الّلهُمَّ دَاحِىَ الْمَدْحُوَّاتِ، وَ دَاعِمَ الْمَسْمُوکَاتِ، وَ جَابِلَ الْقُلُوبِ عَلَى فِطْرَتِهَا: شَقِیِّهَا وَ سَعِیدِهَا.
بار خدايا! اى گستراننده گسترده ها، و اى نگهدارنده آسمان هاى رفيع، و اى کسى که دلها را با فطرت هاى ويژه آفريدى: هم آنان که سرانجام به بدبختى گراييدند و هم آنان که سعادتمند شدند.
شرح و تفسیر
اى نگهدارنده آسمانهاى رفیع
در این بخش از خطبه امام(علیه السلام) خداوند را به سه صفت از صفات والایش مى ستاید، عرضه مى دارد: «بار خدایا! اى گستراننده گسترده ها، و اى نگهدارنده آسمان هاى رفیع، و اى کسى که دلها را با فطرت هاى ویژه آفریدى: هم آنان که سرانجام به بدبختى گراییدند و هم آنان که سعادتمند شدند.
(اَلّلهُمَّ دَاحِىَ(1)فِطْرَتِهَا: شَقِیِّهَا وَ سَعِیدِهَا) الْمَدْحُوَّاتِ، وَ دَاعِمَ(2) الْمَسْمُوکَاتِ(3)، وَ جَابِلَ(4) الْقُلُوبِ عَلَى
جمله اوّل اشاره به آغاز آفرینش آسمانها و زمین است. مى دانیم طبق نظریات معروف در میان دانشمندان، جهان هستى و کرات و اجرام آسمانى در آغاز به صورت توده واحدى بوده است که به علل معلوم و نامعلومى از هم جدا شده و گسترش یافته و امروز همچنان رو به گستردگى پیش مى رود.
زمین نیز در آغاز زیر آب فرو رفته بود. آب ها تدریجاً در مناطق عمیق و شکاف هاى زمین قرار گرفتند و خشکى ها پدیدار شدند و با گذشت زمان، گسترش یافتند، تا این که وضع خشکى ها و دریاها تثبیت شد و امروز نیز بر اثر جذب سنگ هاى آسمانى، زمین به آرامى گستردگى بیشترى پیدا مى کند. قرآن مى فرماید: «وَ السَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْد وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ * وَ الاَْرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ; و ما آسمان را با قدرت بنا کردیم و همواره آن را وسعت مى بخشیم و زمین را گستردیم و چه خوب گستراننده اى هستیم»(5).
تعبیر به «دَاعِمَ الْمَسْمُوکَاتِ» اشاره به نگهدارى کرات آسمانى اعم از سیّارات و ثوابت و کهکشان ها، بوسیله نیروى جاذبه -که در واقع یک ستون نامریى است- مى باشد; نیرویى که چنان آنها را در جاى خود نگه مى دارد که گاه میلیون ها سال مى گذرد و فواصل موجود بین کرات منظومه شمسى، تغییر پیدا نمى کند.
قرآن مجید مى گوید: «إِنَّ اللّهَ یُمْسِکُ السَّموَاتِ وَ الاَْرْضَ أَنْ تَزُولاَ وَ لَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَکَهُمَا مِنْ أَحَد مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً; خداوند آسمان ها و زمین را نگاه مى دارد تا از نظام خود منحرف نشوند و هر گاه منحرف گردند کسى جز او نمى تواند آنها را نگاه دارد، او بردبار و غفور است».(6)
جمله «وَ جـَابِلَ الْقُلُوبِ...» اشاره به علوم فطرى و الهى و غرائز و تمایلات ثمربخشى است که خداوند در درون جان انسانها قرار داده; علوم و غرایز و امیالى که به منزله ابزارى هستند که انسان در مسیر تکامل و پیمودن طرق پیشرفت مادّى و معنوى و سیر الى اللّه از آن بهره مى گیرد و بدون آنها تلاشها و کوشش هایش یا متوقّف، و یا کم اثر مى شود.
ممکن است کسانى از جمله بالا چنین استفاده کنند که خداوند شقاوت و سعادت را ذاتى انسانها قرار داده; گروهى ذاتاً سعادتمندند، و گروه دیگرى ذاتاً شقاوتمند; در حالى که جمله بالا چنین مطلبى را القا نمى کند، بلکه مى گوید: خداوند به همه انسانها اعم از کسانى که سرانجام سعادتمند، یا شقاوتمند مى شوند، علوم فطرى و غرائز ضرورى را مرحمت فرموده، هر چند گروهى از آن استفاده کرده و مسیر سعادت را با آن طىّ مى کنند و گروه دیگرى با سوء استفاده، خود را در پرتگاه شقاوت مى افکنند، حدیث معروف: «کُلُّ مَوْلُود یُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ...; همه انسانها بر فطرت توحید از مادر متولّد مى شوند (و انحراف از این فطرت، بر اثر تعلیم و تربیت نادرستى است که بعداً حاصل مى شود)»(7) نیز اشاره به همین معنا است.
واضح است که اگر سعادت و شقاوت ذاتى باشد و هرکس مجبور باشد که در همان مسیر از پیش تعیین شده، گام بردارد، آمدن پیامبران و نزول کتاب هاى آسمانى و تکلیف و مسئولیّت و احکام الهى و ثواب و عقاب، و در یک کلمه، تمام مسایل مربوط به تعلیم و تربیت و آثار و نتایج آن، بى معنا خواهد شد; نه عقل چنین چیزى را مى پذیرد و نه شرع.
قرآن مجید مى گوید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً; ما انسان را به راه صحیح هدایت کرده ایم، خواه شاکر باشد و پذیرا شود و یا کفران کند و رها سازد»(8).
و در جاى دیگر مى فرماید: «وَ نَفْس وَ مَا سَوَّیهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْویهَا; و قسم به جان آدمى! و آن کس که آن را آفریده (و) منظّم ساخته، سپس فجور و تقوا (شرّ و خیرش) را به او الهام کرده است»(9).
در واقع راه و چاه و عوامل سعادت و شقاوت را به او نشان داده است، بى آن که او را مجبور به پذیرش چیزى کند، او در پیمودن هر دو راه مختار است و به همین دلیل، در برابر خداوند و وجدان خویش مسئولیّت دارد.
* * *
1. «داحى» از مادّه «دَحْو» (بر وزن محو) به معناى گسترش دادن است و «دَحْوُ الاَْرْض» اشاره به زمانى است که خشکى ها تدريجاً از زير آب بيرون آمدند و گسترش يافتند. 2. «داعم» از مادّه «دَعْم» (بر وزن فهم) به معناى صاف کردن کژى ها است و از همين رو، واژه «دعامه» به معناى ستون به کار مى رود. 3. «مسموکات» از مادّه «سَمْک» (بر وزن سقف) به معناى برپا کردن و بلند نمودن است و به همين جهت اين واژه بر سقف نيز اطلاق مى شود. 4. «جابل» از مادّه «جَبْل» (بر وزن جبر) به معناى آفريدن است. 5. سوره ذاريات آيات 47-48. 6. سوره فاطر، آيه 41. 7. مضمون اين حديث در روايات متعددى آمده است که شايد بالغ بر «بيست» حديث مى شود و مرحوم «علاّمه مجلسى» آنها را در بحار الانوار، جلد 3، کتاب التوحيد، صفحه 276 تا 281 آورده است. 8. سوره دهر، آيه 3. 9. سوره شمس، آيات 7-8.