وَاعْلَمُوا أَنَّ «یَسِیرَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ» وَ مُجَالَسَةَ أَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاةٌ لِلاِْیمَانِ، وَ مَحْضَرَةٌ لِلشَّیْطَانِ. جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلاِْیمَانِ. الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاة وَ کَرَامَة، وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاة وَ مَهَانَة. وَ لاَتَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاِْیمَانَ «کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ»; «وَ لاَتَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ»; وَاعْلَمُوا أَنَّ الاَْمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ، وَ یُنْسِی الذِّکْرَ، فَأَکْذِبُوا الاَْمَلَ، فَإِنَّهُ غُرُورٌ، وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ.
آگاه باشيد! رياکارى هر چند کم باشد، شرک است و همنشينى با هواپرستان ايمان را از انسان دور مى کند و شيطان را به حضور مى کشاند. از دروغ برکنار باشيد، چرا که دروغ از ايمان برکنار است. راستگو بر ساحل نجات و کرامت است، امّا دروغگو بر لب پرتگاهِ هلاکت و پستى است و حسد نورزيد که حسد ايمان را نابود مى کند، آن گونه که آتش هيزم را مى خورد و خاکستر مى سازد و کينه يکديگر را در دل نگيريد که خير و برکت را از ميان مى برد و بدانيد آرزوهاى دور و دراز، خِرد را به غفلت (از واقعيّت ها) وا مى دارد و ياد خدا را به فراموشى مى سپارد; بنابراين، به آرزوها اعتنا نکنيد، که فريبنده است و صاحبش فريب خورده.
شرح و تفسیر
خوهاى خطرناک
در این بخش، که آخرین بخش از خطبه 86 مى باشد، امام(علیه السلام) نسبت به شش صفت، از صفات رذیله شدیداً هشدار مى دهد(ریا، هم نشینى با هواپرستان، دروغ، حسد، عداوت و دشمنى، و آرزوهاى دور و دراز) و در کنار هر یک از این صفات، اشاره پر معنایى به زیانهاى آن فرموده است.
نخست مى فرماید: «آگاه باشید! ریاکارى هر چند کم باشد، شرک است.» (وَاعْلَمُوا أَنَّ یَسِیرَ الرِّیَاءِ شِرْکٌ).
زیرا شخص ریاکار، یک عمل الهى را براى رضاى بندگان و تظاهر به نیکى و جلب توجّه آنان انجام مى دهد و در حقیقت، به جاى اینکه عزّت را از خدا بخواهد که مصداق واقعى «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ»(1) است، از بندگان ضعیف و ناتوان مى طلبد و این نوعى شرک و دوگانه پرستى است که با «توحید افعالى» در تضادّ مى باشد.
به همین دلیل، در روایات اسلامى آمده است که روز قیامت، شخص ریاکار را به این عناوین مخاطب مى سازند و او را صدا مى زنند که: «یَا کَافِرُ! یَا فَاجِرُ! یَا غَادِرُ! یَا خَاسِرُ! حَبِطَ عَمَلُکَ وَ بَطَلَ أَجْرُکَ، فَلاَ خَلاَصَ لَکَ الْیَوْمَ، فَالْتَمِسْ أَجْرَکَ مِمَّنْ کُنْتَ تَعْمَلُ لَهُ; اى کافر! اى فاجر! اى حیله گر! اى زیانکار! عملت نابود شد و اجرت از میان رفت و امروز راه نجاتى براى تو نیست; پاداش خود را از کسى بطلب که براى او عمل مى کردى».(2)
اضافه بر این، شخص ریاکار به خاطر دوگانگى ظاهر و باطن، در زمره منافقان است و این نفاق سبب مى شود که اعمالش بى روح و تهى از محتوا و بى اثر باشد.
در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرُهُمْ، وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلاَنِیَتُهُمْ، طَمَعاً فِی الدُّنْیَا، لاَیُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِم، یَکُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً; لاَ یُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ، یَعَمُّهُمُ اللّهُ بِعِقَاب، فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ، فَلاَ یَسْتَجِیبُ لَهُمْ; زمانى بر مردم فرا مى رسد که باطن آنها زشت و آلوده و ظاهر آنها زیباست; این کار را به خاطر دنیاپرستى انجام مى دهند و پاداشهاى الهى را طلب نمى کنند; دین آنها، ریاکارى است و خوف الهى در وجودشان نیست; کیفر عظیم الهى آنها را فرا مى گیرد و آنها (به درِ خانه خدا مى روند و) همچون غریق دعا مى کنند، ولى خداوند دعاى آنها را مستجاب نمى کند».(3)
در قیامت که اسرار درون مردم آشکار مى گردد، رسواترین مردم ریاکارانند:
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید شرمنده رهروى که عمل بر مجاز کرد!
در مورد دومین صفت رذیله مى فرماید: «بدانید که هم نشینى با هواپرستان، ایمان را از انسان دور مى کند و شیطان را به حضور مى کشاند».(وَ مُجَالَسَةَ أَهْلِ الْهَوَى مَنْسَاةٌ(4) لِلاِْیمَانِ، وَ مَحْضَرَةٌ(5) لِلشَّیْطَانِ).
زیرا هواپرستى حدّ و مرزى ندارد و تمام وجود انسان را پر مى کند و فکر او را به خود مشغول مى دارد و جایى براى ایمان، باقى نمى گذارد و طبیعى است که چنین مجلسى، محضر شیاطین است.
این مسأله به قدرى مهم است که در حدیث معروفى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است: «أَلْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ وَ قَرینِهِ; انسان بر دین دوست و هم نشین خویش است».(6) و در «ضرب المَثَل» معروف آمده است: «قُلْ لِی مَنْ تُعَاشِرُ، أَقُلْ لَکَ مَنْ أَنْتَ; به من بگو با چه کسى معاشرت دارى، تا بگویم تو کیستى(7)».
تو اوّل بگو باکیان زیستى پس آنگه بگویم که تو کیستى.
در سومین مرحله، نسبت به دروغگویى هشدار مى دهد و مى فرماید: «از دروغ برکنار باشید، چرا که دروغ از ایمان برکنار است» (جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلاِْیمَانِ).
تعبیر به «جَانِبُوا» نشان مى دهد که دروغ به قدرى خطرناک است که انسان باید از آن فاصله بگیرد و به آن نزدیک نشود; مبادا وسوسه ها او را به پرتگاه بکشاند.
و تعبیر به «مُجَانِبٌ لِلاِْیمَانِ» نشان مى دهد که دروغ نه تنها با ایمان سازگار نیست، بلکه بسیار با آن فاصله دارد. چرا که دروغگو معمولاً براى جلب منافع، یا دفع ضررها و یا هواى نفس، دروغ مى گوید; در حالى که انسان مؤمن مى داند همه چیز به دست خدا است و نیز مى داند هواپرستى نوعى بت پرستى است.
شاهد این سخن، جمله هاى دیگرى است که امام(علیه السلام) در تعقیب و تأکید جمله بالا بیان فرموده است; مى فرماید: «راستگو بر ساحل نجات و کرامت است، امّا دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و پستى قرار دارد» (الصَّادِقُ عَلَى شَفَا(8)کَرَامَة، وَ الْکَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاة(9)). وَ مَهَانَة مَنْجَاة وَ
به صدق کوش! که خورشید زاید از نَفَست که از دروغ سیه روى گشت صبح نخست(10)در چهارمین هشدار مى فرماید: «حسد نورزید که حسد ایمان را نابود مى کند، آن گونه که آتش هیزم را مى خورد و خاکستر مى سازد»(وَلاَتَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الاِْیمَانَ کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ).
زیرا حسود، در واقع دشمن نظام آفرینش و مخالف مواهب و اکرام الهى نسبت به بندگان است و چنین امرى با ایمان کامل، سازگار نیست. اضافه بر این، او نباید سعادت خود را در سلب نعمت از دیگران ببیند، بلکه اگر ایمان راسخ به خدا دارد، باید همانند آن نعمت ها، یا افزون بر آنها را، از پروردگار بطلبد.
در پنجمین مرحله نسبت به عداوت و دشمنى هشدار مى دهد; مى فرماید: «کینه یکدیگر را در دل نگیرید، که خیر و برکت را از میان مى برد» (وَلاَتَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا الْحَالِقَةُ)(11).
تعبیر به «تَبَاغَضُوا» اشاره به این است که خصومت ها و عدوات ها معمولاً دوجانبه است و پاسخ خصومت، خصومت است.
تعبیر به «حَالِقَه» که از مادّه «حَلْق» به معناى تراشیدن است (با توجّه به اینکه متعلّق آن نیز حذف شده) نشان مى دهد، خصومت ها هرگونه خیر و سعادت را از بیخوبن بر مى کند; چرا که ریشه هر خیر و سعادتى، تعاون و همدلى و همکارى افراد جامعه با یکدیگر است و این کار بدون محبّت و دوستى، میسّر نیست.
در ششمین و آخرین مرحله، نسبت به خطرات آرزوهاى دراز هشدار مى دهد; مى فرماید: «بدانید آرزوهاى دور و دراز، خِرد را به غفلت (از واقعیّت ها) وا مى دارد و یاد خدا را به فراموشى مى سپارد; بنابراین، به آرزوها اعتنا نکنید که فریبنده است و صاحبش فریب خورده!» (وَ اعْلَمُوا أَنَّ الاَْمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ، وَ یُنْسِی الذِّکْرَ، فَأَکْذِبُوا الاَْمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ، وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ).
در واقع آرزوهاى دور و دراز، که انسان را غرق در عالمى از خیال و پندارى مى کند که بر محور امور مادّى دور مى زند، یکى از خطرناکترین موانع راه سعادت انسان است، که هم رسول اللّه و هم امیرمؤمنان در آن سخن معروفشان، آن را در کنار هواپرستى، خطرناکترین سدّ راه خوشبختى انسان معرفى فرموده اند و تجربیّات تاریخى و روزانه نشان مى دهد، غالب کسانى که آلوده جنایات بزرگ مى شوند، افرادى هستند که گرفتار همین آرزوهاى دور و دراز مادّى مى باشند.
* * *
نکته
اندرزهاى گویا و رسا
با اندکى دقّت در این خطبه کوتاه و پرمحتوا، مشاهده مى کنیم که امام(علیه السلام) همه گفتنى ها را در این خطبه بیان فرموده است. از توحید و خداپرستى و توجّه به کتابِ جاویدانِ پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) (قرآن مجید) و نکات مهم و سازنده اى که در قرآن آمده، گرفته، تا هشدارهاى تکان دهنده اى که ناظر به سرنوشت انسان در این جهان است و سپس به مسایل اخلاقى مهمّى که اساس سعادت معنوى و مادّى انسان را تشکیل مى دهد، مانند: ترک شرک و دروغ و حسد و کینه و عداوت و آرزوهاى دور و دراز، اشاره فرمود; و در هر مورد، با ذکر دلیل و برهانِ منطقى، در عبارتى کوتاه و بسیار پرمعنا، به بیان خویش عمق بیشترى بخشیده. اگر انسان هر روز در آغاز پرداختن به برنامه هاى روزانه، یک بار این خطبه شریفه را مرور کند و در آن کمى بیندیشد و تصمیم بر اجراى آن بگیرد، به یقین اهل نجات خواهد بود.
* * *
1. سوره آل عمران، آيه 26. 2. وسائل الشيعة، جلد 1، باب 11، از ابواب مقدّمات عبادات، حديث 16. 3. همان مدرک، باب 11، حديث 4. 4. «مَنساة» از مادّه «نَسأ» (بر وزن نصب) به معناى ترک کردن و به تأخير انداختن است. 5. «مَحْضرة» اسم مکان از مادّه «حضور» است و به معناى جايگاهى است که کسى، يا چيزى در آن حضور مى يابد. 6. شرح نهج البلاغه خويى، جلد 6، صفحه 136. 7. فى ظلال نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 427. 8. «شَفا» به معناى لبه چيزى است و در اصل به کناره چاه، يا خندق و مانند آن گفته مى شود و اطلاق «شَفَه» بر «لب» نيز ممکن است به همين مناسبت باشد. 9. «مَهْوَاة» از مادّه «هَوى» به معناى ميل به چيزى است و واژه «مهواة» اسم مکان است و به معناى پرتگاه و فاصله ميان دو کوه آمده که گاه انسان را متمايل به سقوط مى کند. 10. شعر از «حافظ» است و منظور از «صبح نخست» صبح کاذب است، که پس از روشنايى کوتاه، سياهى جاى آن را مى گيرد، ولى صبح صادق در آستانه طلوع خورشيد است. 11. حالِقَه» از مادّه «حَلْق» در اصل به معناى تراشيدن موى سر، يا بدن است.
----------------------
شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی