فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّةَ أَیَّامِکُمْ، وَاصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَکُمْ، فَإِنَّهَا قَلِیلٌ فِی کَثِیرِ الاَْیَّامِ الَّتِی تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَةُ، وَالتَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ; وَلاَ تُرَخِّصُوا لاَِنْفُسِکُمْ، فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الْظَّلَمَةِ، وَ لاَ تُدَاهِنُوا فَیَهْجُمَ بِکُمُ الاِْدْهَانُ عَلَى الْمَعْصِیَةِ.
حال که چنين است (و فرصت ها با سرعت مى گذرد) باقيمانده عمر خويش را دريابيد و به خاطر آن صبر و استقامت پيشه کنيد! (زيرا باقيمانده عمر) در برابر ايّام زيادى که از شما به غفلت گذشته است و به پند و موعظه توجّه نشده، بسيار کم است و به خود، بيش از حدّ، آزادى (در استفاده کردن از مباحات) ندهيد، که استفاده افراطى از مباح و آزادى، شما را در طريق ظالمان قرار خواهد داد و (نسبت به خود يا ديگران) ظاهر سازى و فريب کارى نکنيد، که شما را به معصيت مى کشاند.
شرح و تفسیر
فرصت را غنیمت بشمرید!
به دنبال هشدارهایى که امام(علیه السلام) در بخش پیشین این خطبه، درباره اتمام حجّت الهى بر همه انسانها داد، این بخش به نتیجه گیرى مفید و مهمّى پرداخته، مى فرماید: «حال که چنین است، باقیمانده عمر خویش را دریابید و به خاطر آن، صبر و استقامت پیشه کنید! (صبر و استقامت در برابر عوامل گناه و مشکلات اطاعت).» (فَاسْتَدْرِکُوا بَقِیَّةَ أَیَّامِکُمْ، وَاصْبِرُوا لَهَا أَنْفُسَکُمْ).
سپس در مقام استدلال برآمده، مى افزاید: «زیرا باقیمانده عمر، در برابر ایّام زیادى که از شما به غفلت گذشته است و به پند و موعظه توجّه نشده، بسیار کم است» (فَإِنَّهَا قَلِیلٌ فِی کَثِیرِ الاَْیَّامِ الَّتِی تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَةُ، وَ التَّشَاغُلُ عَنِ الْمَوْعِظَةِ).
واقعیّت نیز چنین است که اگر ساعات و روزهاى توجّه و بیدارى عمر انسان محاسبه شود، در برابر ایّامى که به غفلت و بوالهوسى گذشته و انسان خود را به دنیا و شهوات سرگرم ساخته است، چیز اندکى است; حال که چنین است، باید باقیمانده عمر را از خطر غفلت و بى خبرى نجات داد و شرط آن، استفاده از سلاح صبر و استقامت است; چرا که هم حفظ هوشیارى، صبر مى طلبد و هم پاى مردى در طریق اطاعت و پرهیز از معصیت. به همین دلیل در روایات اسلامى «صبر در برابر ایمان، به منزله سر در برابر تن» شمرده شده است.(1)
تعبیر به «تَکُونُ مِنْکُمْ فِیهَا الْغَفْلَةُ» به صورت فعل مضارع، اشاره به این است که نه تنها در گذشته چنین غفلت هایى از شما صادر شده، در آینده نیز زمینه آن وجود دارد; گذشته عمر از دست رفت، بکوشید آینده را نجات دهید و گذشته را در سایه آن، جبران کنید.
سپس به دو نکته مهم، که در واقع دو راه از راههاى خطرناک نفوذ شیطان است اشاره مى کند; نخست مى فرماید: «به خود بیش از حدّ آزادى (در استفاده کردن از مباحات) ندهید! که استفاده افراطى از مباح و آزادى، شما را در طریق ظالمان قرار خواهد داد» (وَلاَ تُرَخِّصُوا لاَِنْفُسِکُمْ، فَتَذْهَبَ بِکُمُ الرُّخَصُ مَذَاهِبَ الظَّلَمَةِ).
تجربه هاى فراوان نیز نشان داده است، آنها که بیش از حدّ بر آزادى ها و استفاده از مباحات تکیه مى کنند، سرانجام در پرتگاه محرّمات سقوط خواهند کرد. تشبیه جالبى در احادیث متعدّد آمده است، که محرّمات الهى را به غُرُقگاه و منطقه ممنوعه اى تشبیه کرده که مرزهاى معیّنى دارد; سپس نفس آدمى را به گوسفندى تشبیه مى کند که از آخرین منطقه آزاد استفاده مى کند و لب مرز قرار مى گیرد و چیزى نمى گذرد که علف هاى ظاهراً شاداب آن طرف مرز، به او چشمک مى زند و او را به سوى خود مى کشاند.
انسان نیز چنین است; هنگامى که تا آخرین مرز آزادى پیش رفت، نفسِ سرکش، او را فریب مى دهد و هنگامى بیدار مى شود که در میان گناهان غوطهور است. امام على(علیه السلام) مى فرماید: «وَ الْمَعَاصِی حِمَی اللّهِ، فَمَنْ یَرْتَعْ حَوْلَهَا یُوشَکُ أَنْ یَدْخُلَهَا; گناهان مناطق ممنوعه الهى است، هر کس به آن نزدیک شود، بیم آن مى رود که وارد آن شود.(2)» (همان گونه که اگر گوسفندان را در چراگاه، به نزدیک مناطق ممنوعه ببرند، بیم آن مى رود که به خطر بیفتند، یا وارد مرتع دیگران شوند).
تعبیر لطیفى که در قرآن مجید درباره بعضى از گناهان آمده و مى فرماید به آن نزدیک نشوید، نظیر: «وَ لاَتَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ; به اموال یتیمان نزدیک نشوید»(3)، «وَ لاَتَقْرَبُوا الزِّنَا; به زنا نزدیک نگردید.»(4) و «وَ لاَتَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ; به کارهاى زشت نزدیک نشوید، آشکار باشد یا پنهان.»(5) نشان مى دهد که براى مصون ماندن از آلودگى به گناه، بهتر است انسان به مرز گناهان نزدیک نشود و هر چیزى که نام «مباح» بر آن گذارده شده است، تا آخرین درجه براى خود، عملاً مجاز نشمرد.
نکته دوم، این است که مى فرماید: «ظاهر سازى و فریبکارى (نسبت به خود و دیگران) نکنید، که شما را به معصیت مى کشاند» (وَ لاَ تُدَاهِنُوا(6)إِلَى الْمَعْصِیَةِ). فَیَهْجُمَ بِکُمُ الاِْدْهَانُ
منظور از «مداهنه» در اینجا این است که انسان نسبت به اهل گناه نرمش و انعطاف نشان بدهد و ظاهر سازى نفاق آلود داشته باشد، که این گونه نرمش و ظاهرسازى، سرانجام انسان را به انواع گناهان آلوده مى سازد. و یا خود را فریب دهد و براى خود ظاهرسازى نماید.
یکى از مصادیق بارز آن، درست کردن کلاه هاى شرعى و راه حل هاى ظاهرى و دروغین براى انجام گناهان است، که سرانجام انسان را به گناهان صریح و آشکار مى کشاند و این یکى از راههاى نفوذ شیطان است.
آرى، گاه انسان در مقام فریب خویش برمى آید و خود را به گناه مى کشاند و گاه در مقام فریبکارى با دیگران; و از آن طریق آلوده به گناه مى شود و هر دو «مداهنه» نام دارد.
امام(علیه السلام) در این چند جمله، به طور دقیق انگشت روى مواضع آسیب پذیر گذاشته است و راههاى نفوذ شیطان را به روى پیروان راستین خود، مى بندد.
* * *
نکته
سرچشمه هاى نفوذ شیطان!
در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) به نکته مهمّى اشاره کرده و طرق نفوذ شیطان در قلوب انسانها را نشان مى دهد و از میان آنها روى دو موضوع انگشت مى گذارد:
نخست، استفاده بیش از حدّ از آزادى ها و مباحات است; چرا که پاره اى از آزادى ها و مباحات، درست، دیوار به دیوار گناهان بزرگ اند که اگر انسان تا آنجا پیش برود، خطر لغزش و سقوط در درّه گناه کم نیست. امام(علیه السلام) در اینجا به همگان هشدار مى دهد که در این گونه موارد زیاد پیش نروید! زیرا بیم آن مى رود که در طریق ظالمان قرار بگیرید; همان گونه که امروز در تعیین مرزهاى کشورها، معمولاً یک کمربند امنیّتى قرار مى دهند و افراد مجاز نیستند از چند کیلومترى مرزها جلوتر بروند; زیرا رفتن به نقطه اصلى مرز، ممکن است وسوسه عبور از مرز را در افراد ایجاد کند. اضافه بر این، انسان هنگامى که به مرزهاى گناهان مى رسد، ممکن است گناه در نظر او ساده جلوه کند و هواى نفس در یک لحظه او را غافلگیر سازد و به آن طرف مرز بکشاند.
دیگر اینکه، سر و کار داشتن با اهل گناه و نرمش و انعطاف با آنها و یا درست کردن کلاههاى شرعى و راه حل هاى دروغین براى انجام گناهان، یکى دیگر از طرق نفوذ شیطان در آدمى است. اهل گناه، گناهان را در نظر انسان کوچک نشان مى دهند و استفاده از کلاههاى شرعى، ابهّت گناه را مى شکند و حجابهایى را که میان انسان و ابتلاى به گناهان است، کنار مى زند و انسان، بدون دفاع در مقابل هجوم گناه قرار مى گیرد. در حدیثى از امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ دَاهَنَ نَفْسَهُ هَجَمَتْ بِهِ عَلَى الْمَعَاصِی الْمُحَرَّمَةِ; کسى که با نفس خویشتن مداهنه کند، او را مورد هجوم گناهان بزرگ قرار مى دهد(7)».
1. على عليه السلام مى فرمايد: «وَ عَلَيْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإنَّ الصَّبْرَ مِنَ الاِْيمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ» (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 82). 2. وسائل الشيعة، جلد 18، ص 118، حديث 22، باب 12، از ابواب صفات قاضى. 3. سوره انعام، آيه 152. 4. سوره اسراء، آيه 32. 5. سوره انعام، آيه 151. 6. «تُدَاهنوا» از مادّه «مداهنه» گرفته شده و در اصل از مادّه «دُهن» به معناى روغن است و به معناى نرمش و انعطاف مذموم و منافقانه بکار مى رود و نيز نرمش و انعطاف، به معناى صرف نظر کردن
از بخشى از فرمانهاى الهى را نيز شامل مى شود و از آنجا که از روغن، براى نرم کردن پوست استفاده مى شود، کلمه «ادهان» به معناى مدارا کردن و عدم برخورد جدّى آمده است، خواه با ديگران باشد و خواه با هواى نفس. 7. غررالحکم، شماره 9022.
------------------------------
شرح نهج البلاغه، آیت الله مکارم شیرازی