• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

چند گفتار قرآنی

خدا را چگونه مي‌بيني؟

در داستان «حضرت سليمان» در قر‌آن

بیشتر...

خطبه صد و شش، بخش دوم

 

و منها فى ذکر النّبی(صلى الله علیه وآله)
این بخش از خطبه

بیشتر...

دعا، راه خودسازى و خداشناسى

شرح آیه پایانی سوره مبارکه فرقان

77قُلْ ما یَعْبَؤُا

بیشتر...

فطرت در قرآن

مقدمه

یکی از مباحثی که در قرآن و سنت، با اهمیت ویژه ای،

بیشتر...

خطبه صد و نود و هشت، بخش سوم


ثُمَّ إِنَّ هذَا الاِْسْلاَمَ دِینُ اللّهِ الَّذِی
بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
40771
53371
143854122
امروز پنج شنبه, 03 آبان 1403
اوقات شرعی

وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...

 


103خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّصَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ

104أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ وَ أَنَّاللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ

105وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَإِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ

 

ترجمه:

103 ـ از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زکات) بگیر، تا به وسیله آن، آنها را پاک سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زکات،) به آنها دعا کن; که دعاى تو، مایه آرامش آنهاست; و خداوند شنوا و داناست!

104 ـ آیا نمى دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مى پذیرد، و صدقات را مى گیرد، و خداوند توبه پذیر و مهربان است؟!

105 ـ بگو: «عمل کنید! خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مى بینند! و به زودى، به سوى داناى نهان و آشکار، بازگردانده مى شوید; و شما را به آنچه عمل مى کردید، خبر مى دهد»!

 

تفسیر:

«زکات» عامل پاکى فرد و جامعه

در نخستین آیه مورد بحث، اشاره به یکى از احکام مهم اسلامى، یعنى: مسأله «زکات» شده است، و به عنوان یک قانون کلى به پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین دستور مى دهد: «از اموال آنها صدقه اى (به عنوان زکات) بگیر»! (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً).

کلمه «مِن» که براى بیان «تبعیض» است، نشان مى دهد: «زکات» همواره جزئى از مال را تشکیل مى دهد، نه همه آن و نه قسمت عمده آن را.

آنگاه به دو قسمت از فلسفه اخلاقى، روانى و اجتماعى «زکات» اشاره کرده مى فرماید: «تو با این کار آنها را پاک مى کنى و نموّ مى دهى» (تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها).

آنها را از رذائل اخلاقى، از دنیاپرستى و بخل و امساک پاک مى کنى، و نهال نوع دوستى، سخاوت، و توجه به حقوق دیگران را در آنها پرورش مى دهى.

از این گذشته، مفاسد و آلودگى هائى که در جامعه به خاطر فقر و فاصله طبقاتى، و محرومیت گروهى از جامعه به وجود مى آید، با انجام این فریضه الهى برمى چینى، و صحنه اجتماع را از این آلودگى ها پاک مى سازى.

و نیز، همبستگى اجتماعى و نموّ و پیشرفت اقتصادى را، در سایه این گونه برنامه ها تأمین مى نمائى.

بنابراین حکم، «زکات» هم «پاک کننده فرد و اجتماع» است، هم نموّدهنده بذرهاى فضیلت در افراد، و هم سبب پیشرفت جامعه، و این رساترین تعبیرى است که درباره «زکات» مى توان گفت.

از یکسو، آلودگى ها را مى شوید و از سوى دیگر تکامل آفرین است.

این احتمال نیز، در معنى آیه داده شده که: فاعل «تُطَهِّرُهُم» زکات باشد، و فاعل «تُزَکِّیهِم» پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بنابراین، معنى آیه چنین خواهد بود: زکات آنها را پاک مى کند، و به وسیله آن تو آنها را پرورش مى دهى.

ولى اظهر این است که: فاعل در هر دو، شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى باشد، همان گونه که در آغاز، معنى کردیم، هر چند از نظر نتیجه تفاوت چندانى میان این دو تعبیر وجود ندارد.

پس از آن، اضافه مى کند: «هنگامى که از آنها زکات مى گیرى، براى آنها دعا کن، و به آنها درود بفرست»! (وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ).

این نشان مى دهد که: حتى در برابر انجام وظائف واجب، باید از مردم تشکر و تقدیر کرد، و مخصوصاً از طریق معنوى و روانى آنها را تشویق نمود.

لذا در روایات مى خوانیم: هنگامى که مردم «زکات» خود را خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى آوردند، پیامبر(صلى الله علیه وآله)با جمله «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِم» به آنها دعا مى کرد.(1)

سپس مى افزاید: «این دعا و درود تو، مایه آرامش خاطر آنهاست» (إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ).

چرا که از پرتو این دعا، رحمت الهى بر دل و جان آنها نازل مى شود، آن گونه که آن را احساس مى کنند، به علاوه قدردانى پیامبر(صلى الله علیه وآله)و یا کسانى که در جاى او قرار مى گیرند، و «زکات» اموال مردم را مى پذیرند، یک نوع آرامش روحى و فکرى به آنها مى بخشد، که اگر ظاهراً چیزى را از دست داده اند، بهتر از آن را به دست آورده اند.

جالب این که: تا کنون نشنیده ایم مأموران وصول مالیات، موظف باشند از مردم تشکر کنند، ولى این دستور، به عنوان یک حکم مستحب، در برنامه هاى اسلامى، روشنگر عمق جنبه هاى انسانى در احکام است.

و در پایان آیه به تناسب بحثى که گذشت مى گوید: «خداوند شنوا و دانا است» (وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ).

هم دعاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)را مى شنود، و هم از نیات زکات دهندگان آگاه است.

* * *

و از آنجا که بعضى از گنهکاران، مانند: متخلفان جنگ «تبوک» اصرار داشتند: پیامبر(صلى الله علیه وآله)توبه آنها را بپذیرد، در دومین آیه مورد بحث، به این موضوع اشاره مى کند که: پذیرش توبه، کار پیامبر نیست.

مى فرماید: «آیا آنها نمى دانند: تنها خداوند توبه را از بندگانش مى پذیرد»
(أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ).

نه تنها پذیرنده توبه او است، بلکه «زکات و یا صدقات دیگرى را که به عنوان کفاره گناه و تقرب به پروردگار مى دهند، نیز خدا مى گیرد» (وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ).

شک نیست که گیرنده زکات و صدقات، یا پیامبر(صلى الله علیه وآله)و امام(علیه السلام) و پیشواى مسلمین است و یا افراد مستحق، و در هر صورت خداوند به ظاهر آنها را نمى گیرد، ولى از آنجا که دست پیامبر و پیشوایان راستین، دست خدا است; ـ چرا که آنها نماینده خدا هستند ـ گوئى خداوند این صدقات را مى گیرد.

همچنین، بندگان نیازمندى که به اجازه و فرمان الهى این گونه کمک ها را مى پذیرند، آنها نیز در حقیقت نمایندگان پروردگارند، و به این ترتیب دست آنها نیز دست خدا است.

این تعبیر، یکى از لطیف ترین تعبیراتى است که، عظمت و شکوه این حکم اسلامى، یعنى «زکات» را مجسم مى سازد، و علاوه بر تشویق همه مسلمانان به این فریضه بزرگ الهى، به آنها هشدار مى دهد، در پرداخت «زکات» و «صدقات» نهایت ادب و احترام را به خرج دهند; چرا که گیرنده خدا است، نکند، همچون افراد کوتاه فکر، چنین تصور کنند: مانعى ندارد شخص نیازمند مورد تحقیر قرار گیرد، و یا آن چنان «زکات» را به او بپردازند، که شخصیتش در هم شکسته شود.

به عکس، باید همچون بنده خاضعى در مقابل ولى نعمت خود، شرط ادب را در اداى «زکات» و رساندن به اهلش رعایت کنند.

در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: إِنَّ الصَّدَقَةَ تَقَعُ فِى یَدِ اللّهِ قَبْلَ أَنْ تَصِلَ إِلى یَدِ السّائِلِ: «صدقه پیش از آن که در دست نیازمند قرار بگیرد، به دست خدا مى رسد»!(2)

در حدیث دیگرى از امام سجاد(علیه السلام) آمده: إِنَّ الصَّدَقَةَ لاتَقَعُ فِى یَدِ الْعَبْدِحَتّى تَقَعَ فِى یَدِ الرَّبِّ: «صدقه در دست بنده قرار نمى گیرد، مگر این که قبلاً در دست خدا قرار بگیرد» (نخست به دست خدا و بعد به دست بنده مى رسد).(3)

حتى در روایتى، تصریح شده: همه اعمال این آدمى را «فرشتگان» تحویل مى گیرند، جز «صدقه»، که مستقیماً به دست خدا مى رسد!(4)

این مضمون که با عبارات گوناگون در روایات اهل بیت(علیهم السلام) خواندیم، از طرق «اهل تسنن» نیز، از پیامبر(صلى الله علیه وآله)با تعبیر دیگرى نقل شده است، در «صحیح مسلم» و «بخارى» چنین آمده است: ما تَصَدَّقَ أَحَدُکُمْ بِصَدَقَة مِنْ کَسْب حَلال طَیِّب ـ وَ لایَقْبَلُ اللّهُ إِلاَّ الطَّیِّبَ ـ إِلاّ أَخَذَهَا الرَّحْمنُ بِیَمِیْنِهِ وَ إِنْ کانَتْ تَمْرَةً فَتَرْبُوا فِى کَفِّ الرَّحْمنِ حَتّى تَکُونَ أَعْظَمَ مِنَ الْجَبَلِ:

«هیچ کس از شما صدقه اى از در آمد حلالى نمى پردازد ـ و البته خداوند جز حلال قبول نمى کند ـ مگر این که خداوند با دست راست خود آن را مى گیرد، حتى اگر یک دانه خرما باشد، سپس در دست خدا نموّ مى کند تا بزرگ تر از کوه شود».(5)

این حدیث، که پر از تشبیه و کنایه هاى پر معنى است، روشنگر اهمیت فوق العاده خدمات انسانى، و کمک به نیازمندان، در تعلیمات اسلام است.

تعبیرات مختلف دیگرى که در احادیث در این زمینه وارد شده، به قدرى جالب و پر اهمیت است که، پرورش یافتگان این مکتب را، چنان در برابر نیازمندانى که کمک هاى مالى را مى گیرند خاضع مى کند، که گوئى شخص نیازمند بر آنها منّت گذارده، و افتخار داده که آن کمک را از آنان پذیرفته است!

مثلاً از بعضى از احادیث استفاده مى شود: پیشوایان معصوم، گاهى پیش از آن که صدقه اى را به شخص نیازمند بدهند، نخست دست خود را به علامت احترام و تعظیم مى بوسیدند، سپس آن را به نیازمند مى دادند.(6)

یا این که، نخست آن را به نیازمند مى دادند، بعد از او مى گرفتند، و آن را مى بوسیدند و مى بوئیدند، و به او باز مى گردانیدند; چرا که به دست خدا رسیده بود.(7)

اما، چقدر دوریم ما که، به هنگام یک کمک جزئى به برادران و خواهران نیازمند خود، آنها را تحقیر مى کنیم، و یا با خشونت و بى اعتنائى با آنها رفتار مى نمائیم، و یا حتى گاهى به سوى آنها با بى ادبى پرتاب مى کنیم!!

البته همان گونه که در جاى خود گفته ایم: اسلام نهایت کوشش خود را به خرج مى دهد، که در تمام جامعه اسلامى، حتى یک فقیر و نیازمند پیدا نشود، ولى بدون شک در هر جامعه اى، افراد از کار افتاده آبرومند، کودکان یتیم، بیماران و مانند آنها، که توانائى بر تولید ندارند وجود دارد، که باید به وسیله «بیت المال» و افراد متمکّن، با نهایت ادب و احترام به شخصیت آنان، بى نیاز شوند.

و در پایان آیه، بار دیگر به عنوان تأکید مى فرماید: «و خداوند توبه پذیر و مهربان است» (وَ أَنَّاللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ).

* * *

در آخرین آیه، بحث هاى گذشته را به شکل تازه اى مورد تأکید قرار مى دهد، و به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دستور مى دهد: این موضوع را به همه مردم ابلاغ کن «و بگو اعمال و وظائف خود را انجام دهید، و بدانید هم خدا و هم رسولش و هم مؤمنان، اعمال شما را خواهند دید» (وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ).

اشاره به این که: کسى تصور نکند، اگر در خلوتگاه یا در میان جمع، عملى را انجام مى دهد، از دیدگاه علم خدا مخفى و پنهان مى ماند، بلکه علاوه بر خداوند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان نیز از آن آگاهند.

مى دانیم توجه و ایمان به این حقیقت، چه اثر عمیق و فوق العاده اى در پاک سازى اعمال و نیّات دارد.

معمولاً اگر انسان حسّ کند، حتى یک نفر مراقب او است، وضع خود را چنان مى کند که مورد ایراد نباشد، چه رسد به این که احساس نماید، خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مؤمنان از اعمال او آگاه مى شوند.

این آگاهى، مقدمه پاداش و یا کیفرى است که در جهان دیگر در انتظار او است، لذا به دنبال این جمله مى افزاید: «و به زودى به سوى کسى که آگاه از پنهان و آشکار است باز مى گردید، و شما را به آنچه عمل کرده اید خبر مى دهد» (وَ سَتُرَدُّونَإِلى عالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) و بر طبق آن جزا خواهد داد.

* * *

نکته ها:

1 ـ دقت در آیه اخذ زکات و توجه به نکات لازم

الف ـ از شأن نزولى که براى آیات گذشته ذکر کردیم، به خوبى روشن مى شود: این آیه پیوند نزدیکى با آیه قبل یعنى ماجراى توبه «ابو لبابه» و یارانش دارد; زیرا آنها به شکرانه قبول توبه هایشان، اموال خود را نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آوردند، و او تنها قسمتى از آن را برگرفت.

اما این شأن نزول، هیچ گاه منافات با این ندارد که، آیه بیان یک حکم کلى و عمومى در مورد «زکات اموال» بوده باشد، و این که بعضى از مفسران، تضادى میان این دو پنداشته اند درست نیست، همان گونه که در سایر آیات قرآن و شأن نزول ها کراراً گفته ایم.

تنها سؤالى که در اینجا باقى مى ماند، این است که: طبق روایتى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، یک سوم اموال «ابو لبابه» و یارانش را پذیرفت،(8) در حالى که مقدار «زکات» در هیچ یک از موارد آن یک سوم نیست، در «گندم» و «جو» و «خرما» و «مویز» گاهى یک دهم و گاهى یک بیستم است، و در «طلا» و «نقره» تقریباً 5/2 درصد مى باشد، و در «چهار پایان» (گاو و گوسفند و شتر) نیز هرگز به یک سوم نمى رسد.

اما این سؤال را مى توان چنین پاسخ گفت: پیامبر(صلى الله علیه وآله) مقدارى از اموال آنها را به عنوان «زکات»، و مقدار اضافى را تا ثلث، به عنوان «کفاره» گناهانشان، پذیرفت.

بنابراین، پیامبر(صلى الله علیه وآله)«زکات» واجب آنها را گرفته، و مقدار بیشترى از آن را براى پاک سازى از گناهانشان پذیرفته است، که مجموع هر دو، به یک سوم مى رسیده است.

ب ـ دستور «خُذ» (بگیر) دلیل روشنى است که: رئیس حکومت اسلامى مى تواند «زکات» را از مردم بگیرد، نه این که منتظر بماند اگر مایل بودند خودشان بپردازند، و اگر نبودند، نه.

ج ـ جمله «صَلِّ عَلَیْهِم»، گر چه خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله)است، ولى، یک حکم کلى را بیان مى کند; (زیرا قانون کلى این است: در احکام اسلام میان پیامبر و دیگران تفاوتى وجود ندارد، و ویژگى هاى پیامبر از نظر احکام، باید با دلیل خاص ثابت شود).

بنابراین، متصدیان امور «بیت المال» در هر عصر و زمان، مى توانند با جمله «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِم» به زکات دهندگان دعا کنند.

با این حال، تعجب در این است که بعضى از متعصبان اهل سنت، صلوات را براى آل پیامبر(صلى الله علیه وآله)مستقلاً جائز نمى دانند، یعنى اگر کسى بگوید: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِىٍّ أَمِیْرَ الْمُؤْمِنِین» یا «صَلِّ عَلى فاطِمَةَ الزَّهْراء» ممنوع مى شمرند، در حالى که ممنوع بودن این گونه دعا، دلیل مى خواهد نه جواز آن.

به علاوه همان گونه که در بالا گفتیم: قرآن صریحاً اجازه مى دهد: درباره افراد عادى چنین دعائى شود، چه رسد براى اهل بیت، جانشینان پیامبر(صلى الله علیه وآله).

ولى، چه مى توان کرد، که تعصب ها گاهى جلو فهم آیات قرآن را نیز مى گیرد.

* * *

2 ـ توبه و جبران

همان گونه که از آیات متعدد قرآن مجید استفاده مى شود: «توبه» تنها ندامت و پشیمانى از گناه نیست، بلکه باید توأم با اصلاح و جبران نیز باشد، این جبران، مخصوصاً ممکن است به صورت کمک هاى بلا عوض به نیازمندان باشد، چنان که در آیات فوق، و در داستان «ابو لبابه» خواندیم.

و تفاوت نمى کند که گناه، یک گناه مالى باشد، یا گناه دیگر، چنان که در ماجراى متخلفان از جنگ «تبوک» خواندیم.

در واقع هدف این است: روح آلوده به گناه، با عمل صالح و شایسته اى شستشو شود، و پاکى نخستین و فطرى را بازیابد.

* * *

3 ـ مسأله «عرض اعمال»

در میان پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام)، با توجه به اخبار فراوانى که از امامان رسیده، عقیده معروف و مشهور بر این است که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان از اعمال همه امت آگاه مى شوند، یعنى خداوند از طرق خاصّى اعمال امت را بر آنها عرضه مى دارد.

روایاتى که در این زمینه نقل شده، بسیار زیاد است و شاید در سر حدّ تواتر باشد، که چند نمونه را ذیلاً نقل مى کنیم:

از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: تُعْرَضُ الأَعْمالُ عَلى رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله)أَعْمالُ الْعِبادِ کُلَّ صَباح، أَبْرارُها وَ فُجّارُها، فَاحْذَرُوها، وَ هُوَ قَوْلُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ قُلْ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ سَکَتَ:

«تمام اعمال مردم هر روز صبح به پیامبر عرضه مى شود، اعمال نیکان و بدان، بنابراین مراقب باشید، و این مفهوم گفتار خداوند است که مى فرماید: وَ قُلْ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ، این را فرمود و ساکت شد».(9)

در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: إِنَّ الأَعْمالَ تُعْرَضُ عَلى نَبِیِّکُمْ کُلَّ عَشِیَّةِ الْخَمِیْسِ فَلْیَسْتَحِ أَحَدُکُمْ أَنْ تُعْرَضَ عَلى نَبِیِّهِ الْعَمَلُ الْقَبِیْحُ!:

«تمامى اعمال شما بر پیامبرتان هر عصر پنج شنبه عرضه مى شود، بنابراین باید از این که عمل زشتى از شما بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)عرضه شود شرم کنید».(10)

باز در روایت دیگرى، از امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) مى خوانیم: شخصى به خدمتش عرض کرد: براى من و خانواده ام دعائى فرما.

فرمود: مگر من دعا نمى کنم؟: وَ اللّهِ إِنَّ أَعْمالَکُمْ لَتُعْرَضُ عَلَیَّ فِی کُلِّ یَوْم وَ لَیْلَة:

«به خدا سوگند، اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه مى شود».

راوى این حدیث مى گوید: این سخن بر من گران آمد، امام متوجه شد و به من فرمود: أَ ما تَقْرَأُ کِتابَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ، هُوَ وَ اللّهِ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طالِب:

«آیا کتاب خداوند عزّوجل را نمى خوانى که مى گوید: عمل کنید! خدا و پیامبرش و مؤمنان عمل شما را مى بینند، به خدا سوگند منظور از مؤمنان، على بن ابى طالب (و امامان دیگر از فرزندان او) مى باشد».(11)

البته، در بعضى از این اخبار، تنها سخن از پیامبر(صلى الله علیه وآله)به میان آمده، و در پاره اى از على(علیه السلام).

و در بعضى پیامبر و امامان همگى ذکر شده اند، همان طور که:

بعضى تنها عصر «پنج شنبه» را وقت عرض اعمال مى شمرند.

بعضى همه روز.

بعضى هفته اى دو بار.

بعضى در آغاز هر ماه.

و بعضى به هنگام مرگ و گذاردن در قبر.

روشن است: این روایات منافاتى با هم ندارند، و همه آنها مى تواند صحیح باشد، درست همانند این که در بسیارى از مؤسسات، گزارش کارکرد روزانه را همه روز، و گزارش کار هفته را در پایان هفته، و گزارش کار ماه یا سال را در پایان ماه یا سال، به مقامات بالاتر مى دهند.

در اینجا این سؤال پیش مى آید: آیا از خود آیه فوق، منهاى روایاتى که در تفسیر آن وارد شده است، این موضوع را مى توان استفاده کرد؟

و یا همان گونه که مفسران اهل سنت گفته اند: آیه، اشاره به یک مسأله عادى دارد و آن این که: انسان هر عملى انجام دهد، خواه نا خواه ظاهر خواهد شد، و علاوه بر خداوند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و همه مؤمنان از طرق عادى از آن آگاه مى شوند؟

در پاسخ این سؤال باید گفت: انصاف این است که، در خود آیه شواهدى وجود دارد که مى رساند مراد اعمالى نیست که به طور عادى آشکار مى شود و همه از آن اطلاع پیدا خواهند کرد; زیرا:

اوّلاً ـ آیه اطلاق دارد، و تمام اعمال را شامل مى شود، و مى دانیم که همه اعمال از طرق عادى بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مؤمنان آشکار نخواهد شد; چرا که بیشتر اعمال خلاف در پنهانى و به طور مخفیانه انجام مى شود، و در پرده استتار غالباً پوشیده مى ماند، و حتى بسیارى از اعمال نیکِ مستور و مکتوم، چنین است.

و اگر ما ادعا کنیم، همه اعمال اعم از نیک و بد، و یا غالب آنها بر همه روشن مى شود، سخنى بسیار گزاف گفته ایم.

بنابراین، آگاهى پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مؤمنان از اعمال مردم، باید از طرق غیر عادى و به تعلیم الهى باشد.

ثانیاً ـ در پایان آیه مى خوانیم: فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ: «خداوند شما را در قیامت به آنچه عمل کرده اید آگاه مى سازد».

شک نیست که این جمله، تمام اعمال آدمى را اعم از مخفى و آشکار شامل مى شود، و ظاهر تعبیر آیه این است: منظور از عمل، در اول و آخر آیه یکى است، بنابراین، آغاز آیه نیز همه اعمال را چه آشکار و چه پنهان، شامل مى شود، و شک نیست که آگاهى بر همه اینها، از طرق عادى ممکن نیست.

به تعبیر دیگر، پایان آیه از جزاى همه اعمال سخن مى گوید، و آغاز آیه نیز، از اطلاع خداوند و پیامبر و مؤمنان نسبت به همه اعمال بحث مى کند، یکى مرحله آگاهى است، و دیگرى مرحله جزا، و موضوع در هر دو قسمت یکى است.

ثالثاً ـ تکیه روى مؤمنان در صورتى صحیح است که، منظور همه اعمال، و از طرق غیر عادى باشد، و الاّ اعمال آشکار را هم مؤمنان مى بینند و هم غیر مؤمنان.

ضمناً این نکته نیز روشن مى شود که، منظور از مؤمنان در این آیه ـ همان گونه که در روایات فراوانى نیز آمده است ـ تمام افراد با ایمان نیست، بلکه گروه خاصى از آنها است، که به فرمان خدا از اسرار غیب آگاهند، یعنى: جانشینان راستین پیامبر(صلى الله علیه وآله).

نکته مهمى که در اینجا باید به آن توجه داشت، این است: همان گونه که سابقاً اشاره کردیم، مسأله عرض اعمال، اثر تربیتى فوق العاده اى در معتقدان به آن دارد; زیرا هنگامى که من بدانم، علاوه بر خداوند که همه جا با من است، پیامبر(صلى الله علیه وآله)و پیشوایان محبوب من، همه روز یا همه هفته از هر عملى که انجام مى دهم، در هر نقطه و هر مکان، اعم از خوب و بد، همه آگاه مى شوند، بدون شک بیشتر رعایت مى کنم، و مراقب اعمال خود خواهم بود.

درست مثل این که، کارکنان مؤسسه اى بدانند، همه روز، یا همه هفته، تمام جزئیات اعمال آنها، به مقامات بالاتر گزارش مى شود، و آنها از همه آن اعمال با خبر مى گردند.

* * *

 

4 ـ آیا رؤیت به معنى دیدن است؟

معروف در میان گروهى از مفسران این است: رؤیت در جمله «فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ...» به معنى معرفت است، نه به معنى علم; چرا که یک مفعول بیشتر نگرفته، و مى دانیم اگر رؤیت به معنى علم باشد، دو مفعول مى گیرد.

ولى مانعى ندارد که رؤیت را، به همان معنى اصلیش که مشاهده محسوسات باشد بگیریم، نه به معنى «علم»، و نه به معنى «معرفت»، در مورد این موضوع که خداوند همه جا حاضر و ناظر است، و به همه محسوسات احاطه دارد، جاى بحث نیست، و اما در مورد پیامبر(صلى الله علیه وآله)و امامان نیز، مانعى ندارد که آنها خود اعمال را به هنگام عرضه شدن ببینند; زیرا مى دانیم: اعمال انسان فانى نمى شود، بلکه تا قیامت باقى مى ماند.

* * *

5 ـ شک نیست خداوند قبل از انجام اعمال، از آنها با خبر و آگاه است، و این که در آیه با جمله: فَسَیَرَى اللّهُ مى گوید: «به زودى خدا اعمال شما را مى بیند» اشاره به اعمال بعد از وجود و تحقق آنها است.

* * *


1 ـ «نیل الأوطار شوکانى»، جلد 4، صفحه 217 (دار الجلیل، بیروت) ـ «مستدرک»، جلد 7، صفحه 136، حدیث 7838 ـ 1، چاپ آل البیت (با اندکى تفاوت) ـ «تذکرة الفقهاء علامه حلّى»، جلد 1، صفحه 242، طبع قدیم (جلد 5، صفحه 324، چاپ آل البیت، طبع اول، 1414 هـ .ق) و...

2 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «وسائل الشیعه»، جلد 9، صفحات 433 و 434، چاپ آل البیت (با اندکى تفاوت) ـ «بحار الانوار»، جلد 93، صفحات 125، 127 و 129 ـ «مستدرک»، جلد 7، صفحه 159، با اندکى تفاوت (چاپ آل البیت).

3 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 2، صفحه 108 (چاپخانه علمیه) ـ «بحار الانوار»، جلد 93، صفحه 129 ـ تفسیر «صافى»، ذیل آیه مورد بحث ـ «مستدرک»، جلد 7، صفحه 155 (چاپ آل البیت).

4 ـ تفسیر «عیاشى» (طبق نقل تفسیر «برهان»)، ذیل آیه مورد بحث ـ «وسائل الشیعه»، جلد 9، صفحه 434 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 93، صفحات 125، 128 و 129.

5 ـ تفسیر «المنار»، جلد 11، صفحه 33 (این حدیث از طرق اهل بیت(علیهم السلام) از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده، به جلد 93 «بحار الانوار»، صفحات 122 و 134، و جلد 47، صفحه 337 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 9، صفحه 381، چاپ آل البیت مراجعه شود).

6 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 9، صفحه 433 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 93، صفحه 134.

7 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 9، صفحه 434 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 93، صفحات 125 و 128.

8 ـ «بحار الانوار»، جلد 22، صفحات 93 و 94 ـ تفسیر «قمى»، جلد 1، صفحات 303 و 304 (مؤسسه دار الکتاب، 1404 هـ .ق).

9 ـ «اصول کافى»، جلد اول، صفحه 219، باب عرض الأعمال ـ «وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 107 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 17، صفحه 131، و جلد 23، صفحه 346.

10 ـ تفسیر «برهان»، جلد 2، صفحه 158 ـ «بحار الانوار»، جلد 23، صفحه 344 (با اندکى تفاوت) ـ «بصائر الدرجات»، صفحه 436 (با اندکى تفاوت).

11 ـ «اصول کافى»، جلد 1، صفحه 219، باب عرض الأعمال ـ «وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 108 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 23، صفحه 347 (با اندکى تفاوت).

----------------

تفسیر قرآن کریم، آیت الله مکارم شیرازی

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری