• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

آیا اهل‌بیت «سلام‌ الله‌ علیهم» استکمال روحی

دریافت فایل

حجم: 9 MB

زمان: 40 دقیقه

بیشتر...

مسئولیت در قبال صله ارحام، آیت الله العظمی مظاهری

دریافت فایل

حجم: 7 MB

زمان: 15 دقیقه

بیشتر...

تفسیر سوره مبارکه حمد، جلسه ششم، استاد دکتر

پاداش خوشحال کردن دیگران ، حجت الاسلام فاطمی نیا

دریافت فایل

حجم: 1 MB

زمان: 2 دقیقه

بیشتر...

عقل و وحی، آیت الله جوادی آملی

دریافت فایل

حجم: 5 MB

زمان: 30 دقیقه

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
9341
33626
143941238
امروز پنج شنبه, 01 آذر 1403
اوقات شرعی

شناخت های اساسی انسان از دیدگاه امام صادق علیه السلام و نقش آن در تربیت متعالی

هدف پژوهش حاضر بررسی شناخت های اساسی انسان از دیدگاه امام صادق (ع) و نقش آن در تربیت متعالی است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که در حوزه هستیشناسی باید نگاه متربیان از طبیعت انگاری، به مخلوق باوری تغییر یافته و هدفمندی، نظام مندی، حرکت مداری و داشتن آغاز و انجام برای هستی تقویت شود. این نگاه، انسان را از پوچ گرایی خارج کرده و به سوی اهداف متعالی راهنمایی میکند. در حوزه خداشناسی ضمن معرفی خداوند به عنوان منشأ بینهایت هستی، توهمات ناشی از پنداره های عوامانه و کودکزدگی را میزداید و با توجه به سه مؤلفه حضور و شهود، فیض و اعطاء و احاطه علمی و قدرتی خداوند، روح فروتنی، توکل و شکرگزاری در متربی را پرورش میدهد. در حوزه انسان شناسی، افزون بر انسان شناسی تجربی، عقلی و حتی عرفانی، به انسان شناسی دینی توجه کرده و بر نقش فطرت، استعدادها، ظرفیت ها و ضعف ها در تربیت متعالی تأکید میشود، تا افزون بر جنبه های ظاهری، حرکت اختیاری و انتخابی به سوی ارزش ها، در انسان شکل گیرد. این پژوهش به پیروی از آیات قرآن کریم، راهبرد رسیدن به تربیت متعالی را در پیمون مراحل بالای ایمان و انجام عمل صالح دانسته است و در نقطه مقابل، کفر، گناه و غفلت و سطحینگری را از مهم ترین عوامل آسیب زا در تربیت متعالی معرفی کرده است.

١. مقدمه

تربیت مفهومی پردامنه است که تمامی شئون و ساحت های حیات انسانی را در برمیگیرد؛ فرآیند تربیت در اقتصاد، مدیریت، سیاست، جنگ، صلح، هنر، ادبیات، فناوری، دانش های انسانی، روابط اجتماعی، رشد و تعالی درونیترین ویژگیها، خصلت های روحی و روانی انسان ها رخ مینماید. تحقق یک برنامه تربیتی مدیون عوامل و زمینه های متعددی مانند عوامل مادی، معنوی، فردی و اجتماعی، به ویژه نیروهای انسانی، ساختارها، نهادها، برنامه ها، منابع، محتوا، فضا و مانند آن است که هرکدام سهم خاص خود را در فرایند تربیت بازی میکنند. کوتاهی و انحراف در هر یک از این عوامل، فرایند تربیت را با چالش روبرو میسازد. از این میان نیروی انسانی در قالب نرم افزار و سخت افزار و به عنوان عامل برنامه ریز و اجرایی، نقش اساسیتری برعهده دارد. نوع تربیت و باورهای نیروی انسانی بر تمام مؤلفه های تربیت تأثیرگذار است. 

نیروی انسانی که ذهنش با باورهای مادیگرایانه و تجربه زده و سکولار رشد کرده است و همه چیز را از این دریچه مینگرد و خود را وامدار این تفکر میداند؛ تمام تلاش خود را برای تحقق منویات این گروه کرده و با حضور و نفوذ در نهادهای مختلف، ساختارها را به نفع این اندیشه طراحی و ریل گذاری میکند.

در این ساختار ممکن است بر ظواهر ارزش ها تأکید شود؛ اما در مقام عمل خواسته و ناخواسته نسبت به ارزش های دینی و معنوی بیمهری، بلکه مخالفت صورت می پذیرد. قطعا این ساختار نه می خواهد، و نه میتواند انسان های باکرامت، ایثارگر، استکبارستیز، متعهد، و خداخواه پرورش دهد؛ بلکه حداکثر بر شکوفایی علمی و رسیدن به پرورش انسان های قانونمدار اجتماعی بسنده میکند.

تربیت متعالی طرحی در راستای تربیت انسان هایی است که باورهای خود را بر مبنای معارف الهی و مکتب اسلام پرورش میدهند. انسان هایی که توانسته اند نگاه خود را از خاک به افلاک و از فرش به عرش توسعه بخشند و خود را از زمین و زمان جدا کرده و افق های برتر را در نظر بگیرند. کسانی که به تصمیم ها و انتخاب های برتر و عالیتر میاندیشند و از هر آنچه باعث پستی و دنائت است، پرهیز میکنند.

در این راستا، پژوهش حاضر با باور به ارزشمندی آموزه های قرآن و با نگاهی درون دینی، بخشی از مباحث معرفتی که در بیان امیر بیان، علی(ع) به عنوان «علم الناس» شامل خداشناسی، انسان شناسی، راه شناسی و آسیب شناسی معرفی شده است را مورد توجه و بازخوانی قرار داده و به دست اندرکاران تعلیم و تربیت پیشنهاد میکند تا در راستای تربیت توحیدی و متعالی متربیان و مخاطبان خود به عنوان یک رسالت انسان ساز، بر این گروه از مفاهیم توجه جدیتری داشته باشند.

٢. مفاهیم پژوهش

اصطلاح تربیت متعالی ترکیبی از دو واژه تربیت و متعالی است. در ادامه به توضیح این دو واژه میپردازیم.

۲-۱. تربیت

۲-۱-۱. تربیت در لغت

ابن منظور واژه تربیت را از ماده «ربو، ربا، یربوا» دانسته که به معنای افزودن، پروراندن، برکشیدن، برآوردن، رویانیدن و تغذیه کودک است (ابن منظور، ۱۳۷۴ق، مدخل رب و تربیت). برخی دیگر از لغت شناسان تربیت را از ریشه «رب یرب»، به معنای پروردن، سرپرستی کردن، رهبری کردن، رساندن به انجام، نیکو کردن، به تعالی و کمال رساندن، ارزنده ساختن، استوار و متین ساختن از افراط و تفریط، دور داشتن و به اعتدال درآوردن تعریف کرده اند (حسینی زبیدی، ۱۴۱۴ق، مدخل «رب و تربیت»، به نقل از: رفیعی، ۱۳۹۶، ص ۱۱).

واژه شناسان بیشتر تربیت را با عنایت به ریشه «رب یرب» تعریف کرده اند (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص ۳۳۶). باقری در این باره مینویسد: اصل در تربیت، از دیدگاه اسلام، بعد روحی و معنوی انسان است؛ از این رو، در تربیت اسلامی که تربیت در ابعاد گوناگون انسان (جسمانی، روحانی، اخلاقی، عاطفی) صورت میگیرد، اگر تربیت از ریشه «ربو» باشد، معنای جامع را نمیرساند. بدین روی، تربیت از ریشه»ربب» به معنای مالک و مدبر، در تربیت اسلامی مراد و مقصود است (باقری، ۱۳۸۲، ص ۵۳).

بنابراین، در تربیت تنها رشد جسمانی و ظاهری متربی مورد توجه نیست، بلکه، به رشد جنبه های روحانی و معنوی او نیز توجه میشود.

۲-۱-۲. تربیت در اصطلاح

برای تعریف اصطلاحی تربیت، برخی از مربیان تربیت را با تکیه بر ماهیت فرایند تربیت مبتنی بر آموزش دادن یا عادت دادن تعریف کرده اند و برخی با تکیه بر هدف بیرونی و اجتماعی، تربیت را آماده ساختن انسان برای آنکه بتواند یک زندگی کامل داشته باشد، تعریف کرده اند. گروهی با تکیه بر گوهر وجود متربی و شکوفایی استعدادهای سرشتی متربی و دسته چهارم براساس طبیعت فرایند تربیت، آن را تعریف کرده اند (رفیعی، ۱۳۹۶، ص ۱۴). تعاریف اصطلاحی تربیت نیز چندان فراوان است که پرداختن به آن از حوصله پژوهش حاضر بیرون است، از این رو به یک تعریف نسبتا جامع اکتفاء خواهد شد: ایجاد زمینه ها، رفع موانع و استفاده از عوامل و شیوه های موثر جهت شکوفایی و پرورش استعدادهای متربی در ابعادی که از آن ها به نام ساحت یاد میکنیم، با هدف ایجاد تعادل و هماهنگی میان آن ها، تا از این راه متربی در روندی تدریجی و مستمر با اراده آزاد و فعال به مدیریت تمامی خواستنی های خود نائل آمده، به سوی کمال مطلق (خداگونگی و قرب الهی) رهنمون شود (جمعی از نویسندگان، ۱۳۹۵، ص ۵۰).

۲-۲. متعالی

واژه متعالی از ریشه علو (بر وزن قفل) به معنی بلندی و ارتفاع است. این ماده بر برتری و رفعت دلالت میکند، و در دو باب آمده است. اگر از باب نصر ینصر «علا و یعلوا» آید، دلالت بر برتری و رفعت شأنی دارد، مثل «علا الشی ء و النهار یعلوا علوا: ارتفع». به مناسبت همین معنی، علو در قهر و غلبه و تکبر نیز استعمال می شود. چنانچه قرآن درباره فرعون میفرماید: «إن فرعون علا فی الأرض و جعل أهلها شیعا» (قصص، ۴)، «فرعون در زمین طغیان کرد و ظلم پیشه گرفت و مردم آن را فرقه ها نمود» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۳، ص ۱۵). همچنین درباره فساد بنیاسرائیل میفرماید: «لتفسدن فی الأرض مرتین و لتعلن علوا کبیر» (اسراء، ۴)، «قطعا دو بار در زمین فساد میکنید و [در برابر طاعت خدا] به سرکشی و طغیان [و نسبت به مردم به برتریجویی و ستمی] بزرگ دچار میشوید». اگر از باب علم یعلم «علی و یعلی» آید، «علی فلان فی المکارم یعلی علاء: شرف»، فقط در شرافت و منزلت به کار برده میشود (مصطفوی، ۱۳۶۸، ج ۵، ص ۳۶).

واژه علو با هم خانواده هایش در مجموع ۷۰ بار در قرآن کریم استعمال شده است. به طور کلی این واژه هم مانند بسیاری از واژگان به کار رفته در قرآن کریم، دارای لایه های معنایی مختلفی است، مانند علو مکانی و مکانتی، علو محمود و مذموم و نیز علو به معنی پیروزی و غلبه به کار برده شده است که در مجموع در همه آن ها افزون بر برتری، جنبه غلبه و تسلط نیز أخذ شده است. این واژه با معنای ممدوحیت، با مفاهیمی چون «اسماء و صفات الهی»، «پیامبران»، «فرشتگان مقرب» و با معنای مذمومیت با مفاهیم «استکبار»، «ظلم» و «فساد» مرتبط است.

ریشه «علو»، هنگامیکه به باب تفاعل میرود، معنای مبالغه در برتری و علو را به خود میگیرد؛ بنابراین، واژه «تعالی» فعل است و به معنی بالاتر، والاتر و نهایت برتری به کار برده میشود. در قرآن کریم آمده است: «فتعالی الله عما یشرکون» (اعراف، ۱۹۰)، پس، خدا برتر و والاتر از آن است که برایش شریکان و همتایان قرار دهند».

«متعالی» اسم فاعل این صیغه است که گاهی حرف آخر آن حذف شده و به صورت «متعال» خوانده و نوشته میشود که به معنای کسی است که به نهایت برتری و علو رسیده است (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲ق، ص ۵۸۳). متعالی، حقیقت مقتدری را گویند که محال است کسی با آن مساوی باشد. در قرآن کریم آمده است: «عالم الغیب و الشهادة الکبیر المتعال» (رعد، ۹)، «دانای نهان و آشکار و بزرگ و بلندمرتبه است».

بلندمرتبه ای که بر هر بلندمرتبه ای تسلط دارد. در ذکر سجده هنگامی که بنده پیشانی بر خاک می ساید، این ذکر را میگوید که «سبحان ربی الاعلی و بحمده»، «منزه است پروردگار من که برترین مراتب را دارد و من او را میستایم». این ذکر ضمن اینکه خداوند (ربی) را در مقام پرورش دهنده و تربیت کننده معرفی میکند، به جهت دهی بنده از خاک به افلاک، از ملک به ملکوت و از تدانی به تعالی نیز دلالت دارد.

٣. تربیت متعالی

با توجه به تعریف تربیت و متعالی میتوان تربیت متعالی را زمینه سازی و جهت دهی شکوفایی استعدادهای متربی به سوی برترین و متعالیترین وضعیت تعریف کرد. توضیج بیشتر اینکه، تربیت متعالی در برابر تربیت متدانی مطرح می شود. در تربیت متدانی تمام فعالیت تربیتی بر محور دنیاگرایی و عالم ملک متوقف است، ولی در تربیت متعالی افزون بر ملک، به عوالم دیگر وجود مانند عالم جبروت و ملکوت نیز توجه میشود. بنابراین، اگر علم دینی یا علم نافع را در الگوی تربیت بیاوریم، تربیت متعالی تربیتی است که به لحاظ مبدأ و مقصد و متحرک و محرکها و مسیر و مسافت، باید متعالی باشد. در تربیت متعالی در وجود و ذات انسان، ظرفیت ها (ویژگیهای مثبت) و ضعف هایی (ویژگیهای منفی) به ودیعه گذاشته شده است. به تعبیر قرآن کریم «فالهمها فجورها و تقویها» (شمس، ۸)، تربیت متعالی به دنبال آن است که این ظرفیت ها را به انسان بشناساند تا با آگاهی و از روی اختیار به رشد و تعالی آن ها بپردازد و از سوی دیگر انسان را با ضعف ها و ویژگیهای منفی آسیب زا آشنا سازد تا با اختیار و اراده آگاهانه، آن ها را مدیریت کرده و از آسیب های احتمالی آن ها پیشگیری نماید.

در تربیت متعالی تمام ابعاد وجودی انسان مورد توجه قرار میگیرد و اینگونه نیست که تعبیر متعالی رهزن باشد و تنها به بعد اخلاقی و معنوی توجه داشته باشد. رویکرد تربیت متعالی بر این امر قرار دارد که متربی را از فرورفتن در امور کم اهمیت، لغو، بیهوده، بیهدف، ظاهری و زیاده خواهانه دور سازد و ساحت های وجودی متربی را در وادی بیانتهای ارزش های معنوی و کرامت و مجد و عزت و سرافرازی وارد کند. بنابراین، وقتی سخن از تربیت متعالی میشود، نگاه به جهت دهی ابعاد وجودی انسان در راستای والاترین و عالیترین مراتب آن است.

٤. پیشینه پژوهش

تربیت متعالی از سویی با تربیت اسلامی ارتباط دارد. از این رو، تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده، امورد توجه قرار گرفته است، ازجمله: علامه مصباح (۱۳۹۰)، در پژوهشی با عنوان «فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی»، به تفصیل نظام تعلیم و تربیت را در ۹ محور مورد بررسی فلسفی و اسلامی قرار داده است.

فرهادیان (۱۳۷۸)، در کتاب «مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و حدیث»، به انتظام آیات و احادیث براساس نظام تربیتی بسنده کرده است.

باقری(۱۳۸۲)، در کتاب «نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی»، دریافت های خود را از «تفسیر المیزان» در قالب نظام تعلیم و تربیت به رشته تحریر درآورده است.

صداقت (۱۴۰۰)، در پژوهشی با عنوان «مبانی انسان شناختی و اصول تربیتی پیشرفت اسلامی»، کمال خواهی را به عنوان مهم ترین مبنای انسان شناختی معرفی کرده است. وی بر این باور است که اصل عبودیت و پرستش، عزت و اقتدار و معرفت و شناخت کمال، از این مبنا به دست میآید. همچنین مبنای جاودانگی بررسی شده و نیز حیات طیبه و کرامت انسانی از اصول متخذ آن مورد بررسی قرار گرفته است.

با توجه به ارتباط نزدیک تربیت متعالی با تربیت اخلاقی، توجه به منابع پژوهشی این حوزه نیز اهمیت دارد، ازجمله :

مصباح یزدی (۱۳۹۴)، در کتاب «اخلاق در قرآن»، پس از تحلیل دقیقی از آیات قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را به عنوان عنصر محوری در اخلاق تبیین کرده است. ایشان در ادامه مباحث، با توجه به ارتباط سه گانه انسان با خداوند و خود و دیگران، به تحلیل آیات قرآن در این سه حوزه پرداخته است.

عالم زاده نوری (۱۳۹۶)، نیز در کتاب «راهبردهای تربیت اخلاقی در قرآن کریم»، ضمن اشاره به راهبردهای جوانمردی، حماسه، دعا، معرفت الله و مراقبه، کرامت، عمل و ولایت اهل بیت، در جمع بندی آیات قرآن کریم، ایمان و عمل صالح را به عنوان راهبرد قرآن کریم در تربیت اخلاقی معرفی میکند.

داودی (۱۳۸۷)، در کتاب «تربیت اخلاقی»، هدف تربیت را پرورش فضایل اخلاقی و از میان بردن رذایل اخلاقی پرورش فهم و تعقل اخلاقی معرفی کرده است. همچنین ضمن اشاره به مبانی و اصول تربیت اخلاقی، روش های تربیت اخلاقی در چهار محور زمینه ساز، پرورش آگاهی، پرورش گرایش ها و اصلاح رذایل تشریح شده است.

برخی تحقیقات دیگر نیز به موضوع شناخت و تربیت پرداخته اند، که هدف و جهت آنها با پژوهش های اشاره شده، متفاوت است، ازجمله: تلخابی (۱۳۹۹)، در کتاب «شناخت و تربیت»، به بررسی رابطه علوم شناختی با تربیت پرداخته است. باید توجه داشت که تعبیر علوم شناختی به عنوان یک رشته تجربی، به علومی اختصاص دارد که به بررسی ماهیت فعالیت ذهنی مانند تفکر، ادراک، حافظه و مانند آن میپردازد. در واقع علوم شناختی به بررسی این مطلب میپردازد که ذهن چگونه از خود و جهان و جامعه شناخت پیدا میکند. اندیشمندان حوزه علوم شناختی، تربیت را یکی از حوزه هایی میدانند که از یافته های علوم شناختی بهره میبرد؛ زیرا مقوله هایی همچون یادگیری، توجه، حافظه، خلاقیت و هوش از مفاهیم پایه تربیت محسوب میشوند که در تبیین های شناختی، فهم جدیدی از آنها مطرح میشود. روشن است این نوع نگاه به شناخت، با آنچه که پژوهش حاضر به آن می پردازد، کاملا متفاوت است.

٥. شناخت های اساسی از دیدگاە امام صادق (ع)

همان گونه که در مقدمه اشاره شد، جریان تربیت با عوامل فراوانی ارتباط دارد؛ یکی از عوامل اثرگذار بینش ها یا شناخت ها هستند. به سخن دیگر، نظریه ها و تئوریها بر فرایند تربیت به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم اثر میگذارند. هدف پژوهش حاضر نیز برررسی اثرگذاری جنبه های شناختی، معرفتی و عقیدتی در تحقق تربیت متعالی است. بدین منظور با بهره گیری از این فرمایش امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) که: «وجدت علم الناس کله فی أربع: أولها: أن تعرف ربک، و الثانی: أن تعرف ما صنع بک، و الثالث : أن تعرف ما أراد منک، و الرابع: أن تعرف ما یخرجک من دینک» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۵۰)، «همه علم مردم را در چهار چیز یافتم: اول اینکه پروردگار خود را بشناسی؛ دوم اینکه بدانی با تو چه کرده (به خلقت موزون و حکیمانه ات و نعمت عقل و حواس و ارسال رسل و انزال کتب پی ببری)؛ سوم اینکه بدانی او از تو چه خواسته است؛ چهارم اینکه بدانی چه چیز تو را از دینت خارج کند»؛ به برخی از معارف در حوزه خداشناسی، انسان شناسی، راه شناسی و آسیب شناسی به عنوان مبانی تربیت متعالی خواهیم پرداخت. باید توجه داشت که در حدیث، هستیشناسی مطرح نشده است؛ اما به جهت اهمیت و اثرگذاری این شناخت و رابطه آن با خداشناسی، به آن پرداخته شده است.

٦. نگاە به هستی در تربیت متعالی

انسان وقتی به شعور نسبی دست مییابد، خود را در جهانی عظیم میبیند که بیش از ۱۰۰ هزار میلیون کهکشان دارد که کوچک ترین آن ها ده میلیون ستاره و بزرگ ترین آن ها هزار میلیارد ستاره دارد.

این سؤال برای او مطرح میشود که این هستی چیست؟ چگونه پدید آمده است و هدف از آفرینش آن چیست؟

دانشمندان تجربی در طول تاریخ پژوهش های فراوانی درباره چگونگی پدیدآیی جهان هستی انجام داده اند و مدل های متعددی مانند مدل تورم کیهانی یا جهانی از هم گسسته و مانند آن را مطرح کرده اند.

شاید معروف ترین مدل و نظریه که در این باره ارائه کرده اند، نظریه مهبانگ یا انفجار بزرگ[1] است؛ که میگوید جهان به وسیله یک موج سنگین انرژی و ماده ۱۰ تا ۲۰ میلیارد سال پیش به وجود آمده است؛ اما این نظریه نیز در توصیف و توجیه مبدأ خود مهبانگ و چگونگی وقوع آن و همچنین وقوع حرکت، نظم و زمان پس از آن ناتوان است (شیگا، ۱۳۸۷، ص ۲۹-۲۲).

بیانات قرآن کریم نیز درباره هستی و خلقت و جهان هستی چندان شفاف نیست و یا حدأقل برای ما رمزگشایی نشده است؛ از آنجاکه قرآن کریم هدایت و راهنمایی مخاطبین خود را هدف قرار داده است، میکوشد نگاه ما را از توقف در چیستی، هستی به چرایی تغییر دهد، تا در پرتو فهم صحیح از جهان هستی، مسیر زندگی خود را نیز تغییر دهیم. در ادامه به چند نکته در این باره اشاره میشود.

الف) قرآن نخست جهان را مخلوق خداوند معرفی کرده و برای آن آغازی مطرح میکند که براساس نظم و حساب و بدون نقص در حال سیر و تسبیح است، «یسبح لله ما فی السماوات و ما فی الأرض» (تغابن، ۱)، «آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، خدا را [به پاک بودن از هر عیب و نقصی] میستایند»؛ و نیز میفرماید: «الذی خلق فسوی» (اعلی، ۲)، «آنکه آفرید، پس درست و نیکو گردانید».

علامه طباطبایی درباره این آیه مینویسند: «خلقت هر چیزی به معنای گردآوری اجزای آن است و «تسویه اش» به معنای رویهم نهادن آن اجزاء به نحوی است که هر جزئی در جایی قرار گیرد که جایی بهتر از آن برایش تصور نشود و افزون بر آن جایی قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جای دیگری بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جایی و گوش را در جایی و هر عضو دیگر را در جایی قرار دهد که بهتر از آن تصور نشود و حقش ادا شود» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۲۰، ص ۴۴۲).

در جای دیگری قرآن کریم میفرماید: «الذی خلق سبع سماوات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور» (ملک، ۳)، «آنکه هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید. در آفرینش [خدای] رحمان، خلل و نابسامانی و ناهمگونی نمیبینی، پس، بار دیگر بنگر که آیا هیچ خلل و نابسامانی و ناهمگونی میبینی؟». علامه طباطبایی مینویسد: منظور از نبودن تفاوت در خلق این است که خدای عزوجل اجزای عالم خلقت را طوری آفریده که هر موجودی بتواند به آن هدف و غرضی که برای آن خلق شده، برسد و این از به مقصد رسیدن آن دیگری مانع نشود؛ بنابراین، در خلقت خدا چیزی که از مقتضای حکمت خارج باشد، وجود ندارد (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۹، ص ۵۸۸).

ب) بخش دیگری از آیات قران کریم بر هدفمندی جهان دلالت دارد. از نظر اسلام آفرینش جهان بیهوده نیست. همه عالم هدف و غایت ویژه ای را دنبال میکند، «و ما خلقنا السماء و الأرض و ما بینهما باطلا» (ص، ۲۷)، «و ما آسمان و زمین و آنچه را که میان آنهاست، بیهوده نیافریده ایم».

ج) از نگاه قرآن کریم تمام ذرات جهان در هر مرتبه ای که هستند، از نور هدایت برخوردارند، «قال ربنا الذی أعطی کل شی ء خلقه ثم هدی» (طه، ۵۰)، «گفت : پروردگار ما کسی است که به هر موجودی، آفرینش [ویژه ] او را [آن گونه که سزاوارش بود] به وی عطاء کرده، سپس هدایت نمود». بنابراین، همه موجودات و ازجمله انسان در مسیری معین و مشخص در حال هدایت، تربیت، حرکت و شدن است. این سیر نه امری عادی، بلکه سرشار از شور، حمد و تسبیح الهی است.

آنچه برای انسان در این فرایند هدایت گری در نظر گرفته شده است، حرکت در مسیر قرب الهی (کمال مطلق که همان شکوفایی و بالفعل شدن تمام قابلیت ها و ظرفیت های آدمی است) و ظهور انسان کامل است. راهنمایی به سوی این هدف از طریق هدایت عام (غریزه، حس، عقل، الهام و فطرت) و هدایت خاص (ارسال رسل و انزال کتب) صورت میپذیرد (جمعی از نویسندگان، ۱۳۹۵، ص ۵۵-۶۰).

در جریان تعلیم و تربیت متعالی باید نگاه مربیان و متربیان، به مخلوق بودن و هدفمندی هستی جهت داده شود. علامه جوادی آملی در این باره میفرمایند: محتوای آموزشی نباید جدا از آغاز و انجام باشد، یعنی در آموزش ها باید به خلقت و آفرینش توجه شود؛ اینکه قرآن بر «هو الاول و الآخر» بودن خداوند تأکید دارد، نباید از فضای تربیتی و آموزشی جدا شود و صرفا آموزش حول محور طبیعت فارغ از آغاز و انجام صورت پذیرد. وقتی از طبیعت به خلقت منتقل شدیم، قهرا خالقی هم هست. وقتی خالق بود، هدف و مسیر زندگی نیز مشخص میشود و زندگی از پوچی و سردرگمی بیرون میآید (جوادی آملی، ۱۳۶۷). وقتی انسان به پوچ نبودن زندگی خود و هستی رسید، میکوشد در مسیر هدف خلقت و آفریدگار حرکت کند، و این خودبه خود فرایند تربیت را به سمت تزکیه و تعالی پیش میبرد.

٧. نگاە به آفریدگار در تربیت متعالی

معرفت و شناخت خداوند به عنوان منشأ بی انتهای هستی، نقش سازنده ای در زندگی انسان دارد و از این رو به عنوان برترین معارف معرفی شده است، امیرمؤمنان علی (ع) می فرمایند: «معرفة الله سبحانه أعلی المعارف» (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰ق، ص ۱۷۲)، «شناختن خدای پاک و منزه، والاترین معرفت ها است.

ایشان در سخن دیگری می فرمایند: «معرفة الله سبحانه أعلی المعارف» (همان، ص ۸۹)، «خداشناسی بافضیلت ترین علم است». همچنین در جای دیگر میفرمایند: «التوحید حیاة النفس»، «توحید و اعتقاد به خدای یگانه حیات نفس و روح است». امام صادق (ع) نیز در این باره میفرمایند: «إن معرفة الله عز و جل آنس من کل وحشة و صاحب من کل وحدة و نور من کل ظلمة و قوة من کل ضعف و شفاء من کل سقم» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۷، ص ۲۴۷)، «شناخت خداوند، زداینده هر دلتنگی و یار هر تنهایی و روشنایی بخش هر تاریکی و نیرودهنده هر ضعفی و شفای هر دردی است».

متأسفانه شناخت ما انسان ها از خداوند متعال به علت انس با جهان مادی، با توهمات و خیالاتی همراه است که منجربه نوعی انحراف و به تعبیری بت پرستی شده است. امام صادق (ع) در مباحث خود به سدیر میفرمایند: «من زعم أنه یعرف الله بتوهم القلوب فهو مشرک» (ابن شعبه حرانی، ۱۳۶۳، ص ۳۲۶)،

«اگر کسی خیال کرد که خدا چیزی است که در دل او آمده، همین صورت وهمی خداست، آن شخص مشرک است، برای اینکه چیزی را که خدا نیست، آن را خدا پنداشته است.

درباره شناخت خداوند مطالب فراوانی وجود دارد. یکی از مهم ترین مفاهیمی که درباره خداوند متعال به کار برده میشود، مفهوم توحید است که به معنای یگانه دانستن و یکتا شمردن خداست. یگانگی خداوند به این معنا است که تنها موجودی که وجودش از خود اوست، یا «قیوم بالذات» است، «الله» است. به تعبیر فلسفی «توحید در وجوب وجود»؛ یعنی تنها «الله تبارکوتعالی» است که وجودش ذاتا ضروری است و سایر موجودات وجودشان از اوست (مصباح یزدی، ۱۳۸۹، ص ۱۷۱-۱۷۷). دوم اینکه آفریننده ای جز «الله» نیست که نتیجه طبیعی همان مسئله است، این می شود توحید در خالقیت. مسئله سوم توحید در تدبیر و ربوبیت تکوینی است. در این مرحله، موحد کسی است که معتقد باشد که همان گونه که جهان در آفرینش نیازی به غیر «الله» ندارد، تدبیر و اداره و ربوبیت تکوینی جهان هم منحصر به اوست. مسئله دیگر توحید در ربوبیت تشریعی است و آن باور به این نکته است که جز «الله» کسی حق وضع قانون برای انسان ها را ندارد، و پذیرفتن این مطلب برای بسیاری، حتی موحدین دشوار است. مرتبه دیگر توحید در الوهیت و معبودیت است، وقتی ربوبیت تکوینی و تشریعی «الله» ثابت شد، نتیجه طبیعی آن، این است که کسی جز او هم پرستش نشود؛ و به دنبال آن در مقام عمل نیز جز «الله» را پرستش نکند، این را توحید در عبادت گویند. علامه مصباح یزدی این پنج مرتبه را به عنوان ارکان توحید معرفی کرده است (همان).

البته برای توحید مراحل دیگری مانند توحید در استعانت، توکل، محبت، مالکیت، شفاعت، توسل، رجا و خوف، شکر، تضرع و استکانت نیز از آیات قرآن قابل برداشت است که نسبت به پنج مرحله پیشین، نقش فرعیتری دارند.

 هرچند فهم هر یک از صفات و اسماء الهی نقش سازنده و تربیت کننده ای برای انسان دارد، مثلا فهم عظمت خداوند انسان را به کرنش و تواضع میکشاند، توجه به نعمت های الهی انسان را به شکرگزاری و سپاس وامیدارد؛ اما به نظر میرسد توجه به سه ویژگی الهی که در ادامه به آنها اشاره میشود، در تربیت، به ویژه تربیت متعالی اثرگذارتر است:

۱. شهادت؛ به این معنی که خداوند بر همه امور شاهد است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «قل أی شی ء أکبر شهادة قل الله شهید بینی و بینکم» (انعام، ۱۹)، «بگو چه چیزی برترین شهادت را دارد؛ بگو خدا میان من و شما شهید است». هنگامی که بدانیم خداوند حاضر و ناظر است و بر همه امورات ظاهری و باطنی ما آگاه است و به تعبیر امام خمینی، عالم محضر خداوند است؛ آنگاه مراقبت ما نیز بیشتر میشود.

درباره علامه طباطبایی نقل شده است که وقتی تحصیلات خود را در حوزه علمیه نجف به پایان رساند و میخواست به ایران مراجعت کند، نزد استاد برجسته خویش مرحوم آیت الله سید علی قاضی رفته و از او میخواهد وی را نصیحت کرده و راهکاری در اختیار او قرار دهد که تضمین کننده هدایت و سعادت او باشد. استاد عارفش به او میفرماید: این آیه شریفه را همواره مورد توجه قرار دهد: «الم یعلم بأن الله یری» (علق، ۱۴)، «آیا انسان نمیداند که خدا (همه چیز و همه اعمال را) میبیند؟» (حاجی صادقی، ۱۳۸۶، ص ۵۲).

۲. افاضه رحمت الهی؛ از مجموع آیات قرآن کریم استفاده میشود که آفرینش انسان دارای اهداف متعددی است که برخی مقدمه برخی دیگر است؛ ولی هدف نهایی همان رجوع به سوی خدا و ملاقات رحمت بیکران اوست. باور به این امر که دامنه هستی سفره گسترده و گرانبار رحمانیت خدا است، چه اینکه در آیه ۱۱۹ سوره هود علت خلقت را رحمت الهی معرفی کرده و میفرماید: «إلا من رحم ربک و لذلک خلقهم»، «مگر کسانی که پروردگارت به آنان رحم کرده و به همین سبب آنان را آفریده است». از این رو هیچ کس از اعطای او محروم نیست، «کلا نمد هؤلاء و هؤلاء من عطاء ربک و ما کان عطاء ربک محظورا» (اسراء، ۲۰)، «همه را، چه آن گروه را و چه این گروه را، از عطای پروردگارت پیدرپی خواهیم داد، زیرا عطای پروردگارت را از کسی بازندارند». این بینش که اساس در جهان عطاء است و اگر جایی امساک رخ میدهد، مشکل را باید از گیرنده جست، انسان را به این وسعت نظر میرساند که همه را در معرض فیض فیاض احساس کند و به این ترتیب از حسادت ها، بخل ها و حرص ها برهاند؛ چه این همه به یک جهان بینی تنگ نظر ربط پیدا میکند. چنین بینشی در انسان روح توحید و توکل (اعتماد به سنت های الهی) را به وجود میآورد، انسان متوجه میشود که همه کاره عالم، خداوند متعال است و از توجه انسان به غیر خداوند بازمیدارد.

۳. احاطه از حیث علم و قدرت؛ یعنی موجودات هستی تحت نفوذ قدرت خداوند هستند، «و الله من ورائهم محیط» (بروج، ۲۰)، «و خدا از همه سو بر آن ها احاطه دارد. علی(ع) معیار شناخت خود از خداوند را در قدرت و احاطه او بر همه امور، به ویژه اراده و تصمیم آدمی دانسته و میفرمایند: «عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» (نهج البلاغه، حکمت ۲۵۰، ۵۱۱)، «خدا را چنین شناختم که مشاهده کردم عزم های جزم آدمیان را درهم میشکند و گره های کور و ناگشودنی آنان را میگشاید و سعی آنان را بیثمر میکند. ایشان با این بیان نکته ای تازه در شناخت خداوند به ما میآموزد، مبنی براینکه گاهی میشود اراده های عادی و یا اراده های قوی بر انجام کارها، بدون عامل شناخته شده ای فسخ میشود و این نشانه وجود اراده قویتر و بالاتر، از اراده ما است. امام باقر(ع) پس از نقل کلمات علی(ع) میفرماید: «لما هممت فحیل بینی و بین همی وعزمت فخالف القضاء عزمی علمت أن المدبر غیری»، «هنگامی که خداوند میان من و خواسته ام، جدایی افکند و عزم انجام برنامه هایی را داشتم و قضای او عزم من را برهم زد، از اینجا دانستم که مدبر، غیر من است. اگر انسان خود را فعال مایشاء می دانست و هرچه میخواست، میتوانست انجام دهد، کارش به جایی می رسید که خود را رب اعلی می پنداشت (نازعات، ۳۴) و به طغیان و سرکشی کشیده میشد (علق، ۶). آنگاه در وجود خدا شک میکرد و به شرک و الحاد کشیده میشد. این معنی یعنی شکسته شدن عزم و اراده های قوی به قدرت الهی در قرآن کریم در جریان مقابله میان انبیاء، مستضعفین و مظلومین با جریان طواغیت، مستکبرین و ظالمین به خوبی تبیین شده است. بنابراین، در فرایند تربیت متعالی باید سطح شناخت مربیان و متربیان به دامنه تأثیرگذاری خداوند و نقش خداوند در عالم هستی را بالا برد و شناخت و اندیشه او را از اوهام و شبهات مربوط به آفریدگار زدود.

٨. شناخت انسان در تربیت متعالی

موضوع انسان شناسی یا خودشناسی موضوعی است که همواره موردتوجه اندیشمندان بوده است. بیش از ۲۵ قرن اندیشمندان در مورد انسان سخن گفته، و برای آن در لغت و اصطلاح تعریف های متعددی ارائه کرده اند. ١ وقتی سخن از انسان شناسی میشود، منظور شاخه های علمی خواهد بود که به بررسی و شناخت و تحلیل بعد یا ابعادی از ساحت های وجودی انسان یا گروه و قشر خاصی از انسان ها میپردازد (واعظی، ۱۳۹۳، ص ۱۳-۱۲؛ رجبی، ۱۳۸۳، ص ۱۶). انسان شناسان تجربی با روش تجربی، به شناسایی ویژگیهای انسان پرداخته اند. همه رشته های علوم انسانی مانند روان شناسی، جامعه شناسی، علوم تربیتی، پزشکی، فیزیولوژی انسان و مانند آن هرکدام از زاویه ای خاص به شناخت انسان پرداخته اند.

١. انسان چون با خدای خود عهدی بست و فراموش کرد، بدین نام نامیده شد (رک. : حسینی زبیدی، ۱۴۱۴ق، ج ۴، ص ۱۰۲؛ ابن منظور، ۳۷۴ق، ج ۱، ص ۲۳۲-۲۳۱).

جمعی دیگر از راه تعقل و اندیشه فلسفی به بررسی زوایای وجود انسان دست یازیده، و او را از این منظر مورد تحقیق قرار داده و نتیجه تلاش فکری خود را انسان شناسی فلسفی نامیده اند. در علم النفس فلسفی، برای نفس انسان قوه شهویه، غضبیه، وهمیه و عقلیه را معرفی میکند.

گروهی راه درست شناخت انسان را سیر و سلوک عرفانی و دریافت شهودی دانسته اند. انسان شناسی عرفانی به معرفی انسان و انسان کامل و همچنین بحث در مورد نحؤە دستیابی انسان به کمال میپردازد.

دانستن حقیقت انسان به عنوان برترین موجود عالم خلقت، شریف ترین مخلوق خدا، گل سرسبد آفرینش و خلیفه و جانشین الهی، موضوع اساسی عرفان در بحث انسان شناسی است.

سرانجام گروهی با استمداد از متون دینی و روش نقلی و بهره مندی از (کتاب و سنت) درصدد شناخت انسان برآمده و انسان شناسی دینی را پایه گذاری کرده اند. پاره ای از اشکالات در انسان شناسیهای تجربی و فلسفی و عرفانی باعث شده که بهترین راه برای شناخت انسان، روش دینی و وحیانی باشد؛ چراکه حقیقت انسان، همانند کتابی است که نیازمند شرح است و شارح این کتاب هم کسی جز مصنف آن، یعنی پروردگار آفریننده آن نمیتواند باشد. انسان شناسی دینی دارای مزایای زیر است :

جامعیت : انسان شناسی دینی ابعاد مختلف وجود انسان را موردتوجه قرار داده و از ابعاد جسمانی و زیستی، تاریخی و فرهنگی، دنیوی و اخروی، فعلی و آرمانی و مادی و معنوی سخن به میان آورده است؛ توجه به مبدأ و معاد: در انسان شناسی دینی برخلاف انسان شناسیهای غیردینی، به مبدأ و معاد به عنوان دو مسئله مهم برای انسان توجه شده است. این توجه نقش مهمی در تربیت انسان و جهت دهی ابعاد وجودی او دارد.

اتقان: انسان شناسی دینی به دلیل بهره مندی از معارف وحیانی خطاناپذیر از استحکام و اطمینان بالایی برخوردار است. قرآن کریم به طور غیرمستقیم مؤمنان را سفارش به خودشناسی کرده و میفرماید: «یا أیها الذین آمنوا علیکم أنفسکم لا یضرکم من ضل إذا اهتدیتم إلی الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم تعملون» (مائده، ۱۰۵)، «ای کسانی که ایمان آورده اید، به خود پردازید. اگر شما هدایت یافته اید، آنان که گمراه مانده اند، به شما زیانی نرسانند. بازگشت همه شما نزد خداست، تا شما را به آن کارها که میکرده اید، آگاه گرداند». پیام این آیه توجه به خویشتن خویش است. گویا خداوند میخواهد این نکته را متذکر شود که ای مؤمنان کمتر به فکر امور بیرونی و پیرامونی باشید. چگونه میتوان پذیرفت که مهم ترین دغدغه انسان امری فراتر از نفس خود او باشد (مصباح یزدی، ۱۳۸۰، ص ۲۴).

از نظر قرآن، آفرینش انسان از چنان پیچیدگی ای برخوردار است که فرشتگان و جنیان نیز از شناخت آن عاجز ماندند (بقره، ۳۰). قرآن آفرینش انسان را نخست از خاک (انعام، ۲؛ اعراف، ۱۲؛ مؤمنون، ۱۲؛ سجده، ۷؛ صافات، ۱) و سپس از نطفه (نحل، ۴؛ کهف، ۳۷؛ حج، ۵؛ مؤمنون، ۱۲؛ فاطر، ۱۱؛ یس، ۷۷) معرفی میکند. در این دیدگاه انسان با ترکیبی از جسم و روح الهی و با تدبیری حکیمانه و در والاترین و برترین ویژگیها آفریده شده است؛ به گونه ای که از سویی ظرفیت طی کردن مراحل عالی تا رسیدن به قرب را دارد، «و لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم»، «و از سوی دیگر نیز شرایط سقوط به بدترین مراتب را نیز دارا است»؛ «ثم رددناه أسفل سافلین» (تین، ۴-۵). به گونه ای که اگر انسان از جایگاه خود غافل شود، سقوط پیدا میکند.

قران کریم گذشته از شیوه خلقت و آفرینش انسان، انسان را به سه محور و موضوع اساسی متوجه میسازد:

۱) توجه به هدف خلقت و آفرینش انسان: در نگاه قرآن، آفرینش انسان بیهوده و گسسته ترسیم نشده است. او برای زندگیای دنباله دار و متصل به آخرت، و رسیدن به رحمت واسعه الهی، عبودیت و معرفت (ذاریات، ۵۶)، خداگونه شدن، رسیدن به مقام خلیفه الهی (بقره، ۳۰)، قرب الهی و رضوان الهی (توبه، ۷۲) آفریده شده و در این مسیر تمام ابزارهای درونی و بیرونی هدایت نیز از سوی آفریننده او فراهم شده است. وقتی انسان هدف زندگی را امتحان و حرکت در مسیر رسیدن به مقام حقیقی انسان، قرب الهی و صفات الهی بداند، آنگاه بینش ها، گرایش ها و رفتارهای وی نیز در همین جهت قرار خواهد گرفت و با مراقبه، زمینه خودسازی را فراهم میسازد.

۲) توجه به استعدادها و ظرفیت ها: از نظر قرآن، انسان موجودی با نیمی مادی و نیمی ملکوتی است (سجده، ۹؛ غافر، ۶۷؛ حج، ۵)؛ وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز میشود و به سوی قوت و کمال سیر میکند و بالا میرود؛ اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمیگیرد (ذاریات، ۵۶)؛ دارای عقل و قلب، آزاد، مستقل، انتخاب گر (دهر، ۲)، دارای غرایز و امیال و ملهم به خیر و شر (شمس، ۹-۸)، دارای فطرتی خدا آشنا (اعراف، ۱۲۷)، ظرفیت علمی و عملی نامحدود (بقره، ۲۳)، برخوردار از شرافت و کرامتی ذاتی (اسراء، ۷۰)، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان (جاثیه، ۱۳)، دارای حق بهره گیری مشروع از نعمت های خدا، امانت دار خدا و مسئول خویشتن و جهان (احزاب، ۷۲)، برگزیده از طرف خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین (بقره، ۳۰)، وظیفه مند و مسئول و فقیر و نیازمند نسبت به خداوند (نور، ۳۲) است. مجموع آنچه اشاره شد را میتوان در سه هویت مربوط به عرصه حیات طبیعی (غرایز و امیال)، هویت انسانی (تفکر و استدلال) و هویت الهی (اخلاق و معنویت) خلاصه کرد که هرکدام در مقام تربیت، اقتضای خاص خود را نیز دارند.

توجه به این ظرفیت ها زمینه و انگیزه شکوفایی و پرورش آن ها را فراهم میسازد. وقتی انسان بداند که از چه ظرفیت های ارزشمندی برخوردار است؛ مثلا بفهمد انتخاب گر است و انتخاب های او در کمال و نقص او اثرگذار هستند، از این ظرفیت به خوبی بهره میبرد. خود را محکوم به جبر محیط نمیبیند و زندگی را پوچ نمیداند.

۳) توجه به کمبودها و کاستیها: در آیاتی از قرآن کریم، انسان مورد بزرگ ترین نکوهش ها و ملامت ها قرار گرفته و درباره او آمده است که آفریده ای بسیار ضعیف (نساء، ۲۸)، ستمگر و بسیار نادان (احزاب، ۷۲)، ناسپاس نسبت به پروردگار (حج، ۶۶)، طغیانگر به هنگام تصور بینیازی (علق، ۷)، عجول و شتابگر (اسراء، ۱۱)، غافل از خداوند و متوجه به خداوند در سختیها (یونس، ۱۲) است. توجه به کمبودها و خطرات هوای نفس و انگیزه های شهوت آلود و تضادی که با سعادت انسان دارند، آدمی را برای مقابله با آن ها آماده میکند و از افتادن در دام آن ها نگاه میدارد.

۴) توجه به مراتب نفس: قرآن کریم برای نفس انسان مراتبی را ترسیم کرده است این مراتب با توجه به مدیریت انسان بر تواناییها و کاستیهای خود، به چهار گونه یا مرتبه رخ می نمایند. نفس اماره (یوسف، ۵۳) (روان بدفرما)، نفس لوامه (روان سرزنشگر)، نفس ملهمه (شمس، ۷-۸) (روان الهام گیرنده) و نفس مطمئنه (فجر، ۲۷) (روان بیگمان).

توجه به این چهار محور یعنی هدف آفرینش، ظرفیت ها و کاستیها و مراتب نفس آدمی، زمینه مناسبی برای حرکت در مسیر تعالی و تکامل فراهم می سازد؛ مثلا وقتی انسان هدف زندگی را رسیدن به مقام حقیقی انسان، کرامت و قرب الهی قرار داد، آنگاه با مراقبه، بینش ها، گرایش ها و رفتارهای خود را نیز در همین راستا سامان میدهد و اگر هدف خود را در حد لذت و خوش گذرانی و جمع مال و حتی کسب دانش برای داشتن زندگی خوب و مرفه تنزل بخشید، محدوده رفتار خود را نیز در همین حد قرار میدهد. یا وقتی انسان بداند از چه ظرفیت های ارزشمندی مثلا انتخاب گری برخوردار است، میکوشد از این ظرفیت ارادی در مسیر ارزش ها به خوبی بهره گیرد.

٩. راەشناسی در تربیت متعالی

اکنون که با معارف ارزشمندی درباره هستی و آفریدگار و انسان آشنا شدیم و فهمیدیم که ظرفیت های فراوانی در وجود انسان به ودیعه قرار داده شده است، این سؤال مطرح میشود که وظیفه ما در این جهان چیست و چه باید کرد؟ راه چیست و چاه کدام است؟ برای پی بردن به راهی مطمئن، باید به منبعی مطمئن پیوست و از وادادگی و پرداختن به راه های انحرافی پرهیز کرد. پیامبر اکرم (ص) بارها و بارها با عبارت هایی متفاوت به همگان گوشزد فرمود: «أیها الناس! إنی تارک فیکم ثقلین - ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا و لن تزلوا، کتاب الله و عترتی أهل بیتی، فإنه قد نبأنی اللطیف الخبیر- أنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، کإصبعی هاتین جمع بین سبابتیه - و لا أقول کهاتین و جمع بین سبابته و الوسطی - فیفضل هذه علی هذه» (قمی، ۱۴۰۴ق، ج ۲، ص ۴۴۷)، «من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبهاء میگذارم، یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترتم را. تا وقتی که از این دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه از هم جدا نمیشوند. تا کنار چشمه کوثر بر من وارد شوند». پیامبر (ص) برای بیان تساوی و توازی قرآن و عترت، دو انگشت اشاره خویش را کنار هم قرار دادند و تأکید کردند که قرآن و عترت مانند انگشت میانی و اشاره نیستند که یکی از آن ها بر دیگری فزونی داشته باشد. پس، لازم است که برای ره یافتن به تربیت متعالی، از نگاه اسلام به قرآن و سیره و سنت روی آورد و به آن ها تمسک جست. بررسی آیات و روایات ما را به چه راهبری در تربیت متعالی آشنا میکند؟

بررسیهای انجام شده در فراوانی واژه های به کار رفته در قرآن کریم، همراه با تبیین فعل خداوند و انبیاء الهی در مقام معلمی و مربیگری، نشان میدهد که ایمان و عمل صالح نقطه کانونی آموزه های قرآن کریم در حوزه هدایت و تربیت انسان هستند (مصباح یزدی، ١٣٨٩، ص ١٥٠-١٦٠؛ عالم زاده نوری، ١٣٩٦، ص ۱۲۸-۱۶۷)؛ به این معنی در سوره مبارکه والعصر اینگونه پرداخته شده است که همه انسان ها در زیانکاری هستند؛ مگر کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام هند.

از نگاه قرآن کریم، ایمان به تنهایی نمیتواند راهگشا باشد، برای پیش رفتن در عالم نور، افزون بر ایمان، «عمل صالح» نیز لازم است. «عمل صالح» عملی است که روح ایمان در آن دمیده شده و برخاسته از ایمان است. هرچقدر این روح قویتر باشد، عمل صالح تر و قدرت پیش برندگی آن بیشتر است و نورانیت بیشتری به انسان می دهد. قرآن کریم میفرماید: «إلیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه» (غافر، ۱۰)، «سخنان پاکیزه به سوی او بالا میرود و کار شایسته به آن رفعت میبخشد». علامه طباطبایی در ذیل این آیه میفرمایند، این آیه نقش عمل را نسبت به ایمان روشن میکند و از آن معلوم میشود که عمل صالح موجب رفعت ایمان میگردد. ایمان به توحید، انسان را به سوی خدا به پیش میبرد؛ و آنچه باعث رفعت این ایمان میشود، عمل صالح است؛ چرا؟ چون عمل صالح چیزی است که جوهرش با ایمان سنخیت دارد؛ جوهر عمل صالح، همان گونه که اشاره شد، توجه به خدا است (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۷، ص ۲۹).

بنابراین، از نظر قرآن کریم، نقطه کانونی تربیت برخلاف برخی دیدگاه ها نه علم است، نه فضائل خلقی مانند شجاعت، جوانمردی، سخاوت، نظم، حیاء، حکمت و حتی اعتدال که قاعده زرین اخلاق دانسته شده است و نه صرفا عمل؛ هیچ کدام از این امور تاب تحمل این بار را ندارند؛ زیرا این صفات تا در پرتو ایمان قرار نگیرند و مصداق عبودیت پروردگار نباشند، ارزش اخلاقی ندارند (عالم زاده نوری، ١٣٩٦، ص ١٦٧).

البته مراتب توجه و ایمان به خداوند نیز متفاوت است و بسته به مراتب تحقق ایمان، مراتب تعالی انسان شکل میگیرد.

باید توجه داشت که یکی از مفاهیم کلیدی قرآن کریم در مقام تربیت انسان، مفهوم تزکیه است. در قرآن کریم ضمن تأکید بر ایمان و عمل صالح برای انبیاء و مربیان متعالی بشری، دو کار مهم مطرح شده است : تعلیم کتاب و حکمت و تزکیه؛ «هو الذی بعث فی الأمیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین» (جمعه، ۲)، «اوست که در میان مردم بیسواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را [از آلودگیهای فکری و روحی] پاکشان کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و آنان به یقین پیش از این در گمراهی آشکاری بودند». کلمه تزکیه به معنای نمو صالح است، نموی که ملازم خیر و برکت باشد. علامه طباطبایی مینویسند:

«پس، تزکیه آن جناب مردم را به معنای آن است که ایشان را به نموی صالح رشد دهد، اخلاق فاضله و اعمال صالحه را عادتشان کند، در نتیجه در انسانیت خود به کمال برسند و حالشان در دنیا و آخرت استقامت یابد، سعید زندگی کنند و سعید بمیرند.» (طباطبایی، ۱۳۷۴، ج ۱۹، ص ۴۴۷). علامه در ادامه مینویسند: «در این آیه شریفه مسأله تزکیه را قبل از تعلیم کتاب و حکمت ذکر کرده، و در دعای ابراهیم تعلیم کتاب و حکمت را جلوتر از تزکیه ذکر کرد، و این بدان جهت بوده که در مقام تربیت، تزکیه مقدم بر تعلیم علوم حقه و معارف حقیقیه است و اما در دعای ابراهیم مقام، مقام تربیت نبود، تنها دعا و درخواست بود، در عالم تحقق و خارج، اول علم پیدا میشود، بعد تزکیه؛ پس اول باید به اعمال صالح و اخلاق فاضله عالم شد، و بعد به آنها عمل کرد تا به تدریج زکات (پاکی دل) هم به دست آید.» (همان، ج ۱۹، ص ۴۴۸). بنابراین، در مقام تربیت، تعلیم و آموزش مقدم است، ولی در مقام عمل و هدف، تزکیه و نمو صالح اولویت دارد و این نشان میدهد که نظام آموزش و پرورش متعالی، محوریت خود را بر تزکیه قرار میدهد، نه بر آموزش و تعلیم مفاهیم؛ و این برخلاف آن چیزی است که در آموزش وپرورش و در مدارس رسمی صورت میپذیرد.

١٠. آسیب شناسی فرایند تربیت متعالی

اشاره شد که چند دانش برای انسان مهم هستند، هستی شناسی، خداشناسی، انسان شناسی، راه شناسی و آسیب شناسی. اکنون مناسب است به این موضوع بپرازیم که در جریان تربیت متعالی چه امری به این فرایند آسیب میزند؟

١٠-١. کفر و عمل ناشایست

 در اینکه ریشه آسیب های تربیتی انسان در چیست؟ برداشت های متفاوتی وجود دارد، از نگاه قرآن کریم همان گونه که مراحل عالی ایمان و عمل شایسته به عنوان سرمنشأ تعالی تربیتی معرفی شده اند، در نقطه مقابل کفر، یعنی انکار آگاهانه حق و گناه و عمل ناشایسته ناشی از تبعیت از شیطان و هواهای نفسانی، به عنوان آسیب های تربیت مطرح شده اند. از این رو پیامبر اکرم (ص) پرهیز از گناهان، چه کبیره (بزرگ) و چه گناهان صغیره (کوچک) و حتی ترک شبهات و آنچه گناه بودن آن احتمالی است را به عنوان راهکار سعادت و دوری از هلاکت معرفی کرده و میفرمایند: «حلال بین و حرام بین و شبهات بین ذلک فمن ترک الشبهات نجا من المحرمات و من أخذ بالشبهات ارتکب المحرمات و هلک من حیث لا یعلم» (کلینی، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۶۸)، «کسی که شبه را که نمیداند حلال است یا حرام است، رها کند، از حرام نجات پیدا میکند؛ اگر کسی در برابر شبهات اقدام کند، نابود میشود و به هلاکت و نابودی کشیده میشود.

به هرحال همان گونه که عمل صالح، ایمان را رشد میدهد، گناه نیز آن را تضعیف میکند و زمینه را برای کفر فراهم میسازد. باید توجه داشت که انسان به یک باره و بیجهت، از ایمان به دامن کفر نمیافتد، بلکه این گناه است که به تدریج زمینه این امر را فراهم میکند. در قرآن کریم مواردی است که تصریح میکند کسانی که به کفر و نفاق مبتلاء شده اند، در اثر ارتکاب گناه بوده است: «ثم کان عاقبة الذین أساؤا السوای أن کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن» (روم، ۱۰)، «سرانجام کار آنان که بسیار به اعمال زشت و کردار بد پرداختند، این شد که آیات خدا را تکذیب و تمسخر کردند». آری، سرانجام گناه و زشت کرداری، تکذیب و تمسخر آیات الهی است. حتی گاهی کار به آنجا می رسد که اصلا از بردن و شنیدن نام خدا نفرت مییابد و ناراحت میشود! ولی شنیدن نام دیگران دلش را شاد میکند: «و إذا ذکر الله وحده اشمأزت قلوب الذین لا یؤمنون بالآخرة و إذا ذکر الذین من دونه إذا هم یستبشرون» (زمر، ۴۵)، «و چون خدا به تنهایی یاد میشود، دل های کسانی که به آخرت ایمان ندارند، منزجر میگردد و چون کسانی غیر از او یاد شوند، به ناگاه شادمانی میکنند. علامه مصباح در ذیل این آیه میفرمایند: اما این درجه بازهم سقوط نهایی نیست! سقوط نهایی این است که ادعا کنیم قرآن را قبول داریم؛ اما قرائتمان از قرآن این است که خدا مفهومی نمادین و رمزی است و وجود خارجی ندارد (مصباح یزدی، ۱۳۸۳، ص ۲۵۳).

١٠-٢. غفلت و پیروی ازگمان

در برداشتی دیگر از ریشه آسیب های تربیتی، باید به موضوع غفلت اشاره کرد. قرآن کسانی را که نیروهای ادراکی خدادادی خود را به درستی به کار نمیاندازند، مورد مذمت قرار داده و میفرماید: «ولقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن والانس لهم قلوب لا یفقهون بها ولهم اعین لا یبصرون بها ولهم اذان لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون» (اعراف، ١٧٩)، «و محققا، بسیاری از جن و انس را برای جهنم بیافریدیم (آنان را که) دل هایی دارند که با آن ها (حقایق را چنانکه هستند و باید بفهمند) نمیفهمند و چشم هایی دارند که با آن ها (اشیاء را آن چنانکه بایسته و شایسته است) نمیبینند؛ و گوش هایی دارند که با آن ها (ندای حق را چنانکه باید بشنوند و درک کنند) نمیشنوند، آنان همانند چهارپایان و بلکه گمراه تر از آنانند، آن ها همان غفلت زدگان هستند».

دسته دیگری از آیات قرآن، ما را از پیروی و اتکاء بر غیر علم با تعابیر مختلف بر حذر میدارند، مانند آیاتی که میگویند: هرگز به دنبال آنچه بدان علم نداری، حرکت نکن؛ چراکه گوش و چشم و دل همگی (در پیشگاه خدا) مسئول هستند، تا حقایق را به درستی بفهمند و براساس فهم صحیح آن ها رفتاری که از ما سر میزند، جهت صحیح خود را بازیابد، «و ما یتبع أکثرهم إلا ظنا إن الظن لا یغنی من الحق شیئا» (یونس، ٣٦)، گمراهان جز از ظن و گمان پیروی نکنند و حقا که ظن و گمان، انسان را از حق بینیاز نمیکند».

کسی که اساس روش زندگی و رفتار خود را بر ظن و گمان بنا کند، همانند کسی است که پی ساختمان خویش را بر لبه پرتگاهی که در حال ریزش است، قرار دهد، «أم من أسس بنیانه علی شفا جرف هار فانهار به فی نار جهنم» (توبه، ۱۰۹)، «که در این صورت ساختمان او ریشه و اساسی ندارد و دیر یا زود فرو خواهد ریخت و در جهنم سقوط میکند».

۱۰ -۳. ظاهربینی و سطحی نگری

سطحینگری، جمود و خشک مغزی، عامل آسیب زای دیگری است که جلوی رشد و بالندگی و تعالی فردی و اجتماعی را میگیرد. افراد قشرینگر ویژگیهایی دارنده که عبارتند از:

۱. گذشته گرایی، مخالفت با نوآوری و پویایی، تعصب خشک و انعطاف ناپذیری؛

۲. بی اعتنایی یا نداشتن تحمل در برابر افکار دیگران؛ به رسمیت نشناختن تفاوت های فکری قشرهای جامعه و انتقادناپذیری؛

۴. بیاعتنایی به بنیان های عقلی و پرهیز از تعقل و تدبر؛

۵. دوری جستن از دستاوردهای علمی و رشد معرفتی جامعه و تنبلی فکری؛

۶. راحت طلبی در داوریها، متهم ساختن بیجا و قضاوت های کلیشه ای، تخیلی و موهوم؛

۷. عوام زدگی، نداشتن شناخت عمیق و روحیه علمی، شخصیت، ستیزه جویی در بحث ها و دوری از جدال احسن؛

۸. خشونت به جای قاطعیت، مغالطه گرایی، غلو، افراط گری و اعتقاد به خرافات، امور خیالی و غیرواقع (مصباح یزدی، ۱۳۹۱، ص ۱۲۵ - ۱۲۶).

بنابراین، در تربیت متعالی باید مخاطبین را به عمق نگری، تفکر، تدبر، بصیرت و هر آنچه باعث رشد فکری و عمق نگری افراد میشود، ترغیب کرد و از سطحینگری و قشرینگری پرهیز داد.

البته از روایات عوامل دیگری نیز به عنوان عوامل ریشه ای در تخریب شخصیت انسان قابل برداشت است که به برخی از آنها اشاره میشود. امام علی(ع) میفرمایند: «التعب و الحرص و الکبر و الحسد دواع إلی التقحم فی الذنوب» (نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱)، «حرص ورزی و خودبزرگ بینی و حسادت، عامل بیپروایی در گناهان است». در جای دیگر میفرمایند: «رأس الرذائل الحسد»، «ریشه همه بدیها، حسد است». از امام صادق (ع) پرسیده شد، بدترین خواری و بیچارگی چیست؟ فرمودند: «الحرص علی الدنیا» (صدوق، ۱۳۷۶، ص ۳۲۲). امام علی(ع) جهل را مصیبتی بزرگ شمرده و میفرمایند: «لا مصیبة أشد من جهل»، «هیچ مصیبتی بدتر از نادانی نیست» (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰ق، ص ۷۷۷). امام باقر(ع) در وصیت خود به جابر بن یزید جعفی میفرمایند: «لا مصیبة بالذنب و رضاک بالحالة التی أنت علیها» (ابن شعبه حرانی، ۱۳۶۳، ص ۲۸۴)، «هیچ مصیبتی به مانند کوچک شمردن گناه و خشنود بودن به وضعیتی که در آن هستی، نیست».

١١. نتیجه گیری

از آنجا که نقش نیروی انسانی در نظام تربیت بسیار مهم است، سرآغاز فعالیت های تربیتی نیز باید با توجه به پرورش نیروی انسانی تعالیخواه برنامه ریزی شود. مدعای پژوهش حاضر این است که دستیابی به این هدف، از مسیر اصلاح اندیشه و ساختار فکری و ذهنی مربیان و متربیان میگذرد. از آنجا که شناخت مبانی معرفتی همواره مورد تأکید فلسفه های تربیتی است، در این پژوهش با توجه به گزاره های دینی در حوزه هستیشناسی، دنیاشناسی، خداشناسی، انسان شناسی، راه شناسی و آسیب شناسی برخی از معارف اساسی که در فرایند تربیت متعالی نقش اساسی دارند، مورد توجه و تأکید قرار گرفت.

در تربیت متعالی تلاش میشود با بالابرن سطح آگاهی متربی در حوزه های مبنایی، زمینه های مناسب برای پرورش ظرفیت ها و برطرف کردن نواقص فراهم شود. در بخش هستی شناسی نگاه متربی باید از طبیعت انگاری جهان هستی به مخلوق باوری ارتقاء یابد. توجه به هدفمندی و بیهوده نبودن، نظم و حساب داشتن، بهره مندی از آغاز و انجام و حرکت هستی سرشار از شور، حمد و تسبیح الهی در مسیری هدایت شده، معین و مشخص، بخشی از شناخت های لازم در حوزه هستی شناسی است.

از آنجا که معرفت الهی نقش سازنده ای در زندگی انسان دارد، ضروری است شناخت خداوند به دور از توهمات و خیالات و براساس معارف حقه صورت پذیرد. در این بخش توحید و مراحل رکنی و غیررکنی آن یعنی توحید در وجوب وجود، توحید در خالقیت، توحید در تدبیر و ربوبیت تکوینی و تشریع، توحید در الوهیت و معبودیت، به عنوان یک اصل دینی مورد توجه قرار گیرد. افزون بر این به ویژگیهای الهی زیر که در جریان تربیت تأثیر بیشتری دارند توجه داده شود.

۱) توجه به حضور و شاهد بودن خداوند؛ تا متربی را به مراقبت وادارد.

۲) توجه به فیض و اعطای رحمت بیانتهای خداوند؛ تا متربی را به وسعت نظری رساند که از حسادت ها، بخل ها و حرص ها دور شود و به توکل (اعتماد به سنت های الهی) دست یابد.

۳) توجه به احاطه علمی و قدرت خداوند و ناتوانی و فقر انسان، تا به تفویض امور، تضرع، خشوع و خضوع در برابر پروردگار تن دهد.

از نگاه قرآن کریم، انسان با ترکیبی از جسم و روح الهی و با تدبیری حکیمانه و در والاترین و برترین ویژگیها، آفریده شده است. در تربیت متعالی به انسان از چند جهت باید توجه شود، استعدادها و ظرفیت های انسان گوشزد گردد، تا در پرورش آنها بکوشد. از سوی دیگر، به کمبودها و خطرات هوای نفس هشدار داده شود تا آنها را مدیریت و از آسیب های آنها پرهیز کند و در مرحله دیگر مراتبی را که انسان میتواند طی کند را ترسیم کند، تا انسان با توجه به ظرفیت ها و موانع راه، در راستای رسیدن به مراتب الهی نفس مطمئنه، تلاش کند.

در بخش راه شناسی، با توجه به دو منبع وحی و سنت، به این نکته پرداخته شد که ایمان و عمل صالح نقطه کانونی تربیت قرآنی و متعالی هستند. این دو با هم انسان را به تقوا و کرامت میرسانند. در آموزه های قرآن بر تزکیه به عنوان راه رسیدن به فلاح و رستگاری تأکید شده است. از این رو در تربیت متعالی باید به جای محوریت آموزش در نظام تربیتی، به محوریت تزکیه توجه شود. در پایان به آسیب راه تربیت متعالی پرداخته و اشاره شد که نقطه مقابل ایمان و عمل صالح، کفر و گناه است که در تربیت متعالی به عنوان محور آسیب ها باید از آن اجتناب کرد. افزون بر این دو عامل که نقش اساسی دارند، متربی حوزه تربیت متعالی باید از غفلت، جهال و نادانی، سطحینگری، حرص ورزی، خود بزرگ بینی و حسادت، و از خود راضی بودن پرهیز کند.

منابع

قرآن کریم.

نهج البلاغه.

ابن شعبه حرانی، حسن بن علی (۱۳۶۳ق). تحف العقول. مصحح: علیاکبر غفاری. قم : جامعه مدرسین.

ابن منظور، محمد ابن مکرم (۱۳۷۴ق). لسان العرب. بیروت : دارالفکر للطباعة والنشر و التوزیع، ج ۱.

باقری، خسرو (۱۳۸۲). نگاهی دوباره به تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: مدرسه.

تلخابی، محمود (۱۳۹۹). شناخت و تربیت (مبانی شناختی تربیت). تهران: سمت.

تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد (۱۴۱۰ق). غرر الحکم و درر الکلم. قم: دار الکتاب الإسلامی.

جمعی از نویسندگان (۱۳۹۵). درآمدی بر نظام نامه تربیتی المصطفی. قم : مرکز ترجمه و نشر بین المللی المصطفی.

جوادی آملی، عبدالله (۱۳۶۷). سخنرانی در جمع مربیان پرورشی.

حاجی صادقی، عبدالله (۱۳۸۶). راهبردهای جهاد اکبر. قم: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.

حسینی زبیدی، محمدمرتضی(۱۴۱۴ق). تاج العروس من جواهر القاموس. بیروت: دارالفکر، ج ۴.

داودی، محمد (۱۳۸۷). تربیت اخلاقی. قم : پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲ق). مفردات ألفاظ القرآن. بیروت - دمشق: دارالقلم - الدار الشامیة.

رجبی، محمود (۱۳۸۳). انسان در قرآن. قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

رفیعی، بهروز (۱۳۹۶). درنگی در نسبت اراده با تربیت اخلاقی. مطالعات اسلام و روانشناسی، ۱۱(۲۱).

شیگا، دیوید (۱۳۸۷). جهان پیش از مهبانگ چگونه بود؟ ترجمه شهاب شعری مقدم، نیو ساینتیست، شماره ۵۴۱، ص ۲۹-۲۲.

صداقت، محمدعارف (۱۴۰۰). مبانی انسان شناختی و اصول تربیتی پیشرفت اسلامی. یافته های مدیریت آموزشی، ۱(۱)، ص ۲۹-۵۴.

طباطبایی، محمدحسین، (۱۳۷۴). ترجمه تفسیر المیزان. قم: جامعه مدرسین، ج ۱۳، ۲۰ -۱۹، ۱۷.

عالم زاده نوری، محمد (۱۳۹۶). راهبردهای تربیت اخلاقی در قرآن کریم. قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علیمه.

فرهادیان، رضا (۱۳۷۸). مبانی تعلیم و تریت در قرآن و احادیث. قم : مرکز انتشارات دفتر تبلیات اسلامی حوزه علمیه.

قمی، علی بن ابراهیم (۱۴۰۴ق). تفسیر القمی. قم: دار الکتاب، ج ۲.

کلینی، محمد بن یعقوب (۱۴۰۷ق). الکافی. مصحح: علی اکبر غفاری. تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ج ۷، ۱.

مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۰). به سوی خودسازی. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۳). به سوی او. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۹). خداشناسی. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۹۱). آفتاب مطهر. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۹۴). اخلاق در قرآن. قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.

مصباح یزی، محمدتقی (۱۳۹۰). فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی. تهران: سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی.

مصطفوی، حسن (۱۳۶۸). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ج ۵.

واعظی، احمد (۱۳۹۳). انسان از دیدگاه قرآن. تهران: سمت.

.................

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

آخرین ویرایش در یکشنبه, 15 مهر 1403 ساعت 11:38

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری