• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

آمادگى براى صلح

شرح آیات 61 تا 64 سوره مبارکه انفال

61 وَ إِنْ جَنَحُوا

بیشتر...

خطبه صد و شصت و سه، بخش سوم

 

أَیُّهَا الْمَخْلُوقُ السَّوِیُّ، وَالْمُنْشَأُ

بیشتر...

چهار عامل پیروزی و شکست،استاددکتر محمد علی

دریافت فایل صوتی

حجم: 5 MB

زمان: 30 دقیقه

بیشتر...

میرزا محمد مشهدی قمی

وی از علمای امامی قرن دوازدهم هجری است که در قم به دنیا آمد

بیشتر...

تفسیر سوره مبارکه جن، حجت الاسلام قرائتی

شرح آیات 1 لغایت 28 سوره مبارکه جن

جلسه 1

جلسه 2

جلسه 3

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
15841
30036
144081004
امروز سه شنبه, 13 آذر 1403
اوقات شرعی

خطبه صد و نود و دو، بخش سوم

فَلَعَمْرُ اللّهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِکُمْ، وَ وَقَعَ فِی حَسَبِکُمْ، وَ دَفَعَ فِی نَسَبِکُمْ، وَ أَجْلَبَ بِخَیْلِهِ عَلَیْکُمْ، وَ قَصَدَ بِرَجِلِهِ سَبِیلَکُمْ، یَقْتَنِصُونَکُمْ بِکُلِّ مَکَان، وَ یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَان. لاَتَمْتَنِعُونَ بِحِیلَة، وَ لاَ تَدْفَعُونَ بِعَزِیمَة، فِی حَوْمَةِ ذُلٍّ، وَ حَلْقَةِ ضِیق، وَ عَرْصَةِ مَوْت، وَ جَوْلَةِ بَلاَء. فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ اَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ، فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ، وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ. وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُؤُوسِکُمْ، وَ إِلْقَاءَ التَعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ، وَ خَلْعَ التَّکَبُّرِ مِنْ أَعْنَاقِکُمْ، وَاتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ عَدُوِّکُمْ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ; فَإِنَّ لَهُ مِنْ کُلِّ أُمَّة جُنُوداً وَ أَعْوَاناً، وَ رَجِلاً وَ فُرْسَاناً، وَ لاَ تَکُونُوا کَالْمُتَکَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَیْرِ مَا فَضْل جَعَلَهُ اللّهُ فِیهِ سِوَى مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ، وَ قَدَحَتِ الْحَمِیَّةُ فِی قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَبِ، وَ نَفَخَ الشَّیْطَانُ فِی أَنْفِهِ مِنْ رِیحِ الْکِبْرِ الَّذِی أَعْقَبَهُ اللّهُ بِهِ النَّدَامَةَ، وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ الْقَاتِلِینَ إِلَى یَوْمِ الْقِیامَةِ.
به خدا سوگند، او (شيطان) بر اصل و ريشه شما (آدم) برترى جويى کرد و نسبت به حسب شما طعنه زد و بر نسب شما عيب گرفت، با سپاه سواره خود به شما حمله آورد و با پياده نظامش راه را بر شما بست. آنها هر جا شما را بيابند صيد مى کنند و انگشتانتان را قطع مى نمايند (وکارآيى را از شما مى گيرند) هرگز نمى توانيد (به آسانى) از چنگ آنهارهايى يابيد و نه با تصميم و اراده، به راحتى آنها را از خود برانيد، اين در حالى است که در جايگاه پست و دايره تنگ و صحنه مرگ و جولانگاه بلا قرار گرفته ايد، بنابراين (ريشه ها را بخشکانيد و) شراره هاى تعصب و کينه هاى جاهليّت را که در دلهايتان پنهان شده خاموش سازيد، زيرا اين نخوت و تعصب ناروا که در مسلمان پيدا مى شود از القائات شيطان و نخوتها و فسادها و وسوسه هاى اوست. تاج تواضع بر سر نهيد و خود برتربينى را زير پا افکنيد، حلقه هاى زنجير تکبّر را از گردن فرو نهيد و فروتنى را سنگر ميان خود و دشمنتان; يعنى ابليس و سپاهيانش قرار دهيد، زيرا او از هر امتى لشکريان و ياورانى، پيادگان و سوارانى دارد (که با کمک آنها در ميان همه اقوام و گروهها نفوذ مى کند).
شما مانند آن متکبّر (قابيل) نباشيد که بر فرزند مادرش (برادر با جان برابرش) بى آنکه بر او برترى داشته باشد تکبّر ورزيد و جز خودبرتربينى ناشى از دشمنى برخاسته از حسادت در قلبش چيزى نبود. (سرانجام) آتش غضب بر اثر کبر و تعصب ناروا در دلش شعله ور شد و شيطان، باد غرور در بينى او دميد، همان کبر و غرورى (که سبب قتل برادرش شد) و در پايان، خداوند به سبب آن براى او پشيمانى به بار آورد و گناه همه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او افکند.

 

شرح و تفسیر

مانند شیطان و قابیل نباشید

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه همگان را بسیج مى کند که در برابر شیطان و وسوسه هاى او بایستند و سابقه سوء و دشمنى او را با عبارات گویا و پر معنا بیان مى کند و مى فرماید: «به خدا سوگند! او (شیطان) بر اصل و ریشه شما تفاخر کرد و به حسب شما طعنه زد و بر نسب شما عیب گرفت و با سپاه سواره خود به شما حمله آورد و با پیاده نظامش راه را بر شما بست»; (فَلَعَمْرُ اللّهِ(1) لَقَدْ فَخَرَ عَلَى أَصْلِکُمْ، وَ وَقَعَ فِی حَسَبِکُمْ(2)، وَ دَفَعَ فِی نَسَبِکُمْ، وَ أَجْلَبَ بِخَیْلِهِ عَلَیْکُمْ، وَ قَصَدَ بِرَجِلِهِ سَبِیلَکُمْ).

این تعبیرات پرمعنا بر گرفته از آیات قرآن مجید است; در آیه 33 سوره حجر مى خوانیم که شیطان آدم را بدین گونه تحقیر کرد: «(لَمْ أَکُنْ لاَِّسْجُدَ لِبَشَر خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَال مِّنْ حَمَإ مَّسْنُون; من هرگز براى بشرى که او را از گل خشکیده اى که از گل بدبویى گرفته شده است آفریده اى، سجده نخواهم کرد». او به جهت غرور و حسادت و تکبّرش جمله (نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُّوحِى) از کلام خدا را که بزرگترین فخر آدم است به فراموشى سپرد و در آیه 12 از سوره اعراف مى خوانیم که گفت: «(أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِى مِنْ نَّار وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِین); من از او بهترم، مرا از آتش فروزان آفریده اى و او را از گِل (بى مقدار)» که با این از نسب آدم عیبجویى مى کند، در حالى که اگر کبر و غرور اجازه مى داد مى دانست که خاک منبع انواع برکات و حیات موجودات است و بر آتش برترى دارد. در آیه 64 سوره اسراء مى خوانیم که خداوند به او مى گوید: «(وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ); (براى آزمایش انسانها) لشکر سواره و پیاده ات را بر آنها گسیل دار» و در آیه 16 سوره اعراف مى خوانیم که شیطان مى گوید: «(لاََقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ); من سر راه مستقیم تو در برابر آنها کمین مى کنم».

آرى چنین دشمنى که نه شخصیّت والاى آدم را قبول دارد و نه اصل و نسب او را مى پذیرد و تمام نیروهاى خود را براى گمراه ساختن او بسیج کرده است بسیار خطرناک است و باید از او بر حذر بود.

در ادامه این سخن مى افزاید: «آنها هر جا شما را بیابند صید مى کنند و انگشتانتان را قطع مى نمایند; هرگز نمى توانید (به آسانى) با حیله، آنها را منع کنید و نه با تصمیم و اراده، به راحتى آنها را از خود برانید، این در حالى است که در جایگاه ذلت آور و دایره تنگ و صحنه مرگ و جولانگاه بلا قرار گرفته اید»; (یَقْتَنِصُونَکُمْ(3) بِکُلِّ مَکَان، وَ یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَان(4). لاَ تَمْتَنِعُونَ بِحِیلَة، وَ لاَ تَدْفَعُونَ بِعَزِیمَة. فِی حَوْمَةِ(5) ذُلٍّ، وَ حَلْقَةِ ضِیق، وَ عَرْصَةِ مَوْت، وَ جَوْلَةِ بَلاَء).

جمله «وَ یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنَان» شبیه چیزى است که در قرآن مجید در مورد حمله فرشتگان در میدان جنگ بدر به کفار آمده است که مى فرماید: «(وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَان); و تمام انگشتانشان را قطع کنید».(6) قطع انگشتان اگر در مورد دست ها باشد سبب مى شود که انسان از انجام غالب کارها ناتوان شود، زیرا هر کارى ابزارى لازم دارد و ابزار کار را معمولا با انگشتان مى گیرند و اگر انگشتان پا باشد تعادل انسان را به هنگام راه رفتن بر هم مى زند. در خطبه مورد بحث، اشاره به این است که شیاطین به شما حمله مى کنند و شما را از کار مى اندازند به گونه اى که قدرت بر تصمیم گیرى و چاره اندیشى نخواهید داشت.

سپس امام(علیه السلام) انگشت روى نقطه اصلى درد گذاشته و با تشبیهات بسیار زیبایى در نهایت فصاحت و بلاغت به همگان هشدار مى دهد و از آثار مرگبار تعصّبهاى کور و تکبّرها برحذر مى دارد، مى فرماید: «شراره هاى تعصب و کینه هاى جاهلیّت را که در دلهایتان پنهان شده خاموش سازید، زیرا این نخوت و تعصب ناروا را که در مسلمان پیدا مى شود از القائات شیطان و نخوتها و فسادها و وسوسه هاى اوست»; (فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ اَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ، فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ(7)، وَ نَزَغَاتِهِ(8) وَ نَفَثَاتِهِ(9)).

در این تعبیر امام(علیه السلام) تعصبهاى ناروا و کینه هاى جاهلیّت را تشبیه به آشتى کرده که در اعماق دلها کمین مى کند، ناگهان سر بر مى آورد و همه وجود انسان را فرا مى گیرد و از آن به بیرون سرایت مى کند و گاه قوم و قبیله اى را به آتش مى کشد. امام(علیه السلام) این صفت رذیله را از وساوس شیطان مى شمرد که از برون به درون مسلمانان القا مى گردد; یعنى مسلمان واقعى از آن بیگانه است.

در ادامه مى فرماید: «تاج تواضع بر سر نهید، و خودبرتربینى را زیر پا افکنید، حلقه هاى زنجیر تکبّر را از گردن فرو نهید و فروتنى را سنگر میان خود و دشمنتان; یعنى ابلیس و سپاهیانش برگزینید»; (وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلَى رُؤُوسِکُمْ، وَ إِلْقَاءَ التَعَزُّزِ تَحْتَ أَقْدَامِکُمْ، وَ خَلْعَ التَّکَبُّرِ مِنْ أَعْنَاقِکُمْ; وَاتَّخِذُوا التَّوَاضُعَ مَسْلَحَةً(10)بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ عَدُوِّکُمْ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ).

در این عبارت امام(علیه السلام) تواضع را تشبیه به تاج و خودپسندى را به موجود بى ارزشى که زیر پاها مى افتد و تکبّر را به غل و زنجیرى که بر گردن مى نهند و فروتنى را به سنگرگاه محکمى که انسان را در برابر دشمن حفظ مى کند، تشبیه کرده است که هر یک پیام روشنى براى انسانها و مخصوصاً افراد با ایمان دارد.

سپس امام(علیه السلام) دلیل روشنى براى این دستورات بیان کرده، چنین مى فرماید: «زیرا او از هر امّتى لشکریان و یاورانى، پیاده گان و سوارانى دارد، که با کمک آنها در میان همه اقوام و گروهها نفوذ مى کند»; (فَإِنَّ لَهُ مِنْ کُلِّ أُمَّة جُنُوداً وَ أَعْوَاناً، وَ رَجِلاً وَ فُرْسَاناً).

به یقین همه آنها از جن نیستند، بلکه گروهى از انسانهاى شیطان صفت و گمراه و گمراه کننده جزو اعوان و انصار او هستند، همان گونه که قرآن مجید مى گوید: «(وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِىّ عَدُوّاً شَیَاطِینَ الاِْنسِ وَالْجِنِّ); این گونه براى هر پیامبرى دشمنانى از شیاطین انس و جن قرار دادیم».(11)

آن گاه اشاره کوتاه و پر معنایى به داستان قابیل مى کند. دومین نفر (بعد از شیطان) که گرفتار تکبّر و تعصّب ناروا شد و دست به جنایت عظیمى زد و در گرداب پشیمانى و بدبختى گرفتار شد مى فرماید: «شما مانند آنها متکبّر (قابیل) نباشید که بر فرزند مادرش (برادرش) بى آنکه بر او برترى داشته باشد تکبّر ورزید و جز خودبرتر بینى به جهت دشمنى برخاسته از حسادت در قلبش چیزى نبود»; (وَ لاَ تَکُونُوا کَالْمُتَکَبِّرِ عَلَى ابْنِ أُمِّهِ مِنْ غَیْرِ مَا فَضْل جَعَلَهُ اللّهُ فِیهِ سِوَى مَا أَلْحَقَتِ الْعَظَمَةُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَدَاوَةِ الْحَسَدِ).

تعبیر به «ابن ام» (فرزند مادر) به جاى برادر براى اشاره به جنبه عاطفى موضوع است; یعنى با آن همه پیوند عاطفى که میان این دو بود تکبّر و حسادت کار خود را کرد و او را به قتل برادر واداشت. شبیه همین معنا را در داستان موسى و هارون مى خوانیم که هارون هنگامى که برادرش موسى سخت از گوساله پرستى بنى اسرائیل خشمگین شده بود و بر سر هارون فریاد مى زد، براى تحریک عواطف برادر گفت: «(یَبْنَؤُمَّ لاَ تَأْخُذْ بِلِحْیَتِى وَلاَبِرَأْسِى); اى پسر مادرم (اى بردار) ریش و سر مرا مگیر».(12)

جمله «سِوى ما ألْحَقَتِ» به اصطلاح از قبیل استثناى منقطع است. در اینجا براى شدت مذمت آمده است مثل اینکه مى گوییم: «فلان کس هیچ فضیلتى نداشت جز اینکه دروغ مى گفت و خیانت مى کرد».

تعبیر به «عَداوَةُ الْحَسَد» اشاره به این است که حسادت انسان را به دشمنى و عداوت مى کشاند، عداوتى که مى تواند سرچشمه قتل و کشتار برادر گردد.

سپس امام(علیه السلام) به توضیح این ماجرا پرداخته چنین مى فرماید: «(سرانجام) آتش غضب بر اثر کبر و تعصب ناروا در دلش شعله ور شد و شیطان، باد کبر و غرور در بینى او دمید همان کبر و غرورى که در پایان، خداوند به سبب آن براى او پشیمانى به بار آورد و گناه همه قاتلان را تا روز قیامت بر گردن او افکند»; (وَ قَدَحَتِ الْحَمِیَّةُ فِی قَلْبِهِ مِنْ نَارِ الْغَضَبِ، وَ نَفَخَ الشَّیْطَانُ فِی أَنْفِهِ مِنْ رِیحِ الْکِبْرِ الَّذِی أَعْقَبَهُ اللّهُ بِهِ النَّدَامَةَ، وَ أَلْزَمَهُ آثَامَ(13) الْقَاتِلِینَ إِلَى یَوْمِ الْقِیامَةِ).

از جمله هاى بالا به خوبى استفاده مى شود که انحرافات نخست از درون انسان بر مى خیزد سپس شیطان به آن دامن مى زند و سرانجام آثار شوم آن به فرمان خدا دامان انسان را مى گیرد، بنابراین هر چه هست از درون آلوده خود انسان است و بقیه آثار اعمال اوست و این پاسخى است براى کسانى که مى گویند چرا شیطان چنین و چنان مى کند و چرا پروردگار متعال ما را گرفتار فلان حوادث شوم مى سازد.

ابن ابى الحدید در ذیل این جمله، از طبرى مورخ معروف، از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود: «ما مِنْ نَفْس تُقْتَلُ ظُلْماً إلاّ کانَ عَلى ابْن آدَمَ الأوّلَ کِفْلٌ مِنها وَ ذلِکَ بِأَنَّهُ اَوَّلُ مَنْ سَنَّ الْقَتْلَ; هیچ کس از روى ظلم و ستم کشته نمى شود مگر این که بر فرزند نخست آدم (قابیل) سهمى از آن را مى نویسند، زیرا او اوّلین کسى است که سنّت شوم قتل را گذاشت».

سپس ابن ابى الحدید مى افزاید: این سخن: کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در خطبه بالا تأیید مى کند.(14)

برقرار ساختن سنّت حسنه و سنّت سیئه و آثار آن، بحث دامنه دارى در روایات اسلامى دارد که در جاى مناسب به خواست خدا از آن سخن خواهیم گفت و در یک جمله کوتاه مى توان گفت: هر کس در امر خیر پیشگام شود مردم را در انجام آن تشویق مى کند و سهمى در ایجاد انگیزه براى دیگران و ثواب آنها دارد و هر کس در کار شرّى پیشگام شود به سبب حرمت شکنى و تشویق افراد سست ایمان به گناه، سهمى در گناه آنها دارد.

1. «لعمراللّه» «عَمْر»، به فتح «عين» به معناى عمر، به ضم «عين» است که در موارد
 قسم بکار مى رود، بنابراين جمله لعمرى; يعنى به جان خودم سوگند و «لعمراللّه»; يعنى به بقاى ذات پاک خدا سوگند.
2. «حسب» واژه حسب معمولا همراه نسب ذکر مى شود; ولى معناى متفاوتى دارد. حسب در
 اصل به معناى قدر و منزلت و شرافت چيزى است و چون اصل و نسب نيز در قدر و منزلت انسان تأثير دارد گاه اين 
واژه، نسب والا و ارجمند را نيز شامل مى شود. به اندازه و مقدار هر چيزى نيز حسب گفته مى شود. اين واژه در 
واقع از ماده حساب گرفته شده، زيرا افراد افتخارات خود و پدرانشان را به هنگام ذکر حسب خويش شمار مى کنند.
3. «يقتنصون» از «قنص» بر وزن «حبس» به معناى صيد کردن گرفته شده است.
4. «بنان» جمع «بنانة» در لغت هم به
 معناى انگشتان آمده هم سر انگشتان و کسى که انگشتان يا سر انگشتان او قطع شود کارآيى خود را از دست مى دهد.
5. «حومة» به معناى بخش اصلى و حساس چيزى است. به بخش اصلى جنگ يا مذلت و خوارى نيز «حومه» گفته مى شود.
6. انفال، آيه 12.
7. «نخوات» جمع «نخوة» به معناى تکبّر است.
8. «نزغات» جمع «نزغة» به
 معناى فساد است. از ريشه «نزغ» بر وزن «وضع» به معناى وارد شدن در کارى به قصد، افساد گرفته شده است.
9. «نفثات» جمع «نفثة» به معناى مقدار کمى از آب دهان است که به بيرون ريخته مى شود و در اصل از «نفث» بر وزن
 «حبس» به معناى دميدن گرفته شده است. و چون به هنگام دميدن به چيزى گاهى آب دهان بيرون مى افتد، در
 اين معنا به کار رفته است و در جمله بالا کنايه از وسوسه هاى شيطان است، زيرا معمول در ميان ساحران اين
 بوده که به هنگام سحر اورادى مى خوانند و به شخص مورد نظر خود مى دميدند، لذا کنايه از وسوسه شدن است.
10. «مسلحة» به معناى محل جمع آورى و به تعبير ديگر زاغه مهمات است و به سنگرگاه نيز گفته
 مى شود، زيرا معمولا در سنگر مقدار قابل ملاحظه اى اسلحه گردآورى مى کنند و در جمله بالا به همين معنا آمده است.
11. انعام، آيه 112.
12. طه، آيه 94.
13. «آثام» جمع «اثم» به معناى گناه است و در اصل به آن حالتى 
گفته مى شود که در روح و عقل انسان به وجود مى آيد و او را از رسيدن به نيکيها و کمالات باز مى دارد.
14. شرح ابن ابى الحديد، جلد 13، صفحه 146.

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری