آويزان كردن قرآن به
صحیفه سجادیه - دعای شماره ۵۲ - فراز ۱۰
إِلَهِي أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ الْوَاجِبِ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ، وَ بِاسْمِكَ الْعَظِيمِ الَّذِي أَمَرْتَ رَسُولَكَ أَنْ يُسَبِّحَكَ بِهِ، وَ بِجَلَالِ وَجْهِكَ الْكَرِيمِ، الَّذِي لَا يَبْلَى وَ لَا يَتَغَيَّرُ، وَ لَا يَحُولُ وَ لَا يَفْنَى، أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أَنْ تُغْنِيَنِي عَنْ كُلِّ شَيْءٍ بِعِبَادَتِكَ، وَ أَنْ تُسَلِّيَ نَفْسِي عَنِ الدُّنْيَا بِمَخَافَتِكَ، وَ أَنْ تُثْنِيَنِي بِالْكَثِيرِ مِنْ كَرَامَتِكَ بِرَحْمَتِكَ.
اى خداى من به حق خودت (قسم به آنچه اختصاص به تو دارد) که (تعظیم و بزرگ داشت آن) بر همه ى آفریدگانت واجب و لازم است، و به نام بزرگت (نام خاص است نه هر نامى از نامهاى او، زیرا همه ى نامهاى خداوند متعال عظیم و بزرگست) که پیغمبرت را فرمان دادى تا تو را به آن نام تسبیح کند (اشاره به قول خداى تعالى «س 56 ى 96(: فسبح باسم ربک العظیم یعنى «اى پیغمبر ما» پروردگارت را به نام بزرگ تسبیح کن «او را به ذکر نام بزرگش از آنچه لائق و سزاوار نیست منزه و پاک بدان)» و به حق بزرگى ذات بزرگوارت که کهنه و دگرگون نمىشود، و تغییر حال نمى یابد و فناء و نیستى نمى پذیرد، که بر محمد و آل محمد درود فرستى، و مرا به وسیله ى عبادت و بندگیت از هر چیز بى نیاز گردانى، و بترس از خود دوستى دنیا را از من زایل نمائى (چون ترس از خداى تعالى هوا و خواهش نفس را از میان مى برد، و بر اثر آن انسان از دنیا و کالاى آن دورى مى گزیند) و به رحمت و مهربانیت مرا به بسیارى کرامت و بخشش خود بازگردانى.
صحیفه سجادیه - دعای شماره ۵۰ - فراز ۶
فَارْحَمْنِي اللَّهُمَّ فَإِنِّي امْرُؤٌ حَقِيرٌ، وَ خَطَرِي يَسِيرٌ، وَ لَيْسَ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ، وَ لَوْ أَنَّ عَذَابِي مِمَّا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ لَسَأَلْتُكَ الصَّبْرَ عَلَيْهِ، وَ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ لَكَ، وَ لَكِنْ سُلْطَانُكَ اللَّهُمَّ أَعْظَمُ، وَ مُلْكُكَ أَدْوَمُ مِنْ أَنْ تَزِيدَ فِيهِ طَاعَةُ الْمُطِيعِينَ، أَوْ تَنْقُصَ مِنْهُ مَعْصِيَةُ الْمُذْنِبِينَ.
پس بر من رحم کن- بار خدایا- زیرا من مردى ذلیل و خوارم، و قدر و منزلتم اندک است، و عذاب و کیفر من چیزى نیست که همسنگ ذره اى (مورچه ى کوچک، یا غبار و گرد منتشر در هوا) در پادشاهى تو بیافزاید، و اگر عذاب من چیزى بود که در پادشاهیت مى افزود هر آینه (توفیق) شکیبائى بر آن را از تو درخواست مى نمودم، و دوست داشتم که آن فزونى براى تو باشد، ولى سلطنت تو- بار خدایا- بزرگتر و پادشاهى تو جاوید تو را از آنست که فرمانبرى فرمانبران در آن بیافزاید، یا نافرمانى گنهکاران از آن بکاهد.
صحیفه سجادیه - دعای شماره ۳۷ - فراز ۶
تَشْكُرُ يَسِيرَ مَا شَكَرْتَهُ، وَ تُثِيبُ عَلَى قَلِيلِ مَا تُطَاعُ فِيهِ حَتَّى كَأَنَّ شُكْرَ عِبَادِكَ الَّذِي أَوْجَبْتَ عَلَيْهِ ثَوَابَهُمْ وَ أَعْظَمْتَ عَنْهُ جَزَاءَهُمْ أَمْرٌ مَلَكُوا اسْتِطَاعَةَ الِامْتِنَاعِ مِنْهُ دُونَكَ فَكَافَيْتَهُمْ، أَوْ لَمْ يَكُنْ سَبَبُهُ بِيَدِكَ فَجَازَيْتَهُمْ.
جزاى بسیار مى دهى عمل اندکى را که پذیرفته اى، و طاعت و فرمانبرى کمى را پاداش مى دهى تا اینکه گوئیا شکر بندگانت که پاداششان را بر آن لازم گردانیده اى و جزاى آنان را از آن بزرگ نموده اى کارى است که بى (قدرت و توانائى دادن) تو بر امتناع و باز ایستادن از آن قدرت دارند پس از اینرو آنها را پاداش داده اى، یا سبب آن سپاسگزارى به دست تو نبوده پس از اینرو اینان را مزد داده اى!
صحیفه سجادیه - دعای شماره ۳۷ - فراز ۱
اللَّهُمَّ إِنَّ أَحَداً لَا يَبْلُغُ مِنْ شُكْرِكَ غَايَةً إِلَّا حَصَلَ عَلَيْهِ مِنْ إِحْسَانِكَ مَا يُلْزِمُهُ شُكْراً.
بار خدایا کسى به پایان شکر و سپاس تو نمى رسد مگر اینکه از احسان و نیکى تو چیزى (نعمتى که آن توانائى بر شکرگزارى است) بر او فراهم مى آید که او را به شکرى دیگر وادار مى گرداند (گفته اند: شکر هر نعمتى ممکن است جز نعمت خداى تعالى، زیرا شکر نعمت او نعمت دیگرى است از او که شکر آن بر بنده واجب است، پس منتهى شکر نعمت خدا اقرار به عجز و ناتوانى از اداى شکر او است، حضرت صادق- علیه السلام- فرموده: خداى عزوجل به موسى- علیه السلام- وحى نمود: اى موسى شکر مرا چنانکه شایسته است بجا آور، موسى گفت: پروردگارا چگونه شکر تو را چنانکه شایسته است بجا آورم در حالى که شکرگزاردن من تو را نعمتى است که به من بخشیده اى؟ خداى تعالى فرمود: اکنون شکر مرا بجا آوردى که دانستى آن نعمت از جانب من است).
صحیفه سجادیه - دعای شماره ۱۰ - فراز ۴
فَإِلَى مَنْ حِينَئِذٍ مُنْقَلَبُنَا عَنْكَ؟ وَ إِلَى أَيْنَ مَذْهَبُنَا عَنْ بَابِكَ؟ سُبْحَانَكَ نَحْنُ الْمُضْطَرُّونَ الَّذِينَ أَوْجَبْتَ إِجَابَتَهُمْ، وَ أَهْلُ السُّوءِ الَّذِينَ وَعَدْتَ الْكَشْفَ عَنْهُمْ.
پس در این هنگام (بدبختى و نومیدى) از جانب تو به که رو آوریم، و از درگاه تو به کجا رویم؟ (جز تو کسى و جز درگاهت پناهى نداریم) منزه و پاکى تو (از آنچه شایسته ى تو نیست) ما بیچارگانیم که اجابت (دعا) شان را واجب گردانیده اى، و ما رنج دیدگانیم که رفع گرفتاریشان را وعده داده اى (اشاره به قول خداى تعالى «س 27 ى 62(: امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء یعنى یا کسى که دعاى مضطر و درمانده را به اجابت مى رساند و غم و رنج را برطرف مى سازد).
صحیفه سجادیه - دعای شماره ۲۴ - فراز ۴
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، كَمَا شَرَّفْتَنَا بِهِ، وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، كَمَا أَوْجَبْتَ لَنَا الْحَقَّ عَلَى الْخَلْقِ بِسَبَبِهِ.
بار خدایا بر محمد و آل او درود فرست، چنانکه ما (مسلمانها) را به آن حضرت شرافت و بزرگى دادى، و بر محمد و آل او درود فرست چنانکه به سبب آن بزرگوار براى ما حقى بر خلق (بر دیگرى) واجب گردانیدى (رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده: مومن را بر مومن هفت حق و بهره است که از خدا بر او واجب گشته: تعظیم و بزرگ داشت هنگام دیدن او، و دوست داشتن او در دل، و مواسات و برابرى براى او در مال و دارائى خود، و اینکه غیبت و سخن گفتن پشت سر او را حرام بداند، و هنگام بیمارى او را عیادت و دیدار نماید، و جنازه ى او را تشییع کند، و پس از مردن درباره ى او جز نیکى نگوید).