براي انس با قرآن، پنج عنوان «قرائت»، «تلاوت»، «ترتيل»، «استماع و انصات» و «تدبر» در قرآن آمده است:[1]
«فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ».[2]
«اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ».[3]
«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً».[4]
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ».[5]
«وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا...».[6]
عنوان «تدبر» مورد بررسي واقع گشت، حال عناوين ديگر را بررسي ميكنيم:[7]
1. قرائت: از ريشه «قَرَءَ» به معني «جمع كردن و به هم پيوستن» ميباشد و مقصود از آن در سخن، «جمع و پيوستنِ حروف و كلمات» ميباشد كه با به هم پيوستنِ حروف، كلماتِ با معني و با پيوستنِ كلمات و حروف با هم، جملاتِ مفيد ساخته ميشود.
به همين جهت، «هر جمع و پيوندي»، «قرائت» نميباشد و هم چنين تلفظِ حرفي واحد را قرائت نميگويند.
«مفردات» در معني «قرائت» ميگويد: «ضَمُّ الْحُرُوفِ و الْكَلِماتِ بَعْضَها إِلي بَعْضٍ في التَّرتيلِ».
از اين معني دقيق بر ميآيد كه «قرائت» در جريان ترتيل مطرح است و جزئي از آن به حساب ميآيد كه عمدتاً به بخشي از «ترتيل در لفظ» نظر دارد و لزوماً «ترتيل در معني» را مطرح نميكند و از اين جهت ساكت است.
تعبير «قرآن» در اصل، وزن مصدري «قَرَءَ» ميباشد كه اسم علم براي كتاب خدا گشته است؛ گويا كه اين كتاب آسماني، جامع و چكيدة كتب آسماني گذشته[8] و جامع و چكيدة همة علومِ الهي در امر ارشاد و هدايت بشر ميباشد و يا اينكه قرائت كننده و توضيح دهندة «كتاب تكوين، آفاق و انفس»، ميباشد، از اين رو، خود به «كتاب تشريع» موسوم گشته است.
2. «تلاوت»: از ريشه «تَلي يَتْلُو» به معني «در پي آمدن، دنبال كردن» است به نحوي كه مابينِ تابع و متبوع، چيزي جز تبعيت نباشد، حال اگر «متابعت»، «امري مادي و يا پيروي در حكم» باشد، مصدرش، «تُلُوّ وِ تِلْو» خواهد بود و اگر «متابعت» به واسطه «قرائت يا تدبر در معني» باشد مصدرش «تِلاوَةْ» ميباشد.
مثالِ پيرويِ مادي و پيروي در حكم:
«وَ الْقَمَرِ إذا تَليها».[9]
(قسم به ماه آنگاه كه در پي خورشيد رود و در حكمِ نورانيت، از آن تبعيت نمايد).
مثالِ پيروي در حكم فقط:
«وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ...».[10]
(وشاهدي از خاندان پيامبر او را الگو ميگيرد و از او متابعت مينمايد).
مثالِ پيروي در قرائت و تدبرِ معني:
«...مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ يَتْلُونَ آياتِ اللَّهِ آناءَ اللَّيْلِ وَ هُمْ يَسْجُدُونَ».[11]
(بعضي از اهلِكتاب، امتي بپا خاستهاند كه آياتِ خدا را در اوقات شب در حالي كه به سجده رفتهاند با قرائت و تدبر در معني، دنبال ميكنند).
مثالِ پيروي در قرائت و تدبر و عمل:
«الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ...».[12]
(كساني كه به آنان كتاب داديم آن را به حق تلاوت مينمايند، چرا كه آنان به آن ايمان دارند).
در اين مورد، حديث ديگري از پيامبر «حق تلاوت»[13] را «پيرويِ راستين در عمل» معرفي مينمايد:
«في قَوْلِهِ تَعالي: «... يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ...»: يَتَّبِعُونَهُ حَقَّ اتّباعِهِ».[14]
ميبينيم اين آية شريفه، نظر به تلاوتِ جامع در پيرويِ لفظي، معنوي و عملي دارد.
پس «تلاوت قرآن»، «متابعت از قرآن در قرائت و دنبال كردن معاني و پيروي در عمل» ميباشد؛ بنابراين، «هر تلاوتي»، «قرائت» ميباشد امّا «هر قرائتي» لزوماً «تلاوت» محسوب نميشود؛ و اساساً «تلاوت» در مواردي بكار ميرود كه مطالب قرائت شده، وجوبِ پيروي را در پي آورد، از اين رو گفته نميشود: «تَلَوْتُ رِقْعَتَكَ»: «نامهات را تلاوت كردم»، بلكه صحيح آن، «قَرَأْتُ رِقْعَتَكَ» ميباشد؛ اين معني را بوضوح در آيات ميبينيم:
«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ».[15]
(آيا مردم را به نيكي فرمان ميدهيد و خود را فراموش ميكنيد حال آنكه شما كتاب را تلاوت ميكنيد! پس چرا تعقل نميكنيد ـ و هواي نفستان را مهار نميزنيدـ).
در آية شريفه با توبيخ، سؤال ميكند، كه: «تلاوتِ كتاب»، چرا «موجبِ عمل» نگشته است و چرا هوايِ نفس را مهار ننموده است؟
در قرآنِ كريم، آنجا كه از «قرائت»، «تأني و دقت» نيز مقصود باشد فعلِ قرائت با قيد اضافي آورده ميشود:
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَي النَّاسِ عَلي مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً».[16]
(و قرآني عظيم را ـ نازل كرديم ـ كه جدا جدايش نموديم ـ قطعه قطعه نازل كرديم ـ به اين مقصود كه آن را برمردم با تأني و درنگ بخواني و به اين دليل كه به نحو خاصي آن را نازل كرديم).
3. «ترتيل»: از ريشه «رَتَل» به معني «جمع شدن و هماهنگي و نظام يافتن چيزي بر طريقي مستقيم» ميباشد؛ از اين رو به شخصي كه دندانهايش از هماهنگي و تركيب و نظام سالمي برخوردار باشد ميگويند: «رَجُلٌ رَتَلُ الأسْنانِ».
اين معنيِ باب مجرد را اگر به باب تفعيل بريم معني «ترتيل» بدست خواهد آمد:[17]
«جمع كردن و هماهنگي و نظام بخشيِ چيزي بر طريق مستقيم»، «طريقِ مستقيم» نسبت به هر چيزي، معنايي متناسب با آن را خواهد داشت.
همان گونه كه دندانها با نظمي خاص و براساسِ بنيادي محكم و صحيح، به منظورِ خرد كردن و هضم مناسبِ غذا چيده شده است و ترتيبِ دندانها با توجه به اين هدفِ خاص، شكل گرفته است، آياتِقرآن نيز از نظم و چينش خاصي برخوردار ميباشد كه با هدفِ درمانِ فكر و روح بشر و هدايت و ارشاد آنها به قلههاي كمال انسانيت، هماهنگ گرديده است، از اين رو، «ترتيل قرآن»:
«نظم وچينشِ خاص آيات، هماهنگ با تأمين نيازهاي فكري ـ روحي بشر، با اهداف درمان فكر و روح و ثبات بخشي به قلب مؤمنين و هدايت و ارشاد آنها به قلههاي كمالِ بشري»، خواهد بود.
اين معني از «ترتيل» به خداوند منسوب ميباشد:
«كَذلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَكَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتِيلاً».[18]
(بدين سان قرآن را يكباره فرو نفرستاديم به اين دليل كه از اين راه، دلِ پرالتهابِ تو را ثبات بخشيم و ـ دليل ديگر اينكه ـ آن را ما به نحوِ خاصي، چيده و نظام بخشيدهايم).
از آنجا كه قرآن با روحِ بشر، سروكار دارد، اين «چينش و انتظام» هم در بخش «الفاظ قرآن» و هم در حوزة «محتوا و معاني آيات» مطرح است كه هم زيبايي ظاهر و هم عمق باطن را گوياست.[19]
و در واقع، بخش الفاظ، انتظامش، مقدمهاي است براي ورود به حوزة معانيِ قرآن تا كه با توجه به چينش و نظامِ خاصِ معانيِ آيات، به ژرف انديشي و بررسي نتايج و آثارِ پيامِ قرآن بپردازيم.
با اين توضيحات، معنايي كه «راغب» در «مفرداتِ خويش» براي ترتيل آورده است نه با معنيِ بابِ مجردِ آن هماهنگ است و نه با كاربردِ واژه در قرآن، سازگاري دارد:
«الرَّتَلُ: إتِّساقُ الشَيْءِ وَ انتِظامُهُ عَلَي استِقامَةٍ، يُقالُ رَجُلٌ رَتَلُ الأسْنانِ».
«التَّرْتيلُ: إرْسالَ الكَلِمَةِ مِنَ الْفَمِ بِسُهُولَةٍ وَ اسْتِقامَةٍ، قالَ تَعالي «وَ رَتِّلِ الْقُرآنَ تَرتيلاً، وَ رَتَّلناهُ تَرتيلاً».
(ترتيل: فرستادن و خارج نمودن كلمه از دهان با سهولت و به شيوة صحيح ميباشد. چرا كه خداي تعالي ميفرمايد: وَ رَتِّلِ الْقُرآنَ...».
معنيِ «مفردات» به بخشي از معني ترتيل آن هم جزء مقدمي آن نظر دارد، حال آنكه عمده، بخشِ معنيِ قرآن ميباشد كه به غفلت سپرده شده است.
اين غفلتِ شگفت آور در اكثر تفاسير و كتب لغت به چشم ميخورد[20] با وجود اينكه آيات و احاديثِ در مورد «ترتيل» به وضوح، اين گونه تلقي از «ترتيل» را مردود ميشمارد.
[1] . بحثهاي لغوي اين قسمت همه از كتاب گرانقدر «مفردات راغب استفاده شده است چرا كه «مفردات» در دقتِ معني و جامعيتِ بررسيِ كاربردِ واژه در قرآن، كم نظير بلكه بينظير ميباشد.
[2] . مزمل/ 20.
[3] . عنكبوت/ 45.
[4] . مزمل/ 4.
[5] محمد/ 24 و نساء/ 82.
[6] . اعراف/ 204.
[7] . بحث «استماع و انصات» در مقايسه با ترتيل و در بخش دوم بررسي شده است.
[8] . در مورد تورات ميفرمايد: «...مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَ تَفْصِيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ». (اعراف/ 145): (از هر چيز يك موعظه و شرحي بر هر چيز براي موسي در الواح نوشتيم) كه «مِنْ كُلِّ شَيْ» بجاي «كُلَّ شَيءٍ» بعضي از حقايق را ميرساند.
و در مورد انجيل و عيسي ـ عليه السّلام ـ ميفرمايد: «... وَ لِأُحِلَّ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي حُرِّمَ عَلَيْكُمْ» (آل عمران/ 50): انجيل مصدقِ تورات و بيانگرِ حليتِ بعضي از تحريمهايِ بني اسرائيل و بيانگر بعضي از مواردِ اختلاف ميباشد: «وَ لِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ». (زخرف/ 63).
امّا قرآن كريم: «تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ» (نحل/ 89)، «وَ لكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شَيْءٍ». (يوسف/ 111): بيانگر و شارحِ هر چيز، «يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ». (اعراف/ 157): حلال كنندة همة طيبات و حرام كنندة همة پليديها، «... وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ...» (مائده/ 48): و حافظ و مسلطِ بر تمامِ كتبِ انبياء ميباشد. (نورالثقلين/ ج 2، ص 68)
[9] . شمس/ 2.
[10] . هود/ 17.
[11] . آل عمران/ 113.
[12] . بقره/ 21.
[13] . قرآن بر ما حقوقي دارد و متقابلاً ما نيز بر قرآن حقوقي داريم، حقوقِ قرآن كليه مباحثِ اين رساله ميباشد امّا حقِ ما بر قرآن، هدايت و ارشاد و شفاي امراض فكري و روحي ما در دنيا، و دفاع و شفاعت از ما در روز سهمگينِ قيامت ميباشد؛ چرا كه شفاعتِ قرآن، بيچون و چرا پذيرفته ميشود و اگر از كسي شكايت كند آن كس بيچون و چرا محكوم ميباشد؛ پس «شفاعت و شكايتِ قرآن»، پيشاپيش، از جانبِ خداوندِ عالم، مهر تأييد خورده است: (ب 3، ح 13).
[14] . دارالمنثور، ج 1، ص 111.
[15] . بقره/ 44.
[16] . اسراء/ 106.
[17] . اين قسمت با استفاده از معني مطرح شده در مفردات ميباشد كه نقدي خواهد بود بر نظرِ «مفردات» كه با وجود معنيِ دقيق واژه در باب مجرد در قسمت مزيد، سطحي معني شده است.
[18] . فرقان/ 32.
[19] . «القُرآنُ ظاهِرُهُ أنيقٌ وَ باطِنُهُ عَميقٌ». (نهج)
[20] . در بحث اقوال در معنيِ ترتيل، بعضي از نظرات مفسرين و كتبِ لغت، خواهد آمد.