ذمّه ام در گرو اين سخنانى است که مى گويم و من صدق آن را تضمين مى کنم! کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پيشينيان و عذابهاى الهى در مورد آنان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبت هايى که در انتظارش باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختيها حفظ مى کند. آگاه باشيد آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند، پيامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است! به خدايى که پيامبر را به حق فرستاده، سوگند که همه شما به هم مخلوط و غربال مى شود و همچون محتواى ديگ به هنگام جوشش، زير و رو خواهيد شد آن گونه که افراد پايين نشين، بالا و بالانشينان، پايين قرار خواهند گرفت و آنان که در اسلام پيشگام بوده اند و برکنار شده بودند بار ديگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حيله و تزوير پيشى گرفتند کنار زده خواهند شد! به خدا سوگند هرگز حقيقتى را کتمان نکرده ام و هيچ گاه دروغى نگفتم و موقعيّت امروز را از قبل به من خبر داده اند!
بیدار باشید که آزمون بزرگ در پیش است!
همان گونه که در بالا اشاره شد و بعضى از مفسّران نهج البلاغه همچون «ابن ابى الحدید» به آن تصریح کرده اند، این خطبه یکى از مهمترین خطبه هاى امام است که پس از بیعت به خلافت ایراد فرمود و هشدارهاى مهمّى نسبت به مسائل آینده به مردم داد و راه نجات از خطرها و انحرافاتى که ممکن است در پیش باشد را به آنها دقیقاً نشان داد.
نخست براى بیان اهمیّت مطلب مى فرماید: «ذمّه ام در گرو این سخنانى است که مى گویم و من صدق آن را تضمین مى کنم» (ذِمَّتی بِما اَقُولُ رَهینَة وَ اَنَاَ بِهِ زَعیم(1)). اشاره به این که صدق این گفتار و حقّانیّت آن را صد در صد تضمین مى کنم و خود را در گرو آن مى دانم و شما با اطمینان خاطر آن را بپذیرید و به آن پایبند باشید.
ذکر این تعبیر براى جلب توجّه شنوندگان و اهمیّت دادن به محتواى این سخنان و جدّى گرفتن این هشدارهاست.
سپس مى افزاید: «کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پیشینیان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبتهایى که در انتظارش مى باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختیها و شبهات حفظ مى کند» (اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ(3)، حَجَزَتْهُ(4) التَّقْوى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ).
اشاره به این که بیایید به گذشته تاریخ باز گردید، سرنوشت اقوامى را که بر اثر انحراف از حق و آلوده شدن به انواع هوسها و شهوات و گناهان، گرفتار مجازاتهاى دردناک الهى شدند، بنگرید! بیایید و تاریخ بعثت و قیام پیغمبر اسلام و توطئه هاى اقوام جاهلى را در برابر آن حضرت بررسى کنید و در عواقب شوم آنها سخت بیندیشید تا راه آینده براى شما روشن گردد و با چراغ تقوا و پرهیزگارى، تاریکیهاى شبهات را بر طرف سازید و در پناه این سنگر مطمئن از ضربات هولناک شیاطین و نفس امّاره در امان بمانید!
سپس امام، این رهبر هوشیار، پرده ها را کنار مى زند و با صراحت مى گوید: «آگاه باشید آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند پیامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است» (اَلا وَ اِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَیْئَتِها یَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِیَّهُ(صلى الله علیه وآله وسلم)).
به هوش باشید کوره امتحان سخت داغ است و تنها پرهیزگاران مخلص و عبرت آموزان آگاه از این کوره سالم بیرون مى آیند!
امام به روشنى این حقیقت را بازگو مى کند که مردم در عصر خلیفه سوّم، مخصوصاً واپسین روزهاى عمر او، با آن حیف و میلهاى عظیمى که در بیت المال واقع شد و مناصبى که به افراد ناصالح تفویض گشت و مفاسدى که به خاطر این امور در کلّ جامعه اسلامى پدید آمد و اختلافات عمیقى که وحدت اسلامى را در هم کوبید، گویى به عصر جاهلیّت عرب بازگشته است و روز بیعت آن حضرت همچون روز بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است که باید انقلابى نوین همچون انقلاب پیامبر برپا کند. انقلابى که مردم را به اسلام «ناب محمّدى»(صلى الله علیه وآله وسلم) باز گرداند. بدیهى است در برابر این انقلاب گروه هایى که منافع نامشروعشان به خطر بیفتد مقاومت خواهند کرد و کوره امتحان داغ مى شود و در چنین شرایطى رهبر آگاه و آینده نگرى همچون على(علیه السلام)باید مردم را تکان دهد و بیدار کند و از خطراتى که در پیش دارند آگاه سازد.
توجّه داشته باشید که بعضى از مفسّران، «بلیّة» را در این جا به معناى بلاها و مشکلات تفسیر کرده اند در حالى که «بلیه» به معناى آزمایش و امتحان است و تمام تعبیرات امام در ادامه این خطبه شاهد و گواه آن مى باشد.
سپس به تشریح این امتحان بزرگ الهى پرداخته و با ذکر دو مثال آن را روشن مى سازد.
نخست این که مى فرماید: «به خدایى که پیامبر را به حق فرستاده سوگند که شما همگى به هم مخلوط و غربال خواهید شد! (تا خالص از ناخالص درآید و حق از باطل و طرفداران حق از پیروان باطل جدا شوند)» (وَالَّذی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً(5)، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً(6)).
این طبیعت هر انقلاب الهى است که به هنگام پیروزى، جامعه را «غربال» و پاکسازى مى کند. قدرتمندان خیانتکار عقب رانده مى شوند و صالحان مستضعف بر سر کار مى آیند; همان گونه که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بعد از پیروزى انقلابش انجام داد.
ابوسفیان و قدرتمندان فاسدى همانند او بکلّى منزوى شدند و صهیب و خبّاب و بلال بر سر کار آمدند. همچنین بعد از بیعت مردم با امیرمؤمنان على(علیه السلام)خودکامگانى که در عصر عثمان تکیه بر قدرت زده بودند و بیت المال را تاراج مى کردند به عقب رانده شدند و پاکدامنان مخلص بر سر کار آمدند.
در دوّمین تشبیه مى فرماید: «شما همچون محتواى دیگ به هنگام جوشش، زیر و رو خواهید شد آن گونه که افراد پایین نشین، بالا و بالانشینان، پایین قرار خواهند گرفت!» (وَ لَتُساطُنَّ سَوْطَ(3) الْقِدْرِ، حَتّى یَعُودَ اَسْفَلُکُمْ اَعْلاکُمْ، وَ اَعْلاکُمْ اَسْفَلَکُمْ).
در واقع طبیعت هر انقلابى چنین است که بالانشینان به زیر کشیده مى شوند و زیردستان در مقامات بالاى جامعه قرار مى گیرند; ولى در انقلابهاى الهى که در جوامع فاسد ظاهر مى شود مفسدان از تخت قدرت به زیر مى آیند و صالحان مستضعف به اوج قدرت مى رسند.
در ادامه این سخن مى افزاید: «آنان که در اسلام پیشگام بودند و برکنار شده بودند بار دیگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حیله و تزویر پیشى گرفتند کنار مى روند!» (وَلَیَسْبِقَنَّ سابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا، وَلَیُقَصِّرَنَّ سَبّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا).
جمله دوّم اشاره به افرادى همچون طلحه و زبیر است که روزى در اسلام در صف اوّل قرار داشتند ولى بر اثر کوتاهیها عقب رانده شدند و جمله اوّل اشاره به افرادى همچون یاران امام(علیه السلام) است که در عصر عثمان خانه نشین بودند، ولى در عصر امام(علیه السلام) به تدبیر امور مسلمین پرداختند.
بعضى احتمال داده اند که این جمله ها همگى اشاره به زمانهاى آینده باشد که بار دیگر اوضاع بر مى گردد و بنى امیه بر سر کار مى آیند و سابقین در اسلام را عقب مى زنند و بازماندگان جاهلیّت را بر سر کار مى آورند.
ولى با توجّه به این که این خطبه تقریباً بدون فاصله با بیعت امام(علیه السلام) ایراد شده، معناى اوّل مناسبتر است.
سپس با سوگند دیگرى این مطلب را تأکید کرده، مى فرماید: «به خدا سوگند هرگز حقیقتى را کتمان نکرده ام و هیچ گاه دروغى نگفته ام و موقعیّت امروز را از قبل به من خبر داده اند! (یعنى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) تمام این امور را پیش بینى فرموده و به من خبر داد و من با آگاهى تمام براى شما بازگو کردم!)» (وَاللهِ ما کَتَمْتُ وَ شْمَةً(7)، وَ لا کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَلَقَدْ نُبِّئْتُ بِهذا الْمَقامِ وَ هذَا الْیَوْمِ).
اینها همه براى آن است که مردم بیدار باشند و تسلیم توطئه هایى همچون توطئه جنگ «جمل» و «صفّین» و «نهروان» نشوند و بدانند روزهاى سخت امتحانى در پیش دارند و کاملا مراقب وضع خویش باند، هرچند متأسفانه این هشدارهاى مؤکّد از فرد آگاه و بیدارى همچون على(علیه السلام) در دلهاى گروهى مؤثر نیفتاد و باز هم از بوته امتحان سیه روى بیرون آمدند.
ظاهراً منظور امام(علیه السلام) از بیان این جمله همان خبرهاى غیبى است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)به او درباره حوادث آینده داد و همان گونه که در بحث علم غیب پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و امام(علیه السلام)گفته ایم رهبران و پیشوایان معصومى که به تمام جهان و تمام قرون و اعصار تعلق دارند نمى توانند خالى از علم غیب و آگاهى بر اسرار گذشته و آینده بوده باشند; چرا که حوادث امروز با گذشته و آینده در ارتباط و پیوند نزدیکى است و همانها بودند که گاه لازم مى دیدند گوشه اى از حقایق مربوط به آینده را براى مردم فاش کنند تا هوشیارانه تر با مسائل برخورد کنند و در دام «شیاطین» و کام حوادث دردناک فرو نیفتند و این همان کارى است که على(علیه السلام)بارها ـ طبق گواهى «نهج البلاغه» ـ انجام داده و امّت اسلامى را از خطراتى که در پیش داشته اند آگاه ساخت. بدیهى است در این گونه موارد گروهى پند مى گیرند و گروهى ملال.
* * *
نکته ها
1ـ تاریخ تکرار مى شود!
معروف است که حوادث تاریخ مجموعه هاى مکرّرى هستند که در اشکال مختلف ظاهر مى شوند و به همین دلیل کسانى که در گذشته تاریخ به دقّت مى اندیشند مى توانند با آگاهى بیشتر با حوادث حال و آینده برخورد کنند و درست به همین دلیل قرآن مجید پُر است از شرح سرگذشت «اقوام و پیامبران پیشین» که آینه تمام نمایى است براى امروز و فردا.
امام(علیه السلام) نیز در این بخش از خطبه، به این نکته بسیار مهم توجّه داده و مى فرماید: اگر مى خواهید با نیروى تقوا از فرو رفتن در ظلمات شبهات رهایى یابید، به گذشته تاریخ برگردید و عبرت بگیرید! و سپس تصریح مى کند که حوادث امروز شما (روز بیعت با امام(علیه السلام)) درست همانند حوادث روز بعثت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) است! همان گروه بندیهاى مخالفان حق، همان انحرافات و سرگردانیها و همان کار شکنى هاى رنگارنگ. بهوش باشید و محکم پشت سر امام خود بایستید تا در بیراهه ها سرگردان نشوید! و اگر بنشینیم و با دقّت حوادث عصر خلافت على(علیه السلام) را با عصر بعثت مقایسه کنیم، همانندى زیادى در میان این دو مى یابیم و این نبود مگر این که گروه «منافقان» و بازماندگان «دوره جاهلیّت» از طرق مختلف تلاش کردند که تعلیمات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) را تدریجاً محو کنند; مخصوصاً سعى نمودند در مراکز قدرت نفوذ کنند و آن جا را تحت تأثیر خود قرار دهند و فرهنگى مغایر با فرهنگ اسلام و شبیه «فرهنگ جاهلى» به وجود آورند; چنان که نشانه هاى بارز آن بعدها در دوران «حکومت بنى امیّه» کاملا آشکار شد. درست است که ظواهرى از اسلام در عصر خلیفه سوّم محفوظ بود، ولى حتّى آن ظواهر نیز تدریجاً خالى از محتوا مى گشت، همان گونه که در دوران بنى امیّه، نماز و روزه و حج برپا بود امّا چه نماز و روزه و حجّى!
2ـ بیان حقیقت یا رعایت مصلحت؟
بسیارند کسانى که تصوّر مى کنند مصلحت آن است که حقایق از توده مردم نهفته شود، مبادا واکنشهاى نامناسبى نشان دهند، در حالى که مصلحت رهبران و مصلحت عموم مردم ـ جز در موارد استثنایى و خاص ـ آن است که حقایق براى مردم باز شود و مردم آگاهانه وارد میدان عمل شوند. سانسور کردن اخبار و مردم را بى خبر گذاشتن، همیشه روش رهبران خودکامه و دیکتاتور بوده که جز به منافع خویش نمى اندیشند و صفا و صمیمیّتى در کارشان نیست; به عکس رهبران الهى و پیشوایان مردمى که تمام هدفشان رهایى بخشیدن مردم از تنگناهاى مادّى و معنوى است، سعى دارند با کمال خلوص و واقعیتها را با آنها در میان بگذارند; چرا که این معنا، همکارى و حمایت آنها را جلب مى کند، به آنان شخصیّت مى دهد و پیوندشان را با رهبران محکمتر مى سازد.
جالب این که امام در این خطبه و بسیارى از دیگر خطبه هاى «نهج البلاغه»، نه تنها واقعیّتهاى موجود را نسبت به آنها کتمان نمى کند; بلکه حوادث آینده را که از مخبر صادق ـ پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) ـ شنیده بود براى آنها بازگو مى کند و با صراحت مى گوید: حتّى یک کلمه را از امورى که آگاهى بر آن براى شما لازم است کتمان نکردم و از شما مى خواهم که هوشیارانه با خطراتى که در پیش دارید برخورد کنید و در «دام شیاطین» گرفتار نشوید!
* * *