مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ، وَلاَ حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَنَفْسِهِ نَصِيبٌ.
امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه گرفتار مى شود و خدا به كسى كه در مال و جانش نصيبى براى او (جهت انفاق در راه خدا) نيست اعتنايى ندارد.
شرح و تفسير
دو راه خطا
امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميز نخست به سرنوشت كسانى اشاره مى كند كه در انجام وظائف الهى خود كوتاهى مى كنند، مى فرمايد: «كسى كه در عمل كوتاهى كند، به اندوه گرفتار مى شود»; (مَنْ قَصَّرَ فِي الْعَمَلِ ابْتُلِيَ بِالْهَمِّ). ممكن است اين اندوه و غم در آستانه انتقال از اين دنيا باشد كه چشم برزخى پيدا مى كنند و سرنوشت رقت بار خود را مى بينند و فريادشان بلند مى شود و مى گويند: «(رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ); پروردگارا! مرا باز گردانيد، شايد در برابر آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم». نيز ممكن است اشاره به غم و اندوه در سراى آخرت باشد، همان گونه كه قرآن از زبان آنها نقل مى كند كه مى گويند: «(يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللهِ); اى افسوس بر من از كوتاهى هايى كه در اطاعت فرمان خدا كردم». نيز شايد اين غم و اندوه در خود دنيا باشد، زيرا گاه انسان بيدار مى شود و از كوتاهى هايى كه كرده افسوس مى خورد و غم و اندوهى جان كاه او را فرا مى گيرد چرا كه مى بيند ديگران با اعمال صالح سراى جاويدان خود را آباد كرده اند و او با كوتاهى هايش سراى جاويد خود را ويران نموده است. البته جمع ميان اين سه تفسير نيز مانعى ندارد. سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن جمله پرمعنايى مى گويد كه در واقع شرحى است از كوتاهى در عمل. مى فرمايد: «خدا به كسى كه در مال و جانش نصيبى براى او نيست، اعتنايى ندارد»; (وَلاَ حَاجَةَ لِلَّهِ فِيمَنْ لَيْسَ لِلَّهِ فِي مَالِهِ وَنَفْسِهِ نَصِيبٌ). اشاره به اين كه كسانى مورد عنايت پروردگار در دنيا و آخرتند كه از بذل جان و مال در راه خدا دريغ ندارند، و به بيان ديگر، ايمان و يقين و وفادارى خود را به اسلام در عمل ثابت مى كنند. درست است كه جان و مال همه از سوى خداست و اگر انسان در بذل آنها اقدام كند در واقع به خودش خدمت كرده است، زيرا خدا از همگان بى نياز است; ولى خداوند روى الطاف بيكرانش آن را به عنوان حاجتى از سوى خود گرفته است. اين سخن درباره مؤمنانى كه داراى مقامات بالا هستند نيست، آنها فقط نصيبى از جان و مالشان را در راه خدا صرف نمى كنند، بلكه هرچه دارند در راه خدا مى دهند. جمله «لاَ حَاجَةَ لِلَّهِ» به معناى بى اعتنايى و اعراض خداوند از چنين افرادى است كه چيزى از جان و مال را در راه او نمى بخشند، زيرا كسى كه به چيزى يا شخصى نياز ندارد طبعاً اعتنايى هم به او نمى كند، بنابراين جمله «لا حاجة...» با توجه به اين كه خدا به هيچ كس نياز ندارد كنايه از بى اعتنايى است و منظور از بى اعتنايى اين است كه خدا آنها را از مواهب خاص و عنايات ويژه اش محروم مى سازد. اين تعبير مانند بيان كنايه آميز ديگرى است كه در آيه 67 سوره «توبه» درباره منافقان آمده است: «(نَسُوا اللهَ فَنَسِيَهُمْ); آنها خدا را فراموش كردند و خداوند نيز آنها را فراموش نمود» يعنى از رحمت خود محروم ساخت. بعضى از مفسران نهج البلاغه در تفسير «نصيب» معناى ديگرى ذكر كرده اند كه با ظاهر عبارت سازگار نيست. گفته اند منظور از «نصيب» كسانى هستند كه خدا آنها را به بلاهايى در مال يا جانشان گرفتار مى كند و اين ابتلا به بلا نشانه اعتناى پروردگار به آنهاست زيرا خداى متعال به كسى كه اعتنا ندارد مصيبتى هم بر او وارد نمى كند; ولى روشن است كه منظور از «نصيب» در مال و جان بذل بخشى از مال و جان در راه خداست نه گرفتار خسران مالى و بلاهاى نفسانى شدن. از آنچه در تفسير دو جمله بالا آمد روشن مى شود كه هر دو با هم كمال ارتباط را دارند، زيرا كسانى كه كوتاهى در عمل كنند (يعنى اعمالى دارند ولى كوتاهى مى كنند) خداوند آنها را مبتلا به غم و اندوه مى كند كه اين خود نوعى اعتناى به آنهاست و اما كسانى كه مطلقاً عملى نداشته باشند; نه در بذل مال و نه در بذل جان خدا اعتنايى به آنها ندارد و حتى غم و اندوه بيدار كننده نيز بر آنان عارض نمى كند. از اينجا روشن مى شود كسانى كه مانند ابن ابى الحديد اين دو جمله را مستقل از يكديگر شمرده اند راهى صحيح نپيموده اند.