• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

میانه ‏روى، فرازهایی از صحیفه سجادیه

صحیفه سجادیه - دعای شماره ۲۰ - فراز ۲۷

اللَّهُمَّ صَلِّ

بیشتر...

سیری در صحیفه سجادیه 4،آیت الله جوادی

دریافت فایل صوتی

حجم: 18.3 MB

زمان: 53 دقیقه

بیشتر...

یکرنگی قلب مؤمن، آیت الله العظمی مظاهری

دریافت فایل

حجم: 4 MB

زمان: 11 دقیقه

بیشتر...

مسؤلیت در قبال معلمین ، آیت الله العظمی مظاهری

دریافت فایل

حجم: 5 MB

زمان: 10 دقیقه

بیشتر...

شرح نهج البلاغه (خطبه اول بخش چهاردهم)، آیت الله

کِتابَ رَبِّکُمْ فیکُمْ: مُبَیِّناً حَلالَهُ وَ حَرامَهُ و

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
23781
135296
147621764
اوقات شرعی

خطبه بیست و هفتم،بخش اول، آیت الله مکارم شیرازی

خطبه بیست و هفتم،بخش اول، آیت الله مکارم شیرازی

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِیَائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللهِ الْحَصِینَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَةُ، فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَ شَمِلَهُ البَلاَءُ، وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ، وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالاِْسْهَابِ، وَ أُدِیلَ الحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ، وَسِیْمَ الْخَسْفَ، وَ مُنِعَ النَّصَفَ.

اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدانيد) جهاد درى از درهاى بهشت است که خداوند آن را به روى دوستان (خاص خود) گشوده است، و آن لباس تقوى، زره محکم خداوند و سپر مطمئن او است. هر کس آن را از روى بى اعتنايى (نه به خاطر عذر) ترک کند خدا لباس ذلّت و خوارى در اندام او مى پوشاند، بلا از هر سو او را احاطه مى کند و گرفتار حقارت و پستى مى شود، عقل و فهم او تباه مى گردد و به خاطر تضييع جهاد حق از او گرفته مى شود، در راه نابودى پيش مى رود و از عدالت محروم مى گردد!

 

جهاد درى از درهاى بهشت

در این جمله هاى کوتاه که در نخستین فراز این خطبه آمده است فلسفه جهاد و آثار پربرکت آن در پنج جمله پرمعنا بیان گردیده و سپس آثار شوم ترک جهاد، در هفت جمله دیگر تشریح شده است.

در نخستین جمله درباره اهمّیت جهاد مى فرماید:

«امّا بعد (از حمد و ثناى الهى)، جهاد درى از درهاى بهشت است; «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ».

بدیهى است براى وصول به رحمت و رضوان خداوند و بهشت برین، اسباب مختلفى وجود دارد که در احادیث، به عنوانِ «درهاى بهشت» معرفى شده که یکى از مهم ترین آنها، جهاد است. به همین دلیل، در حدیثى از امام صادق (علیه السلام)مى خوانیم که پیغمبر فرمود: «لِلجَنَّةِ بابٌ یُقالُ لَهُ: «بابُ الْمُجاهِدینَ». یَمْضُونَ اِلَیهِ فَاِذا هُوَ مَفتُوحٌ وَ هُمْ مُتَقَلِّدوُنَ بِسُیوفِهِمْ، وَ الْجَمْعُ فِى الْمَوقِفِ، وَ الْمَلائِکَةُ تُرَحِّبُ بِهِمْ; بهشت، درى دارد به نام «باب المجاهدین» که آنان، به سوى آن حرکت مى کنند و در را در برابر خود باز مى بینند در حالى که شمشیرها را به کمر بسته اند. این، در حالى است که سایر مردم، در موقفِ حساب ایستاده اند و در انتظار حساب اند، (امّا مجاهدان، بدون حساب، به سوى بهشت مى روند و در آستانه بهشت)، فرشتگان، به آنان تبریک مى گویند».(1)

مى دانیم که جهاد در اسلام، دو شعبه دارد: جهاد با دشمن بیرون و جهادِ با نفس اماره.

نخستین جهاد را، «جهاد اصغر» و دومى را «جهاد اکبر» مى گویند، امّا هر دو، درى از درهاى بهشت محسوب مى شود. بدون جهاد اکبر، کسى، به لقاء الله نمى رسد و بدون جهاد اصغر، سربلندى در دنیا و آخرت، حاصل نمى گردد.

در دومین جمله مى فرماید: «خداوند، آن در را به روى دوستان خاصّ خود گشوده است; فَتَحَهُ اللهُ لِخاصَّةِ أَوْلِیائِهِ».

درست است که جهاد با دشمنِ برون و درون، وظیفه همه مسلمانان است، ولى تنها، اولیاى خاصّ الهى مى توانند این دو طریق را با نیّت خالص و تا آخرین مرحله، بپیمایند و دیگران گاه با نیاتى آلوده و انتظار غنیمت و یا کسب نام و شهرت و یا امثال آن، در این میدان گام مى نهند و تا آخرین مرحله پیش نمى روند. تنها، خاصّان اولیاءالله هستند که جهاد را، با خلوص نیّت، تا آخرین مرحله پیش مى برند. آنها هستند که در برابر تمام مشکلات جهاد اکبر و اصغر، شکیبایى به خرج مى دهند و در برابر تمام شدائد این راه، مى ایستند و شیاطینِ جن و انس را با پایمردى خود، به زانو در مى آورند.

بنابراین، جاى این اشکال که «چرا امام فرموده است: خداوند، باب جهاد را به روى خاصّان اولیائش گشوده، در حالى که مى دانیم وظیفه همه مسلمانان است؟ باقى نمى ماند».

از این جمله، این نکته نیز استفاده مى شود که اگر کسى از عهده جهاد اکبر و اصغر، هر دو، به خوبى برآید از خاصّانِ اولیاءالله خواهد بود.

در سومین و چهارمین و پنجمین توصیف درباره جهاد، مى فرماید: «و آن، لباس تقوا، زره محکم خداوند و سپر مطمئن او است; «وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللهِ الْحَصِینَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَةُ».

مى دانیم لباس، هم مایه زینت و زیبایى انسان است و هم حافظ بدن او از گرما و سرما و آفات دیگرى که در صورت عریان بودن بر بدن او وارد مى شود. جهاد نیز مایه آبرو و عزّت و سربلندى اقوام و ملّت ها و پیشگیرى از انواع آفات است همان گونه که در ادامه این خطبه، با تعبیردیگرى بیان شده است. اندام برهنه، زشت و بدن نما و کاملا آسیب پذیر است. قوم و ملّتى که جهاد را ترک کنند، ذلیل و سر به زیر و آسیب پذیر خواهند بود.

امّا چرا «لباس» در اینجا، به «تقوا» اضافه شده؟ ممکن است از این نظر باشد که حفظ اصول تقوا، بدون امنیت ممکن نیست، همان گونه که امنیت، بدون جهاد حاصل نمى شود.

این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا وجود دارد که اشاره به آیه 26، سوره اعراف، دارد که بعد از ذکر لباس ظاهر به عنوان یک نعمت الهى مى فرماید: (وَ لِباسُ التَّقْوى ذالِکَ خَیْرٌ; لباس تقوا از لباس ظاهر هم بهتر و کار سازتر است.

بنابراین، منظور این است که لباس تقوا که در قرآن به آن اشاره شده، مصداق کاملش همان جهاد است که از تمام جوانب، جامعه را در امن و امان قرار مى دهد،(2) و مایه حسن و زیبایى است.

حضرت، در جمله بعد، جهاد را به «زره محکم» و در جمله سوم، به «سپر مطمئن» تشبیه کرده است که هر دو، از وسائل دفاعى در جنگ است همان گونه که در نبردهاى قدیم، کسانى که زره در تن و سپر در دست نداشتند از ضربات دشمن در امان نبودند، قوم و ملّتى که جهاد را ترک کند در برابر ضربات دشمن بسیار ناتوان و آسیب پذیر خواهد بود.

این تعبیر، ممکن است اشاره به این حقیقت باشد که مقصود از جهاد، هجوم بردن بر دیگران و توسعه طلبى و غصب اموال و تحمیل عقیده نیست، زیرا معتقدیم که منطق اسلام و قرآن، آن قدر نیرومند است که بدون نیاز به شمشیر، پیش مى رود.

بنابراین جهاد، براى حفظ جامعه اسلامى و از بین بردن موانع راه تبلیغ و موانع آزادى بیان تشریع شده است.

در جنگ هاى امروز، گرچه سپرها و زره هاى سابق کنار گذاشته شده، ولى وسائل دیگرى که بسیار کامل تر از آن، مانند زره پوش ها و نفربرها و سنگرهاى بسیار محکم است، جانشین آن گردیده است و نیز در برابر حملات شیمیایى، لباس هاى مخصوصى تهیه شده است که انسان ها را در برابر چنین تهاجمى، حفظ کند.

این نکته نیز قابل توجه است که آنچه در تفسیر این جمله ها درباره جهاد اصغر (دشمن خارجى) گفته شد، در مورد جهاد اکبر (جهاد با نفس) نیز صادق است; زیرا اگر جهاد با نفس نباشد، قلب و جان انسان در برابر تهاجم شیطان، سخت آسیب پذیر خواهد بود.

سپس امام (علیه السلام) به جنبه هاى منفى ترک جهاد پرداخته و به هفت نکته، در عبارات کوتاه و پرمعنا، اشاره مى فرماید که هر کدام از آنها، اشاره به یکى از پیامدهاى منفى جهاد دارد:

نخست این که هر کس، آن را از روى بى اعتنایى ترک گوید، خداوند لباس ذلّت و خوارى بر تنش مى پوشاند. (و همان گونه که لباس، بر تمام بدن احاطه مى کند، ذلّت و خوارى، تمام زندگى او را فرا مى گیرد); فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللهُ ثَوْبَ الذُّلِّ.

تعبیر به «رغبةً عَنْهُ» اشاره به این است که افرادى، بر اثر عذر و ناتوانى و بیمارى و نقص عضو، قادر به جهاد نیستند، از این حکم مستثنایند، همان گونه که در آیات قرآن نیز به آن اشاره شده است.(3)

دوم این که: بلا، از هر سو، او را احاطه مى کند; (وَ شَمِلَهُ الْبَلاءُ).

چرا که چنین شخص یا جامعه اى، به خانه یا شهر بى دفایى مى ماند که حیوانات درنده و موجودات موذى، از هر سو، به آن هجوم مى آورند و براحتى در آن وارد مى شوند. آرى، دیوار پولادین جهاد است که جلو این گونه بلاها را مى گیرد و انسان هاى درنده خو و موذى را، دور مى سازد.

سوم این که: «چنین کسى، گرفتار حقارت و پستى مى گردد; وَ دُیِّثَ(4)بِالصَّغَارِ(5) وَ الْقَمَاءَةِ(6).

چرا حقیر و پست نشود، در حالى که سرمایه عظمت و سربلندى، یعنى جهاد را، از کف داده و تهى دست باقى مانده است؟

درست است که این جمله، با جمله نخست، قریب المعنى است، ولى تفاوت ظریفى با آن دارد. در آنجا، سخن از ذلّت است و در اینجا، سخن از حقارت و پستى. این دو مفهوم، مختلفند ولى لازم و ملزوم هم. چهارمین مصیبتى که دامن ترک کننده جهاد را مى گیرد این است که «عقل و فهم او تباه مى شود; وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالاِْسْهَابِ(7)».

افراد ضعیف و ناتوان و مغلوب و شکست خورده، دائماً، گرفتار توهّم اند و ارزیابى واقعیات، آنچنان که هست براى آنها مشکل است. وحشت از دشمن، سبب مى شود که گرفتار کابوسى از تخیّلات هولناک گردند، یا این که براى پیروزى، دست به دامن خرافات بزنند و به جاى جستوجوى پیروزى در سایه شمشیرها در میدان نبرد، مثلا به ساحران و جادوگران پناه ببرند. این طور افراد، در طول تاریخ، نمونه هاى متعددى دارد. روشن است که تنها، افراد ضعیف و ناتوان، به این امور خرافى پناه مى برند، ولى مجاهدان شجاع، از این موهومات، بیگانه اند.

پنجم این که «به خاطر ضایع کردن جهاد، حق، از او گرفته مى شود; وَ أُدِیْلَ(8)الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ»، چرا که ـ همان گونه که در ضرب المثل معروف آمده است ـ حق، گرفتنى است و نه دادنى. زورگویان جهانخوار و غاصبانِ طغیانگر هرگز حق را به صاحبان حق نسپرده اند، بلکه باید قوى شد و حقّ خویش را از چنگال آنها گرفت.

در کلمات مبارک امام (علیه السلام) در خطبه 29 آمده است که: (لایُدرَکُ الحَقُّ اِلاّ بِالْجِدِّ; حق، جز با تلاش به دست نمى آید.

ششم این که: «چنین کسى، به راه محو و نابودى کشانده مى شود; وَ سِیْمَ الْخَسْفَ». با توجه به این که خَسفْ و خسوف، به محو شدن نور ماه گفته مى شود و نیز فرو رفتن و ناپدید شدن در زمین، و «سیم» از مادّه «سوم» به معناى «دنبال چیزى حرکت کردن» آمده است، مفهوم جمله، چنین مى شود که تارکان جهاد، در واقع، در طریق محو و نابودى خویش گام برمى دارند. و در طول تاریخ، کراراً، دیده شده که اقوام و ملّت هایى بر اثر سستى در جهاد، خود و کشورشان از صفحه جهان محو شدند.(9)

هفتم این که «از عدالت محروم مى گردد; (وَ مُنِعَ النَّصَفَ)(10)

دلیل این معنا، روشن است; زیرا، طرفداران عدالت، غالباً، در اقلیتند. اگر در اقلیّت کمى نباشند، از نظر کیفیّت و قدرت، در اقلیت هستند. به همین دلیل، سلطه گرانِ سودپرست، تا آنجا که به اصطلاح، کاردشان ببرد، پیش مى روند و حقوق ملت هاى مظلوم را پایمال مى کنند و پیوسته بر مال و جاه و جلال خود مى افزایند.

ملت هاى مظلوم و ستمدیده، تنها، در سایه جهاد مى توانند عدالت اجتماعى را تحقّق بخشند و از فشار ظلم و ستم آنان برهند.

به این ترتیب، مى بینیم که امام، در این چند خط از خطبه، چه حقایق مهمى را درباره آثار بزرگ جهاد در سرنوشت جوامع انسانى، بیان کرده و ترسیمى بسیار منطقى از مسأله جهاد و فلسفه آن را نشان داده است.

این تحلیل ها، نشان مى دهد که جهاد، نه تنها به خاطر پاداش هاى معنوى سراى دیگر، بلکه به خاطر ارزش هایى که در همین زندگى دنیوى مى آفریند، باید مطلوب همه باشد. چه کسى است که طالب ذلّت و تحقیر و پَستى و غصب حقوق، و سرانجام، محو از صفحه روزگار شدن باشد؟ اگر با این امور مخالفیم، پس باید دامن همّت بر کمر زنیم و به پا خیزیم و جهاد کنیم و همین نتایج گرانبها است که تحمّل مشکلات جهاد را بر ما آسان مى سازد، مانند تحمّلِ تلخىِ داروى شفابخش.

نکته ها

1 ـ جهاد، رمز عظمت و سربلندى ملّت ها است

درباره جهاد، سخن بسیار زیاد است و با توجه به این که امام (علیه السلام)در خطبه هاى نهج البلاغه کراراً به این مسأله مهم اشاره فرموده. ما هم مجال زیادى داریم که در این باره، بحث هاى زیادى داشته باشیم. آن چه را در اینجا به عنوان یک اصل اساسى باید یادآور شویم، این است که جهاد، قانون حیات و زندگى است و هر موجود زنده اى، تا زمانى به زندگى خود ادامه مى دهد که مشغول جهاد است و آن روز که جهاد را رها کند، مرگ او آغاز مى شود.

گیاهان، با آفات گوناگونى روبه رو هستند و براى زنده ماندن خود با آنها پیکار مى کنند. ریشه هاى درختان، براى به دست آوردن آب و آذوقه، دائماً، در اعماق زمین در حرکتند. و هرگاه با موانع سختى، مانند یک قطعه سنگ روبه رو شوند، سعى مى کنند که آن را بشکنند و پیش بروند و اگر قدرت شکستن آن را نداشته باشند، آن را دور مى زنند و به راه خود ادامه مى دهند. انواع جانداران براى زنده ماندن با موانع حیات خود پیکار مى کنند. پرندگانى را مى شناسیم که براى مبارزه کردن با محیط، اقدام به مهاجرت هاى طولانى کرده و گاه، فاصله قطب شمال تا جنوب را طى مى کنند.

در درون بدن انسان، در مسیر گردش خون او، یک صحنه بزرگى از جهاد دیده مى شود. سربازان مدافع تن ـ که «گلبول هاى سفید» نامیده مى شوند ـ در تمام طول عمر انسان، مشغول پیکار با دشمنان خارجى، یعنى میکروب ها و ویروس هایى هستند که از طریق آب و غذا و هوا و خراش هاى پوست بدن، وارد این کشور مى شوند. این سربازان مدافع و سخت کوش، از طریق الهام آفرینش، با انواع جنگ هاى فیزیکى و شیمیایى، آشنا هستند و دشمن را با وسائل مختلف، درهم مى کوبند و سلامت انسان را تأمین مى کنند.

اگر به سببى از اسباب، این نیروى دفاعى از کار بیفتد، در زمان بسیار کوتاهى انواع بیمارى ها، به سراغ انسان مى رود. بیمارى بسیار خطرناک «ایدز»، چیزى جز از کار افتادن این نیروى دفاعى نیست. و به همین دلیل، مبتلایان به این بیمارى وحشتناک، در زمان کوتاهى، مورد تهاجم بیمارى هاى سخت و سنگینى قرار مى گیرند.

کوتاه سخن این که جهاد، رمز حیات و ضامن سعادت و سبب پیروزى و موفقیّت و عامل سربلندى و عزت است، امّا جهادى که در مسیر حق و عدالت قرا گیرد که غیر از آن، تجاوز است و ظلم و جنایت.

به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات و از جمله در خطبه بالا، اهمّیتى به جهاد داده شده است که به کم تر چیزى داده شده، به خصوص اگر جهاد را به معناى گسترده و در مورد جهاد با دشمن درون و بیرون تفسیر کنیم که تمام برنامه هاى الهى و دینى را فرا مى گیرد. در حدیث پرمعنایى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) در اهمیّت جهاد مى خوانیم: «مَنْ تَرَکَ الْجِهادَ أَلْبَسَهُ اللهُ ذُلاّ فى نَفْسِهِ وَ فَقْراً فى مَعیشَتِهِ وَ مَحْقاً فى دینِهِ; کسى که جهاد را ترک کند، خداوند، لباس ذلّت بر او مى پوشاند و در زندگى مادّى نیز گرفتار فقر و تنگدستى مى شود و دین او بر باد مى رود.(11)»

از این حدیث، به خوبى، استفاده مى شود که ترک جهاد، هم زندگى معنوى انسان را به خطر مى افکند و هم زندگى مادّى او را.

در حدیث دیگرى، از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم که این جمله را از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل فرمود: «إِغْزُوا تُورِثُوا أَبْنائَکُمْ مَجْداً; پیکار کنید تا براى فرزندان خود، مجد و عظمت به ارث بگذارید.(12)»

در کلمات قصار نهج البلاغه، در آنجا که فلسفه احکام را بیان مى فرماید، مى خوانیم: وَ الْجِهادُ عِزّاً لِلاِْسْلامِ;(13) خداوند، جهاد را، سبب عزت و سربلندى اسلام و (مسلمانان) قرار داده است.

در زمینه جهاد، مطالب فراوان دیگرى نیز هست که در ذیل خطبه هاى مختلف نهج البلاغه، به خواست خدا، مطرح خواهد شد.

2 ـ آیا جهاد اسلامى فقط دفاعى است؟!

سال ها است که این سؤال در میان دانشمندان اسلام مطرح است. گروهى، سعى دارند که تمام غزوات زمان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را در شکل دفاعى توجیه کنند، تا مبادا، اسلام، متهم شود که با زور شمشیر مى خواهد تعلیمات خود را به کرسى بنشاند! یا به تعبیرى دیگر، مبادا اسلام را به کشور گشایى و توسعه طلبى نظامى متهم سازند!

در مقابل، افرادى اصرار دارند که غزوات اسلامى را، به دو دسته تقسیم کنند و بگویند که بخشى تهاجمى بوده و بخشى دفاعى و حتّى این دو بخش را براى مسلمانان امروز نیز ثابت مى شمارند و معتقدند که اسلام، وظیفه دارد اقوامى را که در فشارند و تحت سیطره ظالمانند، آزاد سازد و این در واقع، نوعى تهاجم است و نیز وظیفه دارد که راه را براى تبلیغات منطقى خود بگشاید و موانع را، هر چند با توسل به قدرت نظامى باشد، از سر راه بردارد و این، نوع دیگرى از تهاجم است.

در اینجا، نظر سومى وجود دارد و آن این که طبیعت جنگ در اسلام، طبیعت دفاعى است، ولى گاه مسائل دفاعى، تهاجم را ضرورى مى سازد.

مثلا، همان مسأله دفاع از مظلومان در بند، یا به تعبیر امروز، مداخله بشردوستانه، گرچه در ظاهر شکل تهاجمى دارد، امّا در واقع دفاع از گروهى است که تحت ستم واقع شده اند و جزیى از جامعه بزرگ انسانى هستند و دفاع از آنها، بر سایر انسان هاى متعهّد و مؤمن لازم است.

نیز، تهاجم در مورد دوم ـ یعنى گشودن راه براى آزادى تبلیغات منطقى ـ نیز نوعى دفاع در مقابل موانع است; یعنى، اگر دشمن، مانعى بر سر راه ایجاد کند، اسلام، اجازه درگیرى را با او مى دهد.

تعبیراتى که در جمله هاى نخستین این خطبه دیده مى شود، همه، دلیل روشنى بر دفاعى بودن طبیعت جهاد است; چرا که در یک جا، جهاد به لباس، و در جاى دیگر به زره، و در جاى سوم به سپر تشبیه شده است و مى دانیم که این هر سه، در واقع از وسایل دفاعى است.

در جمله هاى آینده نیز اشارات لطیفى به جملات تهاجمى که در واقع، جنبه دفاعى دارد، به چشم مى خورد از جمله این که مى فرماید: (قُلْتُ لَکُمْ: اِغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ یَغْزُوکُمْ); من به شما گفتم: پیش از آن که آنان به شما حمله کنند، شما به آنها حمله کنید، (یعنى حمله براى پیشگیرى از حملات دشمن).

این قانون کلى، تنها یک استثناء مى تواند داشته باشد و آن، پیکار و مبارزه است براى محو بت پرستى; چرا که اسلام بت پرستى را بزرگترین خطر براى جامعه انسانى، از نظر معنوى و مادّى، مى داند و اجازه مى دهد که براى از بین بردن بت پرستى ـ در صورتى که تبلیغات منطقى مؤثر نیفتد ـ دست به جهاد ببرند.

شک نیست که ممکن است جهانخواران و دولت هاى زورگو و ستمگر، از مسأله دفاع از مظلومان یا مبارزه با انحطاط فرهنگى و فکرى، به عنوان وسیله اى براى سرپوش گذاشتن بر اهداف تجاوز طلبانه خود استفاده کنند، ولى هرگز ارزش این مفاهیم کاسته نمى شود. سوء استفاده از عناوین و مفاهیم مقدّس، چیزى است که همیشه در جهان بوده است.

براى توضیح بیشتر درباره اهداف جهاد در اسلام، مى توانید به تفسیر نمونه، جلد دوم، ذیل آیه 193 سوره بقره، مراجعه فرمایید.

* * *

1 ـ کافى، جلد 5، صفحه 2، کتاب الجهاد، باب فضل الجهاد، حديث 2.
2 ـ توجه داشته باشيد که در تفسير نخست، اضافه «لباس التّقوى» از قبيل اضافه لاميه است و در تفسير دوم اضافه بيانى.
3 ـ سوره توبه، آيه 91 ـ 92.
4 ـ دُيّث، از مادّه «ديث» به معناى «خوار و ذليل و رام» است و افراد بى غيرت و بى اعتنا به وضع عفت خانواده خود را، از اين جهت، «ديوث» گفته اند که تن به عمل ذليلانه و حقارت آفرين مى دهند.
5 ـ صغار، در اينجا، به معناى «ذلت و پستى» است.
6 ـ قماءة، نيز به معناى «کوچکى و ذلت» آمده است.
7 ـ اسهاب، به معناى «کم عقلى و پرحرفى» است و در خطبه بالا، اشاره به همان معناى نخست است.
8 ـ أديل، از مادّه «دولة» به گفته مقاييس، به دو معنا آمده: يکى «تحول و جابه جايى» و ديگر «ضعف و سستى»، در اين جا به همان معناى نخست است.
9 ـ جمعى از شارحان نهج البلاغه، اين جمله را به معناى «به ذلت کشانده شدن» تفسير کرده اند که در واقع، از قبيل تکرار و تأکيد نسبت به جمله هاى گذشته مى شود، ولى آنچه را در متن آوردم، ضمن اين که با متون لغت کاملا سازگار است، معناى جديدى را در بردارد که مانع از تکرار خواهد بود. و به همين دليل، مناسب تر است.
10 ـ نصف و انصاف، از يک ريشه است و به معناى «عدالت» است.
11 ـ بحارالانوار، جلد 98، صفحه 9.
12 ـ اصول کافى، جلد 5، صفحه 8.
13 ـ کلمات قصار، کلمه 252.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری