وَإنَّمَا یَنْبَغِی لأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إِلَیْهِمْ فِی السَّلاَمَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِیَةِ، وَیَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَیْهِمْ، والْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ، فَکَیْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِی عَابَ أَخَاهُ وَعَیَّرَهُ بِبَلْوَاهُ ! أَمَا ذَکَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللهِ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِی عَابَهُ بِهِ ! وَکَیْفَ یَذُمُّهُ بِذَنْب قَدْ رَکِبَ مِثْلَهُ ! فَإِنْ لَمْ یَکُنْ رَکِبَ ذلِکَ الذَّنْبَ بِعَیْنِهِ فَقَدْ عَصَى اللهَ فِیمَا سِوَاهُ، مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ. وَایْمُ اللهِ لَئِنْ لَمْ یَکُنْ عَصَاهُ فِی الْکَبِیرِ، وَعَصَاهُ فِی الصَّغِیرِ، لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَیْبِ النَّاسِ أَکْبَرُ.
سزاوار است، آنها که از عيوبى پاکند و از گناه، سالم نگه داشته شده اند، به گنهکاران و اهل معصيت ترحم کنند، و شکر و سپاس خدا، چنان بر وجود آنان غلبه کند که آنها را از عيب جويى و غيبت ديگران باز دارد. چگونه آن عيب جو بر برادر خود عيب مى گيرد، و او را به خاطر بلايى که گرفتار شده است سرزنش مى کند، (در حالى که خودش نيز خالى از عيب نيست و خداوند به لطفش، بر آن پرده افکنده است)، آيا به خاطر نمى آورد که آنچه را خدا از گناهان او مستور داشته، (گاه) بزرگتر از گناهى است که بر ديگران عيب مى گيرد، (راستى) چگونه ديگرى را مذمّت مى کند بر گناهى، که خود مثل آن را مرتکب شده است، و اگر به آن گناه آلوده نشده، (شايد) معصيت ديگرى کرده که از آن بزرگتر است، (پس چرا به اصلاح خويش نمى پردازد ؟ !) به خدا سوگند حتى اگر خدا را در گناهان کبيره عصيان نکرده، و تنها صغيره اى انجام داده، همين جرأتش بر عيب جويى مردم گناه بزرگترى است.
با آن همه عیب، عیبجویى دیگران چرا ؟
از آن جا که یکى از مشکلات بزرگ اجتماعى، غیبت و عیب جویى مردم از یکدیگر است، که روح بدبینى و نفاق را گسترش مى دهد، و پایه هاى اعتماد را لرزان مى سازد، و روح همکارى و اتحاد را از میان مى برد، اسلام به این موضوع اهمیّت فوق العاده داده، و غیبت را یکى از بزرگترین گناهان شمرده است.
امام (علیه السلام) در خطبه بالا، به شدّت از این کار نهى مى کند، و دلایل مختلف و نکته هاى بسیار جالب در این باره بیان مى فرماید.
در واقع امام (علیه السلام) مردم را به پنج گروه تقسیم مى کند. نخست گروهى که لطف الهى شامل آنها شده و آلوده گناه نگشتند، درباره این گروه مى فرماید : «سزاوار است آنها که از عیوبى پاکند، و از گناه سالم نگه داشته شده اند، به گناهکاران و اهل معصیت ترحم کنند، و شکر و سپاس خدا چنان بر وجود آنان غلبه کند، که آنها را از عیب جویى و غیبت دیگران باز دارد». (وَإنَّمَا یَنْبَغِی لأَهْلِ الْعِصْمَةِ وَالْمَصْنُوعِ إلَیْهِمْ فِی السَّلاَمَةِ أَنْ یَرْحَمُوا أَهْلَ الذُّنُوبِ وَالْمَعْصِیَةِ، وَیَکُونَ الشُّکْرُ هُوَ الْغَالِبَ عَلَیْهِمْ، والْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ).
چه نعمتى از این بالاتر که، لطف الهى شامل حال انسانى گردد، و او را از آلودگى به گناه حفظ کند، و چه شکر و سپاسى از این بهتر که، انسان به شکرانه این نعمت بزرگ الهى، زبان از غیبت و عیب جویى دیگران بربندد.
گروه دوّم کسانى هستند که، خودشان داراى همان عیوبى مى باشند، که دیگران را نسبت به آن ملامت و غیبت مى کنند، یعنى حبّ ذات به آنها اجازه نمى دهد که عیوب خویش را ببینند، ولى نسبت به عیوب دیگران دقیق وکنجکاوند، امام (علیه السلام) درباره آنها مى فرماید : «چگونه آن عیب جو بر برادر خود عیب مى گیرد، و او را به خاطر بلایى که گرفتار شده است سرزنش مى کند، (در حالى که خودش کانون آن عیب هاست، و خدا به لطفش بر آن پرده افکنده است) آیا به خاطر نمى آورد که آنچه را خدا از گناهان او مستور داشته، (شاید) بزرگتر از گناهى است که بر دیگران عیب مى گیرد». (فَکَیْفَ بِالْعَائِبِ الَّذِی عَابَ أَخَاهُ وَعَیَّرَهُ بِبَلْوَاهُ ! أَمَا ذَکَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اللهِ عَلَیْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ الذَّنْبِ الَّذِی عَابَهُ بِهِ !).
اشاره به این که انسان مؤمن باید پرتوى از صفات الهى در وجودش باشد، خداوند ستّار العیوب است، او نیز باید عیوب دیگران را بپوشاند و سرمایه معنوى و اجتماعى آنها را که بر محور آبروى آنها دور مى زند بر باد ندهد.
گروه سوّم کسانى هستند که خودشان مرتکب گناهى مى شوند، و دیگران را نسبت به آن عیب جویى مى کنند، در حالى که انسان به طور طبیعى نسبت به خویش دل سوزتر است، چگونه این انسان دلسوز و واقع بین، پیش از آن که به اصلاح عیوب خویش بپردازد، در فکر عیوب دیگران است، کدام عقل چنین اجازه اى را مى دهد که، انسان خویش را به کلّى رها سازد و در گرداب بدبختى گرفتار کند، و به دیگران بپردازد آن هم نه به قصد اصلاح، بلکه به قصد افساد، امام (علیه السلام) درباره آنها مى فرماید :
«چگونه دیگرى را مذّمت مى کند بر گناهى که خود مثل آن را مرتکب شده است ؟» (وَکَیْفَ یَذُمُّهُ بِذَنْب قَدْ رَکِبَ مِثْلَهُ !).
گروه چهارم کسانى هستند که مرتکب گناهى که دیگران نسبت به آن سرزنش و غیبت مى کنند، نشده اند، ولى اى بسا گناهان دیگرى دارند که از آن بزرگتر است، و نسبت به آن غافل و بى خبر، و یا بى تفاوتند، امام (علیه السلام) درباره این گروه مى فرماید : «اگر به آن گناه آلوده نشده، (اى بسا) معصیت دیگرى کرده که از آن بزرگتر است (پس چرا به اصلاح خویش نمى پردازد) » (فَإِنْ لَمْ یَکُنْ رَکِبَ ذلِکَ الذَّنْبَ بِعَیْنِهِ فَقَدْ عَصَى اللهَ فِیمَا سِوَاهُ، مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ).
گروه پنجم کسانى هستند که شاید گناه کبیره اى همچون کسانى که مورد غیبت آنها قرار مى گیرند مرتکب نشده باشند، تنها گناهان کوچکترى از آنها صادر شده، ولى آن گناه را کوچک مى شمرند و با جرأت و جسارت به غیبت دیگران مى پردازند. امام (علیه السلام) درباره آنها مى فرماید : «به خدا سوگند حتى اگر خدا را در گناهان کبیره عصیان نکرده، و تنها صغیره اى انجام داده، همین جرأتش بر عیب جویى مردم گناه بزرگترى است !» (وَایْمُ اللهِ لَئِنْ لَمْ یَکُنْ عَصَاهُ فِی الْکَبِیرِ، وَعَصَاهُ فِی الصَّغِیرِ، لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَیْبِ النَّاسِ أَکْبَرُ).
به این ترتیب، امام (علیه السلام) تمام راه ها را بر عیب جویان و غیبت کنندگان مى بندد، و هرگونه بهانه اى را از دست آنها مى گیرد، و عواقب شوم عمل زشتشان را به آنها گوشزد مى کند، تا از وسوسه هاى شیاطین بر کنار بمانند و هواى نفس اعمال زشت آنها را در نظرشان تزیین نکند.