أَوَلَیْسَ لَکُمْ فِی آثَارِ الأَوَّلِینَ مُزْدَجَرٌ، وَ فِی آبَائِکُمُ الْمَاضِینَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ، إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ! أَوَلَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِینَ مِنْکُمْ لاَ یَرْجِعُونَ، وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِینَ لاَ یَبْقَوْنَ! أَوَلَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُصْبِحُونَ وَ یُمْسُونَ عَلَى أَحْوَال شَتَّى: فَمَیِّتٌ یُبْکَى، وَ آخَرُ یُعَزَّى، وَ صَرِیعٌ مُبْتَلىً، وَ عَائِدٌ یَعُودُ، وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ یَجُودُ، وَ طَالِبٌ لِلدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ، وَ غَافِلٌ وَ لَیْسَ بِمَغْفُول عَنْهُ; وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِی مَا یَمْضِی الْبَاقِی.
آيا اگر درست بينديشيد براى شما در آثار پيشينيان عامل بازدارنده اى نيست؟ و در نياکان گذشته شما وسيله بينايى و عبرت وجود ندارد؟ آيا نمى دانيد که گذشتگانتان باز نمى گردند و بازماندگان شما باقى نمى مانند؟! آيا اهل دنيا را مشاهده نمى کنيد که صبح و شام حالات گوناگونى دارند: يکى مى ميرد، و بر او مى گريند، و ديگرى مى ماند و به او تسليت مى گويند; يکى در بستر بيمارى افتاده، و ديگرى به عيادت او مى رود، و يکى ديگر، در حال جان کندن است. يکى به دنبال دنيا مى رود، در حالى که مرگ در پى او در حرکت است; ديگرى در عالم غفلت فرو رفته، در حالى که مرگ از او غافل نيست (آرى!) بدين گونه، بازماندگان به دنبال گذشتگان در حرکتند.
شرح و تفسیر
صحنه هاى عبرت انگیز دنیا!
امام(علیه السلام) این معلّم بزرگ جهان انسانیّت، براى بیدار ساختن ارواح خفته، به دنبال بحثهاى بیدارگر گذشته در زمینه ناپایدارى دنیا، در این فراز چنین مى افزاید: «(به گذشته تاریخ باز گردید)، آیا اگر درست بیندیشید براى شما در آثار پیشینیان عامل بازدارنده اى نیست، و در نیاکان گذشته شما وسیله بینایى و عبرت وجود ندارد؟!» (أَوَلَیْسَ لَکُمْ فِی آثَارِ الاَْوَّلِینَ مُزْدَجَرٌ(3)تَعْقِلُونَ!).، وَ فِی آبَائِکُمُ الْمَاضِینَ تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبَرٌ، إِنْ کُنْتُمْ
در توضیح این سخن مى فرماید: «آیا نمى دانید که گذشتگانتان باز نمى گردند و بازماندگان باقى نمى مانند؟!». (أَوَلَمْ تَرَوْا إِلَى الْمَاضِینَ مِنْکُمْ لاَ یَرْجِعُونَ، وَ إِلَى الْخَلَفِ الْبَاقِینَ لاَ یَبْقَوْنَ).
اشاره به اینکه قانون مرگ و فنا قانونى است فراگیر و شامل، که هیچ گونه استثنایى نمى پذیرد. آنها که رفتند باز نمى آیند و آنها که هستند، به دنبال آنها در حرکتند و همه در این قافله شرکت دارند. با این تفاوت که بعضى در صفوف مقدّم اند و بعضى در صفوف مؤخّر; همانگونه که امام در جاى دیگر - هنگامى که ارواح خفتگان در خاک را در پشت دروازه کوفه مخاطب مى سازد - مى گوید: «أَنْتُمْ لَنافَرَطٌ سَابِقٌ، وَ نَحْنُ لَکُمْ تَبْعٌ لاَحِقٌ; شما پیشگامان این قافله بودید و ما دنباله رو و تابع شما».(4)
باز در شرح این سخن، به تحلیل دقیق تر و گویاترى پرداخته و حال مردم دنیا را که در چنگال حوادث گوناگون گرفتارند، در یک تقسیم بندى هفتگانه چنین بیان مى کند. مى فرماید: «آیا اهل دنیا را مشاهده نمى کنید! که صبح و شام حالات گوناگونى دارند: یکى مى میرد، و بر او مى گریند، دیگرى مى ماند و به او تسلیت مى گویند ،یکى در بستر بیمارى افتاده، و دیگرى به عیادت او مى رود، و یکى دیگر در حال جان کندن است; یکى به دنبال دنیا مى رود، در حالى که مرگ (همچون سایه) در پى او در حرکت است، دیگرى در عالم غفلت فرو رفته، در حالى که مرگ از او غافل نیست; و بدین گونه، بازماندگان به دنبال گذشتگان در حرکتند!». (أَوَلَسْتُمْ تَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُصْبِحُونَ وَ یُمْسُونَ عَلَى أَحْوَال شَتَّى: فَمَیِّتٌ یُبْکَى، وَ آخَرٌ یُعَزَّى وَ صَرِیعٌ مُبْتَلىً، وَ عَائِدٌ(1)غَافِلٌ وَ لَیْسَ بِمَغْفُول عَنْهُ; وَ عَلَى أَثَرِ الْمَاضِی مَا یَمْضِی الْبَاقِی!). یَعُودُ، وَ آخَرُ بِنَفْسِهِ یَجُودُ،(2) وَ طَالِبٌ لِلدُّنْیَا وَ الْمَوْتُ یَطْلُبُهُ، وَ
این تجزیه و تحلیل چقدر جالب، گویا و فراگیر است که اگر کسى صحنه هاى آن را بتواند مجّسم کند و انسانها پشت سر هم، این صحنه ها را ببینید چقدر مؤثّر خواهد بود: در جایى کسى از دنیا رفته و بر او اشک مى ریزند! در جایى دیگر مجلس عزا و یادبود برپاست و مردم گروه گروه به بازماندگان تسلیت مى گویند!
در جاى دیگر، گروهى در بستر بیمارى ناله مى کنند و به خود مى پیچند و جمعى از دوستان و آشنایان در گرد بستر آنها، به عنوان عیادت حلقه زده اند!.
در جاى دیگر، کسانى آخرین ساعات عمر خود را طى مى کنند و در حال
جان کندن هستند و کارى از دست هیچ کس براى آنها برنمى آید!
در صحنه دیگرى، افرادى با تمام قدرت به دنبال دنیا مى دوند و بدون توجّه به حلال و حرام، مشروع و ممنوع، در پى به چنگ آوردن آن هستند; ولى حوادث مرگبار به دنبال آنها و در کمین آنهاست; ناگهان در یک لحظه آنها و مرکبشان را به درون درّه اى واژگون مى کند و همه چیز پایان مى یابد!
و بالأخره; در جاى دیگر، گروهى غافل، مشغول عیش و نوش و مست باده غرورند و فریاد شادى آنها به آسمان بلند است، در حالى که مرگ در کمین آنهاست; ناگهان یکى را از آن میان در یک لحظه مى گیرد و مجلس شادى شان به عزا مبدّل مى شود و یا سقف بر آنها فرود مى آید و تمام مجلس تعطیل مى شود.
اینها صحنه هایى است که همیشه در تاریخ بشر بوده و همیشه خواهد بود و چقدر عبرت انگیز و آموزنده است، افسوس که عبرت گیران و فرهیختگان کم اند!!
1. «مُزدجر» از مادّه «زجر» به معناى عامل بازدارنده است و «زجر» در اصل به معناى دور ساختن و طردکردن با صداى بلند است و «مزدجر» در جمله فوق، مصدر ميمى به معناى اسم فاعل است. 2. کلمات قصار، شماره 130. 3. «عائد» در اينجا به معناى عيادت کننده است. 4. «يجود» از مادّه «جود» به معناى سخاوت است.