اگر پيامبران داراى قدرتى بودند که کسى را ياراى مخالفت با آنان نبود، و توانايى و عزتى داشتند که هيچ گاه مغلوب نمى شدند، و سلطنت و شوکتى که گردنها به سوى آن کشيده مى شد و از راههاى دور بار سفر به سوى آنان مى بستند ـ اگر چنين بودند ـ پذيرش دعوت آنان براى مردم آسانتر و سرکشى در برابر آنان مشکل تر بود. و مردم به جهت ترسى که بر آنها مستولى مى شد، يا علاقه و انتظارى که آنان را متمايل به پيامبران مى ساخت به آنها ايمان مى آوردند. در اين حال نيّات و انگيزه ها خالص نبود (و غير خدا در آن شرکت داشت) به همين دليل حسنات و پاداش آنان تقسيم مى شد (و اجر کمى داشتند).
ولى خداوند سبحان اراده کرده است که پيروى از رسولانش و تصديق کتابهايش و خضوع در برابر ذات پاکش و تواضع در برابر فرمانش و تسليم در مقابل اطاعتش امورى باشد که فقط به جهت او انجام گيرد و چيز ديگرى آن را مشوب و ناخالص نکند، (و به يقين) هر قدر امتحان و آزمايش عظيم تر (و مشکل تر) باشد ثواب و پاداشش فزونتر خواهد بود.
شرح و تفسیر
چرا زندگى انبیا ساده بود؟
امام(علیه السلام) در بخش سابق این خطبه اشارات پر معنایى به زندگى ساده انبیا از جمله موسى بن عمران داشت و در ادامه آن در این بخش از خطبه به بیان آثار معنوى وتربیتى آن مى پردازد و مى فرماید: «اگر پیامبران داراى قدرتى بودند که کسى را یاراى مخالفت با آنان نبود، و توانایى و عزتى داشتند که هیچ گاه مغلوب نمى شدند، و سلطنت و شوکتى که گردنها به سوى آن کشیده مى شد و از راههاى دور، بار سفر به سوى آنان مى بستند ـ اگر چنین بودند ـ پذیرش دعوت آنان بارى مردم آسان تر و سرکشى در برابر آنان مشکل تر بود. و مردم به جهت ترسى که بر آنها مستولى مى شد، یا علاقه و انتظارى که آنان را متمایل به پیامبران مى ساخت به آنها ایمان مى آوردند. در این حال نیّات و انگیزه ها خالص نبود (و غیر خدا در آن شرکت داشت) به همین دلیل حسنات و پاداش آنان تقسیم مى شد (و اجر کمى داشتند)»; (وَ لَوْکَانَتِ الاَْنْبِیَاءُ أَهْلَ قُوَّة لاَ تُرَامُ(1)، وَ عِزَّة لاَ تُضَامُ(2)، وَ مُلْک تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ، وَ تُشَدُّ إِلَیْهِ عُقَدُ(3) الرِّحَالِ(4)، لَکَانَ ذلِکَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِی الإِعْتِبَارِ، وَ أَبْعَدَ لَهُمْ فِی الإِسْتِکْبَارِ، وَ لاَمَنُوا عَنْ رَهْبَة قَاهِرَة لَهُمْ، أَوْ رَغْبَة مَائِلَة بِهِمْ، فَکَانَتِ النِّیَّاتُ مُشْتَرَکَةً، وَالْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَةً).
آرى آنچه در برنامه هاى دینى اهمیّت فوق العاده دارد اخلاص و خلوص نیت است و به یقین اگر پیشوایان دین جلال و شکوه سلاطین را داشته باشند نیّتها غالباً آلوده مى گردد، گروه کثیرى از مردم براى تأمین دنیا و برخوردارى از امکانات آن پیشوایان به سراغ آنها مى روند که: «النّاسُ عَبیدُ الدّنیا» و گروه دیگرى با انگیزه هاى دوگانه; انگیزه هاى مادى و معنوى به سراغ آنها مى روند که اولى به یگانگى از خدا و دومى نوعى از شرک است.
سپس در ادامه این سخن براى تأکید این مطلب مى افزاید:
«ولى خداوند سبحان اراده کرده است که پیروى از رسولانش و تصدیق کتابهایش و خضوع در برابر ذات پاکش و تواضع در برابر فرمانش و تسلیم در مقابل اطاعتش، امورى باشد که فقط به جهت او انجام گیرد و چیز دیگرى آن را مشوب و ناخالص نکند»; (وَ لکِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ أَرَادَ أَنْ یَکُونَ الاِتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ، وَ التَّصْدِیقُ بِکُتُبِهِ، وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ، وَ الاِسْتِکَانَةُ(5) لاَِمْرِهِ، وَ الاِسْتِسْلاَمُ لِطَاعَتِهِ، أُمُوراً لَهُ خَاصَّةً لاَ تَشُوبُهَا(6) مِنْ غَیْرِهَا شَائِبَةٌ).
در واقع امام(علیه السلام) به پنج چیز اشاره مى کند که همه آنها باید با خلوص نیّت انجام گیرد:
1ـ قبول دعوت پیامبران، 2ـ تصدیق به کتابهاى آسمانى، 3ـ خشوع عملى در برابر ذات پاک خدا، 4ـ تسلیم درونى و قلبى در برابر فرمان او، 5ـ تسلیم عملى و انجام اوامر او. به این ترتیب باید ایمان و عمل و اخلاق همه خالصانه صورت گیرد ـ قرآن مجید نیز مى فرماید: (أَلاَ للهِِ الدِّینُ الْخَالِصُ)(7) و در جاى دیگر مى فرماید: (وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ).(8)
آن گاه در ادامه این سخن نتیجه نهایى این برنامه را چنین بیان مى فرماید: «هر قدر امتحان و آزمایش عظیم تر (و مشکل تر) باشد ثواب و پاداشش فزونتر خواهد بود»; (وَ کُلَّمَا کانَتِ الْبَلْوَى وَ الاِخْتِبَارُ أَعْظَمَ کانَتِ الْمَثُوبَةُ وَ الْجَزَاءُ أَجْزَلَ).
اشاره به اینکه ساده بودن زندگى انبیا و دورى آنان از زرق و برق دنیا اهل ایمان را در برابر آزمون سخت ترى قرار مى دهد و بدیهى است هر قدر آزمون سخت تر باشد پاداش قبول شدگان در آن سنگین تر خواهد بود، و در واقع این یک درس بزرگ اخلاص براى همه کسانى است که مى خواهند در خط انبیا حرکت کنند که آنها نیز همین راه را طى کنند تا پیروان مخلصى تربیت نمایند.
1. «ترام» از ريشه «روم» بر وزن «قوم» به معناى طلب کردن است. 2. «تضام» از ريشه «ضيم» به معناى ذليل کردن است. 3. «عقد» جمع «عقده» يعنى گره. 4. «رحال» جمع «رحل» چيزى است که بر پشت شتر مى گذارند و روى آن مى نشينند و «شدّ رحال» به معناى آماده شدن براى سفر يا سفر کردن است. 5. «استکانه» به معناى خضوع است. 6. «تشوب» از «شوب» بر وزن «شوق» به معناى خدعه کردن و چيزى را به چيز ديگرى براى فريب آميختن است. 7. زمر، آيه 3. 8. بينه، آيه 5.