بازاندیشی در فرازنامه وحی راهکارهای نوینی را میطلبد. راهکاری که اندک زمانی است دانشمندان و پژوهشگران قرآنی بدان دست یازیده اند، تفسیر قرآن به روش ترتیب نزولی می باشد. بنیان چنین کار بزرگ و سترگی، تعاریف، مدلسازی و زیرساخت هایی را نیاز دارد که در این جستار بدان ها پرداخته شده و به پیشینه های تحقیق تا آنجا که در دسترس بوده اشارتی رفته است.
چشم انداز بحث و نتیجه فرآیند کار در چنین روشی، از جمله دغدغه هایی بود که سخن را به آسیبشناسی طرح کشانیده و در نهایت به نقد تفسیر نزولی انجامیده است و به منظور پرهیز از دوباره کاری و موازی کاری با تفسیر سنّتی و شیوه گسسته، «تفسیر موضوعی نزولی» را جایگزین «تفسیر نزولی» پیشنهاد داده و مزایای آن را برشمرده است.
تفسیر سنتی/ تفسیر نزولی/ تفسیر موضوعی/ تفسیر موضوعی نزولی
کلیات تفسیر از ابتدا بر اساس دو روش نقلی و اجتهادی پایه ریزی شده و تاکنون نیز بر همان روال پیش رفته است. تفسیر نقلی با توجه به محدودیت میدان سخن در آن، از دو قالب روایی فراتر نرفته است.
در شیوهای تنها به نقل از معصوم بسنده شده و در شیوه ای دیگر علاوه بر روایات تفسیری از معصومان:، اقوال تفسیری صحابه و تابعین و دیگر مفسران بر آن افزوده شده است.
اما در تفسیر اجتهادی که آمیخته ای از تفسیر نقلی و عقلی است، با توجه به وسعت موضوع و دامنه گفتار در آن، با سبک ها و گرایش های تفسیری زیادی روبرو هستیم: تفسیر لغوی، ادبی، عرفانی، کلامی، جامع، فقهی، اخلاقی و تربیتی، اجتماعی، فلسفی، مزجی، علمی ـ تجربی، قرآن به قرآن و تفسیر موضوعی از جمله سبک های تفسیری است که مفسران قرآنی تاکنون بر آن همت گمارده اند. و در ادامه شاید تفسیرهای سیاسی، طبی و جامعه شناسی و ... در بخش هایی از آیات قرآنی بر آنها افزوده گردد.
البته در نام گذاری از سبک های تفسیری مذکور، گرایش غالب مفسر در تفسیرنویسی مورد توجه بوده است، نه کلیات تفسیری از ابتدا تا انتهای آن؛ یعنی اگر تفسیری را در ردیف سبک های کلامی آورده اند، آن به مفهوم خالی بودن تفسیر از معانی لغات قرآن، مسائل اخلاقی، تفسیر موضوعی، تفسیر قرآن به قرآن و غیره در بخش هایی از تفسیر نمی باشد، بلکه وجه غالب تفسیر را که پرداختن به مسائل اعتقادی و کلامی است، مبنای نام گذاری آن قرار داده اند.
به طور کلی در راستای تدبر و کشف حقایق نهفته در اقیانوس بیکران کتاب وحیانی، دانشمندان علوم اسلامی و نخبه های فکری در دایره اسلام، هر کدام متناسب با ذوق فطری و گرایش فکری برساحل آن نشسته و از زاویهای غور و اندیشه در ساحت قرآن را آغازیده اند و دستاوردهای خود را در مجموعههای تفسیری عرضه نموده اند. اما ژرفای ناشناخته تدبر در اقیانوس قرآنی هر روز سبکها و شیوه های نوینی را می طلبد تا متناسب با تحولات اجتماعی و اقتصادی و انسانی، پاسخ های روزآمدی را از آن دریافت کرد.
بر همین اساس در دهه های اخیر، افکار برخی دانشمندان و کارشناسان علوم قرآنی آبستن تولید تفسیری به سبک ترتیب نزولی بوده و کلیات آن را در معرض نقد و بررسی قرار داده اند تا پیمایش وپردازش کار را آن گونه که صواب است بنیان گذارند.
تعریف در یک کار عملی، زمانی نزدیک به صواب است که هدف از آن کار قبلاً ارائه شده و مدل سازی لازم انجام گرفته باشد، و الا به دوباره کاری و به پرتاب تیر در تاریکی منجر خواهد شد. حال اگر هدف از طراحی چنین تفسیری، رسیدن به ناشناخته های قرآنی و بازشناسی پیام آیات الهی باشد، باید تعریفی متناسب با آن را پیش بینی کرد.
به نظر می رسد که تاکنون نه تعریف درستی از این سبک تفسیر نویسی ارائه گردیده و نه مدلسازی لازم انجام گرفته است. از این رو تا به حال در وادی تعریف متوقف بوده ایم، گویا شعری گفته ایم که در قافیه اش مانده ایم.
دو نمونهای که تاکنون به عنوان تفسیر قرآن به سبک ترتیب نزولی در بازار کتب عربی شاهد آنها هستیم، همان تفسیر قرآن است که جز تفاوت چیدمانی در ردیف سوره ها و برجسته کردن آیات مکی و مدنی آن، چیزی دیگری قابل مشاهده نیست.
دو تفسیر عبارتاند از:
۱- «بیان المعانی علی حسب ترتیب النزول»، نوشته عبدالقادر ملاحویش آل غازی العانی ـ حنفی اشعری، ۱۲ جلدی در ۶ مجلد، تألیف در سال ۱۳۸۴ هجری قمری در دمشق.
۲- «التفسیر الحدیث»، اثر محمد عزّت دروزه نابلسی (۱۴۰۴-۱۳۰۵ق)، که در ۶ مجلد در سال ۸۱-۱۳۷۸ق از طرف دار احیاء الکتب العربیه قاهره انتشار یافته است.
کتاب تفسیر گونه ای هم به نام «پا به پای وحی» ـ از مهندس مهدی بازرگان ـ در بازار کتاب ایران وجود دارد که در آن آیات مربوط به نخستین سال نزول وحی جمع آوری شده و در دو بخش تدبر و تفسیر، مسائل مربوط به تاریخ و چگونگی نزول، واژه شناسی و پیام های تربیتی و هدایتی آیات، توضیح داده شده است.
اما روش تحقیقی این کتاب و مستندات آن به لحاظ تازگی و عملی بودن کار بر مذاق برخی از پژوهشگران سنتی خوش نیامده و در مواردی به تخیلی بودن برخی جداول و مطالب آن نظر داده اند که در ادامه توضیحی درباره آن خواهد آمد.
با توجه به محتوای دو تفسیر قبلی، می توان نتیجه گرفت که اگر منظور از تفسیرنویسی به ترتیب نزول، تنها جابجایی ترتیب سوره ها باشد، چنین تفسیرنویسی جز دوباره کاری چیز دیگری نیست؛ زیرا هر تفسیری را که تاکنون نوشته شده، می-توان در چاپ های بعدی بدان صورت تنظیم و تکثیر کرد. البته شاید این کار هم برای اهل فن و تحقیق دستاوردهایی داشته باشد، ولی برجسته نشدن و دسته بندی نشدن آیات و موضوعات، بهره برداری از آن را به حداقل رسانیده و به اهداف و تعریف مورد نظر از آن نمی توان رسید.
حال با توجه به مطالب بالا اگر بخواهیم تعریفی از تفسیر نزولی ارائه دهیم، به نظر می رسد که در یک جمله چنین می توان گفت:
تفسیر سوره ها و آیات به ترتیب نزول، برای بازشناسی تقویم نزول و چگونگی مهندسی فرهنگ قرآنی، به منظور دریافت پیام های نوین قرآنی است
مهمترین ابزاری که مفسران برای ورود به تفسیر نزولی نیازمند آناند، عبارت است از جدول نزولی سوره ها و آیات قرآنی. یعنی تا هنگامی که مفسر ترتیب نزولی مسلّح به چنین ابزاری نبوده باشد، کاری روشمند و قابل قبولی را در عرصه پژوهش از او شاهد نخواهیم بود.
اگر اهل تفسیر را اعتقاد بر آن بود که همه سوره ها به یکباره نازل شده اند یا سوره ها حاوی آیاتی به ترتیب نزول می باشند، آن وقت شناسایی نزول سوره ها برای تفسیر نزولی بسنده می کرد.
اما حال مشکل در آن است که به چنین اعتقادی نرسیدهاند و ناگزیر از دستیابی به جدول نزولی مطمئنی از سوره ها و آیات، در ابتدای راه میباشیم.
البته از دیرباز سوابقی در این زمینه از دانشمندان علوم قرآنی به جای مانده است که مروری در آنها می تواند چراغ راهی برای آینده باشد.
در پارهای از روایات آمده است که نخستین کسی که پس از رحلت پیامبر اکرم۹ به جمعآوری قرآن همّت گماشت و آن را برای حفظ از هر دگرگونی گرد آورد، علی بن ابی طالب۷بود.
محمد بن سیرین گوید: چون آغاز خلافت ابوبکر شد، علی بن ابی طالب در خانه نشست. به ابوبکر گفتند که او از بیعت با تو کراهت دارد. این بود که ابوبکر او را ملاقات کرد و گفت: آیا از بیعت با من کراهت داری؟
علی۷گفت: با خود پیمان بسته ام که جز روز جمعه ردا به دوش نگیرم تا کتاب خدا را در مصحفی گرد آورم. پس آن را انجام داد ... ابن فارس نیز از عبد خیر نقل می کند که پس از رحلت رسول خدا۹،علی۷نخستین کسی بود که قرآن را گرد آورد.» (رامیار، تاریخ قرآن/ ۳۶۶- ۳۶۷)
درباره چگونگی این مصحف سخنان گوناگونی گفته اند. ابن الندیم می گوید: «من این مصحف را دیدم و به مرور زمان اوراقی از آن افتاده بود و این است ترتیب سوره ها در این مصحف ...»، ولی اکنون درنسخه های موجود «الفهرست» این قسمت به کلی افتاده و معلوم نیست کدام دستی این صفحات را از بین برده است.
بدین ترتیب یکی از معتبرترین اسناد در این باره از میان برده شده است که اگر از بین نرفته بود، بی گفتگو به روشن شدن تاریخ قرآن و مخصوصاً ترتیب نزول آیات و سیر تدریجی احکام و بسیاری از نکات و مطالب مهم دیگر کمک بسیار مؤثری می-نمود.
منبع دیگری که داریم، تاریخ یعقوبی (ابن واضح) است. این کتاب، حوادث تا سال ۲۰۲ هجری را دارد. کتاب بسیار معتبری هم هست، اما صد افسوس ترتیبی که او نقل می کند، با هیچ روایت و درایتی همخوان نیست ...» (همان، /۳۶۸)
بیشتر اخبار و روایات حاکی از آن است که مصحف علی۷ به ترتیب نزول گردآوری شده بود. یعنی مثلاً اول سوره إقرأ ۹۶، بعد المدثّر ۷۴؛ پس از آن نون و القلم ۶۸؛ سپس المزمّل ۷۳ ... تا آخر. اما درباره اینکه شامل چه بوده و آیا تنها حاوی متن بوده و یا شأن نزول و ناسخ و منسوخ را نیز داشته است، سخنان مختلفی گفته-اند.
کلینی با اسناد خود از جابر نقل می کند که حضرت باقر۷ می فرمود: کسی ادعا نکرده است که تمام آیات و کلمات قرآن همان طور که فرود آمده، در پیش وی موجود است و هر کس جز علی بن ابی طالب و پیشوایان بعد از وی چنین ادعایی کند، دروغگویی بیش نمی تواند باشد. (خویی، /۲۸۵)
سید ابوالقاسم خویی می نویسد:
«اینکه امیر المؤمنین۷ دارای قرآن مخصوصی است که از نظر ترتیب سوره ها با قرآن موجود مغایر و متفاوت می باشد، حقیقتی است روشن که شک و تردید در آن وجود ندارد و اتفاق دانشمندان بزرگ بروجود چنین قرآنی ما را از مشقت و زحمت اثبات آن آسوده خاطر می نماید.» (همان)
اما اینکه قرآن های منتسب به حضرت علی۷ در کتابخانه علوی شهر نجفالاشرف، در موزه ایران باستان تهران، و در کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد تا چه حد قابل اعتماد است، جای تأمل بسیاری دارد که با تعریف روایات و تخمین زمان نگارش آن، سازگاری و همخوانی نشان نمی دهد. (رامیار، همان، /۳۸۰- ۳۷۳)
حال گذشته از آنکه انتساب این قرآن ها به حضرت علی۷ مطابق با واقع است یا نه، می توان به این نتیجه رسید که قرآن تنظیم شده به دست آن حضرت به شیوه ترتیب نزولی بوده است و بنابراین توقیفی بودن چیدمان سوره ها و آیات قرآنی در شکل موجود چندان قابل اثبات نبوده و منعی بر اجتهاد ترتیب نزول سوره ها و آیات قرآنی و تفسیر آنها به سبک نزولی دیده نمی شود.
به رغم هزاران روایات صحیح و ضعیفی که در موضوعات مختلف تفسیری، فقهی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... از پیامبر اکرم۹و ائمه معصومان:بر جای مانده است، متأسفانه در چگونگی ودر ترتیب نزولی سورهها و آیات قرآنی ـ که از اهمیت خاصی برخوردار بوده و امروز مورد نیاز کارشناسان علوم قرآنی است ـ روایت قابل اعتمادی مشاهده نمی شود. نه تنها در این موضوع، بلکه در ترتیب صحف و در چگونگی چیدمان سوره ها و آیات نیز اسناد مورد اعتمادی در دسترس نمی باشد.
حال اینکه آیا روایاتی و یا نگارش های قرآنی به آن صورت بوده و دست تطاول سیاست ها و حوادث روزگار آنها را از میان برده، یا اینکه به دلیل موضوعیت نداشتن آن به مسلمانان صدر اسلام مورد بحث وسؤال واقع نشده است، مطلبی است که همچنان در پرده ابهام می باشد. کسانی که در این باره دیدگاه های محکمی ارائه داده-اند، بیشتر به روایات واحد و ضعیف، دیدگاه صحابه و تابعان و دلایل عقلی و اجتهادی استناد جسته اند.
۱- در مقدمه کتاب «المبانی» که به سال ۴۲۵ ق نوشته شده، به نقل از کتاب «فیه ما فیه» شیخ ابوسهل بن محمد بن علی طالقانی انماری، روایتی با سلسله اسناد آن از سعید بن مسیب میآورد که در آن علی۷ می فرماید:
«از پیامبر خدا۹درباره ثواب قرائت قرآن پرسیدم، که از ثواب همه سوره ها آن گونه که از آسمان نازل شده است به من خبر داد؛ چنان که نخستین سوره نازل شده در مکه فاتحه الکتاب بود و سپس ...»
«اگر در این روایت بر سعید بن مسیب (۱۳-۹۴ق) تکیه بکنیم که او سید تابعان و یکی از فقهای هفتگانه مدینه است، گر چه موافق و مخالف زیاد دارد، ولی به هر حال از اصحاب امام سجاد شمرده شده است (خویی، ۸/ ۱۴۱)، اما مشکل اصلی در قبول چنین روایتی دنباله آن است که از قول پیامبر اکرم شماره سوره ها، آیه ها و حتی شماره دقیق ۳۲۱۰۵۴ حرف قرآن را در بر دارد. به هر صورت از نظر ترتیب زمانیِ نزول در خور توجه است، هر چند که نام مؤلف هم ناشناخته باشد.» (رامیار، تاریخ قرآن، /۶۶۲)
۲- ابن حجر گوید: از علی۷ رسیده که قرآن را بعد از وفات نبی اکرم۹به ترتیب نزول جمع فرموده [است.] ابن داود هم این را روایت نموده [است.] (زنجانی،/ ۵۸)
۳- شهرستانی (۴۷۹-۵۴۸ق) ترتیب نزولی سوره ها را در مقدمه تفسیر خود ـ مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار ـ به نقل از حضرت امام جعفرصادق۷ آورده است که در جدول ترتیبی سوره ها ملاحظه خواهید کرد. (همان، /۱۰۰)
۴- ابن الندیم به روایت خود از محمد بن نعمان بشیر، ترتیب نزول قرآن را در مکه و مدینه به ترتیبی که در جدول زیر آمده، آورده است. (همان، /۷۴-۷۰)
علاوه بر موارد یاد شده، روایات دیگری از ابن عباس و دیگران وارد شده که به دلیل اختلاف و ناهمسانی زیادی که در آنها دیده میشود، از بیان آنها صرفنظر نمودیم.
دانشمندان علوم قرآنی ناگزیر برای کشف ترتیب نزولی، ملاک هایی را در نظر گرفته اند که عبارتاند از:
۱- جمع آوری دیدگاه پیشوایان دینی و صحابه و تابعان.
۲- شناسایی سوره های مکی و مدنی با توجه به طول سوره ها، موضوع سوره ها، خطابات، سیاق آیات و ظاهر آیات، شأن نزول آیات، مطابقت تاریخی و ... که مورد توجه بسیاری از مفسران به ویژه مفسران متأخر می باشد، هر چند که اتقان آور نبوده است.
۳- منطق و روش آماری ریاضی.
این روش، روش منحصر به فردی است که مهندس مهدی بازرگان با توجه به رشته تخصصی و گرایش فنی و مهندسی خود آن را به عنوان نظریه علمی ـ قرآنی مطرح کرده است.
این نظریه در مقایسه با روایات و نظریه صحابه که چندان مورد اعتماد نیستد، از برجستگی ها و نوآوری های متقنی برخوردار است که در ادامه راه می تواند دانشمندان علوم قرآنی را راهگشا بوده و با تقلیل احتمال ضریب خطا، بر اعتبار آن بیفزایند.
این نظریه، نتایج ارزشمندی را مطرح می کند که عبارتاند از:
۱- ترتیب نزول قرآن از منطقی ریاضی پیروی می کند.
۲- هر سوره از قرآن منحنی مشخصه های متمایز دارد که با سیر زمان، تغییر کرده و متغیرهای هر سوره به طور منظم و همراه با هم ترقی یا تنزل می یابند.
۳- طول متوسط و طول غالب سوره ها به موازات زمان نزول آنها ترقی نموده و درصد طول غالب تنزل می کند.
۴- تعداد کلمات وحی شده بر پیغمبر در هر سال در تمام دوران رسالت مقدار ثابتی در حدود ۳۶۳۰ کلمه بوده است.
۵- افزایش تدریجی و منظم طول مبنای هر سوره در جریان ۲۳ سال نزول وحی.
بازرگان نهایتاً به جدولی مرکب از ترتیب نزول گروه های آیات رهنمون میشود که در مقایسه با جداولی که دیگران از آغاز تا امروز به دست داده اند، تفصیلی تر و جزئی تر و متکی به شاخص های ریاضی است. این روش به وی امکان داده است تا زمان نزول سور و یا آیاتی را که مورد اختلاف است، بر اساس شاخص های ریاضی و آماری مشخص کند. (جمعی از نویسندگان، /۱۴۴)
در جایی که این روش را برخی ـ شاید به دلیل ناآشنایی با علوم ریاضی و آمار و یا به هر دلیل دیگر ـ بر نتابیده و آن را کاری تخیلی پنداشته اند، مرحوم دکتر رامیار چنین می ستاید:
«کوشش زیادی عمدتاً از طرف مستشرقین به عمل آمده است تا آیات را بر طبق نزول آنها مرتب کنند. اما هیچ یک از آنها از تحقیقی که در سال های اخیر توسط آقای مهندس مهدی بازرگان صورت گرفته است، مقرون به صواب نبوده است.
در این تحقیق که با نام «سیر تحول قرآن» انتشار یافته، ایشان با این فرض که: «طول متوسط آیات، تابع صعودی زمان است» و در نظر گرفتن آیاتی که برای آنها «اطلاعات و شواهد تاریخی» مقارن آن را با حوادث و وقایع دوران دعوت پیامبر نشان می داده است، به جدولی دست یافته اند که بالنسبه تا حد بسیار زیادی در یافتن این مجهول کمک می کند. [مقدار کلماتی که هر آیه را تشکیل می دهد «طول آیه» خوانده می شود. طول متوسط حاصل تقسیم تعداد کل کلمات یک سوره بر تعداد آیات آن به دست می آید]. البته محقق ارجمند هرگز داعیه دقت صد در صد و صحت مطلق را نداشته اند.
از جمله استفاده های فراوانی که از این جدول می شود برد، یکی مطالعه سیر تکوینی امت اسلامی از شروع دعوت تا ساخت مدینه النبی و اداره حکومت اسلامی است ـ که در جای خود اهمیت بسزایی دارد ـ و نیز در مطالعه موضوعی قرآن، نحوه برخورد وحی با مفاهیم مختلف در شرایط زمانی/ مکانی مختلف را می توان استخراج نمود و «سیر تحول قرآن» را نیز به دست آورد. محقق ارجمند یک نوع تقسیمبندی مطالعه ای نیز در این زمینه به انجام رسانیدهاند که بخش دوم کتاب مورد بحث را تشکیل می دهد.» (رامیار، قرآن کریم به همراه فهرست الفاظ و مطالب قرآن، /۴۳۰)
دکتر شریعتی نیز در اهمیت کار کتاب سیر تحول قرآن چنین می گوید:
«... من کشف ایشان [مهندس بازرگان] را درباره قرآن ـ درست، بی مبالغهـ شبیه کار گالیله درباره منظومه شمسی و نیوتن درباره جاذبه و پاستور درباره بیماری میدانم. آنها کلید علمی وحی طبیعی را به دست آورده اند و ایشان کلید علمی وحی الهی را ...» (شریعتی، /۱۶۳)
مصحف الازهر مصحف موجود امام صادق ۷ ابن ندیم مهندس بازرگان بلاشر
۱- علق ۹۶ ۱ ۱ ۱ ۱
۲- قلم ۶۸ ۲ ۳ ۴۹ ۵۰
۳- مزمل ۷۳ ۳ ۲ ۵۲ ۳۳
۴- مدثر ۷۴ ۴ ۴ ۲ ۲
۵- فاتحه ۱ - - ۳۲ ۴۵
۶- مسد ۱۱۱ ۵ ۵ ۳۵ ۳۶
۷- تکویر ۸۱ ۶ ۶ ۱۲ ۱۸
۸- اعلی ۸۷ ۷ ۷ ۱۰ ۱۶
۹- لیل ۹۲ ۸ ۱۲ ۱۷ ۱۴
۱۰- فجر ۸۹ ۹ ۱۰ ۴۰ ۴۱
۱۱- ضحی ۹۳ ۱۰ ۱۱ ۱۴ ۴
۱۲- انشراح ۹۴ ۱۱ ۸ ۱۳ ۵
۱۳- عصر ۱۰۳ ۱۲ ۹ ۳ ۶
۱۴- عادیات ۱۰۰ ۱۳ ۱۳ ۳۳ ۱۳
۱۵- کوثر ۱۰۸ ۱۴ ۱۴ ۹ ۳۷
۱۶ – تکاثر ۱۰۲ ۱۵ ۱۵ ۳۸ ۳۱
۱۷- ماعون ۱۰۷ ۱۶ ۱۶ ۱۸ ۸
۱۸- کافرون ۱۰۹ ۱۷ ۱۷ ۲۶ ۴۴
۱۹- فیل ۱۰۵ ۱۸ ۱۸ ۳۹ ۴۰
۲۰- فلق ۱۱۳ ۱۹ ۲۰ ۳۶ ۴۶
۲۱- ناس ۱۱۴ ۲۰ ۲۱ ۱۵ ۴۷
۲۲- اخلاص ۱۱۲ ۲۱ ۱۹ ۵ ۴۳
۲۳- نجم ۵۳ ۲۲ ۲۲ ۲۲ ۳۰
۲۴- عبس ۸۰ ۲۳ ۲۳ ۲۴ ۱۷
۲۵- قدر ۹۷ ۲۴ ۲۴ ۴۶ ۲۹
۲۶- شمس ۹۱ ۲۵ ۲۵ ۸ ۷
۲۷- بروج ۸۵ ۲۶ ۲۶ ۱۱ ۴۲
۲۸- تین ۹۵ ۲۷ ۲۷ ۲۹ ۱۰
۲۹- قریش ۱۰۶ ۲۸ ۲۸ ۲۱ ۳
۳۰- قارعه ۱۰۱ ۲۹ ۲۹ ۴۲ ۱۲
۳۱- قیامه ۷۵ ۳۰ ۳۰ ۲۸ ۲۷
۳۲- همزه ۱۰۴ ۳۱ ۳۱ ۲۵ ۳۸
۳۳- مرسلات ۷۷ ۳۲ ۳۲ ۱۹ ۲۵
۳۴- ق ۵۰ ۳۳ ۳۳ ۵۸ ۵۴
۳۵- بلد ۹۰ ۳۴ ۳۴ ۳۷ ۳۹
۳۶- طارق ۸۶ ۳۵ ۸۶ ۶ ۹
۳۷- قمر ۵۴ ۳۶ ۸۵ ۴۸ ۴۹
۳۸- ص ۳۸ ۳۷ ۳۸ ۵۷ ۵۹
۳۹- اعراف ۷ ۳۸ ۹۲ ۸۰ ۸۷
۴۰- جن ۷۲ ۳۹ ۳۶ ۶۳ ۶۲
۴۱- یس ۳۶ ۴۰ ۳۷ ۵۹ ۶۰
۴۲- فرقان ۲۵ ۴۱ ۳۹ ۶۶ ۶۶
۴۳- فاطر ۳۵ ۴۲ ۴۰ ۹۱ ۸۶
۴۴- مریم ۱۹ ۴۳ ۴۲ ۶۴ ۵۸
۴۵- طه ۲۰ ۴۴ ۴۳ ۵۳ ۵۵
۴۶- واقعه ۵۶ ۴۵ ۴۴ ۳۰ ۲۳
۴۷- شعراء ۲۶ ۴۶ ۴۵ ۵۵ ۵۶
۴۸- نمل ۲۷ ۴۷ ۴۶ ۷۳ ۶۷
۴۹- قصص ۲۸ ۴۸ ۴۷ ۸۶ ۷۹
۵۰- اسراء ۱۷ ۴۹ ۴۸ ۷۲ ۷۲
۵۱- یونس ۱۰ ۵۰ ۵۱ ۸۴ ۸۴
۵۲- هود ۱۱ ۵۱ ۴۹ ۷۷ ۷۵
۵۳- یوسف ۱۲ ۵۲ ۵۰ ۸۵ ۷۷
۵۴- حجر ۱۵ ۵۳ ۵۲ ۵۴ ۵۷
۵۵- انعام ۶ ۵۴ ۶۹ ۸۱ ۸۹
۵۶- صافات ۳۷ ۵۵ ۵۳ ۴۳ ۵۱
۵۷- لقمان ۳۱ ۵۶ ۵۴ ۸۸ ۸۲
۵۸- سباء ۳۴ ۵۷ ۵۶ ۸۳ ۸۵
۵۹- زمر ۳۹ ۵۸ ۵۸ ۷۴ ۸۰
۶۰- غافر ۴۰ ۵۹ ۵۹ ۸۷ ۷۸
۶۱- فصلت ۴۱ ۶۰ ۶۰ ۷۸ ۶۹
۶۲- شوری ۴۲ ۶۱ ۶۱ ۸۹ ۸۳
۶۳- زخرف ۴۳ ۶۲ ۶۲ ۶۱ ۶۱
۶۴- دخان ۴۴ ۶۳ ۶۳ ۵۰ ۵۳
۶۵- جاثیه ۴۵ ۶۴ ۶۴ ۷۵ ۷۱
۶۶- احقاف ۴۶ ۶۵ ۶۵ ۹۵ ۸۸
۶۷- ذاریات ۵۱ ۶۶ ۶۷ ۴۷ ۴۸
۶۸- غاشیه ۸۸ ۶۷ ۶۸ ۲۷ ۲۱
۶۹- کهف ۱۸ ۶۸ - ۷۰ ۶۸
۷۰- نحل ۱۶ ۶۹ ۷۰ ۶۹ ۷۳
۷۱- نوح ۷۱ ۷۰ ۷۱ ۵۱ ۵۲
۷۲- ابراهیم ۱۴ ۷۱ ۷۲ ۶۸ ۷۶
۷۳- انبیاء ۲۱ ۷۲ ۵۷ ۶۲ ۶۵
۷۴- مؤمنون ۲۳ ۷۳ ۵۵ ۶۰ ۶۴
۷۵- سجده ۳۲ ۷۴ ۷۳ ۷۱ ۷۰
۷۶- طور ۵۲ ۷۵ ۷۴ ۴ ۲۲
۷۷- ملک ۶۷ ۷۶ ۷۵ ۶۷ ۶۳
۷۸- حاقه ۶۹ ۷۷ ۷۶ ۳۴ ۲۴
۷۹- معارج ۷۰ ۷۸ ۷۷ ۴۴ ۳۲
۸۰- نبأ ۷۸ ۷۹ ۷۸ ۲۰ ۲۶
۸۱- نازعات ۷۹ ۸۰ ۷۹ ۱۶ ۲۰
۸۲- انفطار ۸۲ ۸۱ ۸۰ ۷ ۱۵
۸۳- انشقاق ۸۴ ۸۲ ۸۱ ۲۳ ۱۹
۸۴- روم ۳۰ ۸۳ ۸۲ ۷۹ ۷۴
۸۵- عنکبوت ۲۹ ۸۴ ۸۳ ۸۲ ۸۱
۸۶- مطففین ۸۳ ۸۵ ۸۴ ۴۵ ۳۵
۸۷- بقره ۲ ۸۶ ۹۰ ۹۰ ۹۱
۸۸- انفال ۸ ۸۷ ۹۱ ۹۳ ۹۵
۸۹- آلعمران ۳ ۸۸ ۹۳ ۹۷ ۹۷
۹۰- احزاب ۳۳ ۸۹ - ۱۰۳ ۱۰۳
۹۱- ممتحنه ۶۰ ۹۰ ۹۴ ۱۱۲ ۱۱۰
۹۲- نساء ۴ ۹۱ ۹۵ ۱۰۴ ۱۰۰
۹۳- زلزله ۹۹ ۹۲ ۹۶ ۴۱ ۱۱
۹۴- حدید ۵۷ ۹۳ ۹۷ ۱۰۱ ۹۹
۹۵- محمد ۴۷ ۹۴ ۹۸ ۹۲ ۹۶
۹۶- رعد ۱۳ ۹۵ ۹۹ ۱۰۵ ۹۰
۹۷- الرحمن ۵۵ ۹۶ - ۳۱ ۲۸
۹۸- انسان ۷۶ ۹۷ ۱۰۰ ۵۶ ۳۴
۹۹- طلاق ۶۵ ۹۸ ۱۰۱ ۱۰۷ ۱۰۱
۱۰۰- بینه ۹۸ ۹۹ ۱۰۲ ۶۵ ۹۲
۱۰۱- حشر ۵۹ ۱۰۰ ۱۰۳ ۱۰۰ ۱۰۲
۱۰۲- نور ۲۴ ۱۰۲ ۱۰۵ ۱۰۲ ۱۰۵
۱۰۳- حج ۲۲ ۱۰۳ ۱۰۶ ۹۹ ۱۰۷
۱۰۴- منافقون ۶۳ ۱۰۴ ۱۰۷ ۹۸ ۱۰۴
۱۰۵- مجادله ۵۸ ۱۰۵ ۱۰۸ ۱۱۱ ۱۰۶
۱۰۶-حجرات ۴۹ ۱۰۶ ۱۰۹ ۱۰۸ ۱۱۲
۱۰۷- تحریم ۶۶ ۱۰۷ ۱۱۰ ۱۱۳ ۱۰۹
۱۰۸- تغابن ۶۴ ۱۱۰ ۱۱۲ ۷۶ ۹۳
۱۰۹- صف ۶۱ ۱۰۸ ۱۱۳ ۹۴ ۹۸
۱۱۰- جمعه ۶۲ ۱۰۹ ۱۱۱ ۹۶ ۹۴
۱۱۱- فتح ۴۸ ۱۱۱ ۱۱۴ ۱۰۶ ۱۰۸
۱۱۲- مائده ۵ ۱۱۳ ۱۱۵ ۱۱۴ ۱۱۴
۱۱۳- توبه ۹ ۱۱۲ ۱۱۶ ۱۰۹ ۱۱۳
۱۱۴- نصر ۱۰۳ ۱۰۱ ۱۰۴ ۱۱۰ ۱۱۱
توجه: ۱- در جدول فوق در روایت منسوب به امام صادق۷ و ابن الندیم، سوره فاتحه دیده نمی شود.
۲- در روایت ابن الندیم ردیف سوره های فاتحه، احزاب و الرحمن مشخص نشده و به سوره نحل، سه شماره (۸۷ تا ۸۹) اختصاص داده شده است.
۳- در فهرست ابن ندیم، سوره فاطر، یک بار با نام سوره ملائکه و بار دیگر با نام سوره فاطر ضبط شده است.
به طور کلی صرف نظر از ناهمسانی ها و حذف و اضافاتی که گویا در نسخهنویسی ها به وجود آمده است، جدول فوق را برای تشخیص ترتیب نزولی سوره های قرآنی می توان معتبرترین سندها دانست؛ زیرا با توجه به تحقیق جامعی که در سال ۱۳۸۳ هـ.ق هیأتی از دانشگاه الازهر مصر انجام داده، به نتیجه ای رسیده است که با روایت رسیده از حضرت امام صادق۷ و روایت رسیده از ابنندیم همخوانی زیادی نشان می دهد. همچنین نتیجه تحقیق علمی مهندس بازرگان که بر اساس فرضیه نظم در کلام وحیانی و با اصول علم ریاضی و آمار انجام گرفته است، در اکثر ترتیب ها، آن چنان با روایات قبلی و مصحف تحقیقی جامع الازهر تطبیق می نماید که اعتبار ترتیب جدول مذکور را دو چندان می نماید.
حال اگر اختلافات کوچکی هم در آنها دیده می شود، آن قدر کم اهمیت است که در ورود به عرصه تحقیق بر مبنای جدول یاد شده و در حاصل تحقیق، ضریب خطای عمدهای را به وجود نمیآورد.
در تفاسیر گاهی سخن از مکی و مدنی بون آیات است که در آنها به مدنی بودن برخی آیات در داخل سوره های مکی و به مکی بودن برخی آیات در داخل سورههای مدنی اشاره شده است. اما غیرمستند بودن آنها و نرسیدن روایتی از معصومان: در این باره و ناهمسانی تعریف مفسران از مکی و مدنی بودن آیات، از عمده ترین مسائلی است که کشف ترتیب نزول آیات و اعتماد بر گفته ها را با مشکل مواجه کرده است.
محمد هادی معرفت (۱۳۸۵ش) ـ قرآن شناس مشهور معاصرـ در این باره چنین می نویسد:
«در نوشتههای برخی از قدما آمده است که در برخی سوره ها، آیاتی بر خلاف اصل سوره آمده است؛ یعنی اگر سوره مکی است، برخی آیات آن مدنی و اگر مدنی است، برخی آیات آن مکی است. البته ما با تتبعی که انجام داده ایم، به خلاف این نظر دست یافته ایم. هر سوره ای که مکی است، تمام آن مکی است و هر سورهای که مدنی است، تمام آن مدنی است.» (معرفت، /۱۳۸)
چه بسا که تطبیق نکات تاریخی و شأن نزول های مبتنی بر اقوال ضعیف و غیرمعتبر با برخی از آیات قرآنی به چنین دیدگاهی انجامیده و اعتقاد به آمیختگی شماری از سورهها با آیات مکی و مدنی را پدید آورده است و اگر چنین باشد، آفتی است که گاه تفاسیر ما را گرفتار نموده و درک پیام واقعی قرآن را با مشکل روبرو ساخته است.
به عنوان نمونه، در نگاهی به نظر مفسران درباره سوره معارج چنین میخوانیم:
معروف در میان مفسران این است که سوره «معارج» از سوره های مکی است، و بر اساس «فهرست ابن ندیم» و «کتاب نظم الدرر» و «تناسق الآیات و السور» مطابق نقل «تاریخ القرآن» ابوعبدالله زنجانی، این سوره هفتاد و هفتمین سوره ای است که در مکه نازل شده است.
ولی این مانع از آن نخواهد بود که بعضی از آیات آن در مدینه نازل شده باشد، و این منحصر به سوره «معارج» نیست؛ در بسیاری از سوره های قرآن که مکی است، آیه یا آیاتی وجود دارد که در مدینه نازل شده و به عکس، بعضی از سورههای مدنی، آیات مکی دارد ...
دلیل بر اینکه آیات آغاز این سوره در مدینه نازل شده، روایات زیادی است که در تفسیر این آیات به خواست خدا خواهد آمد. (مکارم شیرازی، ۲۵/۳)
اما بنا به نظر علامه طباطبایی «همه این روایات، مسند و صحیح نیستند، بلکه بسیاری از آنها غیر مسند و ضعیفاند. ولی تتبع این روایات و تأمل کافی در اطراف آنها انسان را نسبت به آنها بدبین میکند...
با تحقق چنین احتمالاتی، روایات اسباب نزول، اعتبار خود را از دست خواهد داد و از این روی حتی صحیح بودن خبر از جهت سند سودی نمیبخشد؛ زیرا صحت سند، احتمال کذب سند را از میان میبرد یا تضعیف مینماید، ولی احتمال دسّ یا اعمال نظر در جای خود باقی است.
و ثانیاً از راه نقل به ثبوت رسیده که در صدر اسلام، مقام خلافت از ثبت حدیث و کتابت آن شدیداً مانع بود و هر جا ورقه و لوحی که در آن نوشته بود به دست میآوردند، توقیف کرده میسوزانیدند و این قدغن تا آخر قرن اول هجری یعنی نود سال ادامه داشت.» (طباطبایی،/۱۷۲-۱۷۵)
از این رو ما در بیان نقل روایات و شأن نزولهای رسیده درباره سوره معارج و نقد آنها که به ضعفا می پیوندد نیستیم، اما به دنبال بیان آسیبهای تفسیر نزولی هستیم که تا رفع آنها، رسیدنِ به مطلوب بعید به نظر می رسد.
توقف بر دیدگاه تحقیقی آیت الله معرفت که به مکی و مدنی بودن سوره ها از ابتدا تا انتهای آنها معتقدند، و استثنا کردن آیاتی از آن سوره ها را که ناشی از ورود اخبار و روایات ضعیف در ساحت تفسیراست نادرست می دانند، صحیحترین و منطقی ترین راهی است که ورود به ساحت تفسیر نزولی را تسهیل و شتاب بخشیده و تا حدودی به پالایش روایات ضعیف و ساختگی که دامن تفسیر را گرفتهاند، موجب می گردد.
برای ورود به عرصه تفسیر نزولی، با رویکرد دوگانهای روبرو می باشیم:
۱- تفسیر سوره ها بر اساس ترتیب نزولی
۲- تفسیر موضوعی آیات بر اساس ترتیب نزولی
چنانکه در قبل اشاره کردیم، تفسیر سوره ها بر اساس ترتیب نزولی چندان مزیتی را بر تفسیر سنتی قرآن، نشان نمی دهد و فکر و پیام جدیدی را در خوانندگان کلام وحی ایجاد نمی نماید.
در میان تفاسیر، آنچه حاوی کامل ترین و نزدیک ترین مفهوم و معنای کلام الهی برای اهل قرآن است، همانا تفسیر موضوعی است؛ آن هم نه تفسیر موضوعی که در دهههای اخیر شاهد آن هستیم،بلکه تفسیری که شهید صدر از آن سخن میگوید و مفسری که از آن چنین تعریف میکند:
«مفسرِ روش موضوعی حرکت را از نص قرآن آغاز نمیکند، بلکه از زندگی و عالم خارج و تجربیات شخصی و اجتماعی شروع مینماید. یعنی موضوع مورد جستجو را ابتدا پیش چشم میگذارد، بعد گمشده خود را در قرآن دنبال میکند. مفسر از قرآن پرس و جو میکند و قرآن به تناسب استعداد و دستاوردی که مفسر از تجارب بشری دارد، به او پاسخ میدهد؛ ارادتی مینماید و سعادتی میبرد.
قرآن بر حسب زمینه قبلی و ذهنی او الهامبخش اوست... . مفسر موضوعی قرآن با توشهای که از آزمایش و پژوهش و مطالعات خود دارد، قرآن را به سخن در میآورد و دشواریهای زندگی و اجتماع را ازآن چارهگشایی میجوید. علی۷ فرماید: قرآن را به سخن درآورید، و گرنه خود هرگز به سخن در نخواهد آمد. ولی من از آن شما را خبردار خواهم کرد: هشیار باشید که در قرآن علم آینده و سخن گذشته وداروی درد شما و آنچه مایه هماهنگی میانه شماست وجود دارد. [نهج البلاغه، /۱۵۸]
... مفسر در تفسیر موضوعی با رهآوردی عظیم و توشهای سنگین از میراث فرهنگی به استقبال آن میرود... در این برخورد است که قرآن با واقعیت پیوند میخورد؛ یا به عبارت دیگر، تلاش مفسر از واقع آغاز و به قرآن ختم میشود، نه آنکه از قرآن شروع و به خود قرآن پایان یابد و با واقعیت بیگانه باشد.» (صدر، /۱۰-۱۲)
اما متأسفانه در بیشتر تفاسیر موضوعی که در سه دهه اخیر شاهد آنها هستیم، به رغم ارتقای اندیشه های تفسیری، از رشد نوآوری های کلامی و فقهی و اقتصادی و غیره اثری در آنها دیده نمیشود. این تفاسیر در کلان مباحث قرآنی حاوی همان پیامی هستند که در هزاره گذشته مرحوم شیخ طوسی در تفسیر تبیان و دیگران در مجمعالبیان، کنزالعرفان و المیزان آوردهاند.
در آسیبشناسی قضیه نباید «باستان زدگی»، «استاد زدگی»، «احتیاط زدگی» و کمبود مطالعات جانبی و علمی را در تفسیرهای موضوعی نادیده گرفت. همچنین ورود به تفسیر موضوعی با نادیده گرفتن ترتیب نزولی آیات، آفتی است که دیدِ مفسر را به واقعیات پوشانده و ناگزیر، سخن را از قرآن آغاز و به قرآن انجام میدهد. تفسیر موضوعی بر اساس ترتیب نزولی آیات، رویکرد روشمندی به قرآن است که بسیاری از آفات را زدوده و راه را برای شکافتن دل قرآن و استنطاق از او و سخنگویی و پیامدهی او هموار مینماید.
به عنوان مثال در خصوص حکم ذبایح اهل کتاب، در قرآن با دوگونه آیات روبرو هستیم:
۱- آیاتی که دلالت بر پرهیز از گوشت حیوانات حلال گوشتی می کند که هنگام سر بریدن آنها، نام خدا بر آنان برده نشده است. مانند:
(وَ لا تَأکُلُوا مِمّا لَم یُذکَرِ اسمُ اللهِ عَلَیه)(انعام/۱۲۱)
«از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخورید.»
۲- آیه ای که صراحتاً حلال بودنِ طعام اهل کتاب را اعلام می کند:
(اَلیَومَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ اُوتُوا الکِتابَ حِلٌّ لَکُم وَ طَعامُکُم حِلٌّ لَهُم)(مائده/۵)
«امروز پاکیزه ها بر شما حلال شد و غذای آنان که کتاب داده شده اند نیز برای شما حلال شد و غذای شما هم به آنان حلال گردید...»
بیشتر فقها و مفسران در جمع بندی این آیات و روایاتِ متعارضی که در کتب فقهی ـ حدیثی در این باب وارد شده است، حرمت ذبایح اهل کتاب را استنباط نمودهاند و طعامِ اهلِ کتاب را که خداوند متعال
حلیّت آن را بیان فرموده است، به خشکبار و حبوبات تفسیر کردهاند، در حالی که طعام در فرهنگ قرآنی و روایی، تمام خوردنی ها را شامل می گردد. (نک: فصلنامه فقه، شماره۳۱-۳۲، ۱۳۸۱، ۵۹-۷۱)
حال اگر این موضوع را با تفسیر موضوعی نزولی بررسی کنیم، پیام جدیدی خواهیم گرفت که هم تحول فقهی را در افق قرآن بازگو می کند و هم به رفع تعارضی که در آیات دوگانه قرآنی در بالا آوردیم،منجر می شود. بدین گونه:
«آیات هفتگانه احکام سر بریدن و کشتار حیوانات حلال گوشت، به ترتیب نزول، در سوره های انعام، نحل، بقره و مائده آمده است. دو سوره نخست از سورههای مکی و دو سوره بعدی از سورههای مدنی اند. بقره، نخستین سوره پس از هجرت، و مائده آخرین، یا جزء آخرین سوره های قرآنی است. آیات شریفه وارده در این باره که چهار آیه در سوره انعام و یک آیه در هر یک از سورههای بعدی آمده است، به ترتیب عبارتاند از:
۱.(فَکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ)(انعام/۱۱۸)
«از آنچه نام خدا بر آن گفته شده، بخورید اگر به آیات او ایمان دارید.»
۲.(وَمَا لَکُمْ أَلا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُمْ مَا حَرَّمَ عَلَیْکُمْ إِلا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ ...)(انعام/۱۱۹)
«چرا از چیزهایی نمی خورید که اسم خدا بر آنها برده شد، در حالی که خداوند آنچه را بر شما حرام بود، بیان کرده است، مگر اینکه ناچار باشید ...»
۳. (وَلا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ)(انعام/۱۲۱)
«و از آنچه نام خدا بر آن برده نشده نخورید، در حالی که آن فسق [سر بریده شده به نام غیر خدا] باشد.»
۴. (قُلْ لا أَجِدُ فِی مَا أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلا أَنْ یَکُونَ مَیْتَهً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ ...)(انعام/۱۴۵)
«بگو در آنچه بر من وحی شده، هیچ حرامی بر کسی که غذایی می خورد نمییابم، به جز اینکه مردار باشد، یا خونی که بیرون ریخته، یا گوشت خوک که اینها پلیدند، یا حیوانی که کشنده آن از پیروی خداوند بیرون باشد [فسق] و آن را به نام غیر معبود حقیقی کشته باشند.»
۵.(إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ)(نحل/۱۱۵)
«بر شما خوردن گوشت مردار و گوشت خوک و آنچه به نام غیر خدا سر بریده اند و همچنین حیوانی که به نام بتها کشته شده، حرام است.»
۶. تکرار آیه بالا با جابجایی «به» (وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ)(بقره/۱۷۳).
۷. تکرار آیه بالا با روشنگری گونههای «میته» و شرح «و ما اُهل لغیرالله» (مائده/۳).
زیرا گوشت خوک، موضوع بدون اختلاف بود، اما آن دو همواره مورد پرسش و اختلاف بوده اند. مسلمانان، چه بسا حیوانی که خود به خود می مرد، میته میدانستند و حیوانی که در اثر خفته شدن یا خفه کردن، حمله درندگان و شاخ به شاخ شدن می مرد، خارج از حکم میته می دانستند. و همچنین «کشتن با نام غیر خدا» که از کارهای رایج در میان عرب جاهلی بود، بایسته بود شرح دهد تا اختلاف ومجادله از میان برخیزد.
از این روی همه را تک به تک بیان کرده و موضوع اخیر را چنین شرح فرموده است: «و ما ذبح علی النّصب»؛ آنچه در برابر بت ها [و به قصد نزدیکی به آنها] کشته شوند، بر شما حرام است.
تأیید این تفسیر، روایت عبدالعظیم حسنی است از حضرت امام رضا۷ که آن حضرت در پاسخ پرسش از تفسیر «ما اهلّ لغیر الله» فرمود: «... ما ذبح لصنم او وثن او شجر حرّم الله ذلک کما حرّم المیته و الدّم و لحم الخنزیر فمن اضطرّ غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه ان یأکل المیته.»؛ «آن چیزی که برای خدایان دروغین، بت و درخت سر بریده شود، خدا آن را حرام کرده، همان گونه که مردار، خون و گوشت خوک را حرام فرموده است، مگر اینکه بدون آهنگ ناسازگاری با حدود الهی از روی ناگزیر خورده باشد، گناهی بر آن نیست.»
۸.(یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَیْهِ...)(مائده/۴)
«از تو می پرسند چه چیزها بر ایشان حلال است، بگو چیزهای پاکیزه [کشتههای چهارپایان] برای شما حلال است و آنچه جانورهای شکاری شکار کرده اند، از نوع پرندگان و درندگان، در حالی که آموزش یافته است. پس از آنچه آنها شکار کنند، بخورید و نام خدا را بر آن ببرید ... .»
نکته ها: در آیه های یاد شده، پیامها و نکته های جالب توجهی است که اشاره به آنها خالی از فایده نخواهد بود:
الف) حکم ابتدایی قرآن بر پافشاری در ذکر نام خدا هنگام کشتار حیوانهای حلال گوشت و استفاده نکردن از غیر آن است (در حدود سال چهارم بعثت).
ب) این حکم از واپسین روزهای دوران حضور پیامبر در مکّه و از هنگام فرو فرستاده شدن سوره نحل و ترنّم زمزمه هجرت تا پایان دوران رسالت نبوی۹تنها بر محور یک موضوع می چرخد و آن اینکه: «گوشت حیوان حلال گوشتی که به نام بتها و یا برای بتها سر بریده می شود، حرام است.»
ج) شرط مسلمان بودن کشنده حیوانهای حلال گوشت در قرآن مطرح نیست.
د) بردن نام خدا به نیابت از کشنده حیوان، حتی خارج از کشتارگاه، رواست. (آن گونه که قرآن فرستادن سگ شکاری را برای شکار روا می داند).
هـ) قرآن برای زمینه سازی و پدیداری پذیرش ذهنی در مسئله مورد اختلاف، ابتدا زمینه را با کلمه فراگیر «طیبات» آماده کرده و آن گاه حلال بودن شکار سگ شکاری را مطرح و از کشتار اهل کتاب، سخن به میان می آورد. (همان، /۷۶-۷۳)
پس با تفسیر نزولی در می یابیم که حکم قرآن در خصوص ذبایح اهل کتاب، هر چند با آیات مکی و ابتدایی قرآن در چگونگی کشتار حیوانات حلال گوشت مغایرت نشان میدهد، اما با سیر تحول فقهی قرآنی در تعارض نمی باشد؛ زیرا بدیهی است که هر چند اهل کتاب در هنگام سر بریدن حیوانات غالباً نام خدا را نمی برند، ولی ـ به دلیل بتپرست نبودن ـ به نام بت ها و در مقابل بت ها هم آن را انجام نمی دهند. از این رو، دستور قرآنی در حلیّت ذبایح اهل کتاب با آیات اخیر در چگونگی ذبح، هیچ گونه مغایرت و تعارضی را نشان نمی دهد تا ناگزیر از توجیهاتی شویم که با ظاهر آیات همخوانی نشان نمی دهند.
برای کاوش در عمق کلام الهی و دریافت پیام های نوین وحیانی، رویکردی جز اصلاح روش های تحقیق در ساحت قرآن پیش بینی نشده است. خلاقیت ها، نوآوریها، نوپردازی ها و نوگویی ها درتفسیر سنتی بسیار فروکش کرده و در تکرار و توجیه و بازی در الفاظ متوقف مانده است.
تفسیر موضوعی در سیاق تفسیر سنتی هر چند به دسته بندی آیات و نوآوری در روش تفسیری انجامید، ولی بروندادی جز بروندادهای تفسیر سنتی را نتوانست ارائه نماید. از این رو، برخی از کارشناسان و پژوهشگران علوم قرآنی، اخیراً رویکرد جدیدی را به نام تفسیر نزولی قرآن مطرح کرده و کارهایی را بر آن اساس آغازیده اند. اما کاری که از آنان دیده می شود، بیشباهت به همان ترتیب سنتی و شیوه گسسته نیست، تنها تفسیر سوره ها از ترتیب قرآن های موجود به ترتیب نزولیِ سوره ها تغییر یافته است که چندان راهگشای اهداف مورد نظر نمی باشد.
امروزه برای شناسایی سوره های قرآنی بر اساس ترتیب نزول، تحقیقات علمی خوبی انجام گرفته و نتایج خوبی هم به دست آمده است که راهگشا می باشد، اما تفسیر بر اساس نزول را زمانی کارساز و تحول آفرین می داند که به روش تفسیر موضوعی نزولی سوق داده شود، و الاّ همان خواهد بود که بود!
تفسیر به روش موضوعی نزولی دارای مزایای بسیاری است که مواردی از آن عبارتاند از: نوگرایی در روش های تفسیری، بازشناسی زبان قرآن، بازآموزی مهندسی فرهنگ قرآنی، بازخوانی روایات واسباب نزول ها در تطبیق با سیر تاریخی آیات، بازاندیشی در آیات ناسخ و منسوخ، آشنایی با شیوه های تربیتی ـ تدریجی قرآنی، آشنایی با سیر تشریع و تحول و تطور فقه القرآن، کشف رموزاتی از علوم قرآنی، آشنایی با تاریخمندی واژه ها و آموزه های قرآنی، اخذ پیام های نوین قرآنی، اصلاح ساختار فرهنگی جامعه ایمانی بر اساس یافته های نوین قرآنی.
۱. قرآن.
۲. نهج البلاغه.
۳. ابن ندیم بغدادی، محمد بن اسحاق؛ فهرست ابن الندیم، تحقیق: رضا تجدد، بیجا، بینا، بیتا.
۴. بازرگان، مهدی؛ سیر تحول قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۶ ش.
۵. جمعی از نویسندگان؛ سیر تحول قرآن کلید علمی قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۸۹ ش.
۶. خویی، سید ابوالقاسم؛ البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمدصادق نجمی و هاشم هاشمزاده هریسی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۲ ش.
۷. رامیار محمود؛ قرآن کریم به همراه فهرست الفاظ و مطالب قرآن، تهران، مؤسسه انتشارات صابرین، ۱۳۶۳ ش.
۸. ــــــــــ ؛ تاریخ قرآن، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ ش.
۹. رهبری، حسین؛ «حکم کشتار چهارپایان به دست اهل کتاب»، فصلنامه فقه، شماره ۳۲ و ۳۱، ۱۳۸۱.
۱۰. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن؛ الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۲ ش.
۱۱. صدر، سید محمد باقر؛ انسان مسئول و تاریخساز از دیدگاه قرآن (مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن)، ترجمه: محمد مهدی فولادوند، تهران، بنیاد قرآن، ۱۳۵۹ش.
۱۲. طباطبایی، سید محمد حسین؛ قرآن در اسلام، چاپ دوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۵۳ش.
۱۳. معرفت، محمد هادی؛ التمهید، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه، ۱۴۰۵ق.
-----------------------------
عنوان مقاله : جایگاه تفسیر به ترتیب نزول در روشهای تفسیری
● نویسنده : حسن رهبری | ||
|
||
● منبع: پژوهشهای قرآنی-تابستان وپاییز1389-شماره62-63 |