لَمْ تُثْقِلْهُمْ مَوصِرَاتُ الآثَامِ، وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّیَالی وَ الأَیَّام، وَ لَمْ تَرْمِ الشُّکُوکُ بِنَوَازِعِهَا، عَزِیمَةَ إِیِمَانِهمْ، وَ لَمْ تَعْتَرِکِ الظُّنُونُ عَلَى مَعَاقِدِ یَقِینهِمْ، وَ لاَ قَدَحَتْ قَادِحَةُ الإِحَنِ فِیمَا بَیْنَهُمْ، وَ لاَ سَلَبَتْهُمُ الْحَیْرَةُ مَا لاَقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمائِرِهمْ، وَ مَا سَکَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَیْبَةِ جَلاَلَتِهِ فِی أَثْنَاءِ صُدُورِهْم، وَ لَمْ تَطْمَعْ فِیهِمُ الْوَسَاوِسُ فَتَقْتَرِعَ بِرَیْنِهَا عَلى فِکْرِهمْ.
سنگينى گناهان هرگز فرشتگان را ناتوان و درمانده نساخته (چرا که آنها هرگز گناه نمى کنند.) و رفت و آمد شب و روز آنان را به سوى مرگ کوچ نداده است (تا ضعف و پيرى بر آنها چيره شود.)
تيرهاى شک و شبهه، ايمان پر عزم آنان را هدف قرار نداده، و گمان و ترديد بر پايگاه يقين آنان راه نيافته (و آنها را متزلزل نساخته است). هيچ چيز آتش کينه و حسد را در ميان آنها بر نيافروخته (تا ضعف و فتورى در کار آنها راه يابد.) و هرگز حيرت و سرگردانى آنان را از معرفتى که در باطن دارند و آنچه از عظمت و هيبت و جلال الهى در درون سينه هايشان نهفته است، جدا نساخته، و (سرانجام) وسوسه ها در وجودشان راه نيافته، تا شک و ترديد ناشى از آن بر افکارشان چيره شود.
شرح و تفسیر
اوصاف فرشتگان
امام(علیه السلام) در این فراز، در ادامه بیان اوصاف فرشتگان - مخصوصاً وصف عصمت و مصونیّت از خطا و گناه - بیاناتى در تکمیل این اوصاف، ذکر فرموده و ضمن هفت جمله کوتاه و پر معنا، تمام زوایاى آن را روشن ساخته است.
نخست مى فرماید: «سنگینى گناهان هرگز آنان را ناتوان و درمانده نساخته است (چرا که فرشتگان اصلا گناه نمى کنند)». (لَمْ تُثْقِلْهُمْ مَوصِرَاتُ(1)). الآثَامِ
اشاره به اینکه معمولا گناه، انسان را در مسیر اطاعت خدا سنگین بار و ناتوان مى سازد و از آنجا که آنها هرگز مرتکب گناهى نمى شوند، سبکبارند و همیشه براى اطاعت آماده اند و اینکه بعضى از شارحان احتمال داده اند که منظور این است گناهان مردم آنها را در کارشان دلسرد نمى سازد، بسیار بعید به نظر مى رسد، چون با سایر جمله هاى این بخش از خطبه هماهنگى ندارد.
و در دومین جمله مى فرماید: «رفت و آمد شب و روز، آنها را به سوى مرگ کوچ نداده است (تا ضعف بر آنها چیره شود، بنابراین، همواره آماده اطاعت فرمان الهى هستند)». (وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ(2)). اللَّیَالی وَ الأَیَّام
این احتمال نیز وجود دارد که منظور، انتقال از حیات به مرگ نباشد; بلکه انتقال از اطاعت به معصیت باشد. یعنى طول زمان هرگز آنها را خسته نمى کند و از اطاعت پروردگار دور نمى سازد.
در سومین جمله مى افزاید: «تیرهاى شک و تردید ایمان پر عزم آنان را هدف قرار نداده است». (وَ لَمْ تَرْمِ الشُّکُوکُ بِنَوَازِعِهَا(3)). عَزِیمَةَ إِیمَانِهمْ
در جمله چهارم مى افزاید: «و گمانها بر پایگاه یقین آنان راه نیافته (و آنها را متزلزل نساخته است)». (وَ لَمْ تَعْتَرِکِ(4)). الظُّنُونُ عَلَى مَعَاقِدِ یَقِینهِمْ
در پنجمین جمله مى فرماید: «هیچ عاملى آتش کینه و حسد را در میان آنها بر نیفروخته (تا ضعف و فتورى در کار آنها راه یابد، بنابراین، همه فرشتگان به صورت هماهنگ و بى هیچ گونه اختلافى در انجام فرمانهاى الهى عمل مى کنند)». (وَ لاَ قَدَحَتْ قَادِحَةُ الإِحَنِ(5)). فِیمَا بَیْنَهُمُْ
در ششمین جمله در توصیف این فرشتگان اضافه مى فرماید: «هرگز حیرت و سرگردانى آنان را از معرفتى که در باطن دارند و آنچه از عظمت و هیبت و جلال الهى در درون سینه هایشان نهفته اند جدا نساخته است». (وَ لاَ سَلَبَتْهُمُ الْحَیْرَةُ مَا لاَقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمائِرِهمْ، وَ مَا سَکَنَ عَنْ عَظَمَتِهِ وَ هَیْبَةِ جَلاَلَتِهِ فِی أَثْنَاءِ صُدُورِهْم).
این عبارت ممکن است اشاره به این باشد که ایمان و معرفت آنها نسبت به خداوند و صفات جمال و جلال او به قدرى قوى است که هرگز اوهام و حیرت ناشى از آن اوهام در آن نفوذ نخواهد کرد، و چیزى از آن نخواهد کاست; در حالى که در انسانها چنین نیست، گاه افراد مؤمن در برابر صحنه هایى قرار مى گیرند که سبب حیرت و سرگردانى و تزلزل پایه هاى ایمان آنها مى شود.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از حیرت، همان عدم دسترسى به کنه ذات و صفات او باشد که هرگز آنها را از درک اجمالى ذات و صفات باز نمى دارد و همچون پاره اى از انسانها که بر اثر عدم درک کنه ذات راه تعطیل صفات را پیش گرفته اند، نیستند.
سرانجام در هفتمین و آخرین توصیف مى فرماید: «وسوسه ها در وجود آنها راه پیدا نکرده، تا شک و تردید ناشى از آن، بر فکرشان چیره شود». (وَ لَمْ تَطْمَعْ فِیهِمُ الْوَسَاوِسُ فَتَقْتَرِعَ(6)). بِرَیْنِهَا،(7) عَلى فِکْرِهمْ
آنچه از مجموعه صفات بالا استفاده مى شود این است که فرشتگان وحى، کمترین اشتباه و خطا و شک و تردید و سستى و تقصیر در وجودشان راه ندارد; بلکه امانت در وحى الهى را کاملا رعایت مى کنند و از طرق روشنى که براى آنها قرار داده شده است در نخستین فرصت به انبیا ابلاغ مى نمایند.
در ضمن این کلام شریف پیامى براى همه انسانها - مخصوصاً مبلّغان دینى و نویسندگان اسلامى - دارد که براى ابلاغ صحیح دعوت انبیا به مردم، نهایت دقّت، امانت، ایمان، استقامت و دورى از هرگونه وسوسه و شک و تردید و حقد و حسد لازم است.
1. «موصرات» از مادّه «إصر» (بر وزن فعل) به معناى نگهدارى ومحبوس ساختن است; سپس به هر کار سنگينى که انسان را از فعّاليت باز مى دارد، گفته شده است. 2. «عُقَب» جمع «عُقبه» (بر وزن غرفه که جمع آن «غُرَف» است) به معناى نوبت است. ا شاره به اينکه شب و روز به نوبت، پشت سر يکديگر رفت و آمد دارند. 3. «نوازع» جمع «نازعه» از مادّه «نزع» (بر وزن وضع) به معناى از جا بر کندن، يا کشيدن است و در عبارت بالا اشاره به تيرهاست که وقتى مى خواهند آن را از کمان رها کنند، بايد بند کمان را با قوّت به عقب بکشند. 4. «تَعترک» از مادّه «عرک» (بر وزن ارک) در اينجا به معناى ازدحام است. 5. «إحن» جمع «إحْنه» به معناى حسد و کينه است. 6. «تقترع» از ماده «قَرْع» به معناى کوبيدن است. 7. «رَيْن» به معناى چرک و زنگار است.