عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَمَعَهُ الاِْسْتِغْفَارُ.
امام(عليه السلام) فرمود: در شگفتم از كسى كه نوميد مى شود در حالى كه استغفار با اوست.
شرح و تفسير
نوميدى چرا؟ امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود راه اميدوارى را به روى همه گنهكاران گشوده است مى فرمايد: «در شگفتم از كسى كه نوميد مى شود در حالى كه استغفار با اوست»; (عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَمَعَهُ الاِْسْتِغْفَارُ). اشاره به اين كه خداوند درهاى توبه و استغفار را به روى بندگانش گشوده و آنها را به رحمت خود اميدوار ساخته است و فرمود: «(قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ); اى بندگانى كه راه اسراف به خود را درپيش گرفته ايد و مرتكب گناهان شده ايد از رحمت خداوند مأيوس نشويد، چرا كه او همه گناهان (توبه كنندگان) را به يقين او آمرزنده مهربان است». «يَقْنَطُ» از ماده «قُنوط» به معناى نااميدى است و مى دانيم يأس از رحمت خدا بالاترين گناهان است، زيرا كسى كه از رحمت حق مأيوس شود از هيچ گناهى إبايى ندارد، چون مى گويد: آب از سر من گذشته و من غرق شده ام چه يك قامت چه صد قامت. نوميدى خطرناك ترين راه نفوذ شيطان در دل آدمى است كه او را آلوده هر گونه گناه مى كند، لذا در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه لقمان به فرزندش چنين مى گفت: «خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ وَارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَك; از خداوند آن گونه بترس كه اگر تمام عبادات و اعمال نيك جن و انس را انجام داده باشى امكان دارد به سبب لغزشى تو را مجازات كند و آن قدر به رحمت خدا اميدوار باشد كه اگر تمام گناه جن و انس را كرده باشى امكان دارد تو را (به موجب توبه واستغفار و امر خيرى) رحمت كند». قرآن مجيد نيز با صراحت مى گويد: «(إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ); از رحمت خدا تنها كافران مأيوس مى شوند». شايان توجه است كه ابن ابى الحديد در شرح اين كلام سخنى با نظر موافق از ربيع بن خثعم نقل مى كند كه بسيار نادرست به نظر مى رسد و آن اينكه او مى گفت: هيچ كس نگويد: «أسْتَغْفِرُ اللّهِ وَ أتُوبُ إلَيْهِ» چرا كه ممكن است دروغ و گناه باشد اگر به آن عمل نكند، و به جاى آن بگويد: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لى وَتُبْ عَلَىَّ» (خدايا مرا ببخش و به سوى من باز گرد (و رحمت خود را فرو فرست). اين سخن با تعبيرات زيادى كه به عنوان استغفار در دعاها وارد شده سازگار نيست. اضافه بر اين در قرآن امر به استغفار شده از جمله در داستان نوح مى خوانيم: (اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً) و در آيات متعدد ديگرى نيز همين تعبير ديده مى شود. گويى ربيع بن خثعم آشنايى چندانى با اين آيات قرآنى نداشته است. افزون بر اين، اگر انسان واقعاً به سوى خدا باز نگردد و از او طلب غفران نكند چگونه ممكن است خداوند به سوى او برگردد و او را مشمول رحمت كند؟ آيا مى توان گفت: خدايا! ما گناه را ادامه مى دهيم اما تو ما را ببخش! ما از تو دور مى شويم ولى تو به ما نزديك شو؟! چه گفتار بى اساسى! كوتاه سخن اينكه هيچ گونه تفاوتى ميان «أسْتَغْفِرُ اللّه» و «أللّهُمَّ اغْفِر لى» نيست.