکتب العربیه.
(53)-تفسیر فخر رازی، ص 2، پیشگفتار.
(54)-مجله حوزه شماره 28 ص 85 و کلمة حول الرویة، ص 8 و التبیان، ج 4، ص 223.
(55)-تفسیر الکبیر، ج 13، ص 187.
(56)-یاد نامه علامه امینی، مقاله دکتر مهدی رکنی، ص 240- 163.
(57)-تفسیر کشف الاسرار، ج 6، ص 86.
(58)-مأخذ سابق، ج 1، ص 1.
(59)-مأخذ سابق، ج 5، ص 307 و ج 6، ص 111 و ج 3، ص 168 و 169.
(60)-یادنامه علامه امینی ص 163 تا 230.
(61)-تفسیر کشف الاسرار، ج 1، ص 419.
(62)-مقدمه الدر المنثور به قلم آیة الله مرعشی نجفی، ص 10 و 11 چاپ کتابخانه معظم له 1377 ه.
(63)-مأخذ سابق.
(64)-الاتقان، ج 2، ص 183.
(65)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 251-253.
(66)-مقدمه تفسیر بلاغی، نقل از مقدمه تفسیر شبر، ص 31.
(67)-جهت اطلاع از زندگی و شح حال او رک:لؤلؤة البحرین- ریحانة الدب، ج 3، ص 242-الغدیر، ج 11، ص 362- زهر الربیع، سید نعمة اللّه جزایری، جامع الرواة، ج 2، ص 305-آتشکده آذر، 245.الذریعه، ج 2، ص 124.
، (68)-پیشگفتار تفسیر صافی، ص 1 تا 14، چاپ اعلمی.
(69)-مأخذ سابق، ص 75 و 76، مقدمه دوازدهم.
(70)-مأخذ سابق، ج 5، ص 370.
(71)-مأخذ سابق، ج 5، ص 370.
(72)-مهر تابان، علامه حسینی تهرانی، ص 26.
(73)-الغدیر، امینی، ج 11، ص 362.
(74)-پیشگفتار تفسیر شبر، چاپ قاهره، ص 32 و 33.
(75)-مأخذ سابق، ص 38.
(76)-همان مأخذ ص 30.
(77)-پیشگفتار تفسیر به قلم استاد دکتر حفنی.
(78)-التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 187.
(79)-تفسیر الجواهر، طنطاوی، ج 1، ص 1-3.
(80)-همان مأخذ، ج 1، ص 4.
(81)-همان مأخذ، ج 1، ص 103.
(82)-همان مأخذ، ج 1، ص 104.
(83)-التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 510.
(84)-تفسیر و تفاسیر جدید، بهاء الدین خرمشاهی، به نقل از التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 517.
(85)-تفسر طنطاوی، ج 2، ص 2.
(86)-مناهل العرفان، زرقانی، ج 1، ص 568.
(87)-یکصد سال مبارزه روحانیت عقیقی بخشایشی ج 1، ص 244.
(88)-نهضتهای صد ساله، شهید مرتضی مطهری، ص 17.
(89)-التفسیر و المفسرون، ج 3، ص 218.
(90)-المنار، ج 1، ص ص 3.
(91)-همان مأخذ، ج 1، ص 3.
(92)-المنار، ج 1، تفسیر سوره الفاتحه، ص 54.
(93)-گفتگوی محمد عبده با عثمان امین، ص 101.
(94)-تفسیر المنار، ج 1، ص 27.
(95)-تفسیر جزء عم، ص 27.
(96)-شیعه در اسلام علامه طباطبائی مقدمه به قلم دکتر نصر، دار الکتب الاسلامیه.
(97)-حق و باطل به ضمیر احیاء تفکر اسلامی، شهید مطهری، ص 86.
(98)-تفسیر و تفاسیر جدید، انتشارات کیهان.
(99)-الطباطبائی و منهجهفی تفسیره المیزان، علی الاوس، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی ویژهنامه کیهان فرهنگی، ص 10.
(100)-همان مأخذ، ص 11.
...................................
نویسنده عبدالرحیم عقیقی بخشایشی
نشریه مجله کیهان اندیشه - بهمن و اسفند 1368 - شماره 28
تاریخ انتشار1390/01/15