میرزا حَبیبُ اللّٰهِ رَشْتی (۱۲۳۴-۱۳۱۲ق/ ۱۸۱۹-۱۸۹۴م)، فرزند محمدعلی خان گیلانی، از بزرگترین فقهای اصولی شیعه و از شاگردان و ادامهدهندگان فقه شیخ انصاری بود.
وی در رشت، قزوین و نجف علوم اسلامی را از استایدی چون شیخ عبدالکریم ایروانی، صاحب جواهر، شیخ انصاری فرا گرفته و به درجه اجتهاد رسید. پس از درگذشت شیخ انصاری به ریاست علمی نجف رسید و به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت. اصلیترین شاخصۀ شخصیت علمی حبیبالله رشتی، جایگاه او بهعنوان فقیهی اصولی که بهویژه با تألیف برخی آثار عملاً به مثابۀ ادامهدهندۀ روش علمی استاد خود، شیخ انصاری بود. بدائع الافکار مهمترین کتاب اصولی حبیبالله رشتی است و تالیفات بسیار دیگری از او برجای مانده است.
۱ - خاستگاه و ولادت
خاستگاه خاندان حبیبالله رشتی، ایل صوفی سیاه منصوری است که در زمان شاه عباس صفوی به املش در سرزمین گیلان کوچانده شدند. [۱]
[۲]
در اصل اهل قوچان بودند که در سالهای آغازین قرن یازدهم به گیلان کوچانده شده و از آن پس در گیلان ساکن شدند. [۳]
پدر حبیبالله از بزرگان گیلان بود و به صفات نیک شناخته میشد. [۴]
میرزا حبیبالله سال ۱۲۳۴ق. در املش [۵]
چشم به جهان گشود.
۲ - تحصیلات
میرزا محمدعلی خان در سالهای نخستین زندگی حبیبالله در تکاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود. [۶]
چنین بود که حبیبالله در خانه، نخستین کلمات را از قرآن آموخت. دوازده ساله بود که از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود.
هیجده بهار را دیده بود که به خواست پدر در میهمانی یکی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاکم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت که با مخالفت سرسخت شیخ حبیبالله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان کارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترک کرد و از همان روز تصمیم به ترک دیار گرفت.
شیخ حبیبالله راه هجرت پیش گرفت و عازم حوزه علمیه قزوین شد. پدرش برای تهیه لوازم زندگی، او را تا قزوین همراهی نمود. [۷]
او در قزوین استادی عالیمقام یافت که «شیخ عبدالکریم ایروانی» نام داشت. استادی که در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شیخ حبیبالله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانواده ارباب وصلت نمود.
مشی زاهدانه استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونهای که از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی کرد و تا پایان عمر بر روش پسندیدهی استاد وفادار ماند.
در ۲۵ سالگی، به مقام عالی اجتهاد نائل آمد [۸]
و با نظر شیخ عبدالکریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود.
سال ۱۲۵۹ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی نماز جماعت، هدایت و ارشاد مردم، پاسخگویی به پرسشهای اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به دیار اهل بیت (علیهمالسّلام) نماید و از اساتید آن سامان بهره جوید. او تصمیم گرفت به نجف اشرف رفته و از حوزه علمیه آن بهرهمند شود.
شیخ حبیبالله مجتهد املشی در سال ۱۲۶۳ق. وارد نجف شد و در حلقه شاگردان شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) (د ۱۲۶۶ق/ ۱۸۵۰م) نشست. او تا سال ۱۲۶۶ق. که سال وفات صاحب جواهر بود از کلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازه اجتهاد دریافت داشت. [۹]
پس از آن به درس شیخ اعظم انصاری دل بست و تا پایان زندگی شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیبالله فرموده بود: «با آنکه هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسه شیخ تا موقع تشییع جنازهاش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد.» [۱۰]
[۱۱]
برخی نوشتهاند میرزا حبیبالله پس از چندی تحصیل در نجف، به دیار خود رفت و زمانی که دوباره به نجف بازگشت، صاحب جواهر از دنیا رفته بود [۱۲]
[۱۳]
[۱۴]
در این زمان ریاست علمی حوزههای شیعیان را شیخ مرتضی انصاری در اختیار داشت، در پی یافتن پاسخ پرسشی فقهی که به مبحث «حکومت و ورود» مربوط میشد، از سوی برخی کسان بـه حلقـۀ درس شیخ مرتضـی انصاری رهنمون گشته بود، [۱۵]
[۱۶]
و بدینترتیب، با درس او از پیش آشنا بوده، اگرچه این روایت با رها نکردن درس او تا آخر عمر ناهمخوان است.
۳ - ریاست علمی نجف
در منابع به ۳ نفر از شاخصترین دانشآموختگان و خاصان درس شیخ انصاری اشاره شده است: میرزا حسن شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی و آقا حسن طهرانی. پس از درگذشت شیخ انصاری، شاگردان استاد در منزل میرزا حبیبالله گرد میآمدند و بر سر اینکه کدام یک از خاصان استاد، ریاست حوزه نجف را بر عهده گیرد، به بحث میپرداختند. حاصل این گردهماییها، اجماع ایشان بر ریاست عام میرزای شیرازی و ریاست علمی و تدریس میرزا حبیبالله رشتی بود. یکی از عللی که وی به حفظ مجالس درس خویش رغبت یافت و از ریاست حوزه دوری گزید، [۱۷]
[۱۸]
خلق و خوی زاهدانه [۱۹]
و پرهیز وی از جمع بود که شاید آن را از شیخ خود، ایروانی کسب نموده بود.
پس از به دست آوردن ریاست علمی حوزۀ نجف، اصلیترین دغدغۀ میرزا حبیبالله تدریس بود. در این زمان طلاب علم از ایران و عراق به محضر او میشتافتند. در منابع به انبوهی شاگردان در جلسات درس وی تصریح شده است. [۲۰]
۴ - شاگردان
در شمار شاگردان میرزا نام علمای بزرگ شیعه به چشم میخورد که برخی از آنها ایناناند:
آیت الله سید محمدکاظم یزدی؛
آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی؛
آیت الله حاج میرزا حسین نائینی؛
آیت الله شیخ شعبان دیوشلی (لنگرودی)؛
آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)؛
آیت الله شیخ فضلالله نوری؛
آیت الله حاج آقا میر بحرالعلوم رشتی؛
آیت الله شیخ علی رشتی؛
آیت الله شیخ عبدالغنی بادکوبهای؛
آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی؛
آیت الله سید ابوالقاسم اشکوری؛
سید محمد ساروی ثقة الاسلام؛
شیخ الشریعه اصفهانی. [۲۱]
[۲۲]
[۲۳]
[۲۴]
از انبوه شاگردان کوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشتهاند که در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان میآید:
سید حاج میرزا حسن همدانی، سید صادق قمی، میرزا باقر فرزند میرزا محمدعلی، شیخ حسن تویسرکانی، شیخ محمدباقر فرزند محمدجعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشکوری...
۵ - اجازات
محقق رشتی از صدور اجازه اجتهاد به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندکی از شاگردان برگزیده اجازه اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی که مفتخر به اجازه نقل روایت و اجتهادند ذکر میشود.
حاج آقا مجتهد رشت (اجازه اجتهاد)
سید عبدالکریم فرزند سید حسن اعرجی (اجازه روایت)
حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجازه اجتهاد)
سید علی آقا میری دزفولی (اجازه اجتهاد)
۶ - ویژگیهای اخلاقی
ویژگیهای اخلاقی میرزا حبیبالله رشتی او را به شخصیتی وارسته تبدیل کرد که زهدش زبانزد خاص و عام بود. در این مختصر تنها به اشارهای اکتفا شده است.
۶.۱ - زهد
در منابع از زهد حبیبالله بسیار سخن رفته، و تصریح شده کـه وی از قبول هدایای اصحاب قدرت پرهیز داشته است. [۲۵]
بهجز جایگاه علمی، طریق او در زندگی، سبب دیگری برای شهرت فراوان او در عراق و ایران بود، چنانکه وقتی در ۱۳۰۲ق در سفری زیارتی به خراسان وارد شد، مورد احترام مردم و دربار ناصرالدین شاه قرار گرفت. در همین زمان از سوی مردم از شیعه و حتی اهل سنت اموال فراوانی به وی پیشکش شد. [۲۶]
۶.۲ - چشمپوشی از سهم ارث
میرزا حبیبالله پس از مرگ پدرش که حاکم منطقه بود برای پاسداشت مقامش به گیلان سفر نمود اما اختلاف برادران بر میراث پدری موجب بازگشت او به نجف اشرف شد. او با اینکه زندگی بسیار فقیرانهای داشت از سهم ارث چشم پوشید. میرزای رشتی پس از رسیدن به نجف، برای تأمین معاش، بتدریج لوازم زندگی را یکی پس از دیگری فروخت به گونهای که درگرمای طاقت فرسای تابستان از خرید آب نیز عاجز بود.
۶.۳ - یاد خدا
یاد خدا در جان میرزا حبیبالله چنان عجین شده بود که از هر فرصتی برای ذکر و تسبیح و قرائت قرآن کریم بهره میجست. حتی هنگامی که برای تدریس به سوی حرم مطهر میرفت وضو میگرفت و سوره یس را در راه از حفظ میخواند تا به در قبله صحن امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میرسید، خواندن سوره را در کنار آرامگاه استاد خود شیخ انصاری (ره) به پایان میرسانید. [۲۷]
[۲۸]
۶.۴ - دقت و احتیاط
میرزا حبیبالله در دقت و احتیاط ضرب المثل بود. همین امر وی را از پاسخگویی سریع و بدون تحقیق باز میداشت.
از دیگر سو مردم را تشویق مینمود تا استفتائات خود را به میرزای شیرازی ارجاع دهند. نوشتهاند پس از پایان ماه رمضان برای اثبات اولین روز شوال بیش از ۴۰ نفر شهادت دادند و او فرمود «نزدیک قطع شده است» کنایه از اینکه هنوز برایم قطعی و یقین نشده است. [۲۹]
۶.۵ - ادب
میرزا حبیبالله در ادب نیز ممتاز بود. آنگاه که جان به حضرت عزرائیل میسپرد، هرچه پایش را رو به قبله دراز میکردند او پای خود را جمع میکرد و چیزی نمیگفت. چون چند بار این کار تکرار شد، از او علت را پرسیدند، به زحمت فرمود: «چون وضو ندارم پایم را رو به قبله دراز نمیکنم». [۳۰]
۶.۶ - عدم دریافت وجوه شرعی
میرزا حبیبالله هرگز وجوه شرعی را نمیپذیرفت، با آنکه امری مرسوم و رایج بود. نقل میکنند: مردی ثروتمند از هند برای پرداخت وجوه شرعی به زیارت میرزای رشتی شتافت، اما او چندان عصبانی شد که اطرافیان از حالتش متعجب شدند و چون از عصبانیتش پرسیدند فرمود: «چارهای جز عصبانیت نبود». نیز نوشتهاند علاءالدوله [۳۱]
برای پرداخت پولی به عنوان وجوه شرعی به نجف اشرف مسافرت کرده بود ولی با بیاعتنایی میرزای رشتی مواجه شد [۳۲]
[۳۳]
و محقق رشتی با این رفتار به آیندگان نشان داد که مردان بزرگ خدا برای مال دنیا ارزشی قائل نیستند.
۶.۷ - دوری از ریاست و مرجعیت
نوشتهاند: چهار نفر از شاگردان شیخ انصاری ارکان پایدار اعلمیت و ریاست بودند ولی مقام علمی و تدریس منحصر به میرزا حبیبالله رشتی بود. او جز تدریس منظوری نداشت. ریاست نمیخواست، از روی عمد تجاهل میورزید و شاگردان خود را نمیشناخت برای اینکه از او اجازه اجتهاد نخواهند و تنها درس بخواهند ... در خط مرجعیت هم نبود. کسی از مجتهدین به خوش نیتی و سلامت نفس میرزای رشتی نبود، از پرتگاههای ریاست خود را نجات داد. قناعت پیشه نمود...». [۳۴]
۶.۸ - دیانت و سیاست
محقق رشتی دیانت و سیاست را به هم سرشته بود. پس از رحلت شیخ انصاری بسیاری از دانشمندان مردم را برای تقلید به میرزای رشتی ارجاع داده بودند. اما او با پیشنهادها مخالفت میکرد و نیک میدانست که دنیای اسلام به مرجعی سیاستمدار نیازمند است. او میرزای شیرازی را مجتهدی آگاه به مسائل سیاسی و چهرهای سرشناس و محبوب یافته بود.
محقق رشتی بر آن بود تا مرجعیت میرزای شیرازی را به علمای نجف پشنهاد کرده از آن حمایت کند. این امر موجب شد تا توطئه دشمن برای لطمه زدن به وحدت شیعیان نقش بر آب شود.
ژرف اندیشی سیاسی میرزای رشتی را در گفتارش میجوییم. وقتی پرسیدند از چه کسی تقلید کنیم؟ در پاسخ گفت: «از مرجعی تقلید کنید که تقلیدش جایز باشد. امروز پرچم بر دوش عالم جلیل سید محمدحسن (شیرازی) است و همه پیرامون اویند که پرچم ساقط نشود.» [۳۵]
۶.۹ - نظم
نظم از دیگر ویژگیهای محقق رشتی بود. او پس از ادای نماز مغرب و عشا و انجام مستحبات مربوط به آن و پس از صرف مقدار کمی شام، به استراحت میپرداخت.
۶.۱۰ - تواضع
تواضع و فروتنی (از دستورات عالی اسلامی) در جای جای رفتار محقق رشتی نمایان است. او دانشمندان را به دیده احترام مینگریست و با بهرهگیری از نظر نیک، برترین روش را برمیگزید. در پی سفر محقق رشتی به ایران، حوزه درس ایشان تعطیل شد و دانشوران از وجودش محروم شدند. آنگاه که به سفری دیگر بار بست، دانشمندان نجف بر آن شدند تا او را از سفر باز دارند. وی به وساطت شیخ حسن مامقانی برنامه سفر را لغو کرد و به او فرمود: «چون شما مجتهد عادل هستید، حکمتان را واجب الاطاعه میدانم» این در حالی است که شیخ حسن مامقانی در ردیف شاگردان محقق رشتی بود و نسبت میان آن دو مثل استاد و شاگرد بود.» (نقل از حضرت آیه الله سید موسی شبیری زنجانی، از شیخ عزالدین زنجانی از پدرش.)
۶.۱۱ - اعزام شاگران برای تبلیغ
اعزام شاگران برجسته برای تبلیغ، از دیگر ویژگیهای محقق رشتی بود. از جملهی آنان آیت الله سید علیاکبر فال اسیری از شاگردانی بود که در پرتو اندیشه والای آن استاد پرورش یافت. او به تشویق محقق رشتی و میرزای شیرازی به شیراز بازگشت و با کوششی در خور به تبلیغ و هدایتگری پرداخت. همچنین در نهضت توتون و تنباکو نیز عهدهدار نقشی سترگ در تثبیت فتوای میرزای شیرازی بود. [۳۶]
[۳۷]
۶.۱۲ - سپاسگزاری از پدر و مادر
سپاسگزاری میرزا حبیبالله در حق پدر و مادر آموختنی و بینظیر است و نشانه بالندگی او در مراحل عالی شکر به درگاه حضرت ربوبی است. درخشندگی معنوی او مدیون دعاهای پدر و مادر در روزگاران دور بود. نوشتهاند او نمازهای پدر و مادر خود را سه بار خواند. یک بار به تقلید از مراجع آنان و دوبار به اجتهاد خودش و این مطلب درباره هیچیک از علمای تاریخ ذکر نشده است. [۳۸]
۶.۱۳ - نهی از منکر
میرزا حبیبالله را باید به حق از حافظان حریم روحانیت در عصر خویش خواند. شخصی در نجف بود که به هنگام سخن حرمت علما را پاس نمیداشت و بارها از او پرخاشگری و اهانت نسبت به علمای سابق و معاصر شنیده میشد.
محقق رشتی در جمعی که وی نیز حضور داشت دستور داد استکانش را آب بکشند، به گونهای که مردم گمان بر تکفیر وی برده و او را راندند. پس از آن هرگز نتوانست جایگاه از دست رفته خود را باز یابد.
باری رفتار شدید میرزای رشتی و شیوه نهی از منکر او موجب شد تا آنانکه در پی چنین خیالی بودند از گمان خویش بازگردند.
۷ - وفات
حبیبالله رشتی شب پنج شنبه چهاردهم جمادی الثانی ۱۳۱۲ق. در نجف اشرف دیده از جهان فرو بست. او که به مثابۀ مجتهدی عالیقدر و مرجعی طراز اول در ایران پرآوازه بود، هنگامی که در نجف از دنیا رفت، مراسم عزاداری بسیاری در شهرهای ایران برای درگذشت وی برگزار شد. [۳۹]
جنازه او را مشاعیت کردند و به بارگاه امام متقین انتقال داده [۴۰]
و در یکی از حجرههای صحن مطهر علوی دفن کردند.
۸ - فقیه اصولی
اصلیترین شاخصۀ شخصیت علمی حبیبالله رشتی، جایگاه او بهعنوان فقیهی اصولی است که بهویژه با تألیف برخی آثار عملاً به مثابۀ ادامهدهندۀ روش علمی استاد خود، شیخ انصاری است. تقریرات وی از بحثهای شیخ انصاری که آقا بزرگ تهرانی در الذریعه از آن یاد کرده و بخشهایی از آن را در برخی کتابخانههای شخصی معرفی نموده، [۴۱]
در واقع بیانی از تداوم اندیشۀ استاد در مباحث فقه و اصول و بازتاب آن در نوشتههای میرزا حبیبالله است. شیوۀ استدلالی او در مباحث فقهی، مخصوصاً در بسیاری از آثار پسینیان قابل مشاهده است. [۴۲]
همچنین در زنجیرۀ اندیشۀ اصول امامی در سدههای ۱۲ و ۱۳ق، که با وحید بهبهانی آغاز میشود و با شیخ انصاری تداوم مییابد، میتوان بهطور طبیعی برخی همگراییها و شباهتها در آراء حبیبالله رشتی با وحید را نیز در منابع مشاهده نمود. [۴۳]
یادکردهایی در منابع و نیز برخی از تألیفات وی تا حد بسیاری بیانگر نگاه کلان وی به مبحث بحثانگیز اجتهاد است که از مباحث مطرح در سدههای ۱۲ و ۱۳ق بهشمار میرود. آنچه در موضوع سفر دوم میرزا حبیبالله به ایران و پافشاری مامقانی برای منصرف نمودن وی در برخی نقلیات آمده، بسیار حائز اهمیت و قابل تأمل است؛ چه، رشتی در نهایت با استدلال واجب الاطاعه دانستن حکم مجتهد عادل، به سخن مامقامی به مثابۀ حکم لازمالاجرا نگریسته، و از سفر به ایران انصراف میجوید. [۴۴]
در کنار این شیوۀ رفتاری، برخی از آثار او نیز توجه برانگیز است. در راستای غلبۀ اندیشۀ ضرورت تقلید اعلم و حتی دعوی اجماع بر آن، حبیبالله را باید همگرا با قاطبۀ عالمان عصر دانست که همچون محمد بن سلیمان تنکابنی (د ۱۳۰۲ق/ ۱۸۸۵م)، در مسیر مخالفت گام ننهاده است. [۴۵]
[۴۶]
از اینرو، به نظر میرسد تألیف کتاب تقلید الاعلم از محمدرفیع بن عبدالکریم کزازی، [۴۷]
شاگرد حبیبالله رشتی، افزون بر غلبۀ این اندیشه، متأثر از آراء استاد نیز بوده است. به هر روی، افزون بر انتشار تقریرات یادشده در انتهای کتاب الغصب وی، بخشهایی از آن مانند رسالة فی تقلید الاعلم (چ سنگی، ۱۳۲۲ق)، به صورت مجزا انتشار یافته است.
۹ - آثار
مهمترین اثر حبیبالله رشتی کتاب اصولی وی، بدائع الافکار (الاصول) است که در آن به بررسی موشکافانهای از مباحث اصولی پرداخته است. این کتاب یک سال پس از درگذشت مؤلف در ۱۳۱۳ق در تهران منتشر شد. در پایان این اثر، رسالۀ وی در مبحث تعادل و تراجیح نیز انتشار یافته است. افزون بر آن وی در اصول، تکنگاریهایی هم در مباحث اجتماع امر و نهی، [۴۸]
امر به شیء مقتضی نهی از ضد آن [۴۹]
و تعادل و تراجیح نوشته است.
همچنین بخشهایی از الالتقاطات وی که شرحی بر شرایع محقق حلی است، به صورت تکنگار و بهطور مجزا انتشار یافته است که از آن جملهاند: کتاب الغصب و کتاب القضاء و الشهادات. همچنین در میان آثار فقهی وی باید به حاشیهنویسی بر آثار مهمی چون شرایع الاسلام محقق حلی، نجاة العباد صاحب جواهر، مکاسب و سراج العباد و صراط النجاة از شیخ انصاری توجه کرد. از آثار فقهی او برخی مانند کتاب القضاء و الشهادات (چ قم، ۱۴۰۱ ق) که در موضوع خود اثری پر اهمیت است، الاجارة (چ تهران، ۱۲۹۸ و ۱۳۱۱ق) و الغصب (چ تهران، ۱۳۲۲ق) به چاپ رسیدهاند، ولی بیشتر آثار او به صورت خطی در کتابخانۀ ملی نگهداری میشوند. [۵۰]
[۵۱]
[۵۲]
افزون بر اینها، آثاری به زبان سادهتر و به فارسی مانند کتاب الامامة و کتاب کاشف الظلام فی حل معضلات الکلام [۵۳]
[۵۴]
از تألیفات او بهشمار میرود. گفتنی است برخی از شاگردان وی تقریراتی از درس استاد تدوین نمودهاند کـه در منابع بدانها اشاره شده است. [۵۵]
[۵۶]
[۵۷]
[۵۸]
برخی از آثار شاگردان او مانند جواهر العقول ابوالقاسم اشکوری [۵۹]
و کتاب الخیارات از محمد بن فضلالله کلاهی ساروی [۶۰]
نیز منتخب دروس میرزا حبیباللهاند.
۱۰ - فهرست منابع
(۱) آقا بزرگ تهرانی محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه.
(۲) آقا بزرگ تهرانی محمدمحسن طبقات اعلام الشیعة (قرن ۱۴ق)، مشهد، ۱۴۰۴ق.
(۳) املشی بهاءالدین، گوشههایی از تاریخ گیلان، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۴) امین محسن، اعیان الشیعه، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۵) رشتی حبیبالله، بدائع الافکار، چ سنگی، ۱۳۱۳ق.
(۶) حکیم عبدالصاحب، منتقی الاصول، قم، ۱۴۱۶ق.
(۷) خیابانی علی، علماء معاصرین، چ سنگی، تبریز، ۱۳۶۶ق.
(۸) صدر حسن، تکملة امل الآمل، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۶ق.
(۹) قدیری محمدحسن، کتاب البیع، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۰) مدرسی طباطبایی حسین، مقدمهای بر فقه شیعه، مشهد، ۱۳۶۸ش.
(۱۱) مظفری رضا، حدیث پارسایی، شرح احوال میرزا حبیبالله رشتی، قم، ۱۳۷۸ش.
(۱۲) نمازی علی، مستدرک سفینة البحار، به کوشش حسن بن علی نمازی، قم، ۱۴۱۹ق؛
۱۱ - پانویس
۱.مظفری، رضا، حدیث پارسایی، ج۱، ص۲۶، شرح احوال میرزا حبیبالله رشتی، قم، ۱۳۷۸ش.
۲.املشی، بهاءالدین، گوشههایی از تاریخ گیلان، ج۱، ص۳۴، تهران، ۱۳۵۲ش.
۳.املشی، بهاءالدین، گوشههایی از تاریخ گیلان، ص۳۵.
۴.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۹، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۵.ر. ک: صدر حاج سيدجوادی، احمد، دایره المعارف تشیع، ج۲، ص۵۰۹.
۶.میرزای رشتی، القضاء، مقدمهی کتاب، تحقیق: سید احمد حسینی، ج۱، ص۹.
۷.انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۲۶۲.
۸.شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج۵، ص۱۷۴.
۹.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۵۰.
۱۰.انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۲۶۲.
۱۱.انصاری، مرتضی، زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۹۵.
۱۲.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۹، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۱۳.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۹، ص۱۵۰، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۱۴.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة، ج۱، ص۳۵۸، مشهد، ۱۴۰۴ق.
۱۵.رشتی حبیبالله، بدائع الافکار، چ سنگی، ۱۳۱۳ق.
۱۶.مظفری، رضا، حدیث پارسایی، ج۱، ص۴۵-۴۶، شرح احوال میرزا حبیبالله رشتی، قم، ۱۳۷۸ش.
۱۷.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۹، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۱۸.رشتی، حبیبالله، بدائع الافکار، ج۱، ص۲، چ سنگی، ۱۳۱۳ق.
۱۹.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۶۰، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۲۰.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۶۰، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۲۱.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۳۵۷.
۲۲.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعة، ج۱، ص۱۶۷، مشهد، ۱۴۰۴ق.
۲۳.صدر، حسن، تکملة امل الآمل، ج۱، ص۱۶۱، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۶ق.
۲۴.نمازی، علی، مستدرک سفینة البحار، ج۴، ص۱۸، به کوشش حسن بن علی نمازی، قم، ۱۴۱۹ق.
۲۵.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۹، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۲۶.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۹، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۲۷.کفایی، عبدالحسین، مرگی در نور، ص۸۲.
۲۸.مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ج۳، ص۲۶۶.
۲۹.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۹.
۳۰.مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، ج۳، ص۲۷۴.
۳۱.. ر. ک: اعتماد السلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، ج۲، ص۱۲۲۳.
۳۲.امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۶۰.
۳۳.حسینی، سید نعمتالله، مردان علم در میدان عمل، ج۱۹۳.
۳۴.مدرسی، مرتضی، تاریخ روابط ایران و عراق، ص۲۰۸.
۳۵.مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ش ۴۲. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص۶۵.
۳۶.رحمتی، محمدرضا، نقش مجتهد فارس در نهضت تنباکو، ص۶۲.
۳۷.ر. ک: سعیدی سیرجانی، وقایع اتفاقیه، ص مکرر.
۳۸.آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج۱، ص۳۵۸ - ۳۵۹.
۳۹.خیابانی، علی، علماء معاصرین، ج۱، ص۵۱-۵۲، چ سنگی، تبریز، ۱۳۶۶ق.
۴۰.حرزالدین، محمد، معارف الرجال، ج۱، ص۲۰۴.
۴۱.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۳۷۴.
۴۲.قدیری، محمدحسن، کتاب البیع، ج۱، ص۴۹۴، تهران، ۱۳۷۶ش.
۴۳.حکیم، عبدالصاحب، منتقی الاصول، ج۷، ص۴۳۴، قم، ۱۴۱۶ق.
۴۴.مظفری، رضا، حدیث پارسایی، ج۱، ص۷۶-۷۷، شرح احوال میرزا حبیبالله رشتی، قم، ۱۳۷۸ش.
۴۵.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۳۹۰.
۴۶.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۲۶، ص۲۲۹.
۴۷.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۲۶، ص۲۲۹.
۴۸.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱، ص۲۶۷.
۴۹.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۵، ص۱۱۴.
۵۰.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۷، ص۲۴۸.
۵۱.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۱، ص۲۱۴.
۵۲.مدرسی طباطبایی، حسین، مقدمهای بر فقه شیعه، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۶، مشهد، ۱۳۶۸ش.
۵۳.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۳۲۳.
۵۴.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۷، ص۲۳۷.
۵۵.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۲، ص۳۲۴.
۵۶.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۳۶۸-۳۸۲.
۵۷.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۱۷، ص۲۳۷.
۵۸.مظفری، رضا، حدیث پارسایی، ج۱، ص۹۵، شرح احوال میرزا حبیبالله رشتی، قم، ۱۳۷۸ش.
۵۹.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۵، ص۲۷۲.
۶۰.آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج۷، ص۲۸۰.
.........................
ویکی فقه
سایت اندیشه قم