در سلسله مطالب روزانه که توسط سایت احسن الحدیث مطالب ویژه در خصوص قرآن مجید و یا نهج البلاغه و یا صحیفه سجادیه اعلام میگردد مطلب ذیل شرح خطبه ۸۳ نهج البلاغه برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی تقدیم می گردد.
عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً، وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً، وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً، وَ کَائِنُونَ رُفَاتاً، وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً، وَ مَدِینُونَ جَزَاءً، وَ مُمَیَّزُونَ حِسَاباً، قَدْ أُمْهِلُوا فِی طَلَبِ الْمَـخْرَجِ، وَ هُدُوا سَبِیلَ الْمَنْهَجِ، وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتَبِ، وَ کُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ الرَّیَبِ، وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِیَادِ وَ رَوِیَّةِ الاِْرْتِیَادِ، وَ أَنَاةِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتَادِ، فِی مُدَّةِ الاَْجَلِ، وَ مُضْطَرَبِ الْمَهَلِ.
آنها بندگانى هستند که با قدرتِ (الهى) آفریده شده اند و بى اراده خویش پرورش داده مى شوند و براى حضور در پیشگاهِ خدا، قبض روح مى گردند وبه قبرها سپرده مى شوند و (سرانجام) به استخوان هاى پوسیده اى مبدّل خواهند شد و (سپس) تک و تنها برانگیخته مى شوند و (در برابر اعمالشان) جزا داده خواهند شد; حساب هر یک، از دیگرى جداست (ولى به لطف الهى در این دنیا) به آنها مهلت کافى براى جستجوى طُرُق خروج از مشکلات و مسئولیّت ها داده شده، راه وصول به سعادت به آنها ارائه شده است; زمان کافى براى جلب رضایت پروردگار، در اختیار دارند، پرده هاى تاریک شک و تردیدها (با ارائه دلائل روشن از سوى پروردگار) از مقابل آنها کنار رفته و میدان، براى تمرین و آمادگى آنها و اندیشه بهتر و کسب آرامش (در طریق جستجوىِ حقیقت) در مدّت زندگى و دوران تلاش، باز گذارده شده است.
فَیَالَهَا أَمْثَالا صَائِبَةً، وَ مَوَاعِظَ شَافِیَةً، لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاکِیَةً، وَأَسْمَاعاً وَاعِیَةً، وَآرَاءً عَازِمَةً، وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً! فَاتَّقُوا اللهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ، وَاقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ، وَ وَجِلَ فَعَمِلَ، وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ، وَأَیْقَنَ فَأَحْسَنَ، وَ عُبِّرِ فَاعْتَبَرَ، وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ، وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ، وَأَجَابَ فَأَنَابَ،وَ رَاجَعَ فَتَابَ، وَاقْتَدَى فَاحْتَذَى، وَ أُرِیَ فَرَأَى، فَأَسْرَعَ طَالِباً، وَ نَجَا هَارِباً، فَأَفَادَ ذَخِیرَةً، وَأَطَابَ سَرِیرَةً، وَ عَمَّرَ مَعَاداً، وَ اسْتَظْهَرَ زَاداً، لِیَوْمِ رَحِیلِهِ، وَ وَجْهِ سَبِیلِهِ، وَ حَالِ حَاجَتِهِ، وَ مَوْطِنِ فَاقَتِهِ، وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ. فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ، وَاحْذَرُوا مِنْهُ کُنْهَ مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَاسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَکُمْ بِالْتَّنَجُّزِ لِصِدْقِ مِیعَادِهِ، وَالْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادِهِ.
اوه! چه مَثَل هاى صائب و رسایى، و چه اندرزهاى شفابخشى، به شرط آن که با قلب هاى پاک و گوش هاى شنوا و اراده هاى قاطع و عقل هاى دوراندیش روبرو شود. پس تقواى الهى پیشه کنید! تقواى کسى که چون (اوامر و نواهى الهى را) بشنود خضوع کند (و در برابر آن) تسلیم شود، و چون گناه کند (عذر تقصیر به پیشگاه خدا آورد و) اعتراف کند (و در مقام توبه برآید) و چون خاشع گردد (به وظایف خود) عمل کند، و چون بیمناک شود به اطاعت حق مبادرت نماید، و چون (به مرگ و لقاى پروردگار) یقین کند، نیکى نماید، و هرگاه درس عبرت به او دهند، عبرت پذیرد، و هر زمان او را (از اعمال خلاف) بر حذر دارند، حذر کند، و اگر (از نافرمانى خدا) منعش کنند، باز ایستد، و آنگاه که (به زبان) اجابت (دعوت حق) کند (در عمل) به سوى او باز گردد و چون باز گردد، توبه کند، و چون تصمیم به پیروى (از پیشوایان دین) گیرد، به دنبال آنها گام بردارد، و چون (حقایق را) به او نشان دهند (چشم باز کند و) ببیند. کسى که با سرعت در طلب حق، حرکت کند و از نافرمانى ها بگریزید، در نتیجه از این راه ذخیره اى به دست آورد و باطن خویش را پاکیزه کند و آخرت خود را آباد سازد و توشه اى براى روز حرکت به سوى مقصد و هنگام حاجت و منزلگاه نیاز با خود بردارد و پیشاپیشِ خود به سراى جاودانیش بفرستد. پس تقواى الهى پیشه کنید اى بندگان خدا! در راستاى هدفى که شما را براى آن آفریده. و از مخالفت فرمانش بر حذر باشید! آنچنان که به شما هشدار داده و بدین وسیله استحقاق آنچه را به شما وعده داده است، پیدا کنید که وعده او صادق و قطعى است! و به این طریق، از وحشت روز رستاخیز در امان بمانید.
شرح و تفسیر
از کجا آمده ایم و به کجا مى رویم؟
امام(علیه السلام) در این فراز، از آخرت، به دنیا باز مى گردد و وضع حال انسانها را در این دنیا تشریح مى کند، تا بدانند براى چه آفریده شده اند و به کدام سمت و سو حرکت مى کنند; چه امکاناتى براى نجات «یوم المعاد» در اختیار آنها قرار داده شده و چگونه از این امکانات باید بهره بردارى کنند.
این بخش از کلام امام(علیه السلام)، که مانند دیگر سخنان آن حضرت، بسیار حساب شده است، مشتمل بر «سیزده» جمله مى باشد: پنج جمله اوّل، درباره آفرینش اجبارى انسان تا مرگ و سپس مبدّل شدن او به خاک است، و سه جمله درباره چگونگى رستاخیز انسانها و پنج جمله دیگر درباره اتمام حجّت الهى و فرصت هایى است که در این جهان در اختیار دارد.
در قسمت اوّل مى فرماید: «آنها بندگانى هستند که با دستِ قدرتمندِ الهى، آفریده شده اند و بى اراده خویش پرورش داده مى شوند، و براى حضور (در پیشگاه خدا) قبض روح مى گردند، و به قبرها سپرده مى شوند و سرانجام به استخوان هاى پوسیده اى مبدّل خواهند شد!» (عِبَادٌ مَخْلُوقُونَ اقْتِدَاراً، وَ مَرْبُوبُونَ اقْتِسَاراً(۱) وَ مَقْبُوضُونَ احْتِضَاراً،(۲) وَ کَائِنُونَ رُفَاتاً(۳)). وَ مُضَمَّنُونَ أَجْدَاثاً،،
بى شک، انسان در اَفعال خود، مختار و آزاد است; ولى در آفرینش و مرگ چنین نیست! هیچ کس تاریخ تولّد خود را تعیین نمى کند و هیچ کس زمان مرگ طبیعى خود را به میل خود انتخاب نمى نماید; حیات و مرگ از دایره اختیار ما بیرون است، همان گونه که پوسیدن و خاک شدن! و بعضى همین معنا را به عنوان یکى از تفاسیر جمله «الامر بین الامرین» انتخاب کرده اند.
به هر حال، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این مسیر زندگى و مرگ را باید طبق اراده پروردگار و قوانین تعیین شده الهى بپیماییم; این واقعیتى است که غفلت از آن انسان را از خدا و خویشتن بیگانه مى سازد و توجّه به آن، بیدارى و آگاهى و آمادگى مى بخشد.
در سه جمله بعد، به سراغ رستاخیز انسانها مى رود که آن نیز از اختیار آدمى بیرون است، مى فرماید: «آنها تک و تنها برانگیخته مى شوند، و در برابر اعمالشان جزا داده خواهند شد، و حساب هر یک از دیگرى جداست!» (وَ مَبْعُوثُونَ أَفْرَاداً، وَ مَدِینُونَ جَزَاءً، وَ مُمَیَّزُونَ حِسَاباً).
بى شک، هر کسى به تنهایى سر از لحد بیرون مى آورد و این منافات با آن ندارد که بعداً به تناسب اعتقادها و اعمالشان به گروههایى تقسیم شوند، همان گونه که در بحث گذشته از آنها تعبیر به «رعیل» به معناى «گروه» شده بود و قرآن از آن تعبیر به «افواج»(۴) مى کند.
تعبیر به «مُمَیَّزُونَ حِسَاباً» ممکن است اشاره به همان چیزى باشد که در آیه «وَ لاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»(۵) آمده است. آرى، هیچ کس به گناه دیگرى کیفر داده نمى شود و حساب هیچ کس را به نام دیگرى نمى نویسند، هر چند ممکن است رضایت به اعمال دیگران، یا کوتاهى در امر به معروف و نهى از منکر، سبب اشتراک حسابها شود.
در پنج جمله اخیر این فراز، همان گونه که در بالا ذکر شده، به فرصت هاى الهى و اتمام حجّت ها که داراى ابعاد مختلفى است، اشاره کرده، مى فرماید: «به آنها مهلت کافى براى جستجوى طُرُق خروج از مشکلات و مسئولیّت ها داده شده است». (قَدْ أُمْهِلُوا فِی طَلَبِ الْمَـخْرَجِ).
«و راه وصول به سعادت به آنها ارائه شده است» (وَ هُدُوا سَبِیلَ الْمَنْهَجِ).
«و زمانى کافى براى جلب رضایت پروردگار در اختیار دارند.» (وَ عُمِّرُوا مَهَلَ الْمُسْتَعْتَبِ(۶)).
«و پرده هاى تاریک شک و تردیدها (با ارائه دلائل روشن از سوى پروردگار) از مقابل آنها کنار زده شده است.» (وَ کُشِفَتْ عَنْهُمْ سُدَفُ(۷)). الرَّیْبِ
و سرانجام: «میدان براى تمرین و آمادگى آنها، و اندیشه بهتر، و آرامش (براى جستجوى حقیقت) در مدّت زندگى و دوران تلاش، باز گذارده شده است» (وَ خُلُّوا لِمِضْمَارِ الْجِیَادِ(۸) وَ أَنَاةِ(۱۰)مُضْطَرَبِ(۱۱)). الْمَهَلِ الْمُقْتَبِسِ الْمُرْتَادِ، فِی مُدَّةِ الاَْجَلِ، وَ ، وَ رَوِیَّةِ الاِْرْتِیَادِ(۹)،
در این چند جمله، به ابعاد مختلف اتمام حجّت الهى و طُرُق آن اشاره شده; از یک سو: مردم زمان کافى براى جلب رضاى حق دارند. از سوى دیگر: از طریق کتب آسمانى و ارشادات انبیا و اولیا و هدایت عقل، راههاى نجات در برابر دیدگان آنها قرار گرفته. از سوى سوم: توانایى و مهلت، براى جبران خطاها و توبه از گناهان و جلب رضاى پروردگار دارند. از سوى چهارم: پرده هاى ظلمت و تاریکى که بر اثر وسوسه هاى شیاطین و ایجاد شکّ و تردید، بر قلب انسان مى افتد، به وسیله تابش انوار الهى و هدایت هاى ربّانى کنار زده مى شود و از سوى پنجم: درهاى توفیق، براى ریاضت نفس، به کار گرفتن اندیشه، و استفاده از چراغِ پر نورِ معرفتِ پروردگار، در مدّت نسبتاً طولانى به روى آنها گشوده شده است.
بنابراین، هر کس به مقصد نرسد، یا در دام شیاطین گرفتار شود و یا امواج سهمگین گناه او را در کام خود فرو برد، مقصّر خود اوست و باید به خویشتن نفرین کند! که همه چیز براى سعادت او آماده شده بود، ولى همه را نادیده گرفت و در قعر «چاه طبیعت» باقى ماند و «به کوى حقیقت گذر نکرد». بنابراین، اگر در قیامت به آنها گفته شود: «أَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مَا یَتَذَکَّرُ فِیهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَ جَاءَکُمُ النَّذِیرُ فَذُوقوُا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ نَصِیر; آیا شما را به اندازه اى که هر کس اهل تذکّر باشد در آن مدّت متذکّر مى شود، عمر ندادیم و انذارکننده (الهى) به سراغ شما نیامد؟ اکنون بچشید که براى ظالمان یاورى نیست»(۱۲) جاى تعجّب نیست.
* * *
نکته
دنیا میدان ورزیدگى و آزمایش است
در گذشته بازار مسابقه اسب سوارى مانند امروز، داغ، یا از آن داغتر بود و سوارکاران براى اینکه به پیروزى برسند، ناچار به انجام تمرین هاى سختى بودند که اسب ها و خود آنها آمادگى کافى براى میدان مسابقه پیدا کنند و از آنجا که این تمرین ها سبب لاغرى و ورزیدگى اسبها مى شد، به میدان تمرین در عرف عرب «مضمار» گفته مى شد (و «جیاد» نیز به معناى اسب هاى خوب و باارزش است).
در متون اسلامى، گاه دنیا تشبیه به همان میدان تمرین و آمادگى و ریاضت شده است; در برابر قیامت که در واقع میدان مسابقه است، در خطبه بالا اشاره کوتاهى به این مسأله شده و شرح بیشتر درباره این تشبیه در خطبه ۲۸ گذشت و این، تشبیه بسیار زیبایى است که مى تواند واقعیت زندگى دنیا را در برابر آخرت، روشن سازد.
* * *
مواعظ تکان دهنده!
در این بخش از کلام امام(علیه السلام) که در واقع تکمیلى است بر بخش گذشته، اشاره به موعظه هاى نافذ و مؤثّرو مَثَل هاى روشنگر و اندرزهایى که سبب نجات انسانها است، کرده، چنین مى فرماید: «اوه! چه مَثَل هاى صائب و رسایى، و چه اندرزهاى شفابخشى، به شرط آن که با قلب هاى پاک و گوش هاى شنوا و اراده هاى قاطع و عقل هاى دوراندیش روبرو شود» (فَیَالَهَا أَمْثَالا صَائِبَةً، وَ مَوَاعِظَ شَافِیَةً، لَوْ صَادَفَتْ قُلُوباً زَاکِیَةً، وَأَسْمَاعاً وَاعِیَةً، وَآرَاءً عَازِمَةً، وَ أَلْبَاباً حَازِمَةً!(۱)).
این جمله ممکن است، اشاره به مواعظ و مَثَل هایى باشد که در بخش هاى گذشته این خطبه در کلام امام(علیه السلام) آمد و یا اشاره به مجموعه مَثَل ها و اندرزهایى که از طریق وحى و اولیاى الهى به ما رسیده است; به قرینه تعبیراتى که در بخش قبل، راجع به هدایت الهى به طُرُق نجات و کنارزدن پرده هاى شک و تردید و مهلت کافى براى پرورش انسانهاى شایسته و اتمام حجّت به تقصیرکاران آمده است.
به هرحال، هدف بیان این نکته است که اگر گوش شنوا و عقل آگاه و دل بیدارى باشد، مواعظ هدایتگر، به قدر کافى در اختیار است و به تعبیر دیگر: در فاعلیّت فاعل، نقصى نیست، اگر نقصانى باشد در قابلیّت قابل است.
تعبیر به «صَائِبَة» در مورد اَمثال، اشاره به این است که این مَثَل ها دقیقاً مطابق واقع است و تعبیر به «أَسْمَاع وَاعِیة» اشاره به این است که بعد از شنیدن یک سخن، باید آن را در خود نگاه داشت، و براى اندیشه بیشتر آماده ساخت; نه مانند افرادى که مطابق ضرب المثل معروف: «مطالب را از یک گوش مى شنوند و از گوش دیگر بیرون مى فرستند.» نسبت به آن بى توجّه بود.
تفاوت «آرَاء عَازِمَة» و «اَلْبَابِ حَازِمَة» ظاهراً در این جهت است که «آرَاء عَازِمَة» اشاره به تصمیم هاى محکم است; چراکه انسان بدون اراده و تصمیم قاطع، هرگز از مواعظ عالیه و اندرزهاى «اولیاءاللّه» بهره اى نمى گیرد; هرچند ممکن است تصدیق کند و بپذیرد، امّا قدرت بر تصمیم گیرى – براثر ضعف اراده – نداشته باشد و «اَلْبَابِ حَازِمَة» اشاره به اندیشه هاى ژرف و عمیق است که عواقب کار را به خوبى مى بیند و با دورنگرى، جوانب هر مسأله را بررسى مى کند. آرى کسى که داراى فکر عمیق و اراده قوى و گوش شنوا و قلب پاک باشد، بهترین بهره را از مَثَل ها و مواعظ و اندرزها مى گیرد.
سپس امام(علیه السلام) امر به تقوا کرده و با جمله هاى کوتاه و بسیار پرمعنا که قریب «بیست» جمله مى شود جلوه هاى مختلف تقوا را بیان مى کند. در حقیقت گمشده اى که بسیارى از راهیان راه قرب پروردگار، درباره کشفِ حقیقتِ تقوا دارند، در این جمله ها بیان شده است.
مى فرماید: «تقواى الهى پیشه کنید، تقواى کسى که چون (اوامر و نواهى الهى را) بشنود، خضوع کند (و در برابر آن تسلیم شود)» (فَاتَّقُوا اللهَ تَقِیَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ)
«و چون گناه کند (عذر تقصیر به پیشگاه خدا آورد) و اعتراف کند (و در مقام توبه برآید)» (وَاقْتَرَفَ(۲)). فَاعْتَرَفَ
«و چون خاشع گردد (به وظایف خود) عمل کند» (وَ وَجِلَ فَعَمِلَ).
«و چون بیمناک شود، به اطاعت حق مبادرت نماید» (وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ).
«و چون (به مرگ و لقاى پروردگار) یقین کند، نیکى نماید» (وَأَیْقَنَ فَأَحْسَنَ).
«و هر گاه درس عبرت به او بدهند، عبرت پذیرد» (وَ عُبِّرِ فَاعْتَبَرَ).
«و هر زمان او را (از اعمال خلاف) بر حذر دارند، حذر کند» (وَ حُذِّرَ فَحَذِرَ).
«و اگر (از نافرمانى خدا) منعش کنند، باز ایستد» (وَ زُجِرَ فَازْدَجَرَ).
«و آنگاه که به زبان، اجابت (دعوت حق) کند، در عمل به سوى او باز گردد» (وَأَجَابَ فَأَنَابَ).
«و چون باز گردد، توبه کند» (وَ رَاجَعَ فَتَابَ).
«و چون تصمیم به پیروى (از پیشوایان دین) گیرد، به دنبال آنان گام بردارد» (وَاقْتَدَى فَاحْتَذَى(۳)).
«و چون (حقایق را) به او نشان دهند (چشم باز کند و) ببیند» (وَ أُرِیَ فَرَأَى).
در این «دوازده» جمله کوتاه و بسیار پر معنا، جلوه هاى تقوا به خوبى نشان داده شده است. تقوا تنها ادّعا نیست و تنها پرهیز از ناپاکى ها نمى باشد. تقوا از شنیدن سخنان روح پرورِ منادیان حق، شروع مى شود و قلب و جان در برابر آن خاضع مى گردد; نخست در مقام توبه بر مى آید و به گناهان خویش، در برابر حق اعتراف مى کند، سپس خوف الهى او را به سوى عمل مى فرستد و با سرعت در این راه گام برمى دارد; به مقام یقین مى رسد و آثارش در اعمال او ظاهر مى گردد; از حوادث تاریخى و آنچه با چشم خود مى بیند، عبرت مى گیرد و از هشدارها درس مى آموزد; گوش به امر و نهى الهى دارد و دعوت حق را اجابت مى کند; اگر لغزشى پیدا کند، راه توبه پیش مى گیرد و همواره گام در جاى گام هاى رهبران الهى مى گذارد; چشم مى گشاید و حقایقى را که به او در مسیر راه نشان مى دهند، به خوبى مى بیند.
در ادامه این توصیف جالب و زیبا مى فرماید: «کسى که با سرعت در طلب حق حرکت کند، و از نافرمانى ها بگریزد» (فَأَسْرَعَ طَالِباً وَ نَجَا هَارِباً).
«در نتیجه، ذخیره اى به دست آورد، باطن خویش را پاکیزه کند، آخرت را آباد سازد، توشه اى براى روز حرکت به سوى مقصد، هنگام حاجت، و منزلگاه نیاز، با خود بردارد، و پیشاپیش خود، به سراى جاودانیش بفرستد» (فَأَفَادَ ذَخِیرَةً، وَأَطَابَ سَرِیرِةً، وَ عَمَّرَ مَعَاداً، وَ اسْتَظْهَرَ(۴)مَوْطِنِ فَاقَتِهِ، وَ قَدَّمَ أَمَامَهُ لِدَارِ مُقَامِهِ). زَاداً، لِیَوْمِ رَحِیلِهِ، وَ وَجْهِ سَبِیلِهِ، وَ حَالِ حَاجَتِهِ، وَ
در واقع اینها جلوه هاى دیگرى از تقواست که انسان را با شتاب به دنبال حق مى فرستد و گناه گریزى را در او زنده مى کند و جهت به دست آوردن زاد و توشه، براى منزلگاه ابدى و روز نیاز و درماندگى بسیج مى کند.
در ادامه این سخن بار دیگر دعوت به تقوا فرموده و در یک نتیجه گیرى روشن مى فرماید: «اى بندگان خدا! تقواى الهى پیشه کنید در راستاى هدفى که شما را براى آن آفریده» (فَاتَّقُوا اللهَ عِبَادَ اللهِ جِهَةَ مَا خَلَقَکُمْ لَهُ(۵)).
به یقین، آفرینش انسان هدفى داشته: «أَیَحْسَبُ الاِْنْسَانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى;(۶) آیا انسان گمان مى کند بى هدف رها مى شود!» و به یقین دست یابى به هدف آفرینش، بدون تقوا حاصل نمى شود; هدف این بوده که انسان در مسیر بندگى خدا گام بردارد و به جوار قرب الهى برسد و هر روز مشمول رحمت و صاحب کمال تازه اى شود; واضح است پیمودن این راه، تنها با بال و پر معرفت و تقوا میسّر است.
سپس توضیح بیشترى داده، مى فرماید: «از مخالفت فرمانش بر حذر باشید! آنچنان که به شما هشدار داده» (وَاحْذَرُوا مِنْهُ کُنْهَ(۷)). مَا حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ
تعبیر به «کُنْه» اشاره لطیفى به این حقیقت است که در برابر هشدارهاى الهى تنها به ظواهر قناعت نکنید و صورت را بر معنا مقدّم ندارید; بلکه به عمق این هشدارها برسید و رضا و خشنودى خدا را بطلبید.
در پایان آثار پربار تقوا را بیان کرده، مى فرماید: «بدین وسیله استحقاق آنچه را به شما وعده داده است، پیدا کنید، که وعده او صادق و قطعى است، و به این طریق از وحشت روز رستاخیز در امان بمانید» (وَاسْتَحِقُّوا مِنْهُ مَا أَعَدَّ لَکُمْ بِالتَّنَجُّزِ(۸)مِیعَادِهِ، وَالْحَذَرِ مِنْ هَوْلِ مَعَادِهِ). لِصِدْقِ
تعبیرات امام(علیه السلام) در اینجا، اشاره به آیاتى مانند آیه «نهم» سوره «مائده» است که مى فرماید: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلوُ الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجَرٌ عَظیِمٌ; خداوند به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است». و آنچه در آیه «پانزدهم» سوره «آل عمران» آمده که مى فرماید: «لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ; براى کسانى که تقوا پیشه کرده اند، در نزد پروردگارشان باغهایى است از بهشت که نهرها از پاى درختانش مى گذرد». و آنچه در آیه ۶۸ سوره «توبه» آمده است: «وَعَدَ اللّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا; خداوند به مردان و زنان منافق و کفّار وعده آتش دوزخ داده که جاودانه در آن خواهند ماند».
* * *
نکته
«ریشه ها» و «شاخه هاى» تقوا
تقوا، یعنى: بزرگترین افتخار بشر، بهترین وسیله قرب خدا، معیار کرامت انسان و زاد و توشه راهیان راه خدا، ریشه ها و شاخه ها و میوه هایى دارد که در فراز بالا از این خطبه گرانبها، به آن اشاره شده است.
سرچشمه تقوا گوش هاى شنوا و دل هاى آگاه و اراده هاى قوى و افکار نورانى است، که انسان را آماده پیمودن راه تقوا مى کند و در آغاز این بخش از خطبه، به آن اشاره شده است و شاخه ها و میوه هاى این درخت برومند، خشوع در برابر پروردگار و اعتراف به گناهان و توبه از آن و نیکوکارى و عبرت پذیرى و اقتدا به پیشوایان الهى است. هنگامى که بذر تقوا در درونِ دلِ آماده اى، افشانده بشود و و با آب «مراقبه» و «محاسبه» آبیارى گردد، میوه هاى خوف و خشیت و خشوع و توبه وانابه و بازگشت بسوى حق ظاهر و آشکار مى شود