شرح آیات 219 و 220 سوره مبارکه بقره
219- يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ ۖ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا ۗ وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ ۗ كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ
220- فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۗ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَىٰ ۖ قُلْ إِصْلَاحٌ لَّهُمْ خَيْرٌ ۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
219- درباره شراب و قمار از تو سؤال مى کنند، بگو: «در آن دو گناه و زیان بزرگى است; و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد; ولى گناه آنها از نفعشان بیشتر است.» و از تو مى پرسند: «چه چیز انفاق کنند؟» بگو: «از مازاد نیازمندى خود.» اینچنین خداوند آیات را براى شما روشن مى سازد; شاید بیندیشید.
220- (بیندیشید) درباره دنیا و آخرت. و از تو درباره یتیمان سؤال مى کنند، بگو: «اصلاح کار آنان بهتر است. و اگر زندگى خود را با زندگى آنان بیامیزید، (مانعى ندارد;) آنها برادر (دینى) شما هستند». (و همچون یک برادر با آنها رفتار کنید.) خداوند، مفسدان را از مصلحان، باز مى شناسد. و اگر خدا مى خواست، شما را (با دستورات سختگیرانه درباره یتیمان) به زحمت مى افکند (ولى چنین نکرد) زیرا خداوند توانا و حکیم است.
درباره شأن نزول آیه اول، گفته اند: گروهى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) خدمتش آمده، عرض کردند: حکم شراب و قمار که عقل را زائل و مال را تباه مى کند، بیان فرما!
آیه نخست نازل شد و به آنها پاسخ داد.(1)
و در شأن نزول آیه دوم، در تفسیر «قمى» از امام صادق(علیه السلام) و در «مجمع البیان» از «ابن عباس» چنین نقل شده است:
هنگامى که آیه: وَ لاتَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن: «و به مال یتیم جز به بهترین طریق نزدیک نشوید».(2)
و آیه: إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً: «کسانى که اموال یتیمان را از روى ظلم و ستم مى خورند، تنها آتش مى خورند و به زودى به آتش سوزانى مى سوزند»(3) نازل شد، که در آن از نزدیک شدن به اموال و دارایى یتیمان مگر در صورتى که براى آنان نفعى داشته باشد، و نیز از خوردن اموال آنان نهى شد، مردمى که یتیمى در خانه داشتند، از کفالت وى فاصله گرفتند و او را به حال خود گذاشتند، و حتى گروهى آنان را از خانه خود بیرون کردند، و آنها که بیرون نکردند، در خانه براى آنان وضعى به وجود آورده بودند، که کمتر از بیرون کردن نبود; زیرا غذاى او را که از مال خودش تهیه مى شد، با غذاى خود مخلوط نمى کردند، و حتى جداگانه براى آنان غذا مى پختند و پس از آن که آن یتیم در گوشه اى از اطاق، غذاى مخصوص خویش را مى خورد، زیادى آن را اگر اضافه مى آمد، براى او ذخیره مى کردند تا دفعه بعد بخورد، و اگر فاسد مى شد به دور مى ریختند.
همه این کارها براى آن بود که گرفتار مسئولیت خوردن مال یتیم نشده باشند، این عمل هم براى سرپرستان و هم براى یتیمان، مشکلات فراوانى به بار مى آورد، به دنبال این جریان آنها خدمت پیامبر رسیده و از این طرز عمل سؤال کردند، در پاسخ آنها این آیه نازل شد.(4)
تفسیر:
پاسخ به چهار سؤال
آیه اول، از دو سؤال درباره «شراب» و «قمار» شروع مى شود، مى فرماید: «از تو درباره شراب و قمار سؤال مى کنند» (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ).
«خَمْر» در لغت، در اصل، به گفته «راغب» به معنى پوشانیدن چیزى است و لذا به چیزى که با آن مى پوشانند «خِمار» گفته مى شود، هر چند «خِمار» معمولاً به چیزى گفته مى شود که زن سر خود را با آن مى پوشاند.
در «معجم مقاییس اللغه» نیز براى «خمر» یک ریشه ذکر کرده که دلالت بر پوشاندن، اختلاط و آمیزش در پنهانى مى کند و از آنجا که شراب عقل انسان را مى پوشاند به آن خمر گفته شده; زیرا سبب مستى است و مستى پرده اى بر روى عقل مى افکند و نمى گذارد انسان خوب و بد را تشخیص دهد.
«خَمْر» در اصطلاح شرع، به معنى شراب انگور نیست، بلکه به معنى هر مایع مست کننده است، خواه از انگور گرفته شده باشد و یا از کشمش، یا خرما و یا هر چیز دیگر، هر چند در لغت براى هر یک از انواع مشروبات الکلى اسمى قرار داده شده است.
«مَیْسِر» از ماده «یُسْر» گرفته شده که به معنى سهل و آسان است، و از آنجا که «قِمار» در نظر بعضى از مردم وسیله آسانى براى نیل به مال و ثروت است به آن «مَیْسِر» گفته شده است.
پس از آن در جواب مى فرماید: «بگو در این دو، گناه بزرگى است و منافعى (از نظر ظاهر و جنبه مادى) براى مردم دارد ولى گناه آنها از نفعشان بیشتر است» (قُلْ فیهِما إِثْمٌ کَبیرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما).
با توجه به این که جامعه عرب جاهلى بسیار آلوده به شراب و قمار بوده، حکم تحریم این دو به طور تدریجى و در چند مرحله نازل شده و اگر نرمش و مدارائى در لحن آیه مشاهده مى شود، به خاطر همین معنى است.
در این آیه، منافع و زیان هاى این دو با هم مقایسه شده و برترى زیان ها و گناه سنگین آن، بر منافع آنها مورد تصریح قرار گرفته است، مسلماً منافع مادى که احیاناً از طریق فروش شراب یا انجام قمار، حاصل مى شود و یا منافع خیالى که به خاطر تخدیر، حاصل از مستى شراب، و غفلت از هموم و غموم و اندوه ها به دست مى آید در برابر زیان هاى فوق العاده اخلاقى، اجتماعى و بهداشتى این دو بسیار ناچیز است.
بنابراین، هیچ انسان عاقلى به خاطر آن نفع کم به این همه زیان تن در نمى دهد.
«اِثْم» به گفته «معجم مقاییس اللغة» در اصل، به معنى کُندى و عقب افتادن است، و از آنجا که گناهان، انسان را از رسیدن به خیرات، عقب مى اندازد، این واژه بر آن اطلاق شده است، بلکه در بعضى از موارد از آیات قرآن، غیر این معنى (کُندى و تأخر) مناسب نیست، مانند: وَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْم: «و هنگامى که به او گفته شود: تقوا پیشه کن، غرور، و مقامات موهوم او را از وصول به تقوا، کند مى سازد».(5)
به هر حال، «اثم» به هر کار و هر چیزى گفته مى شود که: حالتى در روح و عقل به وجود مى آورد، و انسان را از رسیدن به نیکى ها و کمالات باز مى دارد، بنابراین، وجود «اثم کبیر» در شراب و قمار، دلیل بر تأثیر منفى این دو در رسیدن به تقوا و کمالات معنوى و انسانى است که شرح آن در نکته ها خواهد آمد.
سومین موضوعى که سؤال از آن در آیه فوق مطرح است، «انفاق» است، مى فرماید: «از تو سؤال مى کنند چه چیز انفاق کنند» (وَ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ).
«بگو از مازاد نیازمندى هایتان» (قُلِ الْعَفْوَ).
در تفسیر «درّ المنثور»، در شأن نزول این قسمت از آیه، از «ابن عباس»، چنین نقل شده که: گروهى از صحابه و یاران پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) سؤال کردند: (این که مى گویید در راه خدا انفاق کنید) ما نمى دانیم چه مقدار از اموال خود را انفاق کنیم آیا همه را در راه خدا به نیازمندان بدهیم یا مقدارى از آن را.(6)
در پاسخ آنها آیه فوق، نازل گردید و به آنها دستور داد: در انفاق خود رعایت عفو کنید، اکنون ببینیم عفو در اینجا به چه معنى است؟
«عَفو» در اصل ـ به گفته «راغب» در «مفردات» ـ به معنى قصد بر گرفتن چیزى است، یا به معنى چیزى که بر گرفتن آن آسان است.
و از آنجا که این معنى، بسیار گسترده است، بر مصادیق گوناگونى اطلاق شده، از جمله، بخشش و آمرزش، از بین بردن اثر، حدّ وسط و میانه هر چیز، و مقدار اضافى چیزى، و بهترین قسمت مال.
ظاهراً دو معنى اول متناسب با مفهوم آیه نیست و به نظر مى رسد، مراد یکى از سه معنى اخیر باشد، یعنى، در انفاق حدّ وسط را رعایت کنید، یا مقدار اضافى از نیازمندى هاى خود را انفاق نمائید و یا به هنگام انفاق به سراغ قسمت هاى بى ارزش مال نروید، از بهترین قسمت ها که بر گرفتن آن براى خودتان به خاطر مرغوبیت سهل و آسان است، در راه خدا نیز از همان انفاق کنید.
در روایات اسلامى نیز، آیه فوق، به همین معنى تفسیر شده است.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم فرمود: أَلْعَفْوُ الْوَسَطُ: «منظور از عفو (در آیه فوق) حدّ وسط است».(7)
و در تفسیر «على بن ابراهیم» مى خوانیم: لا اِقْتارَ وَ لا اِسْرافَ: «نه سختگیرى باشد و نه اسراف».(8)
و در «مجمع البیان» از امام باقر(علیه السلام) آمده است: «عفو، مازاد خوراک سال است».(9)
احتمال دیگرى که در تفسیر این آیه مى توان گفت (هر چند آن را در کلمات هیچ یک از مفسران ندیده ایم) این است: عفو به همان معنى اول، یعنى مغفرت و گذشت از لغزش دیگران است، مطابق این معنى، تفسیر آیه، چنین مى شود: «بگو بهترین انفاق، انفاق عفو و گذشت است».
با توجه به اوضاع اجتماعى عرب جاهلى، و محل نزول قرآن، مخصوصاً «مکّه» و «مدینه» که از نظر دشمنى و کینه توزى، و عدم گذشت، در حدّ اعلا بودند، این احتمال چندان دور نیست، به خصوص این که شخص پیغمبر(صلى الله علیه وآله) نیز نمونه کامل این معنى بود، همان گونه که اعلام عفو عمومى، نسبت به مشرکان «مکّه» که سرسخت ترین و سنگدل ترین دشمنان اسلام بودند نشان مى دهد، و هیچ مانعى ندارد که آنها سؤال از انفاق اموال کنند، ولى نیاز شدید آنها به انفاق عفو، سبب شود که قرآن آنچه را لازم تر است، در پاسخ بیان نماید، و این یکى از شئون فصاحت و بلاغت است که گوینده، پاسخ سؤال طرف را رها کرده و به مهم تر از آن مى پردازد.
در میان این تفاسیر، تضادى وجود ندارد و ممکن است همه آنها در مفهوم آیه جمع باشد.
و بالاخره در پایان آیه مى فرماید: «خداوند آیات خود را چنین بیان مى کند شاید تفکر و اندیشه کنید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآْیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ).
* * *
و بلافاصله در آیه بعد، مرکز اصلى فکر و اندیشه را چنین بیان مى کند: «در دنیا و آخرت» (فِی الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ).
آرى، باید تمام کارهاى زندگى مادى و معنوى، توأم با فکر و اندیشه باشد، از این تعبیر، دو نکته روشن مى شود:
نخست این که انسان گر چه موظف است در برابر خدا و پیامبرش، تسلیم باشد، ولى این اطاعت، به معنى اطاعت کورکورانه نیست، بلکه اطاعتى است آمیخته با آگاهى، باید از اسرار احکام الهى، نه فقط در زمینه تحریم شراب و قمار، بلکه در همه زمینه ها، و لو اجمالاً آگاه گردد، و با درک صحیح آنها را انجام دهد.
معنى این سخن آن نیست که اطاعت احکام الهى، مشروط به درک فلسفه آنهاست، بلکه منظور این است: به موازات این اطاعت، باید بکوشد تا از اسرار و روح احکام خدا آگاه گردد.
دیگر این که: اندیشه باید در تمام زمینه ها انجام گیرد، براى نیازمندى هاى جسم و جان، روح و بدن; چرا که دنیا و آخرت به هم مربوطند، و ویرانى هر یک در دیگرى اثر مى گذارد.
اصولاً، اندیشه درباره یکى از این دو، به تنهائى نمى تواند ترسیم صحیحى، از واقعیت این عالم، در اختیار انسان بگذارد; چرا که هر یک از این دو بخشى از این عالم است، دنیا بخش کوچک تر، و آخرت بخش عظیم تر، و آنها که تنها درباره یکى از این دو مى اندیشند، تفکر درستى از عالم هستى ندارند.
سپس به چهارمین سؤال و پاسخ آن مى پردازد، مى فرماید: «از تو درباره یتیمان سؤال مى کنند» (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْیَتامى).
«بگو اصلاح کار آنان بهتر است» (قُلْ إِصْلاحٌ لَهُمْ خَیْرٌ).
«و اگر زندگى خود را با آنان بیامیزید (مانعى ندارد) آنها برادر شما هستند» (وَ إِنْ تُخالِطُوهُمْ فَإِخْوانُکُمْ).(10)
به این ترتیب، قرآن، به مسلمانان گوشزد مى کند که شانه خالى کردن از زیر بار مسئولیت سرپرستى یتیمان، و آنها را به حال خود واگذاردن، کار درستى نیست.
بهتر این است: سرپرستى آنها را بپذیرید، و کارهاى آنان را سامان دهید و اصلاح کنید، و اگر زندگى و اموال آنها با زندگى و اموال شما مخلوط گردد مشکلى نیست، در صورتى که نظر شما اصلاح باشد، و بسان یک برادر، با آنها رفتار کنید.
آن گاه اضافه مى کند: «خداوند مفسد را از مصلح مى شناسد» (وَ اللّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ).
آرى، او از نیات همه شما آگاه است، و آنها که قصد سوء استفاده از اموال یتیمان دارند، و با آمیختن اموال آنها با اموال خود، به حیف و میل اموال یتیمان مى پردازند را از دلسوزان پاکدل واقعى مى شناسد.
و در پایان آیه، مى فرماید: «خداوند اگر بخواهد مى تواند کار را بر شما سخت بگیرد و شما را به زحمت اندازد (و در عین دستور دادن به سرپرستى یتیمان، دستور دهد که اموال آنها را به کلى از اموال خود جدا سازید، ولى خداوند هرگز چنین نمى کند) زیرا او توانا و حکیم است» (وَ لَوْ شاءَ اللّهُ لا َعْنَتَکُمْ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ).(11) َ
* * *
نکته ها:
1 ـ رابطه احکام چهارگانه بالا
همان گونه که ملاحظه کردید، چهار سؤال در دو آیه فوق، درباره مسأله «شراب»، «قمار»، «انفاق» و «یتیمان»، همراه پاسخ آنها آمده است، ذکر این چهار سؤال و جواب، با یکدیگر ممکن است، به این جهت باشد که واقعاً مردم گرفتار این چهار مسأله و درگیر با آنها بودند، لذا پى در پى درباره این چهار موضوع سؤال مى کردند (توجه داشته باشید «یَسْئَلُونَکَ» فعل مضارع و دلیل بر استمرار است).
این احتمال نیز وجود دارد که: ارتباط این سؤالات به خاطر آن است که هر چهار مورد به نحوى با مسایل مالى مربوط است، شراب و قمار، مایه تباهى اموال، و انفاق مایه شکوفائى آن و سرپرستى یتیمان، ممکن است مفید و یا مخرب باشد.
دیگر این که: انفاق جنبه عمومى و همگانى و جنبه اخروى و اصلاح دارد، و شراب و قمار جنبه خصوصى و مادى و افساد دارد و اصلاح کار یتیمان نیز داراى هر دو جنبه عمومى و خصوصى است، و به این ترتیب، مصداق تفکر در دنیا و آخرت مى باشد.
و از اینجا رابطه خمر و میسر (شراب و قمار) نیز روشن مى شود; زیرا هر دو مایه تباهى اموال، و فساد جامعه، و انواع بیمارى هاى جسم و جان انسان هستند.
* * *
2 ـ زیان هاى نوشابه هاى الکلى
نوشابه هاى الکلى زیان هاى بسیارى دارد که به بعضى از آنها اشاره مى کنیم:
الف ـ اثر الکل در عمر:یکى از دانشمندان مشهور غرب اظهار مى دارد هر گاه از جوانان 21 ساله تا 23 ساله معتاد به مشروبات الکلى، 51 نفر بمیرند در مقابل از جوان هاى غیر معتاد ده نفر هم تلف نمى شوند.
دانشمند مشهور دیگرى ثابت کرده است که جوان هاى بیست ساله که انتظار مى رود پنجاه سال عمر کنند در اثر نوشیدن الکل بیشتر از 35 سال عمر نمى کنند.
بر اثر تجربیاتى که کمپانى هاى «بیمه عمر» کرده اند ثابت شده است عمر معتادان به الکل نسبت به دیگران 25 الى 30 درصد کمتر است.
آمار نشان مى دهد: حدّ متوسط عمر معتادان به الکل در حدود 35 الى 50 سال است، در صورتى که حدّ متوسط عمر، با رعایت نکات بهداشتى از 60 سال به بالا است.
ب ـ اثر الکل در نسل: کسى که در حین انعقاد نطفه، مست باشد 35 درصد عوارض الکلیسم حاد را به فرزند خود منتقل مى کند، و اگر زن و مرد هر دو مست باشند، صددرصد عوارض حاد در بچه ظاهر مى شود، براى این که به اثر الکل در فرزندان بهتر توجه شود آمارى را در اینجا مى آوریم:
کودکانى که زودتر از وقت طبیعى به دنیا آمده اند از پدران و مادران الکلى 45 درصد، از مادران الکلى 31 درصد، و از پدران الکلى 17 درصد، بوده اند.
کودکانى که هنگام تولد توانائى زندگى را ندارند، از پدران الکلى 6 درصد، و از مادران الکلى 45 درصد.
کودکانى که کوتاه قد بوده اند از پدران و مادران الکلى 75 درصد و از مادران الکلى 45 درصد بوده است.
کودکانى که فاقد نیروى کافى عقلانى و روحى بوده اند از مادران و از پدران الکلى نیز 75 درصد بوده است.
ج ـ اثر الکل در اخلاق: در شخص الکلى عاطفه ءخانوادگى و محبت نسبت به زن و فرزند ضعیف مى شود به طورى که مکرر دیده شده پدرانى فرزندان خود را با دست خود کشته اند.
د ـ زیان هاى اجتماعى الکل: طبق آمارى که «انستیتوى» پزشکى قانونى شهر «نیون» در سال 1961 تهیه نموده است، جرایم اجتماعى الکلیست ها از این قرار است:
مرتکبین قتل هاى عمومى 50 درصد.
ضرب و جرح ها در اثر نوشیدن الکل 8 / 77 درصد.
سرقت هاى مربوط به الکلیست ها 5 / 88 درصد.
جرایم جنسى مربوط به الکلى ها 8 / 88 درصد، مى باشد.
این آمار نشان مى دهد: اکثریت قاطع جنایات و جرایم بزرگ در حال مستى روى مى دهد.
هـ ـ زیان هاى اقتصادى مشروبات الکلى: یکى از روان پزشک هاى معروف مى گوید: متأسفانه حکومت ها حساب منافع و عایدات مالیاتى شراب را مى کنند، ولى حساب بودجه هاى هنگفت دیگرى را که صرف ترمیم مفاسد شراب مى شود، نکرده اند، اگر دولت ها حساب هاى ازدیاد بیمارى هاى روحى را در اجتماع، خسارت هاى جامعه منحط، و اتلاف وقت هاى گران بها، و تصادفات رانندگى در اثر مستى، و فساد نسل هاى پاک، و تنبلى و بى قیدى و بى کارى، و عقب ماندن فرهنگ و زحمات و گرفتارى هاى پلیس، و پرورشگاه ها جهت سرپرستى اولاد الکلى ها و بیمارستان ها، و تشکیلات دادگسترى براى جنایات آنها و زندان ها براى مجرمین از الکلى ها، و دیگر خسارت هاى ناشى از مِى گُسارى را یک جا بکنند، خواهند دانست در آمدى که به عنوان عوارض و مالیات شراب عاید مى گردد، در برابر خسارت نامبرده هیچ است.
به علاوه نتایج اسف انگیز صرف مشروبات الکلى را تنها با دلار و پول نمى توان سنجید، زیرا مرگ عزیزان، و به هم خوردن خانواده ها، و آرزوهاى بر باد رفته و فقدان مغزهاى متفکر انسانى، به هیچ وجه قابل مقایسه با پول نمى باشد.
خلاصه، ضررهاى الکل آن قدر زیاد است که به گفته یکى از دانشمندان:
اگر دولت ها ضمانت کنند درِ نیمى از مِى خانه ها را ببندند مى توان ضمانت کرد که از نیمى از بیمارستان ها و تیمارستان ها بى نیاز شویم.
از آنچه گفته شد، معنى آیه مورد بحث، به خوبى روشن مى گردد که اگر در تجارت مشروبات الکلى، سودى براى بشر باشد و یا فرضاً چند لحظه بى خبرى و فراموش کردن غم ها براى او سودى محسوب شود، زیان آن به درجات بیشتر، وسیع تر و طولانى تر است به طورى که این دو با هم قابل مقایسه نیستند.
* * *
3 ـ آثار شوم قمار
کمتر کسى را مى توان یافت که از زیان هاى گوناگون قمار بى خبر باشد، براى توضیح بیشتر گوشه اى از عواقب شوم و خانمان برانداز آن را به طور فشرده یادآور مى شویم:
الف ـ قمار بزرگ ترین عامل هیجان: کلیه روان شناسان و دانشمندان پیسیکولوژى، معتقدند: هیجانات روانى عامل اصلى بسیارى از بیمارى هاست، مثلاً کم شدن ویتأمین ها، زخم معده، جنون و دیوانگى، بیمارى هاى عصبى روانى به صورت خفیف و حاد و مانند آنها در بسیارى از موارد ناشى از هیجان مى باشند، و قمار، بزرگ ترین عامل پیدایش هیجان است تا آنجا که یکى از دانشمندان «امریکا» مى گوید:
در هر سال در این کشور فقط دو هزار نفر در اثر هیجان قمار مى میرند، و به طور متوسط قلب یک «پوکرباز» (یک نوع بازى قمار) متجاوز از صد بار در دقیقه مى زند، قمار، گاهى سکته قلبى و مغزى نیز ایجاد مى کند، و قطعاً عامل پیرى زودرس خواهد بود.
به علاوه به گفته دانشمندان، شخصى که مشغول بازى قمار است، نه تنها روح وى دستخوش تشنج است بلکه تمام جهازات بدن او در یک حالت فوق العاده به سر مى برند، یعنى ضربان قلب، بیشتر مى شود، مواد قندى در خون او مى ریزد، در ترشحات غدد داخلى اختلال حاصل مى شود، رنگ صورت مى پرد، دچار بى اشتهایى مى شود، و پس از پایان قمار، به دنبال یک جنگ اعصاب و حالت بحرانى به خواب مى رود، و غالباً براى تسکین اعصاب و ایجاد آرامش در بدن متوسل به الکل و سایر مواد مخدر مى شود، که در این صورت زیان هاى ناشى از آن را نیز باید به زیان هاى مستقیم قمار اضافه کرد.
از زبان دانشمندان دیگرى مى خوانیم: قمارباز، انسانى مریض است که دائماً احتیاج به مراقبت روانى دارد، فقط باید سعى کرد به او فهماند که یک خلأ روانى وى را به سوى این عمل ناهنجار سوق مى دهد، تا در صدد معالجه خویش بر آید.
ب ـ رابطه قمار با جنایات: یکى از بزرگ ترین مؤسسات آمارگیرى جهانى ثابت کرده است: 30 درصد جنایت ها با قمار رابطه مستقیم دارد، و از عوامل به وجود آمدن 70 درصد جنایات دیگر نیز بشمار مى رود.
ج ـ ضررهاى اقتصادى قمار: در طول سال، میلیون ها بلکه میلیاردها از ثروت مردم جهان در این راه از بین مى رود، گذشته از ساعات زیادى که از نیروى انسانى در این راه تلف مى شود، و حتى نشاط کار مداوم را در ساعات دیگر سلب مى کند، مثلاً در گزارش ها چنین آمده است: در شهر «مونت کارلو» که یکى از مراکز معروف قمار در دنیا است، یک نفر در مدت 19 ساعت قمار بازى 4 میلیون تومان ثروت خود را از دست داد، وقتى درهاى قمارخانه بسته شد یک راست به جنگل رفت، و با یک گلوله مغز خویش را متلاشى، و به زندگى خود خاتمه داد، گزارش دهنده اضافه مى کند: جنگل هاى «مونت کارلو» بارها شاهد خودکشى این پاک بازها بوده است.
د ـ زیان هاى اجتماعى قمار: بسیارى از قماربازان به علت این که گاهى برنده مى شوند و در یک ساعت ممکن است هزاران تومان سرمایه دیگران را به جیب خود بریزند، حاضر نمى شوند تن به کارهاى تولیدى و اقتصادى بدهند، در نتیجه چرخ هاى تولید و اقتصاد به همان نسبت لنگ مى شود، و درست اگر دقت کنیم مى بینیم، تمام قماربازان و عائله آنان سربار اجتماع هستند، و بدون این که کمترین سودى به این اجتماع برسانند از دست رنج آنها استفاده مى کنند، و گاهى هم که در بازى قمار باختند، براى جبران آن دست به سرقت مى زنند.
خلاصه زیان هاى ناشى از قمار به حدّى است که حتى بسیارى از کشورهاى غیر مسلمان آن را قانوناً ممنوع اعلام داشته اند، اگر چه عملاً به طور وسیع آن را انجام مى دهند.
مثلاً انگلستان در سال 1853، امریکا در سال 1855، شوروى در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام نمودند.
در پایان این بحث، اشاره به این موضوع جالب به نظر مى رسد، طبق آمارى که بعضى از محققان تهیه کرده اند جیب برى 90 درصد، فساد اخلاق 10 درصد، ضرب و جرح 40 درصد، جرایم جنسى 15 درصد، طلاق 30 درصد و خودکشى 5 درصد، معلول قمار است.
اگر بخواهیم یک تعریف جامعى براى قمار، تهیه کنیم، باید بگوییم: قمار یعنى قربانى کردن مال و شرف براى به دست آوردن مال غیر به خدعه و تزویر و احیاناً به عنوان تفریح و نرسیدن به هیچ کدام.
تا اینجا به ضررهاى جبران ناپذیر «خمر و میسر» (شراب و قمار) توجه شد و لازم است به یک نکته دیگر نیز توجه کنیم، و آن این که: چرا خداوند به هنگام سرزنش و نهى از شراب خوارى به منافع آن اشاره کرده است، در حالى که مى دانیم منافع آنها در برابر زیان آنها بسیار ناچیز است.
ممکن است نکته آن این باشد که: اولاً در عصر جاهلیت (مانند عصر ما) معامله شراب و بهره بردارى از قمار، بسیار رواج داشت و اگر به این موضوع اشاره نمى شد، شاید بعضى از کوتاه فکران تصور مى کردند، مسأله به صورت یک جانبه بررسى شده.
به علاوه، همیشه افکار انسان بر محور سود و زیان دور مى زند، و براى نجات او از چنگال مفاسد اخلاقى بزرگ باید از همین منطق استفاده کرد.
ضمناً آیه مورد بحث، به پاره اى از گفته هاى پزشکان که مشروبات الکلى را در مبارزه با بعضى از بیمارى ها مفید مى دانند، نیز عملاً پاسخ گفته است که: این گونه منافع اجتماعى هیچ گاه با زیان هاى ناشى از آن قابل مقایسه نیست، یعنى اگر روى یک بیمارى اثر مثبت داشته باشد، ممکن است سرچشمه بیمارى هاى خطرناک ترى گردد، و این که در پاره اى از روایات وارد شده که خداوند، در مشروبات الکلى شفا نیافریده است، شاید اشاره به همین حقیقت باشد.
* * *
4 ـ اعتدال در مسأله انفاق
با این که انفاق از مهمترین مسائلى است که اسلام و قرآن، روى آن تکیه کرده، ولى با این حال اجازه نمى دهد، بى حساب و افراطى باشد.
آن چنان که زندگى انفاق کننده را دچار نابسامانى کند، آیه فوق، بنابر بعضى از تفاسیر، ناظر به همین معنى است، و نیز مى تواند اشاره به این حقیقت باشد که بعضى از افراد، براى شانه خالى کردن از زیر بار این دستور مهم اسلامى، غالباً نیازهاى خودشان را مطرح مى کنند، قرآن مى گوید: بسیارى از شما اضافات و زوایدى از زندگى خود دارید حداقل از آنها انتخاب کنید و انفاق نمائید.
* * *
5 ـ اندیشه در همه چیز
جمله «لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ فِى الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ» درس مهمى به مسلمانان مى آموزد که آنها هیچ کارى را چه در زندگى مادى و چه در زندگى معنوى، بدون فکر و اندیشه انجام ندهند، حتى تبیین آیات الهى براى بندگان نیز براى برانگیختن اندیشه ها و حرکت به سوى تفکر است، و چه بیچاره هستند مردمى که نه کارهاى دینى شان روى فکر و اندیشه است، و نه کارهاى دنیایشان.
* * *
1 ـ «مستدرک الوسائل»، جلد 17، صفحه 83، حدیث 20813 ـ 3 (چاپ آل البیت) ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «زبدة البیان» محقق اردبیلى، صفحه 629 (مکتبة المرتضویّة لإحیاء آثار الجعفریّة) ـ «اسباب نزول الآیات» واحدى نیشابورى، صفحه 44 (مؤسسة الحلبى و شرکاه، قاهره، 1388 هـ ق) ـ تفاسیر «بحر المحیط»، «رازى»، «آلوسى» و...
2 ـ اسراء، آیه 34.
3 ـ نساء، آیه 10.
4 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «طبرى»، جلد 2، صفحه 208، ذیل آیه مورد بحث.
5 ـ بقره، آیه 206.
6 ـ «درّ المنثور»، جلد 1، صفحات 243 و 253 (دار المعرفة، مطبعه الفتح جده، طبع اول، 1365 هـ ق) ـ «فتح القدیر» شوکانى، جلد 1، صفحه 216 (عالم الکتب) ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 3، صفحه 36 (دار الشعب، قاهره،1372 هـ ق).
7 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 210 ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 52، حدیث 3 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 21، صفحه 551، حدیث 27843، و صفحات 553 و 554 ـ «بحار الانوار»، جلد 101، صفحه 72، حدیث 13 ـ «فقه الرضا»، صفحه 254 (کنگره امام رضا) ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.
8 ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»، جلد 1، صفحه 72 (مؤسسه دار الکتاب) ـ «فقه القرآن» قطب راوندى، جلد 1، صفحه 240 (کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى) ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «عوالى اللآلى»، جلد 2، صفحه 73، حدیث 190 (انتشارات سیّد الشهداء).
9 ـ «مجمع البیان»، جلد 1، صفحه 316، ذیل آیه ـ «فقه القرآن» قطب راوندى، جلد 1، صفحه 240 (کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى) ـ «عوالى اللآلى»، جلد 2، صفحه 73، حدیث 191 (انتشارات سیّد الشهداء).
10 ـ جمله شرطیه، در اینجا محذوفى دارد مانند: «لا بَأْسَ بِهِ» یا «فَلَکُمْ ذلِکَ» و تعبیر «فَاِخْوانُکُمْ» به منزله دلیلى بر آن است.
11 ـ «أَعْنَتَکُمْ» از ماده «عَنَت» در اصل به معنى وقوع در امر خوفناک است. و به گفته «معجم مقائیس اللغة» در اصل به معنى هرگونه مشقت است.
...................
تفسیر نمونه