شرح آیات 1 تا 4 سوره مبارکه رعد
1 المر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ
2 اللهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَوَاتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لاَِجَل مُسَمّىً یُدَبِّرُ الاَْمْرَ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ
3وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الاَْرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِىَ وَأَنْهَاراً وَمِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ إِنَّ فِی ذَلِکَ لاَیَات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ
4 وَفِی الاَْرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ وَجَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَاب وَزَرْعٌ وَنَخِیلٌ صِنْوَانٌ وَغَیْرُ صِنْوَان یُسْقَى بِمَاء وَاحِد وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْض فِی الاُْکُلِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لاَیَات لِقَوْم یَعْقِلُونَ
به نام خداوند بخشنده مهربان
1. المر، اینها آیات کتاب الهى است; و آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، حقّ است; هر چند بیشتر مردم ایمان نمى آورند.
2. خدا همان کسى است که آسمان ها را، بدون ستون هایى که بتوانید آنها را ببینید، برافراشت، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت; (و به تدبیر جهان پرداخت); و خورشید
و ماه را مسخّر ساخت، که هر کدام تا زمان معیّنى حرکت دارند. کارها را او تدبیر مى کند; آیات را (براى شما) تشریح مى نماید; شاید به لقاى پروردگارتان یقین پیدا کنید.
3. و او کسى است که زمین را گسترد; و در آن کوه هاى استوار و نهرهایى قرارداد; و در آن از انواع میوه ها یک جفت آفرید; (پرده سیاه) شب را بر روز مى پوشانَد; در اینها نشانه هایى است براى گروهى که تفکّر مى کنند.
4. و در روى زمین، قطعات متفاوتى در کنار هم وجود دارد; و باغ هایى از انگور و زراعت و نخل ها، (و درختان میوه گوناگون) که گاه بر یک پایه مى رویند و گاه بر دو پایه; (و عجب آنکه) همه آنها از یک آب سیراب مى شوند! و با این حال، بعضى از آنها را از جهت میوه بر دیگرى برترى مى دهیم; در اینها نشانه هایى است براى گروهى که مى اندیشند.
تفسیر:
نشانه هاى خدا در آسمان ها و زمین و جهان گیاهان
بار دیگر به حروف مقطّعه قرآن که در 29 سوره آمده است در آغاز این سوره برخورد مى کنیم منتهى حروف مقطّعه اى که در اینجا ذکر شده در واقع ترکیبى است از «الم» که در آغاز چند سوره آمده و «الر» که در آغاز چند سوره دیگر بیان شده و در واقع این تنها سوره اى است که در آغاز آن حروف (المر) دیده مى شود.
از آنجا که به نظر مى رسد حروف مقطّعه آغاز هر سوره پیوند مستقیمى با محتواى آن سوره دارد، احتمال دارد این ترکیب که در آغاز سوره رعد است، اشاره به این باشد که محتواى سوره رعد جامع محتواى هر دو گروه از سوره هایى است که با «الم» و «الر» آغاز مى شود. اتّفاقاً دقّت در محتواى آن سوره ها این موضوع را تأیید مى کند.
درباره تفسیر حروف مقطّعه قرآن تاکنون در آغاز سوره هاى بقره و آل عمران و اعراف بحث هاى مشروحى داشتیم که نیازى به تکرار آنها نمى بینیم.
به هرحال نخستین آیه این سوره از عظمت قرآن سخن مى گوید: «این آیات کتاب (آسمانى) است» (تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ).(1)
«و آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حقّ است» (وَالَّذِى أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ).
و تردیدى در آن نیست، زیرا بیان کننده حقایق عینى جهان آفرینش و روابط آن با انسان هاست. حقّى است که با باطل آمیخته نشده و به همین دلیل نشانه هاى حقّانیّتش از چهره اش هویداست و نیاز به استدلال بیشترى ندارد.
«ولى بیشتر مردم ایمان نمى آورند» (وَ لَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ).
چراکه اگر انسان را به حال خودش واگذارند و پیروى از معلّمى پاکدل که در مسیر زندگى، هدایت و تربیّتش کند را نپذیرد و همچنان در پیروى از هوس ها آزاد باشد، غالباً راه را گم کرده و به بیراهه مى رود.
امّا اگر مربّیان الهى و هادیان راه حق، امام و پیشواى آنها باشند و او خود را در اختیارشان بگذارد، اکثریّت به راه حق مى روند.
بعد از بیان عظمت قرآن، به تشریح بخش مهمّى از دلایل توحید و نشانه هاى خدا در جهان آفرینش مى پردازد و انسان خاکى را در پهنه آسمان ها به گردش وامى دارد و این کرات باعظمت و نظام و حرکت و اسرار آن را به او نشان مى دهد، تا به قدرت بى پایان و حکمت بى انتهایش پى برد و چه زیبا مى گوید: «خدا همان کسى است که آسمان ها را بدون ستون هایى که براى شما دیدنى باشد برافراشت» یا آنها را با ستون هایى نامرئى برپا داشت (اللهُ الَّذِى رَفَعَ السَّمَـوَاتِ بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَهَا).(2)
براى جمله بِغَیْرِ عَمَد تَرَوْنَهَا دو تفسیر گفته اند: الف) چنانکه مى بینید، آسمان بى ستون است گویى در اصل چنین بوده: (تَرَوْنَهَا بِغَیْرِ عَمَد).
ب) «ترونها» صفت براى «عَمَد» بوده باشد. یعنى آسمان ها را بدون ستونى که مرئى باشد برافراشت»، که لازمه آن وجود ستونى براى آسمان است امّا نامرئى.
و این همان است که از امام علىّ بن موسى الرّضا(علیه السلام) در حدیث حسین بن خالد آمده است. او مى گوید از امام ابوالحسن الرّضا(علیه السلام) پرسیدم: اینکه خداوند فرموده: وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْحُبُکِ(3) (سوگند به آسمان که داراى راه هاست) یعنى چه؟ فرمود: «این آسمان راه هایى به سوى زمین دارد».
حسین بن خالد مى گوید عرض کردم: چگونه مى تواند راه ارتباطى با زمین داشته باشد در حالى که خداوند مى فرماید آسمان ها بى ستون است؟
امام فرمود: سُبحانَ اللهِ، ألَیسَ اللهُ یَقولُ بِغَیرِ عَمَد تَرَونَها؟ قُلتُ بَلى، فَقالَ ثَمَّ عَمَدٌ وَ لکِن لا تَرَونَها: «عجیب است، آیا خداوند نمى فرماید بدون ستونى که قابل مشاهده باشد؟ عرض کردم آرى. فرمود: پس ستون هایى هست ولى شما آنها را نمى بینید».(4)
این آیه با توجّه به حدیثى که در تفسیر آن وارد شده است پرده از روى یکحقیقت علمى برداشته که در زمان نزول آیات بر کسى آشکار نبود، زیرا در آن زمان هیئت بطلیموس با قدرت هر چه تمامتر بر محافل علمى جهان و بر افکار مردم حکومت مى کرد و طبق آن، آسمان ها به صورت کراتى تودرتو همانند طبقات پیاز روى هم قرار داشتند و طبعاً هیچ کدام معلّق و بى ستون نبود بلکه هر یک بر دیگرى تکیه داشت، ولى حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم بشر به اینجا رسید که افلاک پوست پیازى به کلّى موهوم است و واقعیّت این است که کرات آسمانى هر کدام در مدار و جایگاه خود معلّق هستند بى آنکه تکیه گاهى داشته باشند و تنها چیزى که به صورت یک ستون نامرئى آنها را در جاى خود نگه مى دارد، تعادل نیروى جاذبه و دافعه است که یکى ارتباط با جرم این کرات دارد و دیگرى مربوط به حرکت آنهاست.
طبق این حدیث امام(علیه السلام) فرمود: هذِهِ النُّجومُ الَّتی فی السَّماءِ مَدائِنُ مِثلُ المَدائنِ الَّذی فی الأرضِ مَربوطَةٌ کُلُّ مَدینَة إلى عَمود مِن نور: «این ستارگانى که در آسمانند، شهرهایى هستند همچون شهرهاى روى زمین که هر شهرى با شهر دیگر (هر ستاره اى با ستاره دیگر) با ستونى از نور مربوط است».(5)
آیا تعبیرى روشن تر و رساتر از «ستون نامرئى» یا «ستونى از نور» در افق ادبیّات آن روز براى امواج جاذبه و تعادل آن با نیروى دافعه پیدا مى شد؟(6)
آن گاه آیه مى فرماید: «سپس (خداوند بعد از آفرینش آسمان هاى بى ستون که نشانه بارز عظمت و قدرت بى انتهاى اوست،) بر عرش استیلا یافت» یعنى حکومت عالم هستى را به دست گرفت (ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ).
درباره معنى «عرش» و تسلّط خداوند بر آن در سوره اعراف ذیل آیه 54 بحث شد.(7)
بعد از بیان آفرینش آسمان ها و حکومت پروردگار بر آنها، از تسخیر خورشید و ماه سخن مى گوید مى فرماید: «و خورشید و ماه را مسخّر ساخت» (وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ).
چه تسخیرى از این بالاتر که همه آنها سر بر فرمان او هستند و خدمتگذار انسان ها و همه موجودات زنده اند; نور مى پاشند، جهانى را روشن مى سازند، بستر موجودات را گرم نگه مى دارند، موجودات زنده را پرورش مى دهند، در دریاها جزر و مد مى آفرینند و خلاصه سرچشمه همه حرکت ها و برکت ها هستند.
امّا این نظام جهان مادّه، جاودانى و ابدى نیست، «که هر کدام (از خورشید و ماه) تا زمان معیّنى حرکت دارند» (کُلٌّ یَجْرِى لاَِجَل مُسَمًّى).
و به دنبال آن مى افزاید: این حرکات و گردش ها و آمدوشدها و دگرگونى ها بى نتیجه و بى ثمر نیست، بلکه «کارها را او تدبیر مى کند» و براى هر حرکتى حسابى و براى هر حسابى هدفى در نظر گرفته است (یُدَبِّرُ الاَْمْرَ).
«آیات را (براى شما) تشریح مى کند، شاید به لقاى پروردگارتان (و سراى دیگر) یقین پیدا کنید» (یُفَصِّلُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ).
*
به دنبال آیه قبل که انسان را به آسمان ها مى برد و آیات الهى را در عالم بالا نشان مى دهد، دومین آیه از آیات توحیدى این سوره، انسان را به مطالعه زمین و کوه ها و نهرها و انواع میوه ها و طلوع و غروب خورشید دعوت مى کند، تا بیندیشد که محلّ آسایش در آغاز چه بوده و چگونه به این صورت درآمده است. مى گوید: «و او کسى است که زمین را گسترد» (وَ هُوَ الَّذِى مَدَّ الاَْرْضَ).
چنان آن را گسترد که براى زندگى انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد. گودال ها و سراشیبى هاى تند و خطرناک را بهوسیله فرسایش کوه ها و تبدیل سنگ ها به خاک پرکرد و آنها را مسطّح و قابل زندگى ساخت، در حالى که چین خوردگى هاى نخستین آن به گونه اى بود که اجازه زندگى به انسان نمى داد.
این احتمال نیز در این جمله وجود دارد که منظور از «مَدَّ الأرضَ» همان مطلبى باشد که دانشمندان زمین شناسى مى گویند. براساس نظر آنها در آغاز، تمام زمین از آب پوشیده بود، سپس آب ها در گودال ها قرار گرفت و خشکى ها به تدریج از آب سر برآورد و به مرور زمان گسترده تر شد تا به صورت کنونى درآمد.آن گاه به مسأله پیدایش کوه ها اشاره کرده مى فرماید: «و در آن کوه ها قرار داد» (وَ جَعَلَ فِیهَا رَوَاسِىَ).
همان کوه هایى که در آیات دیگر قرآن «اَوتاد» (میخ هاى) زمین معرّفى شده اند، شاید به دلیل اینکه کوه ها از زیر به هم پنجه افکنده و همچون زرهى تمام سطح زمین را پوشانده اند، تا هم فشارهاى داخلى را از درون و هم نیروى فوق العاده جاذبه ماه و جزر و مد را از بیرون خنثى کنند و به این ترتیب تزلزل و اضطراب و زلزله هاى مداوم را از میان ببرند و کره زمین را براى زندگى انسان ها آرام نگه دارند.
ذکر کوه ها بعد از ذکر گسترش زمین، گویا اشاره به آن است که نه زمین آن چنان گسترده است که هیچ پستى و بلندى در آن نباشد که در این صورت هرگز باران ها و آب ها روى آن قرار نمى گرفت یا همه جا تبدیل به باتلاق مى شدو طوفان ها دائماً بر سطح آن جریان داشت، ولى با آفرینش کوه ها از دو جهت امن و امان شد. و نه تمام آن کوه و درّه است که قابل زندگى نباشد. و در مجموع ترکیبى است از مناطق مسطّح و صاف، و کوه ها و درّه ها که بهترین ترکیب را براى زندگى بشر و سایر موجودات زنده تشکیل مى دهد.سپس به آب ها و نهرهایى که در روى زمین جریان دارد اشاره کرده مى گوید: «و رودهایى» در آن قرار داد (وَ أَنْهَارًا).
سیستم آبیارى زمین بهوسیله کوه ها و ارتباط کوه ها با رودها بسیار جالب است، زیرا بسیارى از کوه ها آب هایى را که به صورت برف درآمده در قلّه خود یا در شکاف هاى درّه ها ذخیره مى کنند که تدریجاً آب مى شود و، به حکم قانون جاذبه، از مناطق مرتفع به سوى مناطق پست و گسترده جریان مى یابد و بى آنکه نیاز به نیروى دیگرى باشد در تمام مدّت سال به طور طبیعى بسیارى از زمین ها را آبیارى مى کند.
اگر شیب ملایم زمین ها نبود و اگر آب ها به این صورت در کوه ها ذخیره نمى شد، آبیارى اغلب مناطق خشک امکان پذیر نبود یا اگر امکان داشت، هزینه فوق العاده اى لازم داشت.
بعد از آن به ذکر موادّ غذایى و میوه هایى که از زمین و آب و تابش آفتاب به وجود مى آید و بهترین وسیله براى تغذیه انسان است پرداخته مى گوید: «و از تمام میوه ها دو جفت در زمین قرار داد» (وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ).اشاره به اینکه میوه ها موجودات زنده اى هستند که نطفه هاى نر و ماده دارند و این نطفه ها از طریق تلقیح، بارور مى شوند.
اگر «لینه»، دانشمند و گیاه شناس معروف سوئدى، در اواسط قرن هیجدهم میلادى موفّق به کشف زوجیّت عمومى و همگانى در جهان گیاهان شد (که گیاهان همچون حیوانات از طریق آمیزش نطفه نر و ماده، بارور مى شوند و میوه مى دهند)، قرآن مجید در یکهزار و چهارصد سال پیش این حقیقت را فاش ساخت که خود این یکى از معجزات علمى قرآن مجید به شمار مى رود که بیانگر عظمت این کتاب بزرگ آسمانى است.
شکّى نیست که پیش از لینه بسیارى از دانشمندان اجمالا به وجود نر و ماده در بعضى از گیاهان پى برده بودند، حتّى مردم عادى مى دانستند که مثلا اگر نخل را «بَر» ندهند، یعنى از نطفه نر روى قسمت هاى ماده گیاه نپاشند، ثمر نخواهد داد، یا ثمر مرغوبى نخواهد داشت، امّا هیچ کس به درستى نمى دانست که این یک قانون تقریباً همگانى است تا اینکه لینه موفّق به کشف آن شد، ولى همان طور که گفتیم قرآن قرن ها قبل از او از روى آن پرده برداشته بود.
و چون زندگى انسان و دیگر موجودات زنده، به خصوص گیاهان و میوه ها، بدون نظام دقیق شب و روز امکان پذیر نیست، در بخش دیگر آیه مورد بحث از این موضوع سخن به میان آورده مى گوید: خداوند پرده سیاهِ «شب را بر روز مى پوشانَد» (یُغْشِى الَّیْلَ النَّهَارَ).چرا که اگر پرده آرام بخش شب نباشد، نور مداوم آفتاب همه گیاهان را مى سوزانَد و از میوه ها و به طور کلّى از موجودات زنده، بر صفحه زمین اثرى باقى نمى مانَد.
با اینکه در کره ماه روز دائمى نیست امّا همین مقدار که طول روزها به مقدار پانزده شبانه روز کره زمین است، حرارت در وسط روز در کره ماه آن قدر بالا مى رود که اگر آب و مایع دیگرى در آنجا باشد به نقطه جوش و بالاتر از آن مى رسد و هیچ موجود زنده اى را که در زمین مى شناسیم تاب تحمّل آن گرما را در شرایط عادى ندارد.
و در پایان آیه مى فرماید: «در اینها آیاتى است براى گروهى که مى اندیشند» (إِنَّ فِى ذلِکَ لاَیَات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ).
آنها که در این نظام بدیع و شگرف مى اندیشند، در نظام نور و ظلمت، در نظام کرات آسمانى و گردش آنها، و در نظام نورافشانى خورشید و ماه و خدمتگزارى آنان نسبت به انسان ها، در نظام گسترش زمین و اسرار پیدایش کوه ها، نهرها و گیاهان و میوه ها. آرى، آنها در این آیات، قدرت لایزال و حکمت بى پایان آفریدگار را به روشنى مى بینند.
*
در آخرین آیه مورد بحث به یک سلسله نکات جالب زمین شناسى و گیاه شناسى اشاره کرده که هر کدام نشانه نظام حساب شده آفرینش است، مى فرماید: «و در روى زمین قطعاتى در کنار هم قرار دارند که با هم متفاوتند» (وَ فِى الاَْرْضِ قِطَعٌ مُتَجَاوِرَاتٌ).(8)
این قطعات با اینکه همه با یکدیگر متّصل و مربوطند، هر کدام ساختمان و استعدادى مخصوص به خود دارند; برخى محکم، برخى نرم، برخى شور، برخى شیرین و هر کدام استعداد براى پرورش نوع خاصّى از گیاهان و درختان میوه و زراعت دارد، زیرا نیازهاى انسان و جانداران زمینى بسیار متفاوت است، گویى هر قطعه از زمین مأموریّت برآوردن یکى از این نیازها را دارد و اگر همه یکنواخت بودند یا استعدادها به صورت صحیحى در میان قطعات زمین تقسیم نشده بود، انسان گرفتار چه کمبودهایى از نظر موادّ غذایى و دارویى و سایر نیازمندى ها مى شد. امّا با تقسیم حساب شده، این مأموریّت و بخشیدن استعداد پرورش آن به قطعات مختلف زمین، همه این نیازمندى ها به طور کامل برطرف مى گردد.
«و (نیز) باغ هایى از انگور و زراعت و نخل ها» (وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنَاب وَ زَرْعٌ وَ نَخِیلٌ).(9)
و درختان میوه گوناگون «که گاه از یک پایه مى رویند و گاه از دو پایه» (صِنْوَانٌ وَ غَیْرُ صِنْوَان).(10)
«صنوان»، جمع «صنو»، در اصل به معنى شاخه اى است که از تنه اصلى درخت بیرون مى آید. بنابراین، «صنوان» به معنى شاخه هاى مختلفى است که از یک تنه بیرون مى آیند.
جالب اینکه گاه هر یک از این شاخه ها نوع خاصّى از میوه را تحویل مى دهد. ممکن است این جمله اشاره به مسأله استعداد درختان براى پیوند باشد که گاه بر روى یک پایه چند پیوند مختلف مى زنند و هر کدام از پیوندها رشد مى کند و نوع خاصّى از میوه به ما مى دهد; خاک یکى و ریشه و ساقه یکى، امّا محصول و میوه اش مختلف است.
و عجیب تر آنکه: «همه آنها از یک آب سیراب مى شوند» (یُسْقَى بِمَاء وَاحِد).
و با این همه، «بعضى از آنها را از جهت میوه بر دیگرى برترى مى دهیم» (وَ نُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَى بَعْض فِى الاُْکُلِ).
حتّى بسیار دیده ایم که در یک درخت یا در یک شاخه، میوه هایى از یک جنس وجود دارد که طعم ها و رنگ هاى متفاوت دارند و در جهان گل ها بسیار دیده شده است که یک بوته گل و حتّى یک شاخه، گل هایى به رنگ هاى کاملاً مختلف عرضه مى کند.
چه آزمایشگاه و لابراتوار اسرارآمیزى در شاخه درختان کار گذارده شده است که از موادّ کاملاً یکسان، ترکیبات کاملاً مختلف تولید مى کند که هر یک بخشى از نیازمندى انسان را برطرف مى سازد.
آیا هر یک از این اسرار دلیل بر وجود یک مبدأ حکیم و عالِم که این نظام را رهبرى مى کند نیست؟
و در پایان آیه مى فرماید: «در اینها نشانه هایى است (از عظمت خدا) براى گروهى که عقل خویش را به کار مى گیرند» (إِنَّ فِى ذلِکَ لاََیَات لِقَوْم یَعْقِلُونَ)
نکته ها:
1. در دومین آیه مورد بحث در ابتدا اشاره به اسرار آفرینش و توحید شده، ولى در پایان آیه مى خوانیم: یُفَصِّلُ الاْیَاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ: «خداوند آیات خویش را براى شما تشریح مى کند تا به قیامت و معاد ایمان بیاورید».
این سؤال پیش مى آید که چه رابطه اى بین مسأله توحید و معاد است که یکى به عنوان نتیجه دیگرى ذکر شده است؟
در پاسخ این پرسش باید به این نکته توجّه کرد که اوّلاً قدرت خداوند بر ایجاد این جهان دلیل بر قدرت او بر اعاده آن است، چنانکه در آیه 29 سوره اعراف مى خوانیم: کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ: «همان گونه که شما را در آغاز آفرید بازمى گرداند.»
یا در اواخر سوره یس مى خوانیم: «آیا خدایى که آسمان ها و زمین را آفرید، قدرت ایجاد مثل آن را ندارد؟»
ثانیاً: همان گونه که در بحث هاى معاد گفته ایم، اگر عالم آخرت نباشد، آفرینش دنیا بیهوده خواهد بود، چون این زندگى به تنهایى نمى تواند هدف آفرینش این جهان پهناور باشد. قرآن مجید ضمن آیات مربوط به معاد (سوره واقعه، آیه 62) مى گوید: وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الاُْولَى فَلَوْلاَ تَذَکَّرُونَ: «شما که این جهان را دیده اید، چگونه متذکّر نمى شوید که حتماً جهانى پس از آن خواهد بود؟!»(11)
2. معجزات علمى قرآن
در قرآن مجید آیات فراوانى است که پرده از روى یک سلسله اسرار علمى برداشته که در آن زمان از چشم دانشمندان پنهان بوده است. و این خود نشانه اى از اعجاز و عظمت قرآن است و محقّقانى که درباره اعجاز قرآن بحث کرده اند غالباً به بخشى از آن آیات اشاره نموده اند که یکى از آنها آیه مورد بحث است که درباره «زوجیّت گیاهان» بحث مى کند. همان گونه که گفتیم، مسأله «زوجیّت در جهان گیاهان» پیش تر به صورت یک قضیه جزئى براى بشر شناخته شده بود، ولى به عنوان یک قانون عمومى و همگانى، نخستین بار در اروپا در اواسط قرن هیجدهم بهوسیله «لینه» دانشمند سوئدى پرده از روى آن برداشته شد. امّا قرآن بیش از یکهزار سال قبل به مسلمانان خبر داده بود.این موضوع در سوره لقمان چنین آمده است: وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْج کَرِیم: «از آسمان آبى فرستادیم و با آن در زمین از هر زوج، گیاهمفید رویاندیم».(12)در بعضى از آیات دیگر نیز اشاره به این موضوع شده است.
3. تسخیر خورشید وماه
در آیات مورد بحث خواندیم که خداوند، خورشید و ماه را مسخّر کرده است. آیات فراوانى در قرآن مجید داریم که مى گوید کرات آسمانى و موجودات زمینى و شب و روز و مانند آن، همه مسخّر انسان هستند.
در یک مورد مى خوانیم: «خداوند نهرها را مسخّر شما کرد» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الاَْنْهَارَ).(13)
و در مورد دیگر مى فرماید: «کشتى را مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ).(14)
و در جاى دیگر مى گوید: «شب و روز را مسخّر شما کرد» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ).(15)
و در جاى دیگر مى فرماید: «خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ).(16)
و در جاى دیگر مى خوانیم: «دریا را به تسخیر شما در آورد تا گوشت تازه از آن استفاده کنید» (وَ هُوَ الَّذِى سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا).(17)
و در جاى دیگر مى فرماید: «آیا نمى بینى خداوند همه آنچه روى زمین است مسخّر شما ساخت؟» (أَلَمْ تَرَى أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِى الاَْرْضِ).(18)
و در جاى دیگر مى خوانیم: «خداوند آنچه را در آسمان ها و زمین است، مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِى السَّمَـوَاتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ).( 19)
از مجموع این آیات به خوبى استفاده مى شود که اوّلاً انسان تکامل یافته ترین موجود این جهان است و از نظر جهان بینى اسلام آن قدر به او ارزش و مقام داده شده که همه موجودات دیگر را مسخّر او ساخته; انسانى که «خلیفة الله» است و قلبش جایگاه نور خدا.
ثانیاً روشن مى شود که «تسخیر» در این آیات به این معنى نیست که انسان این موجودات را همگى تحت فرمان خود درمى آوَرد، بلکه همین اندازه که در مسیر منافع و خدمت او حرکت دارند و فى المثل کرات آسمانى براى او نورافشانى مى کنند یا فواید دیگرى دارند در تسخیر او هستند.
هیچ مکتبى این قدر براى انسان ارزش والا قائل نشده و در هیچ فلسفه اى انسان این همه موقعیّت و شخصیّت ندارد و این از ویژگى هاى مکتب اسلام است که ارزش وجودى انسان را تا این حد بالا مى برد که آگاهى از آن، اثر عمیق تربیتى دارد، زیرا وقتى انسان فکر کند که خدا این همه عظمت به او داده است و ابر و باد و ماه و خورشید و فلک همه در کارند و همگى سرگشته و فرمانبردار و خدمتکار اویند، چنین انسانى تن به غفلت و پستى نمى دهد و خود را اسیر شهوات و برده ثروت و مقام و زر و زور نمى سازد، زنجیرها را در هم مى شکند و به اوج آسمان ها پرواز مى کند.
چگونه مى توان گفت خورشید و ماه مسخّر انسان نیستند، در حالى که با نورافشانى خود، صحنه حیات انسان را روشن و گرم و آماده مى سازند که اگر نور خورشید نباشد هیچ جنبش و حرکتى در کره زمین وجود نخواهد داشت.
و از سوى دیگر بهوسیله جاذبه خود، حرکت زمین را در مدارش تنظیم مى کند و جزر و مد در دریاها با همکارى ماه مى آفریند که خود سرچشمه برکات و منافع فراوانى است.
کشتى ها، دریاها، نهرها، شب ها و روزها هر کدام به نحوى به انسان خدمت مى کنند و در طریق منافع او در حرکت اند.دقّت در این تسخیرها و نظام حساب شده آنها، دلیل روشنى است بر عظمت و قدرت و حکمت آفریدگار.