• تـازه هـا
  • آموزش قرآن
  • پربازدید

خطبه شصت و پنج،بخش اول

 

شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی

الْحَمْدُلِلّهِ

بیشتر...

آنها هواى نفس خویش را مى پرستیدند

شرح آیات 61 لغایت 64 سوره مبارکه القصص

61أَ فَمَنْ

بیشتر...

شرح خطبه 17 نهج البلاغه

    شرح خطبه 17 نهج البلاغه - استاد
بیشتر...

حکمت 105 نهج البلاغه

إِنَّ اللهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ، فَلاَ

بیشتر...

قاطعیت در برابر مشرکان

شرح آیات 104 لغایت 107 سوره مبارکه یونس

104قُلْ یا

بیشتر...

آمار بازدید

-
بازدید امروز
بازدید دیروز
کل بازدیدها
8561
17596
144048123
امروز چهارشنبه, 14 آذر 1403
اوقات شرعی

نظامهای تربیتی در مدرسه وحی

 

تربیّت انسان، جزء از راه فکر میسّر نیست؛ زیرا انسان تا فکرش اصلاح نشود، قابل هدایت نیست. بنابراین جوانان اگر بخواهند هدایت شوند از راه اندیشه و فکر هدایت مى‏شوند و اگر بخواهند منحرف شوند، از همین راه منحرف مى‏شوند. بسیارى از لغزش‏ها و خطاها با تدبّر و عاقبت ‏اندیشى پیشگیرى مى‏شوند. شرط موفقیّت در مسیر تربیّت قرآنى، این است که: بر اساس توانایى و استعداد متربّى و با حرکتى تدریجى و مناسب با کمالات الهى انجام گیرد. از آنجا که دوران جوانى دوران سازندگى و طى مسیر کمال براى انسان است و در این سنین هنوز شخصیت انسان شکل ثابتى به خود نگرفته و صفات و خصوصیّات مذموم و عادات زشت در زمینه‏ ى روحى انسان رسوخ کامل نیافته است، بنابراین با زحمت کمترى مى‏توان آن عادات مذموم را تضعیف کرد و در جهت تزکیّه به موفقیّت‏ هاى شایانى دست یافت. یکى از ارزش ‏هایى که نقش بنیادى و اساسى در تربیت جوانان دارد و رمز رستگارى و راز پیروزى انسان در همه ‏ى شئون معنوى و مراتب حیات وابسته به آن است، صبر مى ‏باشد. حوادث سهمگین و شکست‏هاى سخت زندگى، اغلب روحیه‏ ى جوانان را مى‏شکند. اگر جوانى بر اثر تربیت ناپسند خانوادگى و محیط فاسد اجتماعى بار آمده باشد، نمى‏تواند با جامعه سازش کند و براى همیشه آسیب‏ زده و شکست خورده خواهد بود.
بنابراین روى آوردن به تربیّت صحیح جوانان، پرداختن به ضرورى‏ترین امور انسان و جامعه انسانى است. سؤال اصلى این است که براى برقرارى ارتباط تربیتى با جوان از دیدگاه قرآن چه مراحل و روش‏هایى را مى‏توان اجرا نمود؟ براى پاسخ به این سؤال، مباحثى به شرح زیر بیان مى‏شود: 1. تربیّت عقلانى 2. تربیّت تدریجى 3. نقش تربیّتى صبر 4. روش‏هاى تربیّتى در قرآن. این نوشتار در پى بررسى روش‏هاى تربیّتى قرآن است که شامل روش الگویى تکریم شخصیّت، روش محبّت و مهرورزى، روش مراقبت و محاسبه، روش تشویق و تنبیه و روش ابتلاء مى‏باشد.

مقدمه

این نوشتار در صدد آن است که موضوع شیوه‏ هاى تربیت جوانان در قرآن و تفاسیر را مورد بررسى قرار دهد؛ بدان جهت که مکتب تربیت اسلام موافق با مقتضیات فطرت انسانى مى‏باشد و براى تربیت هر قشرى از افراد جامعه، شیوه ‏هاى تربیتى را در نظر گرفته و دستورات آن همیشگى و جاویدان مى‏باشد. از آنجایى که خداوند انسان‏ها را با استعدادها و توانایى‏ هایى گوناگون آفریده است، جامعه موظف است به شناسایى استعدادها و توانایى‏هاى افراد بکوشد. بنابراین روى کردن به تربیت صحیح جوانان، پرداختن به ضرورى‏ترین امور انسان و جامعه ‏ى انسانى است.

تربیت عقلانى

تعقّل و شکوفا نمودن و پرورش عقل از هدف‏هاى اصلى تربیت انبیا بوده است؛ زیرا عقل انسان از راه پرورش به کمال مى‏رسد. در تربیت عقلانى، قواى آدمى تسلیم عقل که همان پیامبر درونى انسان است، مى‏شود و انسان به طریق عقل هدایت مى‏شود. «در تربیت عقلانى این زمینه فراهم مى‏گردد که عقل در قدرت غربال کنندگى شکوفا گردد و بتواند حق را از باطل، خیر را از شرّ، و راه را از بیراهه تمییز دهد و قدرت جدا کردن سخن راست از دروغ و سخن منطقى از غیر منطقى را بیابد و به صفت تمییز و ویژگى جدا کنندگى صحیح از سقیم متّصف شود. بعضى‏ ها که تربیت عقلانى در آنها تحقّق نیافته است، خاصیّت ضبط صوت را دارند، و از آنچه دیگران مى‏گویند پر مى‏شوند و در جاى دیگر تحویل مى‏دهند، بدون آنکه تشخیص دهند که آنچه مى‏شنوند صحیح است یا غلط».(1)
شیطان اگر بخواهد در انسان راه پیدا کند، تنها راه نفوذ شیطنت، اندیشه اوست، فرشته اگر بخواهد در انسان راه پیدا کند، تنها عامل نفوذى فرشتگان، راه اندیشه‏ ى اوست. خدا اگر بخواهد شیطان را بر یک انسان تبه کار مسلّط کند، از راه افکار و اندیشه ‏اش، شیطنت را نسبت به او اغرا مى‏کند، و اگر خواست فرشتگان را به حمایت از مؤمن پارسا اعزام کند، آنها را از راه فکر و اندیشه به حمایت مؤمن وارسته اعزام مى‏کند. انسان را جز قلمرو فکر و فهم و اندیشه راهى براى تکامل نیست. لذا خداى سبحان، تأیید فرشته ‏ها را از راه اندیشه بیان مى‏کند و دشمنى شیطان‏ها را هم از راه اندیشه معرّفى مى‏کند، و استدلال ‏هاى قرآن کریم را هم ضامن هدایت مردم از راه اندیشه تبیین مى‏کند.(2)
فرشتگان و شیاطین براى انسان ملموس و محسوس نیستند؛ ولى پیوسته در تعامل با انسانند و در تربیت انسان به نحو اقتضا مؤثرند. آنان در سعادت و شقاوت انسان نقش دارند و رابطه ‏شان با انسان رابطه طولى است. بدین معنا که چون انسان اراده و فکر شرّ کند، شیاطین در آن امتداد یارى‏اش مى‏کنند.

فضایل عقل

الف. عقل مهم‏ترین منبع شناخت است. رسول اکرم صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله فرمودند: خداوند چیزى را با فضیلت‏ تر از عقل میان بندگانش تقسیم ننموده است.(3)
ب. عقل از شرایط تکلیف است و کسى که فاقد عقل است، تکلیفى ندارد.
ج. از امام على علیه ‏السلام نقل است: جبرئیل بر آدم علیه ‏السلام فرود آمد و گفت مأمورم تو را میان سه چیز مخیّر سازم تا یکى را برگزینى و دو تا را واگذارى، آن سه چیز، عقل، حیا و دین ‏اند. آدم گفت: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت شما برگردید. گفتند: اى جبرئیل ما دستور داریم که همراه عقل باشیم، هر جا که باشد. گفت: اختیار با شما است و بالا رفت.(4)
قرآن کریم و سنت پیامبر صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله ما را به تفکّر در خداشناسى، انسان ‏شناسى، جهان‏ شناسى، تاریخ ‏شناسى، آزاداندیشى و گزینش بهترین راه براى حل مسائل مختلف ندگى و رسیدن به سعادت و سیر به سوى نور دعوت مى‏کند.

تربیّت یک واقعیّت تدریجى

اصل تدریج، سنّت الهى در تربیّت و آموزش پیامبران، فرمان جهاد، نزول قرآن، تحدّى یا مبارزه ‏طلبىِ قرآن، آفرینش انسان، ارسال رسولان، ابلاغ رسالت پیامبر در اجراى احکام دین و اصلاح فساد، به تدریج انجام گرفته است.
مبارزه با یک صفت مذموم اخلاقى و ترک کامل آن، چه بسا سال‏ها به طول مى ‏انجامد. بنابراین نمى‏ توان انتظار داشت که با مختصر کوششى به مقام وارستگى و جذبه ‏هاى روحى واقعى دست یافت. از آنجا که دوران جوانى بهترین دوران سازندگى و طى مسیر کمال براى انسان است و در این سنین هنوز شخصیّت انسان شکل ثابتى به خود نگرفته است و صفات و خصوصیات مذموم و عادات زشت در زمینه ‏ى روحى انسان رسوخ کامل نیافته است، با زحمت کمترى مى‏توان آنها را تضعیف کرد و در جهت تزکیه به موفّقیّت‏ هاى شایانى دست یافت.
شرط موفّقیّت در مسیر حق و حقیقت آن است که: بر اساس توانایى و استعداد متربّى و با حرکتى تدریجى و مناسب با کمالات الهى انجام گیرد و در این مسیر ثابت قدم ماندن در سایه ‏ى ایمان متکى بر آگاهى و بصیرت، لازمه ‏ى اساسى این موفّقیّت مى‏باشد.
شیطان براى رسیدن به هدف خود و گمراه کردن مردم به صورت تدریجى در انسان نفوذ مى‏کند. در سوره‏ ى نور آیه ‏ى 21 آمده است.
یَا اَیّها الَّذینَ آمنوا لَاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشّیطانِ وَ مَنْ یَتَّبِع خُطُواتِ الشَّیطانِ فَانَّه یَأمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ؛
«اى کسانى که ایمان آورده ‏اید، از گام‏هاى شیطان پیروى نکنید، هر کس پیرو شیطان شود [گمراهش مى‏سازد] زیرا او به فحشا و منکر فرمان مى‏دهد.»
«اگر شیطان را به معنى وسیع کلمه، یعنى هر موجود موذى و تبهکار و ویران‏گر، تفسیر کنیم، گستردگى این هشدار در تمام ابعاد زندگى روشن مى‏شود. هرگز یک انسان پاکدامن و با ایمان را نمى‏شود یک مرتبه در آغوش فساد پرتاب کرد، بلکه گام به گام این راه را مى‏پیماید. گام اول: معاشرت و دوستى با آلودگان؛ گام دوم: شرکت در مجلس آنها؛ گام سوم: فکر گناه، گام چهارم، ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات؛ گام پنجم: انجام گناهان صغیره و بالاخره در گام‏هاى بعد گرفتار بدترین کبائر مى‏شود. درست مثل کسى که زمام خویش را به دست جنایتکارى سپرده، او را گام به گام به سوى پرتگاه مى‏برد تا سقوط کند و نابود گردد. آرى این است خطوات شیطان.»(5)
جامعه‏ اى که فساد همه ‏ى تار و پود آن را فرا گرفته باشد، نمى‏توان یک‏باره اصلاح کرد. قرآن نیز تدریجاً نازل شد تا به خوبى اجرا گردد و جامعه نیز ظرفیت پذیرفتن و اجراى آن را داشته باشد. از این جهت است که تربیت و بازسازى کودکان در همه‏ ى رده‏ هاى سنى محتاج رعایت همین قاعده است.
خداوند در سوره ‏ى اسراء آیه 106 مى‏فرماید:
وَ قُرءَاناً فَرَقناهُ لتَقرَاَهُ عَلَى النّاسِ عَلى مُکثٍ و نَزَّلناهُ تنزیلاً؛
«و قرآنى که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى، و آن را به تدریج نازل کردیم.»
مهم‏تر از همه این که نزول تدریجى، ارتباط دائمى پیامبر با مبدأ وحى بود؛ ولى نزول دفعى ارتباطش با مبدأ وحى فقط یکبار بود.
اگر احکام اسلام در مسائل عمیق و ریشه‏ هاى اجتماعى این چنین به تدریج نازل نمى‏شد، مردم تاب و تحمّل آن را نداشتند؛ چه رسد به اینکه آن را قبول کرده و عمل نمایند و دل‏هاى‏شان را تسخیر کند.
بسیارى از والدین و مربیان انتظار دارند با یک برخورد و با یک ملاقات و کمى صحبت، فرزندان را دگرگون ساخته، به راه راست دعوت نمایند. در این روش با شتاب‏زدگى موضوع را دنبال مى‏کنند؛ غافل از این که هر نفى و اثباتى، نیازمند مرور زمان و گذشت شب و روز است. همان‏طور که سلامت بدن را نمى‏توان به یکباره به بیمار برگرداند، سلامت روح و روان را نیز نمى‏توان به طور ضربتى در فردى پیاده کرد. بنا بر قول حافظ: «شراب آنگه شود صافى که اربعینى بر آن بگذرد.»

روش‏هاى تربیت جوانان

یکى از ضرورى ‏ترین امور در جامعه انسانى، روى آوردن به تربیت صحیح جوانان مى‏باشد. برداشتن موانع تربیت فطرى از سر راه فرزندان و فراهم کردن مقدّمات سیر آنان به سوى کمال مطلق، از وظایف خطیر والدین و مربیان و تمام کسانى است که به نحوى در تربیت جوانان دست دارند.

1. روش الگویى

انسان به اقتضاى فطرت خود که عشق به کمال مطلق است، الگوطلب و الگوپذیر است. به این دلیل یکى از بهترین و کوتاه‏ترین روش‏هاى تربیت، ارائه نمونه و تربیت علمى است. بهترین فایده ‏ى این روش آن است که مسائل تربیتى (دینى) از حالت تحمیلى و القایى بیرون آمده، خود شاگرد یا فرزند براى دست‏یابى به کمال به سمت مربّى حرکت مى‏نماید و شیفته و جذب رفتارهاى کمال یافته‏ ى معلّم مى‏شود. پس هر چه الگوى ارائه شده از کمال بیشترى و جاذبه فراگیرترى برخوردار باشد، این روش کارایى بیشترى دارد. خداوند در سوره ‏ى احزاب آیه21، پیامبر گرامى را به عنوان اسوه و الگوى مسلمانان معرّفى مى‏کند و مى‏فرماید: لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِى رَسولِ اللّه اُسْوةٌ حَسَنةٌ. هیچ یک از مکاتب دنیا، اسوه و نمونه‏ اى براى پیروان خود معرّفى نکرده ‏اند. این در واقع بزرگ‏ترین تفاوت میان مکتب انبیاء و دیگر مکاتب مى‏باشد؛ زیرا مکتب انبیاء به علمى بودن بیشتر اهمّیّت مى‏دهد و نمونه ‏هایى براى پیروى علمى ارائه مى‏دهد که نمونه جامع و کامل در همه وجوه باشد و کسى که از روش آنها پیروى کند، محبوب‏ترین بندگان خدا مى‏باشد.

2. روش تکریم شخصیّت

تمنّاى تکریم و احترام با فرا رسیدن بلوغ در نهاد نوجوانان بیدار مى‏شود. این تمایل یک خواهش ساختگى نیست؛ بلکه یکى از پدیده‏هاى طبیعى است که با سرشت فرزندان بشر آمیخته است. خداوند در مورد تکریم ذاتى انسان‏ها در سوره‏ى اسراء آیه‏ى 70 مى‏فرماید:
و لقد کرَّمنا بَنى آدم و حَمَلناهم فى البَرِّ و البَحرِ و رَزَقْناهم مِن الطیِّباتِ و فضَّلناهُم على کثیرٍ ممَّن خلقنا تفضیلاً؛
«ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا (بر مرکب‏ها) حمل کردیم و از انواع روزى‏هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم، و آنها را بر بسیارى از موجودات که خلق کرده‏ایم، برترى بخشیدیم.
امام زین‏العابدین علیه‏السلام فرموده‏اند:
مُنْ کَرُمَتْ عَلَیهِ نفسه هانَتْ علیه الدّنیا؛(6)
«کسى که از کرامت نفس برخوردار است، دنیا نزد او حقیر و ناچیز است.»

3. محبّت و مهرورزى

خداوند، پیامبر گرامى صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را به این روش آراسته بود که تنها با این نیرو توانست تحوّل عظیمى در مردم جاهلیّت به وجود آورد و موجب هدایت کسانى شد که هرگز امیدى به هدایت آنها نمى‏رفت و از مردمى که انواع ظلم و ستم‏ها را روا مى‏دانستند، انسان‏هایى رئوف، دریادل و پارسا ساخته شد. قرآن کریم در سوره‏ى آل عمران آیه 159 مى‏فرماید:
فَبِما رحمةٍ من اللّه لِنتَ لهم و لو کُنتَ غلیظَ القَلبَ لِاَنْفِضُّوا من حولکَ فاعفٌ عنهم و استغفْرِ لَهُم؛
«به [برکت] رحمت الهى، در برابر آنان [مردم [نرم [و مهربان [شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب.»
بهترین و اساسى‏ترین تربیّت، «روش محبّت» است که بیشترین تناسب را با «فطرت آدمى» و سرشت انسانى دارد.
شهید ثانى در کتاب «منیه المرید» ویژگى مربّى و معلّم خوب را مهرورزى با بیان و اخلاق خوش و نرمى در گفتار دانسته و با استناد به آیات قرآن و روایات نتیجه مى‏گیرد که هر معلّم باید اخلاق خویش را در ارتباط با همه‏ى افراد به ویژه متربیّان نیکو گرداند و بیان مى‏دارد: «مربّى و معلّم همچون طبیب حاذق باید شرایط و موقعیّت‏ها را در نظر گیرد و نوع رفتار و راه و روش تربیتى خود را با توجه به آن شرایط و موقعیّت‏ها انتخاب نمایند.»(7)
در کتاب جاذبه و دافعه‏ى استاد مطهرى، درباره‏ى محبّت آمده است: «شعراى فارسى زبان، عشق را اکسیر نامیده‏اند. کیمیا گران معتقد بودند در عالم، ماده‏اى وجود دارد به نام اکسیر یا کیمیا که مى‏تواند ماده‏اى را به ماده دیگرى تبدیل کند و قرن‏ها دنبال آن مى‏گشتند. شعرا این اصطلاح را استخدام کردند و گفتند آن اکسیر واقعى که نیروى تبدیل دارد، عشق و محبّت است.»(8)

4. روش موعظه

پند و اندرز، از جمله روش‏هایى است که خداوند براى تربیت انسان‏ها بدان سفارش کرده است و در سوره‏ى یونس آمده آیه‏ى 57 مى‏فرماید:
یا اَیّها الناسَ قَد جائتکُم موعظةً من ربِّکم و شِفاءٌ لِما فِى الصُّدورِ و هدىً و رحمةٌ للمومنین؛
«اى مردم اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است، و درمانى براى آنچه در سینه ماست (درمانى براى دل‏هاى شما) و هدایت و رحمتى است براى مومنان.»
در مجمع البیان در ذیل آیه فوق آمده است: «اى مردم، موعظه‏اى (قرآن) از جانب پروردگارتان نازل شد که شفاى دل‏ها و هدایت و رحمت براى مومنین است.» ملا فتح‏اللّه اشانى در تفسیر منهج‏الصادقین فى‏الزام الخالفین، در ذیل این آیه مى‏نویسید: «بیمارى جهل و نادانى بسیار زیان‏بخش‏تر از بیمارى جسم است و درمانش نیز دشوارتر و طبیب آن نیز کمتر است. به همین جهت شفا از این بیمارى نیز مهم‏تر خواهد بود؛ و سینه هم به خاطر شرافت دل، شریف‏ترین جایگاه بدن است. موعظه باید متناسب با حال و وضع مخاطب و مختصر باشد. زیرا موعظه‏ى طولانى شنونده را خسته مى‏کند.»(9)
4ـ1. موعظه باید به زبانى نرم باشد، تا سبب دقّت و خشیّت شود.
4ـ2. موعظه شونده، باید احساس کند که موعظه‏گر خیرخواه و دوستدار اوست.
4ـ3. موعظه شونده باید به مرحله‏اى از سختى و قساوت دل نرسیده باشد که موعظه در دلش هیچ اثرى نکند؛ زیرا چنین آدمیانى به منزله مردگانى هستند که سخن حق و موعظه‏ى نیکو در آنها تأثیرى ندارد.
در سوره‏ى نمل آیه 80 آمده است: انَّکَ لا تُسمعُ الموتى و لا تُسمع الصُّمَّ الدُّعاءَ إذا ولَّوا مُدبرین؛ «مسلماً تو نمى‏توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى و نمى‏توانى کران را هنگامى که روى برمى‏گردانند و پشت مى‏کنند، فراخوان». بنابراین در روش موعظه باید «زمینه پذیرش» آماده گردد؛ زیرا بدون زمینه پذیرش تحوّلى صورت نمى‏پذیرد. گاهى موعظه‏ى مستقیم و صریح در جمع مؤثر است، گاهى موعظه به صورت غیر مستقیم و غیر صریح و گاهى به صورت کنایه.

5. مراقبه و محاسبه

یکى دیگر از روش‏هاى تربیت، روش مراقبه و محاسبه‏ى نفس است. مراقبه به معناى خود را پاس داشتن و مراقب خود بودن(10) و محاسبه یعنى رسیدگى به حساب خویش و حساب خواهى و حساب‏رسى است.(11) خداى رحمان در سوره حشر آیه‏ى 18 فرموده است: اى کسانى که ایمان آورده‏اید [از مخالفت] خدا بپرهیزید، و هر کس باید بنگرد تا براى فردایش چه چیز از پیش فرستاده و از خدا بپرهیزد که خداوند از آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است.» در تفسیر المیزان در ذیل آیه‏ى شریفه آمده است: «هدفى که این آیه دنبال مى‏کند، آن است که مؤمنین را وادار مى‏کند به یاد خداى سبحان باشند و خدا را فراموش نکنند و مراقب اعمال خود باشند که چه مى‏کنند. صالح آنها کدام و طالعش کدام است. این روش در تربیت‏هاى دینى و مذهبى وجود دارد، ولى در تربیّت‏هاى غیر دینى وجود ندارد. زیرا اساس تربیت، مسئله خدا و رضایت خدا است و انسان براى حفظ حقیقت خود و ارزش‏هاى والاى انسانى و رهایى از اشتباهات و گمراهى‏ها و تصحیح به موقع رفتارها نیاز به مرزبانى خویش دارد. زیرا هیچ نیرویى، مانند مراقبه و محاسبه براى جلوگیرى از فرو رفتن در غفلت و راهى براى بازگشت از ظلمت به اندازه‏ى مراقبه و محاسبه نفس خویش و به سامان آوردن آدمى مؤثّر نیست. از این‏رو مى‏گویند: مادرِ همه‏ى مسائل تربیتى، اخلاق است.» به منظور اینکه مراقبه و محاسبه به درستى و بر اساس سامانى مناسب صورت گیرد، شرایط و آدابى برشمرده و مراحلى تنظیم نموده‏اند که عبارتند از: 1. مشارطه، 2. مراقبه، 3. محاسبه، 4. معاتبه.
محاسبه: سومین اقدام، روش «محاسبه» مى‏باشد. یعنى انسان، در هر شبانه‏روز وقتى را معیّن کند، که در آن به حساب نفس خویش برسد و کرده‏ها و ناکرده‏ها، طاعت‏ها و معصیت‏ها را رسیدگى و حسابرسى نماید.(12)
معاتبه: چهارمین اقدام، در این روش، معاتبه است، یعنى اینکه پس از محاسبه و در صورت مشاهده‏ى کوتاهى و معصیت در شرط و عهد و پیمان، انسان در مقام تأدیب نماید.

6. تشویق و تنبیه

تشویق به معناى برانگیختن، به شوق آوردن، راغب ساختن و شایق کردن است.(13) و تنبیه یعنى بیدار کردن، آگاه کردن، هشیار ساختن و ادب کردن.(14) قرآن شریف در همه جا بشارت و انذار را با هم آورده و به موازات وعده‏ى پاداش الهى از عذاب خداوند خن گفته است. ولى کَفّه‏ى اجر وظیفه‏شناسى را به مراتب سنگین‏تر از کفّه‏ى مجازات تخلّف معرفى کرده است و پاداش نیکى را چندین برابر کیفر گناه تعیین نموده است.(15)قرآن کریم در این زمینه در سوره‏ى انعام آیه‏ى 16 مى‏فرماید:
مَنْ جاءَ بِالحسنةِ فَلَهُ عَشرُ امثالِها و مَن جاء بالسَّیئةِ فلایُجزى الَّا مِثْلُها؛
«کسى که یک کار نیک انجام دهد، پاداش ده کار نیک به او داده مى‏شود و کسى که مرتکب یک کار بد شود، یک کیفر مى‏بیند.»
در تفسیر المیزان ذیل آیه آمده است: «این آیه، یکى از منّت‏هاى خداوند را که بر بندگان خود نهاده، ذکر مى‏کند و آن این است که خداوند عمل نیک را ده برابر پاداش مى‏دهد و عمل زشت و گناه را جز به مثل تلافى نمى‏کند.(16)»

آداب تشویق و تنبیه

1. باید حد و اندازه آن به درستى رعایت گردد؛ در غیر این صورت اثر رشددهنده و بازدارنده ندارد.
2. هنگام تشویق و تنبیه باید علّت آن بر شخصى که تشویق یا تنبیه مى‏شود، روشن باشد و این کار به گونه‏اى صورت بگیرد که شخص خود را مستحق آن ببیند و از تأیید درونى وى برخوردار باشد. به هیچ وجه تنبیه نباید براى رضاى خود و یا انتقام‏گیرى باشد.
3. از بین بردن بدى‏ها به وسیله‏ى تشویق خوبى‏ها. تشویق صالحان و قدردانى از آنها بهترین روش براى زدودن بدى‏ها و رشد دادن خوبیهاست و باید قبل از آن که در پى مجازات بود، در صدد قدردانى برآمد که این خود عامل اساسى در تربیّت است: ازجر المُسى‏ءَ بثوابِ المُحسن؛ «گناه‏کار را به وسیله‏ى پاداش دادن به نیکوکار، تنبیه کن.»(17)

روش ابتلا و امتحان

این روش یکى از روش‏هایى است که براى شناخت گوهر آدمى و شکوفا نمودن استعدادهاى انسان در مسیر تکامل مى‏باشد. انسان‏ها باید در معرض ابتلا و امتحان قرار گیرد تا چیزهایى را که شایسته هستند، کسب کنند. لیاقت‏ها با شعار اثبات نمى‏شود، بلکه با پیروزى در امتحانات الهى ثابت مى‏گردد.
در سوره‏ ى کهف آیه‏ ى 7 مى‏فرماید:
«انّا جَعَلَنا ما على الارض زینةً لها لِنَبلوَهُم ایُّهم احسنُ عملاً؛
«ما آنچه را روى زمین است، زینت قرار دادیم تا آنها را بیازماییم تا کدام‏شان بهتر عمل کنند.»
سخن پایانى آن‏که کلیه روش‏ها و برنامه ‏هاى تربیتى در صورتى نقش رهبرى خود را در تربیت و رشد انسان‏ها به سوى کمال ایفا مى‏کند که تابع اعتدال باشد. میانه‏روى و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط در کلّیّه روش‏هاى تربیتى از مسائل مهم و اساس در هدایت جوانان مى‏باشند. تربیت فطرى یک تربیت معتدل و بدور از هرگونه افراط و تفریط است. روش‏هاى تربیتى ذکر شده که باید طبق اصول تربیت در جهت اهداف مطلوب به کار گرفته شوند زمانى نتیجه مى‏دهند و به کمک آنها مى‏توان صفات باطنى را اصلاح کرد که در اثر تکرار و تمرین اعمال صالحه متناسب با صفات اخلاقى در روح انسان نقش ببندد. زیرا بر اثر تکرار عمل در هر مورد امکان تثبیت آن بیشتر خواهد بود. تکرار و استمرار خود به خود سبب یادگیرى درست، سرعت عمل و کسب مهارت در هر زمینه‏اى مى‏شود.

پى‏ نوشت‏ها

* کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
1 . مطهرى، مرتضى، جاذبه و دافعه‏ى على(ع)، انتشارات حسینیه ارشاد، تهران: 1371، ص38-39.
2 . مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران: 1376، ج4، ص103.
3 . کلینى، ابوجعفر محمدبن یعقوب، الکافى، دارالکتب الاسلامیة، تهران: 1388 ه.ق، ج1، ص16.
4 . نهج‏البلاغه، حکمت 273.
5 . مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، پیشین، ج1، ص412.
6 . ابن شعبه الحرانى، تحف العقول عن آل الرسول، مکتبة بصیرتى، ص362.
7 . شهید ثانى، منیة المرید فى آداب المفید و المستفید، مجمع‏الذخائر الاسلامیه، ص192-194.
8 . مطهرى، مرتضى، جاذبه و دافعه ‏ى على(ع)، پیشین، ص41.
9 . کاشانى، مولى فتح ‏اللّه، منهج‏ الصادقین فى الزام المخالفین، انتشارات علمیه اسلامیه، ج11، ص314.
10 . معین، محمد، فرهنگ معین، تهران: امیرکبیر، ج3، 3984.
11 . همان، ص3888.
12 . طوسى، نصیرالدین، «اوصاف الاشراف» انتشارات امام، مشهد 1361 ش، ص88.
13 . معین، محمد، فرهنگ معین، ج1، ص1088.
14 . همان؛ 1148.
15 . فلسفى، محمدتقى، «جوان از نظر عقل و احساسات» تهران، دفتر نشر معارف اسلامى، 1344، ج1، ص194.
16 . طباطبایى، محمدحسین، «تفسیر نمونه»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1392ق، ج7، ص595.
17 . نهج ‏البلاغه، ترجمه‏ ى فیض ‏الاسلام، حکمت 177.

...............................

پدیدآور:بدری نادری

نشریه مجله صحیفه مبین

شماره نشریه35

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

آخرین ویرایش در یکشنبه, 24 شهریور 1398 ساعت 10:31

aparat aparat telegram instagram این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید instagram instagram

فروشگاه و معرفی آثار استاد دکترمحمد علی انصاری