قناعت از ماده قنع گرفته شده است .
از نظر لغوی : به معنای اکتفا کردن به اندک از آنچه مورد نياز انسان است.1
به معنای زياد ديگری نيز آمده است : راضی شدن به اندازه نياز بسنده کردن و صرف کردن . زياده طلبی نداشتن در خرج و صرف مال و هر چيزی اندازه نگه داشتن و .... و همچنين به معانی صرفه جويی – روحيه بی نيازی – حرص و طمع نداشتن و ضد اسراف کاری می باشد.
در اصطلاح شرعی : صفتی است که با تکرار و تمرين در انسان بصورت ملکه ای درمی آيد که باعث خشنودی و راضی شدن به چيز کم و نگه داشتن نفس از زاده خواهی می شود. شرع مقدس حد و حدود هر چيزی را در مصرف شخص معين کرده است. بايد توجه داشت که بيشتر از آن حدی که معين شده و بيشتر از حد لزوم صرف و خرج نشود. به بيان ديگر می توان گفت : قناعت : رضايت به کم و حسن تدبير معاش است بدون دوست داشتن زياده از حد زندگانی و اعتدال و ميانه روی نيز می باشد.
قناعت در آيات و روايات به معانی و تعابير بسيار جالب اشاره شده است از جمله :
« مَن عمل صالحاً من ذکرٍ او اُنثی و هو مومنَ فلنحييَّهُ حياهً طيبه2
هر مرد و زن با ايمانی که کار نيکی انجام دهد او را زندگی پاکيزه خواهيم بخشيد.
از حضرت علی علیه السلام پرسیدند که منظور خداوند از حياه طيبه چيست فرمودند : هی القناعهِ.
پيامبراکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: خوشا بحال آنکه با اسلام هدايت شود ومعيشت او به حد کفاف باشد و قناعت کند3
امام صادق علیه السلام می فرمايند : هر که به معاش اندک خدا راضی گردد خدا هم به عمل اندک او راضی شود. 4
امام رضا علیه السلام فرموده اند : کسيکه جز به روزی زياد قناعت نکند ، جز عمل بسيار او را بس نباشد و هر که روزی اندک کفايتش کند عمل اندک هم کافيش باشد. 5
همان طور که حضرت علی علیه السلام می فرمايند : عزّت و سربلندی نتيجه قناعت است. 6
پس ميوه قناعت عزت و آبرو برای انسان است.
حضرت علی علیه السلام فرموده است :
اِقنَع بِما اوتيتَهُ َحِفَّ عليکَ الحسابُ 7
به آنچه داده شدی قناعت ورز تا حساب روز قيامت بر تو سبک و آسان گردد.
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند : هر که خواهد بی نيازترين مردم باشد بايد به آنچه در دست خداست اعتمادش بیشتر از آنچه در دست ديگرانست بوده باشد. 8
از امام صادق علیه السلام نقل است که فرموده اند :
مردی از اصحاب پيغمبر علیه السلام حال زندگيش سخت شد. همسرش گفت : ای کاش خدمت پيغمبر می رفتی و از او چيزی می خواستی . مرد خدمت پيغمبر صلی الله علیه واله وسلم آمد و چون حضرت او را ديد فرمود : هر که از ما سوال کند به او عطا می کنيم و هر که بی نيازی جويد خدايش بی نياز می کند. مرد با خود گفت : مقصودش جز من نيست پس بسوی همسرش آمد و به او خبر داد. زن گفت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم هم بشر است و از حال تو خبر ندارد، او را از حال خودت آگاه کن، مرد خدمتش آمد و چون حضرت او را ديد فرمود : هر که از ما سوال کند به او عطا می کنيم و هر که بی نيازی جويد خدايش بی نياز می کند. تا سه بار آن مرد چنين کرد. سپس رفت و کلنگی عاريه کرد و به جانب کوهستان رفت. از بالای کوه مقداری هيزم جمع آوری کرد و آورد و به نيم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد . فردا هم رفت و هيزم بيشتری آورد و فروخت و همواره کار می کرد و اندوخته می نمود تا اينکه خودش کلنگی خريد. باز هم کار کرد تا دوشتر و غلامی خريد و ثروتمند بی نياز گشت.9
حضرت علی علیه السلام می فرمايند :
القناعهُ راسِ الغِنی 10
قناعت راس بی نيازی و ثروت است.
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : هيچ گنجی غنی تر از قناعت نيست.11
واژه هايی هم معنا و هم مفهوم با قناعت ذکر کرده اند که عبارتند از کفاف، اقتصاد، اقتصادر، زهد.
کفاف از ريشه کف به معنی آنچه حاجت آدمی را برمی آورد و مانع درخواست و تمنای از غير می گردد. به زبان ساده تر می توان گفت به معنی کفايت کردن يا کافی بودن است.
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : خوشا بحال کسی که به ياد معاد و بازگشت باشد برای روز حساب کار کند و در زندگی به اندازه کفايت قناعت کند و از خدا راضی باشد. 12
امام صادق علیه السلام می فرمايند : خدايا ! به محمد و آل محمد و دوستانش پاکدامنی و به اندازه کفايت روز مرحمت فرما و به دشمنان آنها مال و فرزند بده 13
اقتصاد از ريشه قصد گرفته شده به چندين معنی آمده است از جمله : ميانجی شدن. ميانه رو بودن ، به اعتدال خرج کردن و ...
رسول خدا فرموده اند :
ما عالَ مَنِ اقتَصَد 14
هرکسی ميانه روی کند محتاج نشود.
اقتصاد داشتن مايه اعتدال ، بی نيازی ، تنگدشت نشدن ، مانع فقر و مايه نجات می شود.
اقتصار از ريشه لغوی قصر است به معنای کوتاه و کم . به فلان چيز اکتفا و بسنده کرد.
حضرت علی علیه السلام می فرمايند :
کلُّ مُقتَصِرِ عليه کاف 15
چيزی که به آن می توان اداره کرد زندگانی را بس است.
حضرت مولا اميرالمومنين در وصيتی به پسر گراميشان می فرمايند :
والاقتصار علی ما فرضه الله عليک
اکتفا کردن به آنچه خدا به تو واجب گردانيده است.
زهد : مصدر الزهاده است. به معنی به اندازه کفايتت بگير يا بردار.
ممکن است کسی در عمل به ناچار مسائل و مشکلات مالی و اقتصادی قناعت پيشه باشد ولی در اصل قلب او راضی نباشد چنين فردی قناعت عملی در زندگی ندارد . اگر از دنيا روی گردان بود و به آن وابسته نبود قلبش نيز راضی و خشنود و قانع باشد زاهد است.
زهد مانند سدّی است يا نيرويی است در جلوی هوسها و خواهشهای افراط طلبانه نفس که مزاحم سير تکاملی انسان به سوی کمال است می ايستد. زهد همانند قناعت است ازاين جهت که به انگيزه رسيدن به کمالات بالاتر از کمالات دنيوی است .حضرت علی علیه السلام می فرمايند : کسی که غم گذشته نخورد و از آينده خوشحال نشود هر دو جانب زهد را در اختيار گرفته است.16 (کنايه از اينکه حقيقت زهد ترک تمام وابستگی های گذشته و آينده است)
پيامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم فرمودند :
مَن زَهِدَ فی الدنيا هانت عليه المصائب 17
کسی که در دنيا زاهد باشد گرفتاريها برايش آسان شود.
دل کندن از اين دلبستگی های دنيا و دل بستن به جهان آخرت موجب رستگاری انسان می شود بنا به فرموده حضرت علی علیه السلام : خوشا آنانی که دل از اين جهان کندند و به آن جهان بستند.18
قناعت در دنيای امروز جايگاهی ندارد ! چرا که فزون طلبی و زياده خواهی به عنوان يک ارزش و اصل مطرح است و اين تفکر اشتباه ترويج می شود . چرا اين قدر انسان گرفتار يک نوع زياده خواهی حريصانه و سير نشدنی شده است ؟!
دنيای مدرن و مصرف گرای امروز ملاک ارزش و برتری انسان را پايمال کردن حقوق ديگران و رسيدن به خواسته های خود انسان می داند و اين اعتقاد در غرب بسيار رواج دارد و به نهايت اوج خود رسيده است . مثل مستکبرين و استعمارگران انسان و منابع طبيعی از جمله آمريکا و انگليس و فرانسه و همان طور که در تاريخ ملتها از جمله خود کشور عزيزمان نشانه ترکه استثمار و استعمار آنان هنوز به جای مانده و زخمهای کاری آنها در حال خوب شدن است.
چنين دولت هايی از قناعت و اعتدال و را رفتن در خط ميانه بسيار بسيار دور هستند . در عوض افراط داشتن در طمع و آز را می پسندند و رسيدن به خواسته های خودشان از هر چيزی حتی ارزشهای انسانی و اخلاقی و دينی و حتی از جان انسانها می گذرند تا به خواسته های پليد خودشان برسند و از هيچ چيز در راه رسیدن به فزون طلبی دريغ نمی کنند . با ترويج چنين تفکر و اعتقادی در ميان افراد آنان را حريصانه و آزمندانه به جان منابع انسانی و طبيعی دنيا چنگ انداخته اند و دارند مانند زالو خون آن را می مکند. با اين کار آنان را مصرف گرا و پر خرج پرورش می دهند که از هر لحاظ به نفع خودشان است.
قناعت با موضوعاتی از جمله رزق، تلاش، حرص و طمع و تقدير و سرنوشت نيز ارتباط دارد.
دين مبين اسلام فرد را برای بدست آوردن رزق و روزی خود ترغيب به تلاش و سعی می کنند . از طرفی فرموده است خداوند روزی همه مخلوقات را بر عهده دارد و روزی همه جنبندگان را خداوند می رساند . خداوند در قرآن کريم می فرمايد : فرزندانتان را از ترس گرسنگی نکشيد ما روزی آنها و شما را می دهيم. 19
خداوند متعال فرموده است : به راستی خداوند تنها روزی دهنده صاحب قوت و قدرت است. 20
حضرت علی علیه السلام می فرمايند : روزی شما را خداوند ضمانت کرده است و شما مامور به عمل هستيد. 21
شرع مقدس از طرف ديگر مردم را همان طور که تشويق به سعی و تلاش می کند از طرف ديگر می فرمايد که جلوی حرص و از را بايد بگيرند و تلاش در روزی شما را به فزون طلبی نکشاند. بايد به آنچه که شرع دستور داده از راه حلال به دست آورد و قانع و راضی باشد و طمع نکندو زيادی اموال خود را خمس و زکات و انفاق و ... بدهد.
و کسی نمی تواند بگويد چون خداوند روزی من را مقدر کرده و برايم می فرستد پس من تلاش نکنم. نه اين طور نيست تضمين روزی بدان معنی نيست که هر کس در خانه اش بنشيند تا روزی او را به درخانه اش بياورند يا از اسمان برای او مائده نازل می کنند. بلکه مقصود اين است که در عالم طبيعت ، منابع تامين کننده روزی جانداران پيش بينی شده است. همان طوری که خداوند روزی نوزادی که به دنيا می آيد در پستان مادر قرار داده است. و ديگر اينکه اگر کسی بگويد روزی من بيشتر ازاين نمی شود و سرنوشت و تقدير من اين است پس تلاش من چه فایده ای دارد ؟ در جواب می گوييم انسان بايد تلاش خود را انجام دهد و خداوند به اندازه تلاش او به او روزی می دهد و بيشتر از آن حدی که خداوند تکليف کرده از او نمی خواهد.
چنانچه که در قرآن فرموده است :
و اِنَّ ليسَ لِلاِنسانِ اِلّا ماسَعی 22
برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نيست.
همان طور که می دانيد فقير بودن با قناعت داشتن فرق می کند . ممکن است فردی باشد و دارای بهره ها و برخوردار از متاع دنيا باشد در عين حال قناعت پيش هاست . حساب دخل و خرج خود را دارد و به تعبير ديگر حسن تدبير در معاش دارد ولی فردی هست که محروم است از چيزهايی که مورد احتياج او است. اگر احتياج بطور اعم باشد و مختص به مال نباشد.
همانا انسانها و موجودات در پيشگاه خداوند فقير و محتاج هستند . غنی مطلق خداوند است و بس ! اوست که افاده وجود می کند به موجودات و مخلوقات خود.
اگر احتياج تنها به مال اختصاص بدهيم همه مردم فقير نيستند بلکه نسبت به آن مالی که نياز دارند فقير هستند ولی اگر فراتر از مال بگيريم همه محتاج يکديگر هستند و به دليل احتياج و نيازی که دارند انسانها در کنار هم زندگی می کنند.
دل بستگی و وابستگی انسان به متاع دنيا از آفات و خطرهای بزرگ تکامل انسان و رسيدن به قرب الی الله است. مال، ثروت، مقام ، فرزند، ماشين و .. از وابستگی های انسان و متاع دنيايی محسوب می شوند.
کسی که دلبسته شد دچار حرص، طمع و آز می شود و تمام تلاش خود را در اين زمينه صرف می کند و از به کمال رسيدن خود بسوی حق تعالی باز می ماند. لذا دين مبين اسلام رهنمودهايی و سفارشهايی در اين زمينه برای انسان دارد که بايد آنها را بشناسد و در راه عمل به آن کوشش کند.
يکی از آن راهها همان زهد و دل بريدن از دنيا بود. راه ديگر تاثير پذيری الگوهايی موفق و هميشه زنده تاریخ که در قرآن فراوان نمونه هايی از انها بيان شده است . از جمله رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم حضرت ختمی مرتب ، حضرت علی ، ائمه هدی عليهما السلام . ساير پيامبران و انبياء و اوليای خداوند همه و همه نمونه های عملی در زندگی هستند که با سرمشق گرفتن از زندگانی و روش ساده زيستی آنها می توانيم به جايگاه رفيع انسانی برسيم.
مثلا رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم در اوج قناعت ، فداکاری ، گذشت و .. بوديد.
اگر پول و ثروت و مقام برای انسان شهرت و شخصت و بزرگی می آورد چرا پيامبر اسلام که در نهايت ساده زیستی و قناعت بودند نامدار و دارای شخصيت عظيم انسانی به عنوان الگوی هميشه تاريخ بشر هستند ؟!
يا حضرت علی علیه السلام که به مردمان نان و گوشت می خوراند و خودش ازنان جو و نمک استفاده می کرد. با اين حال هميشه در همه زمانها و عصرها نام ايشان به عنوان اول مرد تاريخ برده می شود. در حالی که ايشان نه ثروت داشتند و نه کاخهای بزرگ و گرانقيمت و حتی بيشتر ازيک دست لباس نداشتند. چگونه نام ايشان از 1400 سال پيش تاکنون مانند خورشيدی می درخشد و مريدان و پيروانی در تمامی دنيا دارند. همين طور ائمه معصومين نيز با ساده زيستی و قناعت و اعتدال در زندگی اسوه و الگو برای همه انسانا در هر زمان هستند .
در احاديث و روايات از افراد قانع به عنوان سپاسگزارترين کردم ياد شده است و نشانه های ديگری نيز عنوان شده است از جمله : آزادگی، مردانگی و همت بلند . افرادی که قناع هستند دارای همت بلند هستند.
حضرت علی علیه السلام فرمودند : قانع ترين مردم باش تا شکرگزارترين آنان باشی. 23
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : زندگی با قناعت نشانه همت بلند است. 24
رهنمود بعدی که سفارش شده است . حفظ آبروی خويش و نگه داشتن عزّت نفس است .بدترين وضع آن است که داشتن حرص و طمع و زياده خواهی انسان را وادارکند که آبرويش را از دست بدهد. همين طور پا روی عزت نفس خود بگذارد. چرا که طلب و خواستن پل ذلت است مانند پلی است که از آبرو و شخصيت و عزت نفس خود می گذرد.
مگر پول و مقام چقدر مقدس است که انسان عزّت نفس خود را با آن معامله می کند ؟!
مگر دنيا چه اندازه ارزش دارد که انسان اعتبار و ابرو و شرف خود را از دست بدهد ؟!
زياده خواهی انسان را به نابودی و تباهی می کشاند . به تدريج در اين راه که وارد شود ديگر غرق در آن می شود و بيرون آمدن از آن سخت تر می شود مانند باتلاق است که اگر وارد آن شوی در آن فرو می روی و هر چه دست و پا بزنی بیشتر در آن فرو می روی و غرق می شوی.
حضرت علی علیه السلام می فرمايند : خويشتن را از هر چه که پست باشد بالاتر بدان و پرهیز کن هر چند تو را به خواسته ها و آرزوهايت برساند چرا که تو هرگز از آنچه از خويش می دهی چيزی عوض نخواهی يافت. 25
ذلت و خواری ،نگرانی و تشويش خاطر ،چشم طمع داشتن به مال ديگران ،عدم امنيت در معيشت،احساس حقارت .کسی که به آنچه خداوند به او داده راضی نباشد خواه ناخواه دست نياز به سوی ديگران دراز می کند که باعث باعث ذلت و خواری او می شود.
انسان حريص و طمعکار هميشه نگران است و خاطر ناراحت دارد . نگران سرنوشت مال و ثروتش است نگران وضعيت و مقام و منصب خود است لذا هميشه پريشان خاطر است.
فردی که حرص و طمع دارد هميشه احساس نا امنی در معيشت و زندگی می کند. فکر می کند بايد هر چه بيشتر بدست آورم برای روز مبادا . در حالی که غافل از اين است که خداوند روزی همه را تضمين کرده است. مورد بعدی اين است که احساس حقارت می کند. اگر ساده زيست باشد و به دور از تجملات و چزهای پرخرج و به درد نخور و دکوری باشد فکر می کند تحقير شده و چيزی از شخصيت و کلاسش کم شده است. ولی در اصل دين مبين اسلام چنين روشی پسنديده نيست. انسان حريص مريض است و بايد آن را درمان کرد يا خودش برای درمان بيماريش که بسيار خطرناک نيز هست تلاش کند.
يکی از راههای درمان اعتماد کردن به قدرت و رزاقيت خداوند است که ثمره چنين اعتمادی در سلامت و عافيت بودن است هم از نظر فکری و روحی و هم روانی.
راههايی که در کتب اخلاقی و آيات و روايات برای درمان حرص و طمع گفته شده است. از جمله راه علمی است.
راه علمی : بايد به عاقبت ثروتمندان و مردمان مال اندوز فرومايه بنگرد که در صفات چهارپايان دست و پا می زنند. مثل چهارپايان حريص شکم و شهوت و .. هستند.عاقبت عبرت آموز قارون را همه می دانند.
ديگر اينکه به شرافت و عزت انسانی و نفسانی و آزادگی از قيد و بندهای دست و پاگير دنيا که در قناعت نهفته است بينديشد.
به رزّاق بودن خداوند اعتقاد و ايمان داشته باشد و بيشتر از حد خود تجاوز نکند.
علاج عملی : درراه تحصيل معاش اعتدال و ميانه روی پيشه کند و مخارج غير ضروری را از زندگی خود حذف کند . جلوی اسرافها و تبذيرها را بگیرد و با این عمل بيماری مزمن و خطرناک حرص مبارزه کند تا به پيروزی برسد.
خودش عمل کننده به دستورات دينی باشد و همين طور مشوّق خانواده خود و الگو باشد و آنان را به اين روش ساده زندگی کردن در عين حال برخوردار بودن امکانات مورد لزوم عادت دهد.
و چشم طمع به مال ديگران نداشته باشد و به بالا دست خود نگاه نکند. اگر به بالاتراز خودش بنگرد گرفتار طمع می شود و شيطان در اين موقع او را متوجه دنیا و متاع دنيا می کند.
خداوند در قرآن کريم می فرمايد : هرگز چشم خود را به نعمت های مادی که به گروههايی از مردم داده ايم ميفکن که اينها شکوفه های زندکی دنيا است و برای آن است که آنان را با اين بيازماييم و روزی پروردگارت پايدار است. 26
حضرت علی علیه السلام فرموده اند : قناعت بهترين عامل برای سامان دادن به نفس و اصلاح آن است. 27
قناعت در فرهنگ غنی اسلام يکی از شاخصهای بالندگی و آفرينندگی و خلاقّيت و عزّت است که ممکن است در فرد يا يک ملت تحقق طابد.
هر کس می تواند با توجه به شرايط و وضعيتی که در آن قرار دارد طبق اين اصل الهی رفتار کند. و به اقتصاد جامعه کمک کند. در مشاغل توليدی، خدماتی، مدارس، مخصوصا حوزه های علميه ، اداره ها و ... فرهنگ غنی قناعت مفهوم واقعی خود را پيدا کند و جا بيفتد و در اين زمينه کار شود. می توان به آن مدينه فاضله ای که مقصود است برسيم. حضرت علی علیه السلام سفارشات زيادی به کارگزاران و فرمانداران خود نسبت به پرهيز از اسراف و تبذير دارند و آنان را ملزم به صرفه جويی و صحيح مصرف کردن بيت المال می کند.
می فرمايند : نوک قلمها را باريک و فاصله سطرها را کم کنيد و از زياده روی در هزينه نمودن بيت المال بپرهيزيد زيرا که اموال مسلمانان نبايد متحمل ضرر شود. 28
و نيز فرموده اند :
کفی بِالقَناعَهِ مُلکاً و بِحُسنِ الخلقِ نعيما 29
پادشاهی در قناعت است و حسن خلق برای انسان کفايت می کند.
قناعت دارای آثاری است آثار فردی و اجتماعی که به اقتصار برمی شماريم.
سلامت در دين، اصلاح نفس، راضی بودن به رضای خدا ، عزت و سربلندی، بی نيازی، زندگی پاک، آسايش و آسودگی .
کسی که قناعت دارد وينش و ايمانش از رذايل اخلاقی و آفات و خطرات بیماریهایی همچون حرص، طمع، آز، افزون خواهی، ايمان کردن حق ديگران و ... در امان می ماند. کسی که قناعت پيشه است می تواند نفس خود را اصلاح کند و چه چيزی بالاتر از اين که نفس سالم باشد.
و به آنچه که خداوند به او داده است خشنود و راضی باشد چرا که در مقابل خداوند نيز به عمل کم او هم خشنود و راضی می شود و عزت و سربلندی در بين مردم بدست می آورد. احساس بی نيازی نسبت به مردم می کند. می تواند زندگی پاک داشه باشد به از راه حلال و مشروع روزی خود را بدست آورد. و آسودگی خاطر دارد ديگر دقدقه حفظ پول، خانه و ثروت را ندارد که بعد از مرگ او چه خواهد شد يا در اثر معامله ای آن را از دست بدهد.
اگر در افراد جامعه ای فرهنگ غنی قناعت رواج داشته شود به مدينه فاضله ای که مدّ نظر اسلام است می رسيم . ديگر حق محرومان ، مستضعفين و بقيه مردم ضايع نخواهد شد.
در سايه چنين فرهنگی با جامعه معتدل و ميانه رو دست پيدا می کنيم. همه به حق و حقوق فردی راضی هستند و ديگر ولع و طمع آنها را در دام خود اسير نمی کند که باعث ناامنی در جامعه يا رکود اقتصادی ويا مشکلات فراوان ديگر شوند. چرا که هدف از زندگی اجتماعی رعايت حقوق ديگران و عمل کردن به وظايف اجتماعی است که با عمل کردن به دستورات دين انسان ساز اسلام می توانيم به سرمنزل مقصود برسيم.
1- مفردات راغب ، کتاب قاف ، ص413
2- سوره نحل . آیه 97
3- نهج الفصاحه . شماره 1980
4- اصول کافی. ج3 . ص207 . حدیث 3
5- اصول کافی ج 3. ص 207. حدیث 5
6- میزان الحکمه . ج8 . ح 16860
7- میزان الحکمه . ج8 . ص 283 - 282
8- اوصل کافی .ج3 . ص 209 . حدیث 8
9- اصول کافی .ج3 . ص 208 . حدیث 7
10- میزان الحکمه ص 281 - 208
11- جلوه های حکمت . اصغر ناظم زاده. ص 447
12- نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 41
13- اصول کافی. ج3 . باب کفاف. حدیث 3
14- نهج الفصاحه . ص538 . حدیث 2601
15- الحدیث . گفتار حکیمانه. مرتضی تنکابنی. ص 440
16- جلوه های حکمت. اصغر ناظم زاده. ص 279
17- نهج الفصاحه . ص281 . شماره 17
18- جلوه های حکمت. اصغر ناظم زاده. ص 279
19- سوره اسراء . آیه 31
20- سوره ذاریات . آیه 58
21- نهج البلاغه. صبح صالحی. خطبه 114
22- سوره نجم . آیه 39
23- ارشاد القلوب . جزء اول . ص 118
24- میزان الحکمه . ج2 . ح 16863
25- نهج البلاغه فیض الاسلام نامه 31 . ص 929
26- سوره طه. آیه 131
27- میزان الحکمه . ج8 . ح 16861
28- بحارالانوار. ج41 . ص 105
29- نهج البلاغه فیض الاسلام . حکمت 220.
........................
|
||
● نویسنده : مریم عامری | ||
● موضوع : صفحه اصلی موضوعات (12127) >معارف قرآن(7684)->اخلاق(701)->فضايل اخلاقي(382)->قناعت(1) | ||
|