از مدتها پيش دنبال فرصتى مىگشت تا دور از هرگونه هياهو ساعتى را با فراغتبال، با خداى خود مناجات كند . آسمان چشم را به اشك توبه و ندامت بشويد و سراچه ى دل را به آه سينه غبار روبى مىكند .
شب فرصت خوبى است و گوشه ى مسجد مكانى مناسب تا در امتداد جاده ى شب مركب راهوار دل را به مقصد هدايت كند كه خدا نيز در همين نزديكى هاست .
شبى پس از اداى فريضه ى مغرب و عشا فرصت را غنيمت شمرد و در مسجد ماند . همين كه مسجد از مردم خالى شد، گوشه اى را انتخاب كرد و مشغول مناجات و دعا گرديد .
ساعتى كه گذشت، صدايى به گوشش رسيد . با خود فكر كرد: لابد كسى است، همانند من كه براى عبادت به مسجد آمده است .» اعتنايى نكرده به دعاهايش ادامه داد .
دقايقى كه گذشت، اين فكر ناگهان به سراغش آمد كه: «چه خوب! اين مرد لابد مرا خواهد ديد و فردا صبح به اهل محل اعلام مىكند كه فلانى ديشب تا صبح، در مسجد به دعا و مناجات مشغول بود، آن وقت مرم به چشمى ديگر به من نگاه مىكنند: عابد شب زنده دار، مرد خدا، كبوتر مسجد و ...»
زاويهى انحراف از همين نقطه شروع شد و دعا و تضرع مرد با سوز بيشترى همراه گرديد، سوزوگدازى كه حرارت آن از هيزم ريا و شرك تهيه شده بود .
صبح شد و آمادهى رفتن از مسجد، مرد سر و گوشى آب داد، تاببيند چه كسى قرار است او را نزد اهل محل معرفى كند: چشم او به چيزى نيفتاد، جز سگى كه از سرما به به گوشهى مسجد پناه آورده بود!
- اى واى بر من از ديشب تا صبح عبادت كردم; اما براى ...» (1)
«نيت» انگيزهاى است كه فرد را به ارتكاب يا ترك عملى يا گفته اى وا مىدارد و در حقيقت قالب و شاكله ى اعمال است . عمل بدون نيت و انگيزه، عمل كودكى را مىماند كه به تعبير سعدى ناگهان بر هدف زند تيرى .
بر اين اساس، اعمال عبادى بدون انگيزه و نيت اگرچه از شكل و صورت عبادت برخوردار باشند، فاقد روح و كارآيى هستند .
هرگاه فرد، قبل از ارتكاب يا ترك عمل قصد مىكند براى رضاى خدا حركت كند، در اين صورت عمل او رنگ و بوى اخلاص پيدا كرده و هرچه شخص بتواند از وسوسه هاى شيطان دورى كند، رنگ و بوى اخلاص در عمل او نمود بيشترى خواهد داشت و در پيشگاه خداوند، پاداش بيشترى ارزانىاش مىگردد .
نقطهى مقابل، زمانى است كه انگيزه و نيت فرد براى دست زدن به اعمال عبادى و يا ترك يك كار، كسب شهرت، وجهه نزد اين و آن باشد .
چنين عملى آلوده به رياست و هرگاه قصد عامل آن باشد كه به اين طريق ويژگىهاى خود را به گوش مردم برساند تا در قلب آنها شهرتى دست و پا كند، به «شيعه» مبتلا شده است كه از شاخ و برگ درخت رياست .
از مجموع روايات و توصيههايى كه علماى اخلاق در كتابهاى مربوطه آوردهاند، اين نكته به دست مىآيد كه اعمال خالصانه كه در آنها انگيزهاى جز كسب رضاى الهى و دستيابى به پاداشهاى الهى نباشد، نه تنها مورد قبول واقع مىشود، بلكه رضاى خداوند ومحبت پروردگار را به دنبال دارند و برعكس، اعمال آلوده به ريا، نه تنها پذيرفته نمىشود، بلكه غضب و خشم پروردگار را در كارنامهى شخصى رقم مىزنند . در روايتى از امام على ( عليه السلام) به نقل از رسول خدا ( صلى الله عليه و آله) آمده است:
«كسى كه چيزى را كه خداوند دوست دارد، براى مردم ظاهر كند (اعمال خوب را براى تظاهر انجام بدهد) و در باطن آنچه را كه خداوند مكروه دارد، به ظهور برساند، خداوند را ملاقات مىكند، در حالى كه پروردگار از او خشمگين است» (2)
اعمال ريايى تا جايى خطرناك است كه فرد را به وادى شرك مىكشاند; زيرا براساس روايتى از امام صادق ( عليه السلام: «هر ريايى شرك است ...» (3)
بنابراين، براى دستيابى به بهرههاى اعمال عبادى، چارهاى نيست جز اين كه شخص تلاش كند خود را تا جايى كه امكان دارد از تركشهاى ريا مصونيتبخشد و اين حاصل نمىشود، جز آنكه عامل، رنگ ولعاب اخلاص را - كه اولين مرحلهى آن در نيت و انگيزهى خدايى عمل متجلى مىگردد - با عمل همراه سازد .
توصيه و دستور خداوند متعال به رسول گرامى اسلام مبنى بر اين كه «بگو به درستى كه نماز و عبادت و زندگى و مرگ من از آن پروردگار جهانيان است، شريكى ندارد و من به اين كار مامورم ...» (4) ; در حقيقت رهنمودى استبه همهى كسانى كه رسول خدا ( صلى الله عليه و آله) را به عنوان بهترين اسوه پذيرفتهاند و بدون ترديد، عالىترين مظهر اخلاص در اين آيه به طور فشرده آمده است .
در آيات فراوانى از قرآن مجيد و روايات ائمه - ( عليهم السلام) - به ضرورت اخلاص در عمل اشاره شده است، چه به طور مستقيم و غير مستقيم; مانند آيهى بيست و سه از سورهى بنى اسرائيل، آيهى دو از سورهى زمر، آيهى پنج از سورهى بينه و آياتى ديگر .
نكتهى مهمى كه بايستى به آن توجه كرد، اين است كه علماى اخلاق بسيارى از مبانى معارف عرفانى و اخلاقى را داراى مراتب و درجاتى مىدانند، مثلا توبه را به توبهى عوام و توبهى خواص و توبهى خاص الخواص تقسيم مىكنند و طبعا آنچه را خواص از آن توبه مىكنند، چه بسا براى عوام، امرى مباح به حساب آيد .
اخلاص، از جمله مواردى است كه مراتبى دارد . اخلاص عوام آن است كه اعمال عبادى خود را دور از تار و پود ريا انجام دهند . هرچند قصد آنها رسيدن به پاداشهاى الهى و رهايى از عذابهاى جهنم باشد، در حالى كه شوق بهشت و رهايى از دوزخ در مراتب عالى اخلاص جايى ندارد، بلكه عابد به دليل شايستگى پروردگار، آن ذات لايزال را عبادت مىكند . اين روايت از اميرمؤمنان كه در فرمود: «(خدايا!) من تو را از ترس عذاب جهنمت و طمع به بهشتت پرستش نكردم، بلكه تو را شايستهى بندگى يافتم، پس تو را بندگى نمودم» ، گوياى نكتهاى است كه به آن اشاره شد .
تلاوت قرآن موضوع رواياتى متعدد از معصومين ( عليهم السلام) است . اين نكته نه تنها در روايات كه در آيات قرآن نيز مورد تاكيد قرار گرفته و براى آن پاداشهايى در نظر گرفته شده است .
رسول اكرم ( صلى الله عليه و آله) فرمود: «قرآن خوانان عارفان اهل بهشت هستند»
همچنين امام صادق ( عليه السلام) فرمود: «قرآن عهد و پيمان خدا با خلقش مىباشد . پس شايسته استبراى مسلمان كه در فرمان آن نگاه كند و هرروز پنجاه آيهى آن را بخواند .»
همچنين آن بزرگوار فرمود: «چون در خانهى مرد مسلمانى قرآن خوانده شود، اهل آسمان آن را به يكديگر نشان دهند، چنان كه اهل زمين اختران درخشان را به يكديگر نشان مىدهند» (5)
مجموعهى رواياتى كه در خصوص تلاوت قرآن وارد شده است، درچند محور قابل بررسى است:
- رواياتى كه در خصوصشان و منزلت قرآن به عنوان ثقل اكبر در متون روايى وجود دارد .
- رواياتى كه در زمينهى پاداش تلاوت كنندگان و عاملين به قرآن صادر گرديده است .
- رواياتى كه آداب و احكام تلاوت قرآن را مورد اشاره قرار دادهاند .
- رواياتى كه در مذمت تلاوت كنندگان غير مخلص و رياكار وارد شده است .
هر كدام از اين محورها موضع چندين روايت مىباشد كه تفصيل آنها در اين مختصر نمىگنجد .
پس از اين مقدمه به يك نكتهى اساسى بايستى اشاره كرد و آن اخلاص در تلاوت قرآن مىباشد .
ماه مبارك رمضان، ماه نزول قرآن است . تامل در آيهى شريفهى «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن» گوياى آن است كه خداوند متعال معرفى و بلكه فضيلت و شرافت اين ماه را به نزول قرآن دانسته، نه به روزه گرفتن (6) كه اين مورد اخير فرع قضيه است .
در خطبهى معروف به خطبهى شعبانيه از جمله سفارشهاى رسول خدا ( صلى الله عليه و آله) تلاوت قرآن است، به طورى كه آن حضرت پاداش تلاوت يك آيه از قرآن را در ماه مبارك رمضان معادل پاداش يك ختم قرآن در غير اين ماه عنوان نمود . از اين جهت تلاوت قرآن عبادتى است، مانند ساير عبادات كه چشم طمع شيطان به آن معطوف مىگردد، تا بتواند روزنهاى در نيت و انگيزهى تلاوت كنند، بگشايد و قصد و انگيزهى او را تيره و تار كند .
بر همين مناسبت است كه تلاوتكننده بايستى مواظب دام و دانهى شيطان باشد و در پررنگ كردن اخلاص خود در تلاوت قرآن بكوشد .
اين ضرورت از آن جا دوچندان مىگردد كه شيطان در تلاوت قرآن راحتتر از ديگر عبادات مىتواند رخنه كند، زيرا تلاوت قرآن با ارائهى هنر تلاوت و صوت و تجويد همراه است . همين نكته مىتواند مركب شيطان در به انحراف كشاندن انگيزهى تلاوت كننده باشد .
به عبارت ديگر كسانى كه به قصد ارائهى صوت و هنر تجويد خود و در نتيجه كسب وجهه در نزد اين و آن قرآن راتلاوت مىكنند، مرتكب عبادت ريايى شده و نه تنها اين تلاوت ارزش و پاداش الهى براى آنها ندارد، بلكه براساس روايتى كه بيان شده، خشم پروردگار را به دنبال دارد .
چنين افرادى در حقيقت قرآن را نعوذبالله براى ارتقاى وجههى خود نزد مردم در حد يك ابزار پايين آوردهاند! طبعا هرگاه ارائهى صوت و هنر آواز خود را بتوانند، با خواند اشعارى عاشقانه و متناسب با مجالس غير اخلاقى بهتر و پيشتر به رخ ديگران بكشند و به هدف خود كه همان كسب وجهه نزد عوام استبرسند، بارخود را از پاى سفرهى قرآن جمع و بر بساط ديوان اين و آن پهن مىكنند . برعكس اينها تلاوت كنندگانى هستند كه هر آواز و صوت خود را در خدمت قرآن قرار داده و صداى خود را با آيات الهى متبرك مىكنند .
رسول خدا ( صلى الله عليه و آله) فرمود: «... اى عالم به قرآن! به وسيلهى آن فروتنى پيشه كن تا خداوند تو را بالا ببرد و آن را وسيلهى عزتطلبى و تكبر قرار مده تا خوارت نگرداند . اى داناى قرآن! خود را براى خدا بياراى، تا خدا تو را بيارايد و خود را به آن (قرآن) به خاطر مردم مياراى، تا خداوند تو را به آن زشت ننمايد ...» (7)
همچنين در كتاب ارزشمند وسائل الشيعه طى روايتى طولانى از رسول خدا ( صلى الله عليه و آله) انگيزههاى مختلف قرائت قرآن و پيامدهاى آن بيان شده است . بخشهايى از اين حديث چنين است:
«كسى كه قرآن را ياد بگيرد و به آن عمل نكند ... مستوجب عذاب الهى مىگردد ...
و كسى كه از روى قصد ريا و سمعه قرآن را قرائت كند، در روز قيامتخداوند را ملاقت مىكند، در حالى كه چهرهى او استخوانى بدون گوشتباشد و قرآن به پشت گردن او بزند تا او را داخل آتش كند ... و كسى كه قرآن را بخواند، اما به آن عمل نكند، خداوند (درقيامت) او را كور محشور كند ... و كسى كه قرآن را خالصانه قرائت كند و نيز براى يادگيرى عارف دينى ... . ثوابى مانند جميع ملائك و انبيا به او بدهند .
و كسى كه از روى ريا و سمعه و براى جدال و با جاهلان و مباهات به علما قرآن را ياد بگيرد، در قيامتخداوند استخوانهايش را متفرق كند و ... هرگاه قرآن را ياد بگيرد و فروتنى نمايد و بندگان خدا را قرآن ياد بدهد و از خداوند پاداش بطلبد، كسى پاداشش در بهشت از او بيشتر نيست ... .» (8)
در روايتى از امام على ( عليه السلام) آمده است كه قرآن به ترتيل بخوانيد و از نظر آن حضرت، ترتيل آن است كه كلمات قرآن خوب ادا شود، مانند شعر و با شتاب خوانده نشود و همچون ريگ پراكنده نگردد .
همچنين در روايتى از امام صادق ( عليه السلام) وارد شده است كه قرآن به آهنگى حزين خوانده شود و از آن بزرگوار نقل شده است كه وقتى امام سجاد ( عليه السلام) قرآن تلاوت مىكرد، زيبايى تلاوتش به گونهاى بود كه سقاها چون از كنار منزل حضرتش عبور مىكردند جهت استماع تلاوت آن حضرت توقف مىكردند; و امام باقر ( عليه السلام) نيز از خوشآوازترين مردم در تلاوت قرآن بود .
اين گونه روايات حدود و كيفيت تلاوت را روشن مىسازد و روايات ديگر نهى كردهاند از اين كه طريقى غير از اين پيشه گردد . رسول خدا ( صلى الله عليه و آله) فرمود:
«قرآن را بالحن و آوازهاى عرب بخوانيد و از طن بدكاران و اهل گناه دورى كنيد، زيرا پس از من مردمى مىآيند كه قرآن را چون خوانندگى در حنجره مىچرخانند . اينها دلشان وارونه است و دل هركس هم كه از اين نوع آوازها خوشش آيد، وارونه است (9) را پس تلاوت قرآن و اقتضاى آن را دارد كه تلاوت كنندهى قرآن نيتخود را دقيقا بررسى كند كه آيا هدف و نيت او از شركت در فلان مجمع و محفل و مسابقه و تلاوت قرآن، پيشى گرفتن از ديگران و كسب وجهه نزد افراد است، يا اين كه هنر خود را در اختيار آيات وحى قرار داده است، تا از اين طريق دل شنوندگان را براى پذيرش آيات قرآن آماده گرداند؟
اين دقت و تامل، وظيفهى تلاوت كننده است . در صورتى كه هدف اول محرك او باشد، چه بهتر كه دست از تلاوت در مجامع عمومى بردارد و در خلوت قرآن بخواند، تا جايى كه از آفت ريا و خودنمايى رهايى يابد; و اگر هدف دوم انگيزهى وى باشد، بسى سعادت! و البته بايستى در اين محاسبه و ارزيابى مواظب توجهات شيطان باشد; كه به تعبير امام صادق ( عليه السلام) «شرك (يعنى ريا) از حركت كردن و راه رفتن مورچه پنهانتر است» (10)
1 . برگرفته از «قلب سليم» شهيد دستغيب، ص 384
2 . چهل حديث، امام خمينى ( رحمه الله)، ص 46
3 . قلب سليم، شهيد دستغيب، ص 373
4 . انعام، ص 163
5 . اصول كافى، باب مربوط به قرآن
6 . اسرار عبادت آيت ا ... جوادى، ص 17
7 . اصول كافى، باب مربوط به قرآن
8 . چهل حديثحضرت امام خمينى ( رحمه الله)، ص 427
9 . همان
10 . قلب سليم، ص 365.
...................................
|
||
● نویسنده : ابوالفضل عليدوستابرقويى | ||
|
||
● منبع: دیدار آشنا : آبان 1382، شماره 41 |