• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

نیایش و دعا برای پدر و مادر

نیایش و دعا برای پدر و مادر
اللهم صل علي محمد عبدك و
بیشتر...

عطر دعای سیزدهم صحیفه سجادیه

خدایا پس بر محمد و آل او درود فرست و با من به احسان و تفضلت

بیشتر...

خطبه صد و پنجاه و چهار، بخش اول

 

وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِیبِ بِهِ یُبْصِرُ أَمَدَهُ، وَ

بیشتر...

روش‌های تربیت در داستان حضرت موسی(ع) در قرآن

 

در قرآن کریم فرازهایی از سرگذشت و عملکرد اقوام پیشین

بیشتر...

خطبه صد و هفتاد و سه، بخش دوم

 

أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللهِ بِتَقْوَى اللهِ فَإِنَّهَا

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
33816
48621
147276514
اوقات شرعی

اعمال جاهلان نباید مانع کار مثبت گردد

شرح آیه 158 سوره مبارکه یقره

158- ۞ إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ ۖ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا ۚ وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ

158- «صفا» و «مروه» از شعائر الهى است; بنابراین، هرکس که حجِّ خانه خدا و یا عمره انجام دهد، باکى بر او نیست که برآن دو طواف کند; (و سعىِ صفا و مروه به جاى آورد.) و کسى که فرمان خدا را در انجام کارهاى نیک اطاعت کند، خداوند (نسبت به عمل او) قدردان، و (از آن) آگاه است.

پیش از ظهور اسلام، و همچنین مقارن آن، مشرکان و بت پرستان براى انجام مناسک حج به «مکّه» مى آمدند، و مراسم حج را که اصل آن از ابراهیم(علیه السلام)بود ولى با مقدار زیادى از خرافات و شرک آمیخته بودند، انجام مى دادند که از جمله وقوف به عرفات، قربانى، طواف، سعى صفا و مروه بود، البته این اعمال با وضع خاصى صورت مى گرفت.

اسلام با اصلاح و تصفیه اى که در این برنامه به عمل آورد، اصل این عبادت بزرگ و مراسم صحیح و خالص از شرک آن را امضاء نمود، و بر روى خرافات خط بطلان کشید.

از جمله اعمال و مناسکى که انجام مى شد، «سعى» یعنى حرکت میان دو کوه معروف «صفا» و «مروه» بود.

در بسیارى از روایات، که از طرق شیعه و اهل تسنن آمده، چنین بازگو شده است که: در عصر جاهلیت، مشرکان در بالاى کوه «صفا» بتى نصب کرده بودند به نام «اساف» و بر کوه «مروه» بت دیگرى به نام «نائله»، به هنگام سعى از این دو کوه بالا مى رفتند و آن دو بت را به عنوان تبرک با دست خود مسح مى کردند.(1)

مسلمانان به خاطر این موضوع از سعى میان صفا و مروه کراهت داشتند و فکر مى کردند در این شرائط سعى صفا و مروه کار صحیحى نیست.

آیه فوق نازل شد و به آنها اعلام داشت «صفا» و «مروه» از شعائر خداوند است اگر مردم نادان آنها را آلوده کرده اند دلیل بر این نیست که مسلمانان فریضه سعى را ترک کنند.

ضمناً در این که آیه شریفه در چه موقع نازل شد، گفتگو است، طبق پاره اى از روایات، به هنگام «عمرة القضا» (سال هفتم هجرى) بوده است و یکى از شرائط پیامبر(صلى الله علیه وآله) با مشرکان در این سفر این بود که آن دو بت را از صفا و مروه بردارند، آنها نیز به این شرط عمل کردند ولى بعد آنها را به جاى خود باز گرداندند! همین عمل، سبب شد که بعضى از مسلمانان از سعى صفا و مروه خوددارى کنند که آیه شریفه آنها را نهى کرد.(2)

بعضى احتمال داده اند: آیه، در «حجة الوداع» (آخرین حج پیامبر در سال دهم هجرى) نازل شده است، اگر این احتمال را قبول کنیم مسلماً در آن زمان نه تنها در صفا و مروه بتى وجود نداشت، بلکه در محیط «مکّه» نیز از بت اثرى نبود، بنابراین باید قبول کنیم این ناراحتى مسلمانان از سعى میان صفا و مروه به خاطر همان سابقه تاریخى و وضع گذشته آنها بوده که بت «اساف» و «نائله» بر آنها قرار داشت.

* * *

تفسیر:

اعمال جاهلان نباید مانع کار مثبت گردد

این آیه با توجه به شرائط خاص روانى که در شأن نزول گفته شد، نخست به مسلمانان خبر مى دهد که: «صفا و مروه از شعائر و نشانه هاى خدا است» (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللّهِ).

و از این مقدمه چنین نتیجه گیرى مى کند: «کسى که حج خانه خدا یا عمره را به جا آورد گناهى بر او نیست که به این دو طواف کند» (فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما).

هرگز نباید اعمال بى رویه مشرکان که این شعائر الهى را با بت ها آلوده کرده بودند از اهمیت این دو مکان مقدس بکاهد.

و در پایان آیه، مى فرماید: «کسانى که کار نیک به عنوان اطاعت خدا انجام دهند خداوند شاکر و علیم است» (وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ).

در برابر اطاعت و انجام کار نیک به وسیله پاداش نیک، از اعمال بندگان تشکر مى کند، و از نیت هاى آنها به خوبى آگاه است، مى داند چه کسانى به بت ها علاقمندند و چه کسانى از آنها بیزار!

* * *

نکته ها:

1 ـ «صفا» و «مروه»

«صفا» و «مروه» نام دو کوه کوچک در «مکّه» است که امروز بر اثر توسعه «مسجد الحرام» در ضلع شرقى مسجد، در سمتى که حجر الاسود و مقام حضرت ابراهیم(علیه السلام) قرار دارد، واقع شده اند.

این دو کوه کوچک به فاصله تقریباً 420 متر در برابر یکدیگر قرار دارند و اکنون این فاصله به صورت سالن عظیم سرپوشیده اى درآمده که حجاج در زیر سقف آن به سعى مى پردازند، ارتفاع کوه صفا پانزده متر و مروه هشت متر است.

دو لفظ «صفا» و «مروه» گر چه فعلاً نام این دو کوه است (و به اصطلاح عَلَم مى باشد) اما در لغت «صفا» به معنى سنگ محکم و صافى است که با خاک و شن آمیخته نباشد و «مروه» به معنى سنگ محکم و خشن است.

«شَعائِر» جمع «شعیره» به معنى علامت است و «شعائر اللّه» علامت هائى است که انسان را به یاد خدا مى اندازد و خاطره اى از خاطرات مقدس را در نظرها تجدید مى کند.

«إِعْتَمَرَ» از ماده «عمره» در اصل به معنى قسمت هاى اضافى است که به ساختمان ملحق مى کنند، و باعث تکامل آن مى شود، اما در اصطلاح شرع به اعمال مخصوصى گفته مى شود که بر مراسم حج افزوده مى گردد (و گاهى نیز به طور جداگانه تحت نام «عمره مفرده» انجام مى گیرد) البته عمره از جهات زیادى با حج شباهت دارد، و تفاوت آن نیز کم نیست.

* * *

2 ـ قسمتى از اسرار سعى «صفا» و «مروه»

درست است که خواندن و شنیدن تاریخ زندگى مردان بزرگ انسان را به سوى خط آنها سوق مى دهد، ولى راه صحیح تر و عمیق ترى نیز وجود دارد، و آن مشاهده صحنه هائى است که مردان خدا در آنجا به مبارزه برخاسته اند و دیدن مراکزى است که وقایع اصلى در آنجا اتفاق افتاده است.

این در واقع تاریخ زنده و جاندار محسوب مى گردد، نه مانند کتب تاریخ که خاموش و بى جان است، در این گونه مراکز، انسان با برداشتن فاصله هاى زمانى و با توجه به حضور در مکان اصلى، خود را در متن حادثه احساس مى کند و گویا با چشم خود همه چیز را مى بیند.

اثر تربیتى این موضوع هرگز قابل مقایسه با اثرات تربیتى سخنرانى و مطالعه کتب و مانند اینها نیست، اینجا سخن از احساس است نه ادراک، تصدیق است نه تصور، و عینیت است نه ذهنیت!

از طرفى مى دانیم در میان پیامبران بزرگ کمتر کسى همچون ابراهیم(علیه السلام)در صحنه هاى گوناگون مبارزه و در برابر آزمایش هاى سخت قرار گرفته است تا آنجا که قرآن درباره او مى گوید: إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِیْنُ: «این مسلماً همان آزمایش هاى بزرگ و آشکار است».(3)

و همین مجاهده ها، مبارزه ها و آزمایش هاى سخت و سنگین بود که ابراهیم(علیه السلام) را آن چنان پرورش داد که تاج افتخار «امامت» بر سر او گذاردند.

مراسم حج در حقیقت یک دوره کامل از صحنه هاى مبارزات ابراهیم(علیه السلام) و منزلگاه هاى توحید، بندگى، فداکارى و اخلاص را در خاطره ها مجسم مى سازد.

اگر مسلمانان به هنگام انجام این مناسک به روح و اسرار آن واقف باشند و به جنبه هاى مختلف «سمبولیک» آن بیندیشند، یک کلاس بزرگ تربیتى و یک دوره کامل خداشناسى، پیامبرشناسى و انسان شناسى است.

با توجه به این مقدمه به جریان ابراهیم(علیه السلام) و جنبه تاریخى صفا و مروه باز مى گردیم:

با این که ابراهیم(علیه السلام) به سن پیرى رسیده بود ولى فرزندى نداشت از خدا درخواست اولاد نمود، در همان سن پیرى از کنیزش «هاجر» فرزندى به او عطا شد که نام وى را «اسماعیل» گذارد.

همسر اول او «ساره» نتوانست تحمل کند که ابراهیم(علیه السلام) از غیر او فرزند داشته باشد، خداوند به ابراهیم(علیه السلام) دستور داد مادر و فرزند را به «مکّه» که در آن زمان بیابانى بى آب و علف بود، ببرد و سکنى دهد.

ابراهیم(علیه السلام) فرمان خدا را امتثال کرد و آنها را به سرزمین «مکّه» که در آن روز سرزمین خشک و بى آب و علفى بود و حتى پرنده اى در آنجا پر نمى زد برد، همین که خواست تنها از آنجا برگردد، همسرش شروع به گریه کرد که: یک زن و یک کودک شیرخوار در این بیابان بى آب و گیاه چه کند؟!

اشک هاى سوزان او که با اشک کودک شیرخوار آمیخته مى شد، قلب ابراهیم(علیه السلام) را تکان داد، دست به دعا برداشت و عرض کرد:

«خداوندا! من به خاطر فرمان تو همسر و کودکم را در این بیابان سوزان و بدون آب و گیاه تنها مى گذارم، تا نام تو بلند و خانه تو آباد گردد» این را گفت و با آنها در میان اندوه و عشقى عمیق وداع گفت.(4)

طولى نکشید غذا و آب ذخیره مادر تمام شد، و شیر در پستان او خشکید، بى تابى کودک شیرخوار و نگاه هاى تضرع آمیز او، مادر را آن چنان مضطرب ساخت که تشنگى خود را فراموش کرد و براى به دست آوردن آب به تلاش و کوشش برخاست.

نخست به کنار کوه «صفا» آمد، اثرى از آب در آنجا ندید، برق سرابى از طرف کوه «مروه» نظر او را جلب کرد، به گمان آب به سوى آن شتافت و در آنجا نیز خبرى از آب نبود.

از آنجا همین برق را بر کوه «صفا» دید و به سوى آن بازگشت، و هفت بار این تلاش و کوشش براى ادامه حیات و مبارزه با مرگ تکرار شد.

در آخرین لحظات که طفل شیر خوار شاید آخرین دقائق عمرش را طى مى کرد، از نزدیک پاى او ـ با نهایت تعجب! ـ چشمه زمزم جوشیدن گرفت! مادر و کودک از آن نوشیدند و از مرگ حتمى نجات یافتند.

از آنجا که آب، رمز حیات است، پرندگان از هر سو به سمت چشمه آمدند و قافله ها با مشاهده پرواز پرندگان مسیر خود را به سوى آن نقطه تغییر دادند، اما چند روز یا چند ماه طول کشید؟ و بر این مادر و کودک چه گذشت خدا مى داند!

و سرانجام از برکت فداکارى یک خانواده به ظاهر کوچک، مرکزى بزرگ و با عظمت به وجود آمد.

امروز در کنار خانه خدا حریمى براى «هاجر» و فرزندش «اسماعیل» باز شده (به نام حجر اسماعیل) که هر سال صدها هزار نفر از اطراف عالم به سراغ آن آمده و موظفند در طواف خانه خدا آن حریم را که مدفن آن زن و فرزند است همچون جزئى از «کعبه» قرار دهند.

کوه صفا و مروه به ما درسى مى دهد: براى احیاى نام حق و به دست آوردن عظمت آئین او، همه، حتى کودک شیرخوار، باید تا پاى جان بایستند.

سعى صفا و مروه به ما مى آموزد در نومیدى ها، بسى امیدها است، هاجر مادر اسماعیل(علیه السلام) در جائى که آبى به چشم نمى خورد تلاش کرد، خدا هم از راهى که تصور نمى کرد او را سیراب نمود.

سعى صفا و مروه به ما مى گوید: روزگارى بر سر آنها بت هائى نصب بود اما امروز در اثر فعالیت هاى پى گیر پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) شب و روز در دامنه اش بانگ «لا إِلهَ إِلاَّ اللّه» طنین انداز است.

کوه صفا حق دارد به خود ببالد و بگوید: من اولین پایگاه تبلیغات پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله) بودم، هنگامى که شهر «مکّه» در ظلمت شرک فرو رفته بود، آفتاب هدایت از من طلوع کرد، شما که امروز سعى صفا و مروه مى کنید به خاطر داشته باشید اگر امروز هزاران نفر در کنار این کوه دعوت پیغمبر (صلى الله علیه وآله) را اجابت کرده اند روزگارى بود که پیغمبر در بالاى این کوه مردم را به خدا دعوت مى کرد اما کسى او را اجابت نمى نمود.

شما نیز در راه حق گامى بردارید و اگر از کسانى که امید استقبال دارید، جوابى نیافتید مأیوس نشوید و به کار خود همچنان ادامه دهید.

سعى صفا و مروه به ما مى گوید: قدر این آئین و مرکز توحید را بدانید افرادى خود را تا لب پرتگاه مرگ رساندند تا این مرکز توحید را تا امروز براى شما حفظ کردند.

به همین دلیل، خداوند بر هر فردى از زائران خانه اش واجب کرده با لباس، وضع مخصوص و عارى از هر گونه امتیاز و تشخص هفت مرتبه براى تجدید آن خاطره ها بین این دو کوه را بپیماید.

کسانى که در اثر کبر و غرور حاضر نبودند حتى در معابر عمومى قدم بر دارند و ممکن نبود در خیابان ها به سرعت راه بروند، در آنجا باید به خاطر امتثال فرمان خدا گاهى آهسته و زمانى «هروله کنان» با سرعت پیش بروند و بنا به روایات متعدد، اینجا مکانى است که دستوراتش براى بیدار کردن متکبران است!.(5)

به هر حال بعد از آن که فرمود: صفا و مروه دو نشانه بزرگ، مرکز بندگى و از شعائر الهى است، اضافه مى کند: هر کس حج خانه خدا مى کند یا عمره انجام دهد باکى بر او نیست بین این دو کوه طواف کند، منظور از کلمه طواف در اینجا سعى است و این با معنى لغوى طواف مخالفتى ندارد; زیرا هر حرکتى که انسان در پایان به جاى اول باز گردد به آن طواف گفته مى شود، خواه حرکت دورانى باشد یا نه.

* * *

3 ـ پاسخ به یک سؤال

در اینجا سؤالى پیش مى آید: و آن این که از نظر فقه اسلام سعى میان دو کوه صفا و مروه واجب است، خواه در اعمال حج باشد یا عمره، در صورتى که ظاهر لفظ «لا جُناحَ» آن است که سعى بین صفا و مروه بى مانع است، و دلالت بر وجوب ندارد.

پاسخ این سؤال را از روایاتى که در شأن نزول بیان شد، به روشنى در مى یابیم چه این که مسلمانان گمان مى کردند با آن سابقه اى که این دو کوه داشته و زمانى جایگاه بت «اساف» و «نائله» بوده و کفار در سعى خود آنها را مسح مى کردند، دیگر سزاوار نیست مسلمانان میان آن دو سعى کنند.

این آیه به آنها مى فرماید: باکى نیست که شما سعى کنید چون این دو کوه از شعائر خدا است و به عبارت روشن تر تعبیر به «لا جُناحَ»(6) براى بر طرف کردن آن کراهت به کار برده شده است.

علاوه بر این، در قرآن کریم دستورات واجب دیگرى با این تعبیر و مانند آن بیان شده است مثلاً درباره نماز مسافر مى خوانیم: وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاة: «هنگامى که سفر مى کنید گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید».(7)

با این که مى دانیم نماز قصر بر مسافر واجب است نه این که فقط بى مانع باشد، به طور کلى کلمه «لا جُناح» در مواردى گفته مى شود که سابقه ذهنى شنونده نسبت به آن چیز آمیخته با احساس نگرانى و منفى است.

امام باقر(علیه السلام) نیز در حدیثى که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» از آن حضرت نقل شده به همین معنى اشاره مى فرماید.(8)

* * *

4 ـ «تطوّع» چیست؟

«تطوّع» در لغت، به معنى قبول طاعت و پذیرفتن دستور است، و در عرف فقها، معمولاً به اعمال مستحب گفته مى شود، روى همین جهت، غالب مفسران این جمله را اشاره به انجام حج، عمره و یا طواف مستحبى و یا هر نوع عمل نیک مستحب دانسته اند، یعنى هر کس عمل نیکى انجام دهد و فرمان خدا را در مورد آن امتثال کند خداوند از کار او آگاه و در برابر آن پاداش لازم خواهد داد.

ولى احتمال مى رود: این جمله تکمیل و تأکید جمله هاى قبل، و منظور از «تطوّع» پذیرفتن طاعت در آنجا که بر انسان مشکل است باشد.

بنابراین، معنى جمله چنین مى شود: کسانى که سعى صفا و مروه را با تمام زحمتى که دارد انجام دهند، و بر خلاف میل باطنى که از اعمال اعراب جاهلیت سرچشمه مى گیرد، حج خود را با آن تکمیل نمایند، خداوند پاداش لازم را به آنها خواهد داد.

* * *

5 ـ شکرگزارى خداوند!

ضمناً باید توجه داشت تعبیر به «شاکر» در مورد پروردگار، تعبیر لطیفى

است که از نهایت احترام خداوند به اعمال نیک انسان ها حکایت مى کند جائى که او در برابر اعمال بندگان شکرگزار باشد، تکلیف آنها در برابر یکدیگر و در برابر خداوند معلوم است.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «جوامع الجامع»، جلد 1، صفحه 168 (انتشارات جامعه مدرسین).

2 ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 435، حدیث 8 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 13، صفحه 468 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 96، صفحات 235 و 237.

3 ـ صافات، آیه 106.

4 ـ خواننده عزیز! لطفاً توقف کنید، براى یک لحظه خودتان را به جاى ابراهیم(علیه السلام) بگذارید، همسرى و کودکى شیرخوار در بیابانى لَمْ یَزْرَعْ، خشک و سوزان، طبق دستور، مى گذارى و خداحافظى مى کنى، اگر دیدى نمى توانى تحمل کنى بگو: أَللّهُمَّ صَلِّ عَلى إِبْراهِیْمَ وَ آلَ إِبْراهِیْمَ إِنَّکَ حَمِیْدٌ مَجِیْد، آرى اى عزیز! معنى «إِذْ قالَهُ رَبَّهُ أَسْلِمْ، قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِیْن» همین است و بس!

5 ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 434، باب السعى بین الصفا و المروة و ما یقال فیه، احادیث 3، 4 و 5 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 13، صفحات 468 و 471 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 96، صفحات 234 و 235.

6 ـ «جُناح» در اصل به معنى تمایل به یک سمت است، و از آنجا که گناه انسان را از حق منحرف و متمایل مى کند، به آن «جُناح» گفته مى شود.

7 ـ نساء، آیه 101.

8 ـ «من لایحضره الفقیه»، جلد 1، صفحه 434 (انتشارات جامعه مدرسین) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 8، صفحه 517 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 2، صفحه 276، و جلد 86، صفحات 51 و 52.

.........................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری