• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

خطبه دویست و شانزده، بخش پنجم

 

فَلاَ تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ

بیشتر...

رشد

 

"رشد" در لغت به معنی راه یافتن به مقصد است.[1] و در

بیشتر...

خطبه صد و چهل و نه ، بخش سوم

 

إنْ تَثْبُتِ الْوَطْأَةُ فِی هذِهِ الْمَزَلَّةِ فَذَاکَ،

بیشتر...

احوال قبر و قیامت ، مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی

دریافت فایل

حجم: 5 MB

زمان: 15 دقیقه

بیشتر...

خطبه صد و ده، بخش دوم

 

أَفِیضُوا فِی ذِکْرِ اللهِ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الذِّکْرِ.

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
15621
34596
143708787
امروز سه شنبه, 01 آبان 1403
اوقات شرعی

ریشه و اساس همه نیکى ها

شرح آیه 177 سوره مبارکه بقره

177- لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا ۖ وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ ۗ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ

177- نیکى، این نیست که (به هنگام نماز،) روى خود را به سوى مشرق یا مغرب کنید; (و تمام گفتگوى شما، درباره قبله و تغییر آن باشد;) بلکه نیکوکار کسى است که به خدا وروز واپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران، ایمان آورده; و مال خود را، با همه علاقه اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در سفر و سائلان و بردگان، انفاق مى کند; و نماز را برپا مى دارد و زکات را مى پردازد; و (همچنین) کسانى که به عهد خود ـ به هنگامى که عهد بستند ـ وفا مى کنند; و در برابر سختى ها و زیان ها و هنگام جنگ، استقامت مىورزند; اینها کسانى هستند که راست مى گویند; (و گفتار و کردارشان با اعتقادشان هماهنگ است;) و اینها پرهیزگارانند

چون تغییر قبله سر و صداى زیادى در میان مردم به خصوص یهود و نصارى به راه انداخت، یهود که بزرگ ترین سند افتخار خود (پیروى مسلمین از قبله آنان) را از دست داده بودند، زبان به اعتراض گشودند، که قرآن در آیه 142 با جمله (سَیَقُولُ السُّفَهاءُ) به آن اشاره کرده است، آیه فوق نازل گردید و تأئید کرد که این همه گفتگو در مسأله قبله صحیح نیست بلکه مهم تر از قبله مسائل دیگرى است که معیار ارزش انسان هاست و باید به آنها توجه شود و آن مسائل را در این آیه شرح داده است.(1)

* * *

تفسیر:

ریشه و اساس همه نیکى ها

همان گونه که در تفسیر آیاتِ تغییر قبله گذشت، نصارا به هنگام عبادت رو به سوى شرق و یهود رو به سوى غرب کرده، عبادات خود را انجام مى دادند، اما خدا کعبه را براى مسلمین قبله قرار داد که در طرف جنوب بود و حد وسط میان آن دو محسوب مى شد.

و نیز دیدیم: مخالفین اسلام از یکسو و تازه مسلمانان از سوى دیگر چه سر و صدائى پیرامون تغییر قبله به راه انداختند.

آیه فوق روى سخن را به این گروه ها کرده، مى گوید: «نیکى تنها این نیست که به هنگام نماز، صورت خود را به سوى شرق و غرب کنید و تمام وقت خود را صرف این مسأله نمائید» (لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ).

«بِرّ» (بر وزن ضِدّ) در اصل، به معنى توسعه است، سپس در معنى نیکى ها، خوبى ها و احسان، به کار رفته است; زیرا این کارها در وجود انسان محدود نمى شود، گسترش مى یابد و به دیگران مى رسد و آنها نیز بهره مند مى شوند.

و «بَرّ» (بر وزن سر) جنبه وصفى دارد و به معنى شخص نیکوکار است، در اصل به معنى بیابان و مکان وسیع مى باشد، و از آنجا که نیکوکاران روحى وسیع و گسترده دارند این واژه بر آنها اطلاق مى شود.

آنگاه، قرآن به بیان مهم ترین اصول نیکى ها در ناحیه ایمان، اخلاق و عمل ـ ضمن بیان شش عنوان پرداخته ـ چنین مى گوید: «بلکه نیکى (نیکوکار) کسانى هستند که به خدا، روز آخر، فرشتگان، کتاب هاى آسمانى و پیامبران ایمان آورده اند» (وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ).

در حقیقت این نخستین پایه همه نیکى ها و خوبى ها است: ایمان به مبدأ و معاد و برنامه هاى الهى، و پیامبران که مأمور ابلاغ و اجراى این برنامه ها بودند، و فرشتگانى که واسطه ابلاغ این دعوت محسوب مى شدند، ایمان به اصولى که تمام وجود انسان را روشن مى کند و انگیزه نیرومندى براى حرکت به سوى برنامه هاى سازنده و اعمال صالح است.

جالب این که نمى گوید: «نیکوکار» کسانى هستند که... بلکه مى گوید: «نیکى» کسانى هستند که...

این به خاطر آن است که در ادبیات عرب و همچنین بعضى زبان هاى دیگر هنگامى که مى خواهند آخرین درجه تأکید را در چیزى بیان کنند، آن را به صورت مصدرى مى آورند، نه به صورت وصف، مثلاً گفته مى شود: على(علیه السلام)عدل جهان انسانیت است، یعنى آن چنان عدالت پیشه است که گوئى تمام وجودش در آن حل شده و سر تا پاى او در عدالت غرق گشته است، به گونه اى که هر گاه به او نگاه کنى چیزى جز عدالت نمى بینى!

و همچنین در نقطه مقابل آن مى گوئیم: بنى امیه ذلت اسلام بودند گوئى تمام وجودشان تبدیل به خوارى شده بود.

از این تعبیر، ایمان محکم و نیرومندى در سطح بالا استفاده مى شود.

پس از ایمان به مسأله انفاق، ایثار و بخشش هاى مالى اشاره مى کند، مى فرماید: «مال خود را با تمام علاقه اى که به آن دارند به خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، واماندگان در راه، سائلان و بردگان مى دهند» (وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ).

بدون شک، گذشتن از مال و ثروت براى همه کس کار آسانى نیست، مخصوصاً هنگامى که به مرحله ایثار برسد; چرا که حبّ آن تقریباً در همه دل ها است، و تعبیر «عَلى حُبِّه» نیز اشاره به همین حقیقت است که آنها در برابر این خواسته دل، براى رضاى خدا مقاومت مى کنند.

جالب این که در اینجا به شش گروه از نیازمندان اشاره شده: در درجه اول بستگان و خویشاوندان آبرومند، و در درجه بعد، یتیمان و مستمندان، سپس آنهائى که نیازشان کاملاً موقتى است مانند واماندگان در راه و بعد سائلان، اشاره به این که نیازمندان همه اهل سؤال نیستند، گاهى چنان خویشتن دارند که ظاهر آنها همچون اغنیا است در حالى که در باطن سخت محتاجند، چنان که قرآن در جاى دیگر مى گوید: یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّف: «افراد ناآگاه آنها را به خاطر شدت خویشتن دارى اغنیاء تصور مى کنند».(2)

و سرانجام به بردگان اشاره مى کند که: نیاز به آزادى و استقلال دارند هر چند ظاهراً نیاز مادى آنها به وسیله مالکشان تأمین گردد.

سومین اصل از اصول نیکى ها را بر پا داشتن نماز مى شمرد و مى گوید: «آنها نماز را بر پا مى دارند» (وَ أَقامَ الصَّلاةَ).

نمازى که اگر با شرائط و حدودش، و با اخلاص و خضوع، انجام گیرد، انسان را از هر گناه باز مى دارد و به هر خیر و سعادتى تشویق مى کند.

چهارمین برنامه آنها را اداء زکات و حقوق واجب مالى ذکر کرده مى گوید: «آنها زکات را مى پردازند» (وَ آتَى الزَّکاةَ).

بسیارند افرادى که در پاره اى از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند اما در اداء حقوق واجب سهل انگار مى باشند، و به عکس، گروهى غیر از اداى حقوق واجب، به هیچ گونه کمک دیگرى تن در نمى دهند، حاضر نیستند حتى یک دینار به نیازمندترین افراد بدهند، آیه فوق با ذکر «انفاق مستحب و ایثارگرى» از یکسو، و «اداى حقوق واجب» از سوى دیگر، این هر دو گروه را از صف نیکوکاران واقعى خارج مى سازد و نیکوکار را کسى مى داند که در هر دو میدان انجام وظیفه کند.

و جالب این که: در مورد انفاق هاى مستحب کلمه عَلى حُبِّه «با این که ثروت، محبوب آنها است» را ذکر مى کند، ولى در مورد زکات واجب، نه، چرا که اداى حقوقِ واجبِ مالى یک وظیفه الهى و اجتماعى است و اصولاً نیازمندان ـ طبق منطق اسلام ـ در اموال ثروتمندان به نسبت معینى شریکند، پرداختن مال شریک نیازى به این تعبیر ندارد.

پنجمین ویژگى آنها را وفاى به عهد شمرده مى گوید: «کسانى هستند که به عهد خویش به هنگامى که پیمان مى بندند وفا مى کنند» (وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا).

چرا که سرمایه زندگى اجتماعى، اعتماد متقابل افراد جامعه است، و از جمله گناهانى که رشته اطمینان و اعتماد را پاره مى کند و زیربناى روابط اجتماعى را سست مى نماید، ترک وفاى به عهد است، به همین دلیل در روایات اسلامى چنین مى خوانیم: مسلمانان موظفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه طرف مقابل، مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکار، و آن سه عبارتند از: وفاى به عهد، اداى امانت و احترام به پدر و مادر.(3)

و بالاخره ششمین، و آخرین برنامه این گروه نیکوکار را چنین شرح مى دهد: «کسانى هستند که در هنگام محرومیت و فقر، و به هنگام بیمارى و درد،و همچنین در موقع جنگ در برابر دشمن، صبر و استقامت به خرج مى دهند، و در برابر این حوادث زانو نمى زنند» (وَ الصّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ).(4)

و در پایان آیه به عنوان جمع بندى و تأکید بر شش صفت عالى گذشته مى گوید: «اینها کسانى هستند که راست مى گویند و اینها پرهیزگارانند» (أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).

راستگوئى آنها از اینجا روشن مى شود که: اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است، و تقوا و پرهیزگاریشان از اینجا معلوم مى شود که: آنها هم وظیفه خود را در برابر «اللّه»، هم در برابر نیازمندان و محرومان و کل جامعه انسانى و هم در برابر خویشتن خویش انجام مى دهند.

جالب این که شش صفت برجسته فوق، هم شامل اصول اعتقادى و اخلاقى و هم برنامه هاى عملى است.

در زمینه اصول اعتقادى تمام پایه هاى اصلى ذکر شده، و از میان برنامه هاى عملى به انفاق، نماز و زکات که سمبلى از رابطه خلق با خالق، و خلق با خلق است اشاره گردیده و از میان برنامه هاى اخلاقى تکیه بر وفاى به عهد و

استقامت و پایدارى شده که ریشه همه صفات عالى اخلاقى را تشکیل مى دهد.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «ابن کثیر»، جلد 1، صفحه 352، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «رازى»، جلد 5، صفحه 211، ذیل آیه مورد بحث و تفاسیر دیگر.

 

2 ـ بقره، آیه 273.

3 ـ «اصول کافى»، جلد دوم، باب «البر بالوالدین»، صفحه 162، حدیث 15 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 21، صفحه 490 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 71، صفحات 56 و 70 ـ «تحف العقول»، صفحه 367 (مؤسسة الوفاء بیروت) ـ «الخصال صدوق»، جلد 1، صفحه 128 (جامعه مدرسین).

4 ـ «بَأْساء» از ماده «بؤس» به معنى فقر و «ضَرّاء» به معنى درد و بیمارى و «حِیْنَ الْبَأْس» به معنى هنگام جنگ است («مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث).

..................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری