• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

تعدّد همسر

شرح آیات 129 و 130 سوره مبارکه النساء

129- وَلَن

بیشتر...

میهمانان ناشناس؟

شرح آیات 51 لغایت 60 سوره مبارکه حجر

51وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ

بیشتر...

روز عرفه و بیان ویژگى‏ هاى آن

صحیفه سجادیه - دعای شماره ۴۷ - فراز ۶۶

اللَّهُمَّ

بیشتر...

داستان شگفت انگیز «عُزَیْر»

شرح آیه 259 سوره مبارکه بقره

259- أَوْ كَالَّذِي مَرَّ

بیشتر...

خطبه صد و هشت، بخش اول

 

الْحَمْدُللهِِ الْمُتَجَلِّی لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ، وَ

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
34036
48621
147277614
اوقات شرعی

خطبه صد و نود و سه، بخش چهارم


فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین، وَ حَزْماً فِی لِین، وَ إِیماناً فِی یَقِین، وَ حِرْصاً فِی عِلْم، وَ عِلْماً فِی حِلْم، وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة، وَ تَجَمُّلاً فِی فَاقَة، وَ صَبْراً فِی شِدَّة، وَ طَلَباً فِی حَلاَل، وَ نَشَاطاً فِی هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع. یَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل. یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّکْرُ. یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً; حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ. إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ. قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لاَ یَزُولُ، وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لاَ یَبْقَى، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.
از نشانه هاى هر يک از آنها اين است که او را در دين خود قوى مى بينى و در عين قاطعيت، نرم خوست، داراى ايمانى مملوّ از يقين، و حرص در کسب دانش، و آگاهى در عين بردبارى، و ميانه روى در حال غنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگى در عين تهيدستى، و شکيبايى در شدائد، و طلب روزى حلال، و نشاط در راه هدايت و دورى از طمع است. پيوسته عمل صالح انجام مى دهد و با اين حال ترسان است (که از او پذيرفته نشود) روز را به پايان مى برند در حالى که همّ او سپاسگزارى و شکر (خداوند) است، و صبح مى کند در حالى که همه همّش ياد خداست. شب را سپرى مى کند در حالى که ترسان است، و صبح بر مى خيزد در حالى که شادمان است; ترسان از غفلتهايى است که از آن برحذر داشته شده و شادمان براى فضل و رحمتى است که به او رسيده (زيرا روز ديگرى از خدا عمر گرفته و درهاى سعى و تلاش را به روى او گشوده است). هرگاه نفس او
در انجام وظايفى که از آن ناخشنود است سرکشى کند، او نيز نفس خود را از آنچه دوست دارد محروم مى سازد. چشم روشنى او در چيزى است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بى اعتنايى اش نسبت به چيزى است که بقا و دوامى در آن نيست. علم را با حلم مى آميزد و گفتار را با کردار.

 

شرح و تفسیر

دوازده وصف دیگر

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به دوازده وصف دیگر از اوصاف برجسته پرهیزکاران، در عباراتى کوتاه و پرمعنا اشاره کرده از قوّت آنها در دین آغاز مى کند و به دورى آنان از طمع ختم مى نماید، مى فرماید : «از نشانه هاى هر یک از آنها این است که آنها را در دین خود نیرومند مى بینى و در عین محکم کارى و قاطعیت، نرم خو، و داراى ایمانى مملوّ از یقین، و حرص در کسب دانش، و آگاهى در عین بردبارى، و میانه روى در حال غنا و ثروت، و خشوع در عبادت، و آراستگى در عین تهیدستى، و شکیبایى در شدائد و طلب روزى حلال و نشاط در راه هدایت، و دورى از طمع هستند»; (فَمِنْ عَلاَمَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِین، وَ حَزْماً(2) فِی لِین، وَ إِیماناً فِی یَقِین، وَ حِرْصاً فِی عِلْم، وَ عِلْماً فِی حِلْم، وَ قَصْداً فی غِنىً، وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة، وَ تَجَمُّلاً(3) فِی فَاقَة، وَ صَبْراً فِی شِدَّة، وَ طَلَباً فِی حَلاَل، وَ نَشَاطاً(4) فِی هُدًى، وَ تَحَرُّجاً(5) عَنْ طَمَع).

تعبیر به قوّت در دین، اشاره به این است که وسوسه گران و شبهه افکنان و منافقان نمى توانند در آنها نفوذ کنند و طوفانها و حوادث سخت زندگى، ایمان آنها را متزلزل نمى سازد.

و «حَزم در لین» اشاره به این است که آنها در عین دوراندیشى که لازمه آن غالباً سختگیرى است ـ برخلاف «روزمرگى» که کارها را آسان مى کند ـ نرمخویى را فراموش نمى کنند و با کسانى که در انجام یک هدف اجتماعى با آنها همراه هستند رفتارى با رفق و محبت دارند و مطابق ضرب المثل معروف عرب که مى گوید : «لا تَکُنْ حُلْواً فَتَسْتَرِطُ وَ لامُرّاٌ فَتَلْفَظُ; آن قدر شیرین نباش که تو را ببلعند و نه آن قدر تلخ که تو را دورافکنند»، رفتار مى کنند.

تعبیر به «ایمان در یقین» اشاره به این است که ایمان مراتبى دارد و اعلى درجه آن، علم الیقین و حق الیقین است که گاه از طریق استدلالهاى قوى و محکم، حاصل مى شود و گاه از آن برتر; یعنى از راه شهود به دست مى آید.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم : «إنَّ الاْیمانَ أفْضَلُ مِنَ الإسْلامِ وَ إنَّ الْیَقینَ أفْضَلُ مِنَ الاْیمانِ وَ ما مِنْ شَىْء أعزُّ مِنَ الْیَقینِ; ایمان از اسلام برتر است (زیرا اسلام، اقرار در ظاهر است و ایمان، تصدیق به قلب) و یقین، افضل از ایمان است (زیرا درجه عالى ایمان است) و هیچ چیز کمیاب تر از یقین نیست».(6) آرى پرهیزکاران واقعى به این گوهر گران بهاى کمیاب دست یافته اند.

تعبیر به «حِرْصاً فِی عِلْم» با اینکه واژه حرص معمولا بار منفى دارد، اشاره به این است که آنها شدیداً به دنبال فراگیرى علم اند و روزى بر آنها نمى گذرد که دانش تازه اى کسب نکنند، در حالى که دنیاپرستان، حریص در جمع اموال اند. پرهیزکاران حریص در جمع علم اند، زیرا پرهیزکارى بدون علم، عمق و ریشه اى ندارد.

منظور از آمیختن علم با حلم، این است که عالم در برابر جهل جاهلان نباید خشمگین شود و تندخویى کند، بلکه با بردبارى و به صورت تدریجى در آنها نفوذ نماید و جهلشان را بزداید.

در حدیث مفصلى که مرحوم علامه مجلسى در گفتگوى امام صادق(علیه السلام) با عنوان بصرى که براى درک علم به محضر آن حضرت آمده بود نقل مى کند، مى خوانیم که فرمود: حلم و بردبارى تو باید به قدرى باشد که اگر کسى به تو بگوید اگر سخن نسنجیده اى درباره من بگویى ده برابر آن به تو مى گویم، تو در جواب بگویى اگر تو ده سخن ناسنجیده بگویى من یکى نخواهم گفت: «فَمَنْ قالَ لَکَ إنْ قُلْتَ واحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ واحِدَةً» و در مورد علم به او مى فرماید : آنچه را نمى دانى از علما بپرس و از اینکه براى بهانه جویى و آزار یا آزمودن افراد از آنها سؤال کنى بپرهیز و از عمل به آراى شخصى و ظنى دورى کن: «فَأسْأَلِ الْعُلَماء ما جَهِلْتَ وَ إیّاکَ أنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَةً وَ إیّاکَ أنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً».(7)

تعبیر به «قَصْداً فی غِنىً» اشاره به این است که آنها اگر غنى و ثروتمند شوند اعتدال و میانه روى را فراموش نمى کنند و از اسراف و تبذیر، پرهیز دارند و اضافه اموال خویش را در اختیار نیازمندان مى گذارند.

جمله «وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَة» اشاره به این است که عبادت آنها سرسرى و بى روح نیست، بلکه حالت خضوع و خشوع و حضور قلب که روح عبادات است در اعمال عبادى آنها موج مى زند و هر نمازى از آنها نردبانى است براى صعود به اوج قرب خدا; و به همین دلیل قرآن مجید در وصف مؤمنان رستگار مى فرماید : (الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَاشِعُونَ).(8)

جمله «تَجَمُّلاً فِی فَاقَة» در واقع نقطه مقابل «قَصْداً فی غِنىً» است. اشاره به اینکه پرهیزگاران نه به هنگام تبذیر و اسراف و طغیان دارند و نه به هنگام فقر زبان به شکوه و شکایت مى گشایند.

تعبیر به «تجمّل» مفهومش این است که آنها هر چند فقیر و نادار باشند، ظاهر خود را حفظ مى کنند، همان گونه که قرآن مجید مى فرماید : (یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ).(9)

این گروه از فقیران آنچنان زندگى مى کنند که افراد نادان بر اثر خویشتن دارى، آنها را اغنیا مى پندارند.

جمله «صَبْراً فِی شِدَّة» اشاره به استقامت و شکیبایى آنها در برابر شدائد روزگار و حوادث ناگوار است که به مصداق (إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُّصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا للهِِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)(10)خود را از آن خدا مى دانند و جایگاه امن و امان و روح و ریحان را سراى آخرت مى شمرند; نه این دنیا را. در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود : «إنَّ الصَّبْرَ نِصْفُ الإیمانِ»(11) و در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که فرمود: «الإیمانُ نِصْفانِ; نِصْفٌ فِى الصَّبْرِ وَ نِصْفٌ فِی الشُّکْرِ; ایمان دو نصف است; نیمى از آن صبر است و نیمى از آن شکر (صبر در برابر مشکلات و ناملایمات و شکر در برابر نعمتها)».(12)

جمله «طَلَباً فِی حَلاَل» نشان مى دهد که پرهیزگاران افرادى گوشه گیر و بیگانه از فعالیتهاى زندگى نیستند، بلکه تلاش و کوشش براى معاش و پیشرفت جامعه اسلامى جزو برنامه هاى اصلى آنهاست. با این قید که دنیاپرستان در فکر حلال و حرام نیستند و آنها پیوسته طالب حلال اند و اگر کارى بسیار پردرآمد باشد ولى بوى حرام دهد از آن مى گریزند. در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم : «اَلْعِبادَةُ سَبْعُونَ جُزْءاً أفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ ; عبادت هفتاد جزء دارد که از همه برتر، به دنبال روزى حلال بودن است».(13)

قرآن مجید مى گوید: «(یَا أَیُّهَا الرُّسُلُ کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحاً) ; اى رسولان الهى از غذاى پاکیزه و حلال تناول کنید و عمل صالح به جاى آورید».(14) این تعبیر ممکن است، نشان آن باشد که عمل صالح زاییده غذاى حلال و طیّب است.

تعبیر به «نَشَاطاً فِی هُدًى» ناظر به این است که پیمودن راه هدایت براى آنها برخلاف افراد کوتاه فکر و کم معرفت مایه نشاط و شادى است; هرگز از پیمودن این راه خسته نمى شوند و سلوک سبیل الهى هر دم بر نشاط آنها مى افزاید.

منظور از جمله «وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع» این است که پرهیزکاران به کلّى از طمع دورند، زیرا طمع نتیجه وابستگى شدید به دنیا و سبب توجه به غیر خدا و موجب مفاسد زیادى مى گردد. از جمله یکى از عوامل ذلّت و کینه و عداوت و حقد و حسد است ; طمعکاران هرگز از مال دنیا سیر نمى شوند و پیوسته براى به دست آوردن آن از هر راهى که باشد تلاش مى کنند و در واقع گرفتار اسارت دائم اند، همان گونه که امام(علیه السلام) در کلمات قصارش فرموده: «اَلطَّمَعُ رِقُّ مُؤَبَّدٌ ; طمع سبب بردگى جاویدان است».(15)

به علاوه، طمع فکر و عقل را از کار مى اندازد و انسان را گرفتار لغزش هاى بزرگ مى کند، همان گونه که مولا در یکى دیگر از کلمات قصارش فرموده: «أکْثَرُ مَصارِعِ الْعُقُولِ تَحْتَ بُرُوقِ الْمَطامِعِ; بیشترین زمین خوردن عقلها، زیر برقهاى طمع است».(16)

سپس امام(علیه السلام) به بیان سه وصف دیگر از اوصاف برجسته شخص پرهیزکار پرداخته مى فرماید : «پیوسته عمل صالح انجام مى دهد، با این حال ترسان است (که از او پذیرفته نشود.) روز را به پایان مى برد در حالى که همّ او سپاسگزارى (نعمتهاى الهى) است و صبح مى کند در حالى که تمام همّش یاد خداست» (یَعْمَلُ الاَْعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَل(17). یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّکْرُ).

آرى! اولیاءالله اگر تمام اعمال صالح را انجام داده باشند باز از این بیم دارند که حق عبودیت پروردگار را ادا نکرده و در انجام وظیفه خود کوتاهى کرده باشند، همان گونه که در حدیث آمده است: شخصى از امام صادق(علیه السلام) پرسید چه چیز مهمّى در وصیّت لقمان بود؟ فرمود : «امور مهم و شگفت آورى، گفت و از همه شگفت آورتر این که به فرزندش گفت : آن گونه از خدا بترس که اگر تمام اعمال نیک انس و جنّ را انجام داده باشى باز از این بترسى که کوتاهى کرده اى و خداوند مجازاتت مى کند و آن قدر به رحمت خدا امیدوار باش که اگر تمام گناهان انس و جنّ را انجام داده اى، باز امید به رحمت او داشته باشى».(18)

قرآن مجید در این زمینه تعبیر گویایى دارد; در بیان اوصاف پیشگامان در اعمال خیر مى فرماید: «(وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا اتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ) ; آنها کسانى هستند که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج مى دهند و با این حال دلهایشان هراسناک است از اینکه سرانجام به سوى پروردگارشان باز مى گردند».(19)

تعبیر به «عیسى...» اشاره به این است که آنها در آغاز روز که تلاش و کوشش را شروع مى کنند، با نام خدا آغاز مى کنند و در پایان روز که از مواهب الهى بهره کافى مى گرفتند، به شکر خدا مى پردازند. درست همچون نشستن بر سر سفره غذا که با نام خدا شروع مى شود و با شکر پروردگار پایان مى پذیرد، هر چند بعضى از شارحان(4) نهج البلاغه در تفسیر این دو جمله گفته اند که این اختلاف در تعبیر از باب تنوّع در عبارت است و منظور آن است که صبح و شام و در جمیع حالات، هم ذاکرند و هم شاکر; ولى آنچه که در بالا گرفته شد، صحیح تر به نظر مى رسد.

درباره اهمیّت ذکر الله در آیات و روایات، تعبیرات بسیار پرمعنایى وارد شده است; مثلا در حدیثى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید : «ثَلاثَةٌ مَعْصُومُونَ مِنْ إبْلیسَ وَ جُنُودِهِ: الذّاکِرُونَ للهِِ، وَ الْباکُونَ مِنْ خَشْیَةِ اللهِ، وَ الْمُسْتَغْفِرُونَ بِالاْسْحارِ; سه گروهند که از شیطان و لشکریانش در امانند، آنها که پیوسته یاد خدا مى کنند، و آنها که از ترس (کیفر خداوند) اشک مى ریزند (و احساس مسؤولیت مى کنند)، و آن ها که در سحرگاهان استغفار مى نمایند».(20)

درباره اهمیّت شکر نیز در آیات و روایات، تأکیدات فراوانى دیده مى شود; از جمله در حدیثى از امیرمؤمنان که در غررالحکم آمده است، مى خوانیم : «شُکْرُ النِّعْمَةِ اَمانٌ مِنْ حُلُولِ النِّقْمَةِ; شکر نعمت انسان را از بلاها و حوادث ناگوار در امان مى دارد».(21)

آن گاه اشاره به دو وصف مهم دیگر از اوصاف این پاک مردان مى کند و مى فرماید: «شب را سپرى مى کند، در حالى که ترسان است و صبح بر مى خیزد، در حالى که شادمان است. ترسان از غفلتهایى است که از آن برحذر داشته شده، و شادمان براى فضل و رحمتى است که به او رسیده (زیرا روز دیگرى از خدا عمر گرفته و درهاى سعى و تلاش را به روى او گشوده است)»; (یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً; حَذِراً لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ).

مفهوم این سخن آن نیست که براى مسئله خوف و رجا تقسیم زمانى بیان کند; خوف و رجا در هر زمان و در هر حال در دل پرهیزکاران است، بلکه از آنجا که پرهیزکاران بعد از پایان کار روزانه به محاسبه خویش مى پردازند و از این نگرانند که در برنامه روزى که گذشت خطاها و لغزش هایى باشد، سخن از خوف آنها به میان آمده و لذا به ما دستور داده شده است که شب هنگام قبل از آنکه به بستر استراحت رویم، استغفار کنیم. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم : «مَنِ اسْتَغْفَرَاللهَ حینَ یَأْوِی إلى فِراشِهِ مِأَةَ مَرَّة تَحاتَتْ ذُنُوبُهُ کَما یَسْقُطُ وَرَقَ الشَّجَرِ; کسى که شب هنگام وقتى به بستر استراحت مى رود یک صد مرتبه استغفار کند، گناهان او فرو مى ریزد آن گونه که برگ درختان (هنگام پاییز) فرو مى ریزد».(22)

و از آنجا که روز آغاز فعالیتى نوین و اعمال صالح جدیدى است فعالیتى که باید با امید آغاز گردد تجلى گاه صفت رجا و شادمانى است.

در اینکه میان فضل و رحمت چه تفاوتى است مفسّران قرآن در ذیل آیه (قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَبِرَحْمَتِهِ)(23) گفت و گو بسیار دارند; بعضى فضل الهى را اشاره به نعمت هاى ظاهرى و مادى و رحمت را اشاره به نعمتهاى باطنى و معنوى دانسته اند و بعضى دیگر فضل را آغاز نعمت و رحمت را دوام نعمت دانسته اند. این احتمال نیز داده شده که فضل اشاره به نعمت عام پروردگار به همه انسانها و رحمت اشاره به رحمت ویژه مؤمنان است.

البتّه این تفسیرها منافاتى با هم ندارند و ممکن است در مفهوم عبارت بالا گنجانیده شوند.

آن گاه امام(علیه السلام) به بیان یکى دیگر از اوصاف برجسته انسان پرهیزگار که در ارتباط با تهذیب نفس و خودسازى است، پرداخته، مى فرماید : «هر گاه نفس او در انجام وظایفى که از آن ناخشنود است سرکشى کند، او نیز از آنچه نفس دوست دارد محرومش مى سازد»; (إِنِ اسْتَصْعَبَتْ(24) عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ).

این در واقع یکى از مراحل سلوک راهیان الى الله است که آن را مرحله «معاقبه» مى نامند که بعد از مراحل «مشارطه» و «مراقبه» و «محاسبه» قرار دارد; یعنى صبحگاهان که برنامه تازه اى را در زندگى خود شروع مى کنند با نفس خویش شرط مى کنند که از هرگونه گناه بپرهیزد. سپس در طول روز مراقب آن هستند و شبانگاه قبل از آنکه به بستر استراحت بروند به حساب اعمال روزانه رسیدگى مى کنند و اگر خلافى از آنها سرزده بود نفس خود را مجازات مى کنند. به این صورت که او را از آنچه به آن تمایل دارد موقّتاً باز مى دارد; مثلا از غذاى خوب، بستر نرم، خواب کافى و مانند آن محروم مى سازد تا نفس سرکش رام گردد و براى روزهاى آینده در مسیر اطاعت خداوند قرار گیرد. این برنامه براى تهذیب نفس، بسیار مؤثر و کارساز است و به یقین هرگاه انسان مدّتى بر آن مداومت کند، آثار و برکات عجیب آن را در جان و روح خویش مى بیند.

در ادامه این سخن به چهار وصف مهم دیگر اشاره کرده، مى فرماید : «روشنى چشم او در چیزى است که زوال در آن راه ندارد و زهد و بى اعتنایى اش نسبت به چیزى است که بقا و دوامى در آن نیست. علم را با حلم مى آمیزد و گفتار را با کردار»; (قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لاَ یَزُولُ، وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لاَ یَبْقَى، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ).

تعبیر به «قرّة عینه» با توجه به اینکه «قرّه» در اصل از ریشه «قرّ» (بر وزن حرّ) به معناى سردى گرفته شده و عرب معتقد بوده که اشک شوق همواره سرد و خنک و اشک غم داغ و سوزان است، این تعبیر در جایى گفته مى شود که مایه شادى و خوشحالى است و معادل آن در فارسى «چشم روشنى» است. به این ترتیب مفهوم جمله بالا این است که چشم پرهیزگاران به جهان آخرت روشن است، زیرا جهانى است پایدار و برقرار، همان گونه که قرآن مجید درباره بهشتیان مى گوید : (خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّموَاتُ وَالاَْرْضُ)(25) و نیز مى فرماید : «(فَلاَ تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِىَ لَهُمْ مِّنْ قُرَّةِ أَعْیُن جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ); هیچ کس نمى داند چه پاداشهاى مهمّى که مایه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، این جزاى کارهایى است که انجام مى دادند».(26) و با توجه به اینکه طبق آنچه در بخشهاى قبل این خطبه گذشت، آنها در همین دنیاگویى بهشت و نعمتهاى بهشتى را با چشم خود مى بینند، این حالت شادمانى و قرة العین در برابر بهشت، در همین جا براى آنها حاصل است. به عکس چون دنیاى ناپایدار را آن گونه که هست دریافته اند، هرگز دل به آن نمى بندند. آمیختن حلم با علم و بردبارى با دانش و همچنین گفتار با کردار از برجسته ترین نقاط قوّت آنهاست، زیرا اگر عالم در برابر جهل جاهلان بردبار نباشد نجات دادن آنها براى او غیر ممکن است و اگر گفتار آنها با عمل همراه نگردد تأثیرى در سخن آنها نخواهد بود. همان گونه که در حدیث امام صادق(علیه السلام)آمده است : «إنَّ الْعالِمَ إذا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَما یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفا; هرگاه عالم به علمش عمل نکند موعظه و اندرز او از دلها فرو مى ریزد، آن گونه که دانه هاى باران از سنگ سخت فرو مى ریزد».(27)

1. «حزم» به معناى محکم کردن و متقن ساختن است و ريشه اصلى آن «حزام»، تنگ حيوان است 
(نوار محکمى که زين يا پالان را به وسيله آن زير شکم حيوان، محکم مى بندند و به معناى هرگونه کمربند نيز آمده است).
2. «تجمّل» از «جمال» گرفته شده و
 به معناى اظهار زيبايى و جمال است و «تجمل» در حال فقر به اين معناست که شخص فقير ظاهراً خود را بى نياز نشان دهد.
3. «نشاط» فعاليت صادقانه است و «نشاطات» علمى به معناى فعاليت هاى علمى است.
4. «تحرّج» از ريشه «حرج» به
 معناى مشقّت گرفته شده است. اين واژه هنگامى که با «عن» متعدى شود به معناى دورى کردن و خود را گرفتار نمودن است.
5. الکافى، جلد 2، صفحه 51، باب فضل الايمان على الاسلام، حديث 1 .
6. بحارالانوار، جلد 1، صفحه 226 .
7. مؤمنون، آيه 2 .
8. بقره، آيه 273 .
9. بقره، آيه 156 .
10. شرح ابن ابى الحديد، جلد 1، صفحه 319 و بحارالانوار، جلد 79، صفحه 137، حديث 22 .
11. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 151 .
12. الکافى، جلد 5، صفحه 78 .
13. مؤمنون، آيه 51 .
14. نهج البلاغه، کلمات قصار، 180 .
15. نهج البلاغه، کلمات قصار، 219 .
16. «وجل» به معناى خوف و ترس است و «وَجِل» بر وزن «خجل» به معناى شخص ترسان است.
17. الکافى، جلد 2، صفحه 67 .
18. مؤمنون، آيه 60 .
19. فى ظلال نهج البلاغه، جلد 3، صفحه 169 .
20. مستدرک الوسائل، جلد 12، صفحه 146، حديث 5 .
21. غرر الحکم، 5664 .
22. وسائل الشيعة، جلد 4، صفحه 1028، حديث 7 .
23. يونس، آيه 58 .
24. «استصعب» از «صعوبت» گرفته شده و «استصعاب» به معناى مشکل شدن و زير بار نرفتن است.
25. هود، آيه 107 .
26. سجده، آيه 17 .
27. بحارالانوار، جلد 2، صفحه 39، حديث 68.

 

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری