• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

سرنوشت گنهکاران قوم لوط

شرح آیات 61 لغایت 77 سوره مبارکه حجر

61فَلَمّا جاءَ آلَ

بیشتر...

گوشه دیگرى از اعمال یهود

شرح آیه 46 سوره مبارکه النساء

46- مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا

بیشتر...

فرمان به عدالت و قسط

شرح آیات 29 و 30 سوره مبارکه اعراف

از آنجا که در آیه

بیشتر...

دعا در آيينه وحي

و از اسئلك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذ ادعان

بیشتر...

تقسيمات قرآن: بخش بندى هاى قرآن از جهات گوناگون

 

تقسيمات مختلف قرآن از عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
24946
15346
144140777
امروز شنبه, 17 آذر 1403
اوقات شرعی

خطبه دویست و سی و سه ، بخش اول

أَلاَ وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ مِنَ الاِْنْسَانِ، فَلاَ یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ، وَ لاَ یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ. وَ إِنَّا لاَُمَرَاءُ الْکَلاَمِ، وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ، وَ عَلَیْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ.

آگاه باشيد زبان پاره گوشتى از انسان است، هرگاه آمادگى در آن نباشد سخن او را يارى نمى کند و به هنگام آمادگى، نطق او را مهلت نمى دهد و ما فرمانروايان سخنيم، درخت سخن در ما ريشه دوانده و شاخه هايش بر سر ما سايه افکنده است.

 

شرح و تفسیر

ما فرمانروایان سخنیم!

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به دو نکته اشاره مى فرماید:

نخست اینکه چرا بعضى به هنگام سخنرانى از سخن باز مى ایستند و بعضى با قدرت پیش مى روند، مى فرماید: «آگاه باشید زبان پاره گوشتى از انسان است، هرگاه آمادگى در آن نباشد سخن او را یارى نمى کند و به هنگام آمادگى، نطق او را مهلت نمى دهد»; (أَلاَ وَ إِنَّ اللِّسَانَ بَضْعَةٌ(1) مِنَ الاِْنْسَانِ، فَلاَ یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إِذَا امْتَنَعَ، وَ لاَ یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إِذَا اتَّسَعَ).

این پاره گوشتى که زبان نام دارد از عجایب آفرینش خداست. با حرکات بسیار سریع و دقیق و حساب شده، مقاطع 28 گانه یا 32 گانه حروف را با دقّت مى سازد و آنها را پشت سر هم ردیف مى کند و با مجموع آنها تمام منویّات مادى و معنوى و خواسته هاى خود را بیان مى کند; زیباییها و زشتیها، خوبیها و بدیها را با آن آشکار مى سازد و شگفت اینکه هر قومى به لغتى تکلّم مى کنند و بیش از هزار لغت در دنیا وجود دارد و این موهبت تنها به انسان داده شده و سخن گفتن تنها از او بر مى آید و به قدرى اهمّیّت دارد که خداوند آن را در طلیعه سوره «الرحمن» که شرح مواهب و نعمتهاى الهى را مى دهد، ذکر فرموده است: (الرَّحْمنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الاِْنسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ)(2) البتّه نباید فراموش کرد که مهم فرماندهى روح نسبت به زبان است. هرگاه این فرمانده آمادگى داشته باشد زبان با فصاحت و بلاغت و به راحتى مى چرخد و هرگاه در روح، آمادگى نباشد زبان از کار مى ماند و در جمله هاى بالا اگر «امتناع» و «اتّساع» را به زبان نسبت مى دهد در حقیقت منظور، امتناع و اتساع روح انسان است.

در حقیقت امام با این سخن ضمن اشاره به اهمّیّت زبان و نطق، دلیل موفق و ناموفق بودن افراد را در سخنرانى بیان مى فرماید.

سپس در ادامه این سخن مى افزاید: «ما فرمانروایان سخنیم، درخت سخن در ما ریشه دوانده و شاخه هایش بر سر ما سایه افکنده است»; (وَ إِنَّا لاَُمَرَاءُ الْکَلاَمِ، وَ فِینَا تَنَشَّبَتْ(3) عُرُوقُهُ(4)، وَ عَلَیْنَا تَهَدَّلَتْ(5) غُصُونُهُ).

امام(علیه السلام) در این عبارت زیبا سخن گفتن را به درخت تنومندى تشبیه کرده که داراى ریشه ها و شاخه هاست و اضافه مى کند که این درخت پربار در سرزمین وجود ما ریشه دوانده و شاخه هاى پربارش بر سر ما سایه افکنده و به همین دلیل خاندان وحى را «امیران کلام» نامیده است.

همه مى دانیم این یک ادّعا نیست، واقعیّتى است که دوست و دشمن به آن معترف اند. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از فصیح ترین افراد عرب زبان بود; چگونه فصیح نباشد در حالى که کلام خدا که فصاحتش در حدّ اعجاز است بر زبان او جارى شده و فصاحت امیرمؤمنان على(علیه السلام) زبانزد خاص و عام است و خطبه هاى او در نهج البلاغه دست به دست مى گردد و در گذشته، استادان سخن به شاگردان خود توصیه مى کردند اگر مى خواهند سخن گفتن آمیخته با فصاحت و بلاغت را فرا گیرند خطبه هاى نهج البلاغه را حفظ کنند.

خطبه هاى بانوى اسلام نیز از فصیح ترین و بلیغ ترین خطبه هاست.

پرورش یافتگان این خانواده حضرت زینب و زین العابدین(علیهما السلام) در خطبه هاى کوفه و شام چنان داد سخن دادند که دوست و دشمن را منقلب ساختند، بنابراین باید تصدیق کرد که نام «امیران سخن» براى این خانواده، بسیار زیبنده است.

نکته ها

1. شگفتى هاى زبان

 

زبان ظاهرى یعنى قطعه گوشتى که در دهان انسان است و کارهاى مهم و پیچیده اى بر عهده دارد و همچنین زبان فکرى به معناى قدرت بر اداى کلمات و جمله بندى ها و بیان مقاصد خویش از این طریق هر دو از مواهب عظیم خداوند است، لذا فلاسفه و دانشمندان فصل ممیّز انسان را همان نطق (زبانى و فکر) شمرده و انسان را «حیوان ناطق» معرّفى مى کنند. درباره این دو هر چه دقیق تر شویم عجایب بیشترى بر ما ظاهر مى شود.

جالب اینکه زبان تقریباً تمام فضاى میان دندانها را پر کرده، هنگام غذا خوردن مواد غذایى را به سرعت به زیر دندانها مى فرستد و خودش را با مهارت به عقب مى کشد، بى آنکه آسیبى ببیند.

پزشکان مى گویند: غذا چهار هضم دارد: هضم اوّل آن در دهان است که کاملا نرم مى شود و با بزاق دهان آمیخته مى گردد و تغییرات فراوانى از نظر فیزیکى و شیمیایى در آن ظاهر مى شود. سپس روانه معده مى گردد و ما بى آنکه بدانیم زبان به هنگام غذا خوردن چه نقش مهمى دارد شب و روز از آن بهره مى گیریم.

کار مهم تر زبان انسان، خلق کلمات و مقاطع حروف و کنار هم چیدن جمله ها و بیان تمام مقاصد کوچک و بزرگ و ساده و پیچیده و بسیار پیچیده است که راستى از شگفتیهاى آفرینش به شمار مى آید.

ولى مهم این است که همه در این کار مهارت ندارند. مهارت در سخن گفتن مرهون عوامل متعددى است که یکى از مهم ترین آنها تمرین مداوم است.

اعتماد به نفس و مرعوب نشدن در برابر جمعیّت و حفظ خونسردى و تلقین موفقیّت به خویشتن، از عوامل مهم دیگر است.

حضور در مجالس اساتید سخن و استفاده از تجربیات آنها و نکات ظریفى را که در برابر مخاطبان خود اعمال مى کنند عامل مهم دیگرى است.

به یقین مطالعات قبلى و داشتن مایه هاى علمى به اعتماد به نفس کمک مى کند و اینکه مى بینیم بعضى در مجالس مهم بهترین سخنرانیها را ارائه مى دهند و بعضى در مجالس کوچک تر به زودى وا مى مانند ریشه هایش را در وجدان و عدم وجدان یکى از عوامل بالا باید جستجو کرد.

حالات روحى انسان از شادى و غم، سلامت و بیمارى، آرامش و اضطراب و گرفتارى نیز در این امر بسیار مؤثّر است.

تعبیر به امتناع (خوددارى زبان از سخن گفتن) و اتّساع (گسترش و آمادگى زبان براى این کار) در خطبه بالا اشاره به همین حالات است.

ابن ابى الحدید موارد جالبى را درباره کسانى که بر منبر رفتند و نتوانستند خطابه اى بخوانند و با ذکر الفاظ نامناسبى از منبر پایین آمدند از کتاب «البیان والتبیین» جاحظ نقل مى کند، از جمله مى گوید:

عثمان (خلیفه سوم) روزى بر منبر رفت و از سخن گفتن واماند. جمله زیر را گفت و از منبر پایین آمد:

«أنْتُمْ إلى إمام عادِل أحْوَجْ مِنْکُمْ إلى إمام خَطیب; احتیاج شما به پیشواى عادل بیش از احتیاج شما به پیشواى خطیب و سخنران است» (تکیه کردن عثمان بر مسئله عدالت بسیار جالب است!).

سپس نقل مى کند «عدّى بن أرطاة» به منبر رفت، چشمش که به مردم افتاد، از سخن بازماند. این جمله را گفت و از منبر پایین آمد: «اَلْحَمْدُللهِِ الَّذی یُطْعِمُ هؤلاءِ وَ یَسْقیهِمْ; حمد و سپاس براى خداوندى که این حاضران را غذا مى دهد و آب مى نوشاند».

و نیز «روح بن حاتم» روزى به منبر رفت و همین که چشمش به مردم افتاد که همگى به او نگاه مى کنند و گوش به او سپرده اند، صدا زد: «سرهاى خود را پایین بیفکنید و چشمهاى خود را ببندید، زیرا سوار شدن بر مرکب در اوّل کار مشکل است، هنگامى که خداوند قفلى را بگشاید آسان مى شود».

نیز نقل مى کند: «مصعب بن حیّان» روزى مى خواست خطبه نکاحى بخواند ناگهان واماند و گفت: «لقَّنُوا مَوْتاکُمْ لا إلهَ إِلاَّ اللهُ; به مردگان خود لا اله الا الله تلقین کنید». مادر عروس گفت: «عَجَّلَ اللهُ مَوْتَکَ أَلِهذا دَعَوْناکَ; خدا به زودى مرگت دهد تو را براى این دعوت کرده بودیم؟!» و موارد دیگرى از این قبیل.(6)

2. امیران سخن

آنچه امام(علیه السلام) در این خطبه بیان فرموده که ما امراى کلام هستیم واقعیّتى انکارناپذیر است که دوست و دشمن به آن معترف اند. بهترین دلیل براى این مطلب، آثارى است که از این خاندان مقدس باقى مانده; مانند سخنان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که به عنوان نهج الفصاحه منتشر شده و این کتاب نهج البلاغه در بخشهاى سه گانه خود و دعاهایى مانند دعاى کمیل و صباح که سندش به آن حضرت مى رسد و دو خطبه معروف بانوى اسلام فاطمه زهرا(علیها السلام) و همچنین دعاى عرفه که سندش به امام حسین(علیه السلام) مى رسد و خطبه هایى که خاندان آن حضرت بعد از حادثه کربلا در کوفه و شام و سپس در مدینه ایراد کردند و همچنین دعاهاى صحیفه سجادیه و دعاهایى مانند دعاى ابوحمزه ثمالى که آن نیز سندش به امام سجاد(علیه السلام) مى رسد و امثال آنها.

اعتراف دشمنان در این زمینه قابل ملاحظه است. ابن ابى الحدید در جلد اوّل شرح نهج البلاغه از شخصى به نام محقن ابن ابى محقن نقل مى کند هنگامى که او محضر على(علیه السلام) را رها کرد و به معاویه پیوست، معاویه از او پرسید: از نزد چه کسى آمدى؟ گفت: «جِئْتُکَ مِنْ عِنْدِ أَعْیَى النّاسِ» او براى چاپلوسى در برابر معاویه چنین گفت: من از نزد ناتوان ترین اشخاص در سخن گفتن، آمده ام. معاویه گفت: «وَیْحَکَ کَیْفَ یَکُونُ أعْیَى النّاسِ فَوَاللهِ ما سَنَّ الْفَصاحَةَ لِقُرَیْش غَیْرُهُ; واى بر توچگونه او را ناتوان ترین افراد مى شمارى در حالى که به خدا سوگند، اساس فصاحت را در میان قریش جز او کسى بنا ننهاد».(7)

نیز او از عبدالحمید کاتب که در فن نویسندگى ضرب المثل بود نقل مى کند که مى گفت: هفتاد خطبه از خطبه هاى على(علیه السلام) را حفظ کردم و پس از آن ذهن من فوق العاده جوشید.(8)

مرحوم سیّد رضى در مقدمه جالبى که بر نهج البلاغه نوشته سخنى دارد که ترجمه اش این است:

امیرمؤمنان على(علیه السلام) سرچشمه فصاحت و منشأ بلاغت و زادگاه آن است، اسرار بلاغت از وى آشکار شد و قواعد و دستوراتش از او سرچشمه گرفت. با استفاده از شیوه او هر خطیب توانایى به قدرت خطابه دست یافت و از گفتار او سخنرانان ماهر یارى جستند، او در این میدان همچنان پیش مى رود و دیگران از او عقب مانده اند، زیرا در کلامش نشانه هایى ازعلم خداست و عطر و بویى از سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) .

همان گونه که در آغاز جلد اوّل نوشتیم، ابن ابى الحدید ذیل خطبه 221 بعد از شرح بخشى از کلام مولا درباره عالم برزخ چنین مى گوید: «اگر تمام فصحاى عرب در مجلس واحدى اجتماع کنند و این بخش از خطبه را براى آنها بخوانند، سزاوار است همگى به خاطر آن سجده کنند، چنان که شعراى عرب هنگامى که شعر معروف عدى بن رقاع را که با این جمله: «قلم اصحاب...» شروع مى شود، شنیدند (براى خدا) سجده کردند، چون از علّت آن سؤال شد، گفتند: ما محلّ سجود در شعر را مى شناسیم، آن گونه که شما محل سجود را در قرآن مى شناسید».(9)

براى شرح بیشتر در این زمینه به کتاب سیرى در نهج البلاغه شهید مطهرى و مقدّمه جلد اوّل شرح پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) رجوع شود.

1. «بضعه» (به فتح باء) و «بضعه» (به کسر باء) 
به معناى قطعه هر چيزى است و گاه در جايى که کسى به ديگرى بسيار نزديک است، گفته مى شود: «هو بضعة منى». 2. الرحمن، آيه 1-4 . 3. «تنشّبت» از ريشه «نشوب» به معناى پيوستن يا فرورفتن در چيزى است. 4. «عروق» جمع «عرق» بر وزن «صدق» به معناى اصل و ريشه هر چيزى است. 5. «تهدّلت» از ريشه «هدل» بر
وزن «جدل» به معناى سست و آويزان شدن است و به شاخه هايى که رو به پايين مى آيد و آويزان مى شود، اطلاق مى شود. 6. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 13-14 . 7. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 1، ص 24 . 8. همان مدرک، طبق نقل مرحوم علاّمه مطهرى در کتاب سيرى در نهج البلاغه، ص 28 . 9. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 11، ص 153.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری