• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

بشارت تولد مسیح (ع)

شرح آیات 45 و 46 سوره مبارکه آل عمران

45- إِذْ قَالَتِ

بیشتر...

سه جملهٔ شعيب كه عصارهٔ انديشه و اركان پيامبران

دریافت فایل

حجم: 4 MB

زمان: 22 دقیقه

بیشتر...

فداکارى بزرگ در شب تاریخى هجرت

شرح آیه 207 سوره مبارکه بقره

207- وَمِنَ النَّاسِ مَن

بیشتر...

شرح خطبه 64 نهج البلاغه

    شرح خطبه 64 نهج البلاغه - استاد
بیشتر...

مراقب امانت های الهی باشیم، آیت الله جوادی آملی

دریافت فایل

حجم: 2 MB

زمان: 5 دقیقه

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
40716
53371
143853847
امروز پنج شنبه, 03 آبان 1403
اوقات شرعی

استحکام پیمانهاى شما دلیل بر ایمان شماست!

شرح آیات 91 لغایت 94 سوره مبارکه نحل

91وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لاتَنْقُضُوا الأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهاوَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ

92وَ لاتَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّة أَنْکاثاً تَتَّخِذُونَأَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبى مِنْ أُمَّة إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللّهُبِهِ وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ

93وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِیمَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

94وَ لاتَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها وَ تَذُوقُواالسُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ

ترجمه:

91 ـ و هنگامى که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید; و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالى که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده اید، به یقین خداوند از آنچه انجام مى دهید، آگاه است.

92 ـ همانند آن زن (سبک مغز) نباشید که پشمهاى تابیده خود را، پس از استحکام، وا مى تابید! در حالى که سوگند (و پیمان) خود را وسیله خیانت و فساد قرار مى دهید; به خاطر این که گروهى، جمعیتشان از گروه دیگر بیشتر است (و کثرت دشمن را بهانه اى براى شکستن بیعت با پیامبر مى شمرید). خدا فقط شما را با این وسیله آزمایش مى کند; و به یقین روز قیامت، آنچه را در آن اختلاف داشتید، براى شما روشن مى سازد.

93 ـ و اگر خدا مى خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى داد; ولى خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و لایق بداند) هدایت مى کند، و یقیناً شما از آنچه انجام مى دادید، بازپرسى خواهید شد.

94 ـ سوگندهایتان را وسیله تقلب و خیانت در میان خود قرار ندهید، مبادا گامى بعد از ثابت گشتن (بر ایمان) متزلزل شود; و به خاطر بازداشتن (مردم) از راه خدا، آثار سوء آن را بچشید! و براى شما، عذاب عظیمى خواهد بود!

شأن نزول:

مفسر بزرگ، «طبرسى»، در «مجمع البیان» در شأن نزول نخستین آیه، از آیات فوق چنین مى گوید:

در آن هنگام که جمعیت مسلمانان کم، و دشمنان فراوان بودند، و امکان داشت، بعضى از مؤمنان به خاطر همین تفاوت و احساس تنهائى ، بیعت خود را با پیامبر(صلى الله علیه وآله) بشکنند و از حمایت او دست بردارند، آیه فوق نازل شد و به آنها در این زمینه هشدار داد.

تفسیر:

استحکام پیمانهاى شما دلیل بر ایمان شماست!

در تعقیب اصولى که در آیه گذشته به عنوان یک رشته اصول اساسى اسلام در زمینه عدالت و احسان و مانند آن بیان شد، در این آیات، به بخش دیگرى از مهمترین تعلیمات اسلام مى پردازد که: آن مسأله وفاى به عهد و پایبند بودن به پیمانها، و ایستادگى در مقابل سوگندها است.

نخست مى فرماید: «به عهد الهى هنگامى که با او عهد بستید وفادار باشید» (وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّهِ إِذا عاهَدْتُمْ).

سپس، اضافه مى کند: «و سوگندهاى خود را بعد از تأکید، نقض نکنید» (وَ لاتَنْقُضُوا الأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها).

«در حالى که به نام خدا سوگند یاد کرده اید و خداوند را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار داده اید» (وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً).

«چرا که خداوند از تمام اعمال شما آگاه است» (إِنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ).

گرچه مفسران، در معنى «عَهْد اللّه»، تفسیرهاى متعددى ذکر کرده اند ولى، ظاهر این است که: منظور از آن پیمانهائى است که مردم با خدا مى بندند (و بدیهى است که پیمان با پیامبر او نیز پیمان با او است).

بنابراین، هر گونه عهد الهى و بیعت در طریق ایمان و جهاد و غیر آن را، شامل مى شود.

بلکه، با توجه به این که: تکالیف تشریعى، که به وسیله پیامبر(صلى الله علیه وآله) اعلام مى شود همواره با یک نوع عهد الهى ضمنى، همراه است، و تکالیف عقلى که به خاطر اعطاى عقل و هوش و خرد و استعداد نیز، با چنین معاهده ضمنى توأم مى باشد، همه در این پیمان وسیع و عهد اللّه، داخل خواهند بود.

و اما مسأله ایمان (جمع یمین به معنى سوگند) که در آیه فوق آمده و باز مورد تفسیرهاى گوناگون قرار گرفته، با توجه به مفهوم جمله، معنى وسیعى دارد که، هم تعهداتى را که انسان با سوگند در برابر خداوند کرده، شامل مى گردد، و هم تعهداتى را که با تکیه بر قسم در برابر خلق خدا مى کند.

و به تعبیر دیگر هر گونه تعهدى که زیر نام خدا و با سوگند به نام او انجام مى گیرد در این جمله وارد است، به خصوص که بعد از آن جمله «وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً» (در حالى که خدا را کفیل و ضامن قرار داده اید) به عنوان تفسیر و تأکید آمده است.

نتیجه این که: جمله «أَوْفُوا بِعَهْدِ اللّه» خاص است و جمله «لاتَنْقُضُوا الاِیْمان» عام.

* * *

و از آنجا که مسأله وفاى به عهد، از مهمترین پشتوانه ها براى ثبات هر جامعه است، در آیه بعد، نیز با لحن توأم با نوعى سرزنش و ملامت، آن را تعقیب کرده، مى گوید: «شما همانند آن زنى نباشید که پشمها را تابیده اما پس از آن همه را وا مى تابید» (وَ لاتَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّة أَنْکاثاً).(1)

اشاره، به داستان زنى است از قریش به نام «رایطه» در زمان جاهلیت، که از صبح تا نیم روز، خود و کنیزانش، پشمها و موهائى را که در اختیار داشتند مى تابیدند، و پس از آن، دستور مى داد همه آنها را واتابند و به همین جهت به عنوان «حمقاء» (زن احمق) در میان عرب، معروف شده بود.

این کار، مخصوصاً از این نظر که: پشم بر اثر تابیدن، استحکام و تکامل تازه اى پیدا مى کند و با گشودن آن، یک حرکت ارتجاعى انجام شده نه تنها بى حاصل، بلکه زیان آور است.

همین گونه کسانى که با پیمان بستن با خدا و به نام حق، تعهدى را مى پذیرند، هر گونه حرکتى در جهت شکستن این عهد و پیمان انجام دهند نه تنها بیهوده است، بلکه، دلیل بر انحطاط و سقوط شخصیت آنها نیز مى باشد.

آن گاه اضافه مى کند: «شما نباید به خاطر ملاحظه این و آن و این که گروهى، جمعیتشان از گروه دیگرى بیشتر است، پیمان و سوگند خود را بشکنید و آن را وسیله خیانت و تقلب و فساد قرار دهید» (تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَنْ تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبى مِنْ أُمَّة).(2)

این دلیل بر ضعف شخصیت و ناتوانى روح انسان و یا دلیل بر تقلب و خیانت او است که با مشاهده کثرت عددى مخالفان، دست از آئین راستین خود بر دارد و به آئین منحط و بى پایه اى که طرفدارانش اکثریت دارند بپیوندد.

«آگاه باشید، خداوند با این وسیله، شما را مورد آزمایش قرار مى دهد» (إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللّهُ بِهِ).

آن روز که شما در اکثریت و دشمن در اقلیت است، روز آزمایش نیست، روزهاى آزمایش روزهائى است که انبوه دشمن در برابر شما بایستد، و شما در ظاهر کمتر و ضعیفتر از آنها باشید.

به هر حال «خداوند نتیجه این آزمایش و آنچه را در آن اختلاف داشتید در روز قیامت براى شما آشکار مى سازد و پرده از روى اسرار دلها بر مى دارد و هر کس را به جزاى اعمالش مى رساند» (وَ لَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ ما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).

* * *

و از آنجا که بحث از آزمایش الهى و تأکید بر ایمان و انجام وظائف غالباً این توهم را ایجاد مى کند که مگر براى خدا مشکل است همه انسانها را اجباراً به قبول حق وادار سازد، لذا آیه بعد، به پاسخ این توهم پرداخته مى گوید: «اگر خدا مى خواست همه شما را امت واحدى قرار مى داد» (وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً).

«امت واحده» از نظر ایمان و قبول حق، اما در شکل اجباریش، ولى بدیهى است این پذیرش حق، نه گامى به سوى تکامل است، نه دلیلى بر افتخار پذیرنده آن، لذا سنت خدا این است که همگان را آزاد بگذارد، تا با اختیار خود، راه حق را بپویند.

ولى، این آزادى به آن معنى نیست که، از ناحیه خدا، هیچگونه کمکى به پویندگان این راه نمى شود، بلکه آنها که قدم در راه حق مى گذارند و مجاهده مى کنند، توفیق خداوند شامل حالشان مى شود، و در پرتو هدایت او به سر منزل مقصود مى رسند، و آنها که در راه باطل گام مى گذارند از این موهبت محروم مى گردند و بر گمراهیشان افزوده مى شود.

لذا بلافاصله مى گوید: «لکن خدا هر کس را بخواهد گمراه مى کند و هر کس را بخواهد هدایت» (وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).

اما این هدایت و اضلال الهى هرگز سلب مسئولیت از شما نمى کند، زیرا گامهاى نخستین آن از خود شما است، به همین دلیل، اضافه مى کند: «شما به طور قطع در برابر اعمالى که انجام مى دادید مسئولید، و از شما بازپرسى مى شود» (وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

این تعبیر که: از یکسو انجام اعمال را به خود انسانها نسبت مى دهد، و از سوى دیگر ،تأکید بر مسئولیت آنها در برابر اعمالشان مى کند، از قرائن روشنى است که مفهوم هدایت و اضلال الهى را در جمله قبل، تفسیر مى نماید، که این هدایت و اضلال، هرگز جنبه اجبارى ندارد.

در این زمینه، قبلاً نیز بحث کرده ایم (به تفسیر آیه 26 سوره «بقره»، جلد اول تفسیر نمونه مراجعه فرمائید).

* * *

سپس، براى تأکید بر مسأله وفاى به عهد و ایستادگى در برابر سوگندها که از عوامل مهم ثبات اجتماعى است مى گوید: «سوگندهایتان را در میان خود وسیله تقلب و نفاق قرار ندهید» (وَ لاتَتَّخِذُوا أَیْمانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ).

زیرا این امر دو زیان بزرگ دارد اولاً «سبب مى شود: گامهاى ثابت بر ایمان متزلزل گردد» (فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها).

هنگامى که شما عهد و پیمان ببندید و سوگند و قسم یاد کنید، اما قصد وفاى بر آن را نداشته باشید و این امر را تکرار کنید، سرمایه اعتماد مردم را از دست مى دهید، و عده اى از ایمان آورندگان در ایمانشان، سست و متزلزل مى شوند، گوئى گام خود را در جاى ظاهراً محکمى گذارده اند، اما زیر آن لغزنده بوده، و آنها را به لغزش افکنده است.

زیان دیگر این که: «آثار سوء این عمل یعنى جلوگیرى از راه خدا را در این دنیا خواهید چشید، و عذاب عظیم الهى در جهان دیگر در انتظار شما خواهد بود»! (وَ تَذُوقُوا السُّوءَ بِما صَدَدْتُمْ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ لَکُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ).

در حقیقت، پیمان شکنیها و تخلف از سوگندها، از یکسو موجب بدبینى و تنفر مردم از آئین حق و پراکندگى صفوف و بى اعتمادى مى گردد، تا آنجا که مردم رغبت به پذیرش اسلام نشان نمى دهند، و اگر پیمانى با شما بستند خود را ملزم به وفاى به آن نمى دانند، که این خود مایه ناراحتیهاى فراوان و شکست و تلخ کامى در دنیا است.

و از سوئى دیگر، عذاب الهى را در سرائى دیگر، براى شما به ارمغان مى آورد.

* * *

نکته ها:

1 ـ فلسفه احترام به عهد و پیمان

مى دانیم مهمترین سرمایه یک جامعه، اعتماد متقابل افراد اجتماع نسبت به یکدیگر است، اصولاً ـ آنچه جامعه را از صورت آحاد پراکنده بیرون مى آورد و همچون رشته هاى زنجیر به هم پیوند مى دهد، همین اصل اعتماد متقابل است که پشتوانه فعالیتهاى هماهنگ اجتماعى و همکارى در سطح وسیع مى باشد.

عهد و پیمان و سوگند، تأکیدى است بر حفظ این همبستگى و اعتماد متقابل، اما آن روز که عهد و پیمانها پشت سر هم شکسته شود، دیگر اثرى از این سرمایه بزرگ اعتماد عمومى باقى نخواهد ماند، و جامعه به ظاهر متشکل، تبدیل به آحاد پراکنده فاقد قدرت مى شود.

به همین دلیل، مکرراً در آیات قرآن، و به طور گسترده و احادیث اسلامى، روى مسأله وفاى به عهد و ایستادگى در برابر سوگندها تأکید شده است، و شکستن آن از گناهان کبیره محسوب مى شود.

امیرمؤمنان على(علیه السلام) در فرمان «مالک اشتر» به اهمیت این مسأله در اسلام و جاهلیت اشاره کرده، و آن را مهمترین و عمومى ترین مسأله مى شمرد، و تأکید مى کند: حتى مشرکان نیز به این امر پایبند بوده اند، زیرا عواقب دردناک پیمان شکنى را دریافته بودند.(3)

در دستورات جنگى اسلام، مى خوانیم: حتى امان دادن یک نفر از سربازان عادى، به فرد یا افرادى از لشکر دشمن، براى همه مسلمانان لازم المراعات است!.

مورخان و مفسران مى گویند: از جمله امورى که در صدر اسلام سبب شد، گروههاى زیادى اسلام، آئین بزرگ الهى را پذیرا گردند، همین پایبند بودن مسلمین به عهد و پیمانشان، و مراعات سوگندهایشان بود.

این امر، تا آنجا اهمیت دارد که در روایتى از «سلمان فارسى» مى خوانیم: تَهْلِکُ هذِهِ الأُمَّةُ بِنَقْضِ مَواثِیْقِها: «هلاکت این امت به خاطر پیمان شکنیهایشان خواهد بود»!.(4)

یعنى، همان گونه که وفاى به عهد و پیمان موجب قدرت و شوکت و پیشرفت است، پیمان شکنى، سبب ضعف و ناتوانى و نابودى است.

در تاریخ اسلام مى خوانیم: هنگامى که مسلمانان در عصر خلیفه دوم، ارتش ساسانیان را شکست دادند، و «هرمزان» بزرگ فرمانده لشگر ایران، دستگیر شد، او را نزد «عمر» آوردند، خلیفه به او گفت: شما بارها با ما پیمان بستید و پیمان شکنى کردید، دلیلش چیست؟

«هرمزان» گفت: مى ترسم قبل از آن که دلیلش را بگویم مرا به قتل برسانى!

خلیفه گفت: نترس!.

در این هنگام، «هرمزان» تقاضاى آب کرد و به زودى ظرف ساده و بى ارزشى را پر از آب کرده براى او آوردند.

«هرمزان» گفت: اگر از تشنگى هم بمیرم هرگز در چنین ظرفى آب نخواهم خورد!.

خلیفه گفت: ظرف آبى بیاورید که مورد قبولش باشد، ظرف را به دست او دادند، ولى او به اطراف خود نگاه مى کرد آب نمى نوشید و مى گفت: مى ترسم در حالى که مشغول نوشیدن آب باشم، کشته شوم.

خلیفه گفت: نترس! من به تو اطمینان مى دهم، تا ننوشى با تو کارى نداریم.

«هرمزان»، ناگهان ظرف را واژگون کرد و آبها را به روى زمین ریخت!.

خلیفه، که فکر مى کرد آب بدون اختیار او ریخته شده است، گفت: آب دیگرى براى او بیاورید و او را تشنه نکشید.

«هرمزان» گفت: من آب نمى خواهم منظورم این بود که امان از تو بگیرم.

خلیفه گفت: من ترا به هر صورت خواهم کشت.

ولى هرمزان، جواب داد: تو به من امان و اطمینان دادى.

خلیفه گفت: دروغ مى گوئى من به تو امان ندادم.

«انس» حاضر بود، گفت: «هرمزان» راست مى گوید، تو به او امان داده اى، مگر به او نگفتى من با تو کارى ندارم تا آب را بنوشى؟!

خلیفه، در کار خود فرو ماند و به «هرمزان» گفت: تو مرا فریب دادى، ولى به خدا سوگند، من فریب نمى خورم مگر این اسلام را بپذیرى.

«هرمزان»، از مشاهده این صحنه (و پاى بند بودن مسلمانان به عهد و پیمانشان نور ایمان در دلش درخشیدن گرفت) و مسلمان شد.(5)

* * *

2 ـ عذرهاى ناموجه براى نقض پیمان

زشتى پیمان شکنى به حدّى است که کمتر کسى حاضر مى شود، مسئولیت آن را، با صراحت، بر عهده گیرد، لذا معمولاً افراد پیمان شکن متعذر به اعذارى مى شوند، هر چند عذرهاى واهى و بى اساس باشد، که نمونه اى از آن را در آیات فوق خواندیم و آن این که:

گاهى بعضى از افراد مسلمان به عذر این که دشمن اکثریت عددى دارد و مؤمنان از نظر شماره در اقلیتند در ادامه پیمان خود با خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) دچار تردید مى شدند، در حالى که نه اکثریت از لحاظ تعداد، دلیل بر قدرت و قوت است; ـ زیرا بسیار دیده شده یک اقلیت مصمم و با ایمان بر اکثریت عظیمى که فاقد ایمان بوده اند پیروز شده است ـ و قدرت و قوت دشمن ـ به فرض این که: با کثرت عدد حاصل شود ـ مجوزى براى پیمان شکنى با دوستان نمى تواند باشد، چرا که اگر این را بشکافیم در واقع یک نوع شرک و بیگانگى از خدا است.

همین موضوع، به شکل دیگرى در عصر ما خودنمائى کرده است، که: پاره اى از دولتهاى اسلامى ظاهراً کوچک از ترس قدرتهاى بزرگ استعمارى از انجام تعهدات خود با مؤمنان، سر باز مى زنند و قدرت ناچیز بشر ضعیف را بر قدرت بى پایان خداوند مقدم مى شمرند، به غیر خدا تکیه مى کنند، از غیر خدا مى ترسند و حتى عهد و پیمان خود را بر سر این کار مى نهند که، همه اینها از پدیده هاى شرک و بت پرستى است.

* * *


1 ـ «أَنْکاث» جمع «نِکْث» (بر وزن قسط) به معنى باز گشودن پشم و مو بعد از تابیدن است، و به گشودن لباسهائى که از پشم و مو بافته شده، نیز گفته مى شود، در این که «أَنْکاث» در آیه فوق چه محلى از اعراب دارد، بعضى آن را حال تأکیدى، و بعضى آن را مفعول دوم براى «نَقَضَتْ» دانسته اند، أَىْ جَعَلَتْ غَزْلَها أَنْکاثاً.

2 ـ «دَخَل» (بر وزن دغل) بع معنى فساد و دشمنى نهانى و تقلب است، و از همان ماده «داخل» به معنى درون گرفته شده است. توجه به این نکته نیز لازمست که طبق آنچه در بالا تفسیر کردیم، جمله «تَتَّخِذُونَ أَیْمانَکُم» یک جمله «حالیه» است، ولى بعضى از مفسران آن را جمله «استفهامیه» دانسته اند، تفسیر اول با ظاهر آیه سازگارتر است.

3 ـ «نهج البلاغه»، نامه 53 (عهدنامه مالک اشتر).

4 ـ «مجمع البیان»، جلد 6، صفحه 383، ذیل آیه مورد بحث.

5 ـ اقتباس از «تاریخ کامل»، جلد 2، صفحه 549. (و صفحه 165، طبع دار احیاء التراث).

......................

تفسیر نمونه

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری