• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

جنایات و اعمال بى رویه قوم عاد

شرح آیات 123 لغایت 135 سوره مبارکه شعرا

123کَذَّبَتْ عادٌ

بیشتر...

تو خود عالم و حکیمی

شرح آیات 30 لغایت 33 سوره مبارکه بقره

30- وَإِذْ قَالَ

بیشتر...

انفاق و از خودگذشتگی، آیت الله العظمی مظاهری

دریافت فایل صوتی

حجم: 8.3 MB

زمان: 48 دقیقه

بیشتر...

حفاظت و ارتباط دو سويه‌ى نماز با انسان، استاد

دریافت فایل

حجم: 4 MB

زمان: 20 دقیقه

--------------

بیشتر...

زبان قرآن، صرف متوسطه

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
37586
48621
147295364
اوقات شرعی

خطبه چهل و سه، بخش دوم

 

شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی

وَ لَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هذاَ الاَْمْرِ وَ عَیْنَهُ، وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ، فَلَمْ أَرَ لِی إِلاَّ الْقِتَالَ أَوِ الْکُفْرَ بِما جاءَ مُحَمّدٌ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ. إِنَّهُ قَدْ کَانَ عَلَى اْلاُْمَّةِ وَال أَحْدَثَ أَحْدَاثاً، وَ أَوْجَدَ النَّاسَ مَقَالا، فَقَالوُا ثُمَّ نَقَمُوا فَغَیَّرُوا.

من بارها اين مسأله را بررسى کرده ام، و پشت و روى آن را مطالعه نموده ام، ديدم راهى جز جنگ (با خودکامگان بى منطق شام) يا کافر شدن به آنچه «پيامبر اسلام» آورده است ندارم. کسى قبل از اين بر مردم حکومت مى کرد (اشاره به عثمان است) که بدعتهايى گذارد و حوادث نامطلوبى به بار آورد و موجب سر و صداى زيادى در ميان مردم شد، انتقادهايى از او کردند، سپس از او انتقام گرفتند و تغييرش دادند.

 

فراز دوم این خطبه که در اینجا موضوع بحث است دقیقاً نقطه مقابل فراز اوّل قرار دارد، یا به تعبیر دیگر مرحله دوم مبارزه است.

در فراز اوّل امام مکرّر تأکید بر خویشتن دارى، و پرهیز از درگیرى و توسّل به منطق و دلیل و صبر و تحمّل مى نمود، در حالى که در این فراز به گونه اى بسیار قاطعانه سخن از توسّل به زور و جنگ در میان آورده است. این به خاطر آن است که امام (علیه السلام) آخرین راههاى مختلف مسالمت جویانه را در طى مدت نسبتاً طولانى تجربه فرمود، ولى هیچ کدام سودى نبخشید، و نشان داد که «معاویه» در برابر هیچ منطق و دلیلى تسلیم نیست، او فقط به مقصود خودش که رسیدن به حکومت است مى اندیشد و همه چیز را در پاى آن قربانى کند!

بدیهى است در برابر چنین شخصى دو راه بیشتر وجود ندارد، یا تسلیم شدن و سپردن مقدّرات جامعه اسلامى به دست فردى خودخواه و خودکامه خطرناک، و یا دست بردن به اسلحه و پاکسازى جامعه از وجود او!

به همین دلیل امام مى فرماید: «من بارها این مسأله را بررسى کرده ام، و پشت و روى آنرا مطالعه نموده ام و دیدم راهى جز جنگ (با خودکامگان بى منطق شام) یا کافر شدن به آنچه «پیامبر اسلام» آورده است ندارم (وَ لَقَدْ ضَرَبْتُ أَنْفَ هذاَ الاَْمْرِ وَ عَیْنَهُ، وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطْنَهُ، فَلَمْ أَرَ لِی إِلاَّ الْقِتَالَ أَوِ الْکُفْرَ بِما جاءَ مُحَمّدٌ صَلّى اللهُ عَلَیْهِ).

جمله «ضَرَبْتُ أَنْفَ هذاَ الاَْمْرِ وَ عَیْنَهُ» (من چشم و گوش این کار را زده ام) کنایه از بررسى کردن دقیق چیزى است، و زدن در اینجا به معنى هدفگیرى، و چشم و بینى به معنى حسّاس ترین نقطه یک مطلب است، چرا که در بدن انسان از همه جا حسّاس تر سر انسان است، و حسّاسترین عضو در سر همان چشم و بینى است، آدمى با چشم همه چیز را مى بیند و با بینى تنفّس مى کند و زنده است.

به هر حال این جمله در ادبیات عرب به صورت ضرب المثلى براى تحقیق عمیق و دقیق ذکر مى شود.

جمله «وَ قَلَّبْتُ ظَهْرَهُ وَ بَطنَهُ» (آن را پشت و رو کردم) نیز کنایه دیگرى از بررسى همه جانبه و دقیق چیزى است، زیرا هنگامى که انسان مى خواهد متاعى را خریدارى کند آن را پشت و رو یا زیر رو مى کند تا به تمام ویژگى هاى آن آشنا شود.

اما این که مى فرماید: دو راه بیشتر در جلوى من وجود ندارد: یا جنگ با این گروه منحرف، و یا کفر به آئین محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) به خاطر این است که اگر امام سکوت مى کرد و مردم را به حال خویش وامى گذاشت سبب انحراف مردم از اسلام و پا گرفتن یک حکومت جاهلى أموى و «ابوسفیانى» و زنده شدن ارزشهاى عصر بت پرستى مى شد، و این به معنى پشت پا زدن به تمام ارزشهایى بود که «پیغمبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم)»

به خاطر آن بیست و سه سال سخت ترین درد و رنج را تحمل کرد، و «امیرمؤمنان على (علیه السلام)» بیست و پنج سال خانه نشین شد، بنابراین براى «على» (علیه السلام) به عنوان فرزند رشید اسلام راهى جز جنگ و پیکار باقى نمانده بود. و این پاسخ گویایى است به تمام کسانى که جنگ با «معاویه» را بر آن حضرت خرده مى گرفتند.

سپس به داستان قتل «عثمان» که بهانه اى براى «معاویه» و اطرافیان او شده بود تا به امیال و هوسها و خواسته هایشان برسند اشاره کرده، مى فرماید: «کسى قبل از این بر مردم حکومت مى کرد که بدعتهایى گذارد، و حوادث نامطلوبى به بار آورد، و موجب گفتگو و سر و صداى زیادى در میان مردم شد، انتقادهایى از او کردند سپس از او انتقام گرفتند و تغییرش دادند» (إِنَّهُ قَدْ کَانَ عَلَى اْلاُْمَّةِ وَال أَحْدَثَ أَحْدَاثاً، وَ أَوْجَدَ النَّاسَ مَقَالا، فَقَالُوا ثُمَّ نَقَمُوا فَغَیَّرُوا).

منظور امام(علیه السلام) از این سخن این است که عامل اصلى قتل «عثمان» خود او بود که اعمالى برخلاف عدالت اسلامى، و سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) انجام داد که موجب اعتراض و خشم عمومى شد، و در درجه بعد از طریق یک اعتراض عمومى سبب قتل و تغییر او شدند، و به همین دلیل صحابه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)غالباً در این ماجرا تماشاچى بودند و با سکوت آمیخته با رضاى خود بر قیام مردم صحّه نهادند، تا آنجا که بدن عثمان بعد از کشته شدن سه روز در برابر چشم مردم بر زمین مانده بود. و کسى اقدام به دفن او نمى کرد،(1) و این خود نشان مى دهد که تا چه حد صحابه و توده مردم از او خشمگین و ناراضى بودند!

بنابراین کشتن «عثمان» چیزى نبود که بهانه قیام بر ضد «امیرمؤمنان على (علیه السلام)» شود، بدیهى است بهانه جویان این واقعیت را به خوبى مى دانستند، ولى براى بسیج توده هاى ناآگاه «شام» بر ضد «امیر مؤمنان على (علیه السلام)» راهى بهتر از این نداشتند.

نکته

«عثمان» چه کارهایى کرد که موجب خشم عمومى شد؟

غالب شارحان نهج البلاغه در ذیل این خطبه، اشاره به بخشهاى وسیعى از کارهاى عثمان کرده اندکه اعتراض مردم را برانگیخت،و نطفه قیام خونین بر ضد او را پرورش داد.

مهمترین این اعمال که غالباًبه آن اشاره کرده اند امور زیر بود:

1 ـ «عثمان» پستهاى حسّاس کشور اسلامى را در میان اطرافیان و خویشاوندان خود که بسیارى از آنان نالایق، فاسد و دور از تعالیم اسلام بودند تقسیم نمود، از جمله «ولید» را که مردى فاسق و شراب خوار بود، بر مسند فرماندارى کوفه نشانید، کوفه اى که مرکز بسیارى از پیشگامان اسلام بود.(2)

و «حکم بن ابى العاص» را که عموى او بود و از سوى «پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)» مطرود و تبعید شده بود مقرّب خود ساخت، و به گرمى از او استقبال نمود، و جبّه خز بر او پوشاند و جمع آورى زکات طائفه «قضاعه» را در اختیار او گذارد; هنگامى که آنها را جمع کرد و بالغ بر سیصد هزار درهم شد و نزد او آورد، همه را به او بخشید. «ابن قتیبه» و «ابن عبدربّه» و «ذهبى» که همه از معاریف اهل سنت هستند مى گویند: از جمله امورى که مردم بر «عثمان» انتقاد داشتند این بود که «حکم بن ابى العاص» را نزد خود جاى داد در حالى که «ابوبکر» و «عمر» حاضر به این کار نشدند.(3) و نیز «مروان بن حکم» را که پسر عمو و دامادش بود به عنوان معاون و مشاور خود انتخاب کرد و خمس غنائم «افریقا» را که پانصد هزار دینار بود به او بخشید!

2 ـ به عکس شخصیت هاى بسیار بزرگوار و برجسته اى همچون «ابوذر» را اذیت و آزار کرد و به محل بسیار بد آب و هوایى یعنى «ربذه» تبعید کرد، و ابوذر تا آخر عمرش در آنجا ماند و همانجا بدرود حیات گفت، و گناهش این بود که به کارهاى خلاف «عثمان» خرده مى گرفت، و امر به معروف و نهى از منکر مى کرد!(4)

در مورد «عمار یاسر» که از پیشگامان اسلام و مورد علاقه شدید پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)بود نیز بدرفتارى شدیدى داشت و او را به قدرى با چوب زد که گرفتار فتق گردید، و گناهش این بود که: گروهى از صحابه اعتراضات خود را بر عثمان به طور کتبى ذکر کرده و او را از کارهایش برحذر داشته بودند، «عمار یاسر» نامه را بر «عثمان» رساند و براى او قرائت کرد «عثمان» خشمگین شد و به غلامانش دستور داد تا دست و پاى «عمار» را محکم گرفتند و سپس خودش او را آن قدر زد که بیهوش شد.(5)

و نیز با «عبدالله بن مسعود» همین گونه رفتار کرد، یکى از جلاّدانش را فرستاد که او را به در مسجد بیاورد، سپس او را بر زمین کوبید و یکى از دنده هایش درهم شکست و گناهش این بود که به او اعتراض کرده بود چرا اموال بیت المال را در میان تبهکاران بنى امیه تقسیم کرده است.(6)

از «زید بن ارقم» که یکى از معاریف صحابه بود سؤال کردند به چه دلیل شما «عثمان» را تکفیر کردید گفت به سه دلیل: اموال «بیت المال» را در میان اغنیا تقسیم کرد و مهاجران از یاران رسول خدا را همچون دشمنان و محاربان پیغمبر قرار داد و به غیر «کتاب الله» عمل نمود.(7)

3 ـ اموال «بیت المال» را بدون حساب و کتاب در میان اقوام و بستگانش تقسیم کرد در حالى که مستمندان باایمان در آتش فقر مى سوختند که نمونه هایى از آن در بالا ذکر شد.(8)

مورّخان و محدّثان درباره نقاط ضعف سه گانه فوق بحثهاى مشروحى دارند، که اگر همه آنها جمع آورى شود کتاب بزرگى را تشکیل مى دهد، آرى این، امور و امور دیگرى همانند آن، سبب شد که مردم «مدینه» و از جمله مهاجران و انصار و به ویژه صحابه «پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)» بر ضدّ «عثمان» بشورند، و او را شایسته مقام خلافت پیامبر ندانند، و در این میان معترضانى از مصر و کوفه و بصره آمدند. و زبان به اعتراض گشودند و چون اعتناء نکرد او را به قتل رساندند، در حالى که کسى از مسلمانان «مدینه» به یارى او برنخاست! و این نشان مى دهد که عموم مسلمین مدینه از دست او ناراضى بودند.

با این حال «معاویه» که کاملا از عوامل قیام عمومى بر ضدّ «عثمان» آگاه بود براى این که ناآگاهان شام را بر ضدّ «امیرمؤمنان على (علیه السلام)» بشوراند مسأله قتل «عثمان» را بهانه کرد و به اصطلاح به خونخواهى عثمان برخاست!

* * *

1 ـ کامل ابن اثير، جلد 3، صفحه 180.
2 ـ در ميان بسيارى از مفسّران شيعه واهل سنّت معروف است که آيه (اِنْ جائَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبأ فَتَبَيَّنُوا)(هرگاه شخص فاسقى خبرى براى شما نقل کند تفحص و بررسى کنيد). سوره حجرات، آيه 6، درباره «وليد» 
نازل شده است، بلکه «علاّمه امينى» ادعاى اجماع آگاهان به تأويل قرآن را بر اين مسأله نقل مى کند (الغدير، جلد8، صفحه 276). 3 ـ مدارک اين مطلب را مرحوم «علاّمه امينى» در جلد 8، «الغدير» صفحه 241 به بعد آورده است. 4 ـ همان مدرک صفحه 292 به بعد. 5 ـ اين داستان را بسيارى از مورخان نقل کرده اند از جمله «بلاذرى» در «أنساب الاشراف» جلد 5، صفحه 49 و «ابن قتيبه» در «الامامة و السياسة» جلد 1، صفحه 35. 6 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، جلد 3، صفحه 43 و «تاريخ يعقوبى» جلد 2، صفحه 170. 7 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، طبق نقل «نهج الحقّ» صفحه 297. 8 ـ شرح اين مطلب را در جلد اوّل «پيام امام» صفحه 363.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری